۱- فاصله:
فاصله در لغت از واژه «فصل» به معنای: «واژه صحیحی که بر جدا شدن چیزی دلالت دارد»[۱۲۵] می باشد. فاصله در اصطلاح عبارت است از:« واژه آخر آیه مانند قافیه در شعر و قرینه سجع در نثر»[۱۲۶]. دّانى معتقد است: «فاصله واژه آخر جمله ، که از ما بعدش منفصل است و هر سر آیه‏اى فاصله است»‏[۱۲۷]. باقلانی نیز در کتاب «اعجازالقرآن» در تعریف فاصله آورده است:« حروف همانند و همشکلى هستند در مقاطع آیات که فهمانیدن معانى با آنها انجام مى‏شود‏»[۱۲۸].
نکاتی که از این تعاریف بدست می آیند عبارت اند از: اول آن که واژه آخر آیه را فاصله می گویند. دوم آن که فاصله قرینه سجع در نثر و قافیه در شعر است. اما رمانی در رابطه با قرینه بودن فاصله با سجع معتقد است که: فاصله برتر از سجع است چراکه فواصل موجب بلاغت کلام و سجع سبب عیب آن مى‏شود، زیرا فواصل، تابع معانى مى‏باشند، ولى در سجع معانى تابع آن است و این برخلاف هدف حکمت و کلام است، زیرا هدف از سخن این است که الفاظ، بتوانند معانی ای که بدان نیاز ضرورى است آشکار کنند، پس اگر همشکلى حروف در مقاطع کلام چنین هدفى را تأمین کرد، بلاغت صورت پذیرفته و گرنه عیب و لکنت در گفتار است ، زیرا تکلفى است برخلاف حکمت، مثل این که کسى تاجى مرصّع فراهم آورد، و سپس آن را بر سر زنگى پست بگذارد، و یا گردنبندى زیبا بر گردن سگ بیاویزد که هر که اندک شعورى داشته باشد زشتى آن کار را درک مى‏کند[۱۲۹]؛ به عبارت دیگر در فواصل قرآن آوا و آهنگ در خدمت معنا است در حالی که در سجع و قافیه تنها هدف آوا و آهنگ است و معنا فرع بر آن می باشد. بنابراین فاصله برتر از سجع و قافیه است.

۲- واج آرایی:
واج آرایی زیباسازی و آرایش کلام به وسیله تکرار واج ها و واکه هاست. تَکرار (به فتح تاء) از ماده «ک ـ ر ـ ر» به معناى:« باز گرداندن قول یا فعلى»[۱۳۰]. تکرار در اصطلاح علماى بلاغت عبارت از: «دلالت دوباره لفظ بر معنا با تکرار آن »[۱۳۱] می باشد.
۳- واژه آرایی:
واژه آرایی آن چنان که از نامش بر می آید، آرایش کلام به وسیلۀ واژگان است؛ زیرا ساختار چینش برخی از واژگان، علاوه بر آن که زیبایی خاصی به کلام می بخشد القاء کننده آهنگ خاص و در نتیجه معنایی خاص است. واژه آرایی گاه کاربرد چند بارۀ یک واژه و گاه همنشینی چند واژۀ همگون و هم مایه است[۱۳۲]. واژه آرایی محصول دو صنعت تکرار و جناس در واژگان می باشد. آن جا که واژه آرایی با کاربرد چند باره و حداقل دوباره واژه ای پدید آید و واژگان به صورت پی در پی ذکر شود، نوعی تکرار در کلام حاصل می گردد که به آن صنعت تکرار می گویند. اما آن جا که واژه آرایی با همنشینی چند واژه همگون و هم مایه پدید آید، با صنایع بدیع دیگری روبرو هستیم، زیرا همگونی زمانی حاصل می شود که دو واژه در ساخت شبیه یکدیگرند و بدان صنعت جناس می گویند[۱۳۳]. جناس در اصطلاح: «یکسانى دو واژه در تلفّظ و اختلافشان در معنى می باشد»[۱۳۴]‏. اگر آن دو لفظ در نوع حروف، حرکات، تعداد حروف و ترتیب آنها یکسان باشند جناس را تام و در صورت اختلال در یکى از این موارد جناس را ناقص گویند[۱۳۵].جناس دارای انواعی است که عبارتند از:
الف- جناس تامّ: و آن چنین است که دو واژه در تعداد ، نوع، شکل واکه ها و ترتیب واکه ها و واجه ها یکسان باشند[۱۳۶]؛ به عنوان مثال این نوع جناس را می توان در آیه: وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَیْرَ ساعَهٍ …M[137] «روزى که قیامت برپا شود مجرمان سوگند خورند که جز ساعتى در گور نیارمیده‏اند» میان دو واژه ساعت به خوبی مشاهده کرد.
ب- جناس ناقص افزایشى‏ : نوعی از جناس که دو واژه در تعداد حروف با هم اختلاف دارند، خواه حرف زیاد شده اوّل واژه واقع گردد یا وسط و یا آخر[۱۳۸]؛ مانند آیه: وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ‏، إِلى‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ‏M[139] «و ساقهاى پا در هم پیچیده شوند، آن روز روز راندنش به سوى پروردگار توست».
ج- جناس ناقص اختلافى: جناس مضارع نیز نامیده می شود ، و عبارت است از اختلاف دو واژه در حرف اوّل، وسط و یا آخر[۱۴۰]؛ به عنوان نمونه این نوع جناس را در آیه: Nوَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْأَوْنَ عَنْهُ …M[141] «اینان مردم را از پیامبر بازمى‏دارند و خود از او کناره مى‏جویند» مشاهده کرد.
د- جناس ناقص حرکتى: جناس محرّف نیز به آن مى‏گویند[
۱۴۲]
و آن یکسانى دو یا چند واژه در صامت ها و اختلاف آنها در مصوت هاى کوتاه است[۱۴۳]؛ مانند آیه: Nوَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِیهِمْ مُنْذِرِینَ، فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُنْذَرِینَM[144] «و ما بیم‏دهندگانى به میانشان فرستادیم. پس بنگر که سرانجام آن بیم‏یافتگان چگونه بود».
و- جناس مصحف، نوعی از جناس که در آن ارکان جناس در نقطه‏گذارى مختلف باشند[۱۴۵]؛ مانند آیه: Nوَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ، وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِM [۱۴۶] «و آن که به من طعام مى‏دهد و مرا سیراب مى‏سازد، و چون بیمار شوم شفایم مى‏بخشد».
۴- جریان آوایی(ریتم) در آیه ها و سوره ها:
ریتم در جریان یافتن آیات به‏طور منظم و هماهنگ بر نظام ویژه قرآن تجلّى مى‏یابد. به معیارهاى علم عروض و تفعیله‏ها یا اسباب و وتد نمى‏توان بر آن حکم‏ کرد، هرچند که برخى از آیات آن به وزن شعر آمده است. علت آن است که قرآن اساسا شعر نیست. اما این ریتم در قرآن على‏رغم این‏که از اوزان شعر بیرون است، محسوس مى‏باشد[۱۴۷].
۵- طول آیات:
آیه در لغت به معنى دلالت و علامت است و در اصطلاح قرآنى کوچکترین واحد یک سوره است که بطور کلّى مرکّب از تعدادى کلمات مى‏باشد، و نصّ قرآنى از آن تشکیل مى‏شود[۱۴۸]. بر همین اساس میزان واژگان به کار رفته در آیه طول آیات را تشکیل می دهند که یکی از عوامل موثر در تعیین ریتم و جریان آوایی آیات است.
ب) آواهای بیرونی در قرآن:
مهمترین آواهای بیرونی قرآن کریم را می توان شامل موارد زیر دانست:
۱- واکه ها و مد:
واکه ها یا صوت صائت که عبارت اند از: صوتى که ادای مکان معینى ندارد و همچنین در هنگام ادای آن حبس یا سایش در مسیر جریان هوا ایجاد نمى‏شود. در زبان عربى شش صوت واکه وجود دارد که عبارتند از: فتحه، ضمه، کسره، فتحه طویل، ضمه طویل، کسره طویل. در تولید واکه ها، تارهاى صوتى مرتعش مى‏شوند و حجم دهان و حالت لب ها موجب تفاوت در صوت واکه ها مى‏شود. همچنین به واکه ها، حرکت یا مصوّت نیز مى‏گویند[۱۴۹].
مد نیز در لغت به معنای:«کشش»[۱۵۰] و در اصطلاح عبارت است از:«کشش و امتداد صوت در حروف مد»[۱۵۱]. مد در قرآن درای انواعی است که عبارت اند از:
الف) مد صله: منظور از مد صله مدی است که از اشباع هاء ضمیر ایجاد می گردد. این نوع مد به دو دسته صله صغری و صله کبری تقسیم می گردد؛ مانند آیه: N فَمَن شَاءَ اتخََّذَ إِلىَ‏ رَبِّهِ سَبِیلاM[152] «تا هر که خواهد، راهى به سوى پروردگار خود پیش گیرد».
ب) مد متصل: اگر همزه به همراه حرف مدى در یک کلمه قرار گرفته باشد، موجب «مد متصل» مى‏شود[۱۵۳]؛ مانند واژه«بَیْضَاءُ»در آیه:Nوَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِىَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینM[154] « و دست خود را [از گریبان‏] بیرون کشید و ناگهان براى تماشاگران سپید [و درخشنده‏] بود».
ج) مد منفصل: هنگامى که همزه و حرف مدى در یک کلمه، جمع نباشند، یعنى حرف مدى در آخر کلمه اوّل، و همزه در ابتداى کلمه بعدى باشد، باعث «مد منفصل» مى‏گردد[۱۵۵]؛ مانند آیه:N إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونM[156] «ما وقتى چیزى را اراده کنیم، همین قدر به آن مى‏گوییم: «باش»، بى‏درنگ موجود مى‏شود».
د) مد لازم و عارضی: در این نوع مد، سبب مد حرف ساکن می باشد[۱۵۷]؛ مانند آیه :N وَ فی‏ خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّهٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونM [۱۵۸] «و در آفرینش خودتان و آنچه از جنبنده پراکنده مى‏گرداند، براى مردمى که یقین دارند نشانه‏هایى است».
۲- هم خوان ها:
هم خوان یا صوت صامت:«صوتى است که در هنگام تولید آن، هوا در نقطه‏اى از اندام هاى گویایى با مانع برخورد مى‏کند و یا مجراى عبور هوا تنگ مى‏شود و سایش ایجاد مى‏کند»[۱۵۹].
۳- حذف و فزونی در واج ها:
حذف در لغت به معنای:«قطع»[۱۶۰] و در اصطلاح یعنی:« فروگذاشتن بخشی از کلام بنابر دلایلی معین»[۱۶۱] است. بر عکس حذف، فزونی و زیادت است که با اضافه شدن واجی به ساختمان اصلی واژه صورت می گیرد.
۴- اشتقاق:
اشتقاق عبارت است از: «بدست آوردن واژه ای از همان واژه یا واژه دیگر که میان آن ها در صیغه تفاوت باشد ولی دارای تناس
ب معنایی باشند»[۱۶۲]. به بیان روشن تر اشتقاق یعنی ساخت مشتقات یک واژه یا ساخت واژه ای جدید تاجابجا کردن حروف یا تغییر در یکی از آواهای واژه ای دیگر که میان واژه جدید و واژه ریشه تناسب معنایی برقرار باشد.
۵- اسم صوت یا نام آوا[۱۶۳] :
به واژگانی اطلاق می شود که با الهام از محیط اطراف و تقلید صدا، اعم از صدای انسان، حیوان، صدای اصطکاک یا برخورد اشیاء یا پدیده های طبیعی و … ساخته می شود[۱۶۴]. به عبارت دیگر در نام آواها، حروف و اصوات آن ها حکایت از مظاهر طبیعی و صداهای خارجی می کند. در واقع در این نوع واژگان، آهنگ و آوای واژه تداعی و حکایت کننده معنا و مدلولش می باشد.
اما امروزه زبان شناسان نگاه وسیعتری به این گونه واژگان داشته و علاوه بر واژه هایی که به تقلید صداها ساخته می شوند، واژه هایی را که می توان به نوعی بین لفظ و معنای آن ها دلالتی ذاتی اثبات کرد، را در شمار نام آواها محسوب کرده اند[۱۶۵].
۶- ادغام و ابدال:
ادغام عبارت است از:« داخل کردن حرفی در حرف دیگر به طوری که حرف اول از بین رفته و حرف دوم مشدد شود»[۱۶۶]. ابدال نیز در اصطلاح عبارت است از:« قرار دادن حرفی به جای حرف دیگر، مانند سلخ که تبدیل به صلخ می شود»[۱۶۷].
۷- چینش واج ها در واژه ها:
طرز قرار گرفتن واج ها در واژه که سبب تداعی صداهای خارجی یا سبب هماهنگی ترتیب آوای آن ها با حوادث و وقایع می شود.
۸- سیما- معنایی:
منظور از سیما- معنایی در حقیقت شکل اندام های گفتاری در هنگام ادای واج های یک واژگان می باشد. به عبارت دیگر در هنگام تلفظ واژه ای اندام های صوتی نمایشگر معنای واژه هستند که با تغییر حالت خود متناسب با محتوای واژگان، محتوای واژه را به تصویر می کشند. سیما- معنایی نشانه ای حسی برای درک و فهم بهتر واژگان می باشد.
۹- واژگان غریب:
غریب از ریشه غرب و به معنای:« هر شخص دور، و نیز هر چیزى که در میان جنس خود بى نظیر باشد می باشد»[۱۶۸]. غرابت استعمال نیز در اصطلاح یعنى:« کاربرد لفظ در معناى مقصود، اندک و غیر مشهور »[۱۶۹]، مانند لفظ «هلوع» در آیه‏ى‏:N إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاًM [۱۷۰] «هر آینه آدمى را حریص و ناشکیبا آفریده‏اند».
فصل سوم
تناسب آوای درونی قرآن با معنا
۳-۱- آوای درونی
همان طور که در مطالب پیشین بیان شد آواها در قرآن کریم را می توان به دو دسته آوای درونی و آوای بیرونی تقسیم بندی نمود. منظور از آوای درونی، آوایی بود که با بهره گرفتن از صنایع بدیع لفظی و ترکیب واژه با واژگان دیگر به وجود می آید. صنایعی که باعث می شوند، واژگان به وسیله تشابه و هماوایی هر چه بیشتر مصوت ها و صامت ها به یکدیگر وابسته شوند و بین آن ها رابطه آوایی محسوسی ایجاد شود؛ به عبارت دیگر آوای درونی، آوایی است که در سطح ترکیب واج ها و واژگان و رابطه موجود میان آن ها قرار دارد.
بر همین اساس آوای درونی در قرآن کریم به وسیله به هم پیوستن نشانه های بیرونی آوا یا به وسیله صنایع بدیع لفظی همچون: تکرار، فاصله، جناس و … شکل گرفته است. به بیان دیگر در قرآن کریم آوا و موسیقی درونی دست آورد قافیه و سجعی که به طور قرار دادی قرار داده شده باشد نیست؛ بلکه آوای درونی تشابکی از دلالت ها و پیوستگی و ترکیب آواهای بیرونی است که متناسب با محتوا شکل یافته است. منظور از تشابک دلالت ها این است که دلالت های آوایی آیات و بخش های گوناگون نص در هم فرو رفته اند و با هم در گیر هستند[۱۷۱]؛ به عبارت دیگر مجموعه ای از آواهای بیرونی دست در دست هم داده اند و آوای درونی را ساخته اند به طوری که این آوا در ذات واژگان قرار داده شده است؛ به عنوان نمونه ممکن است در یک آیه چینش واکه ها و واج به گونه ای باشد که آیه دارای آهنگ و ریتم خاصی شود. این ویژگی در حد وسیع درقرآن مشاهده می شود و در متون دیگر به اندازه قرآن وجود ندارد. بنابراین مجموعه نشانه های بیرونی، ریتم و جریان آوای درونی را می سازند. آن چه که در آوای درونی نقش دارد ریتمی است که توسط آوای بیرونی جریان یافته است. این ریتم می تواند در آیه، مجموعه ای از آیات، سوره و حتی کل قرآن قابل مشاهده باشد.
نکته دیگری این که بر اساس آوای درونی هر آیه دارای ریتم و ضرب آهنگ خاصی می باشد که سبب شده گاه یک آیه دارای ریتم و آوای مستقل و گاهی مجموعه ای از آیات دارای یک ریتم و آوا ؛ یا به عبارت دیگر سیاق آوایی و بافت مشترک شوند. منظور از سیاق :«خصوصیت کلمه یا کلام است که از قرار گرفتن عبارات و واژگان حاصل مى‏شود و یکى از قرائن پیوسته کلام به ‏شمار مى‏آید که قرینه بودن آن و تأثیرش در تعیین معناى واژه‏ ها و جمله‏ها، از اصول عقلایى محاوره است و در زبان و لغات مختلف بدان ترتیب اثر داده مى‏شود»[۱۷۲].
مهمترین اثراتی را که آوای درونی در معناشناسی آوایی بر جا می گذارد عبارتند از: تعیین ریتم و جریان آوایی یا همان ضرب آهنگ که متناسب با محتوا تعیین گردیده است. به وسیله تعیین ریتم آیه می توان به جریان محتوایی آیات نیز پی برد. دومین اثر آن در تعیین سیاق آوایی و ارتباط آوایی میان آیات است که نشان دهنده این امر می باشد که هر جا بافت و سیاق آوایی واحدی وجود داشته باشد سیاق معنایی مشترک و واحدی نیز وجود دارد. سومین اثر آن زیبایی بخشی آوایی و موسیقایی خاصی است که به متن داده و سبب این امر می شود که فرد در هنگام قرائت نه تنها احساس خستگی نمی کند بلکه احساسات خود را متناسب با محتوا پیش می برد. و در آخر آن که آوای درونی سبب پی بردن به صفات گوینده در هنگام نزول واژگان و آیات یا به بیان دیگر پی بردن به نشانه های آوایی گوینده در هنگام نزول آیات می شود؛ به عبارت دیگر از آن جا که نزول اولیه قرآن در سطح عمودی به صورت گفتار بوده و این گفتار با توجه به معانی مختلف، صفات مختلف و آوای مختلفی داشته از طریق آوای بیرونی می توان آن صفات را درسطح افقی نزول مشخص کرد. در نهایت این امر منجر به کشف بهتر مراد جدی آیات و درک و فهم بهتر معانی می شود.
مهمترین جلوه های آوای درونی در قرآن را می توان شامل مواردی همچون : فاصله، واج آرایی، واژه آرایی، طول آیات و … دانست که در ادامه به بررسی هرکدام پرداخته خواهد شد.
۳-۲- فاصله:
یکی از مواردی که در تعیین آوای درونی و ارتباط دهی آوا و محتوا نقش بسیار موثری دارد، فاصله آیات است. فاصله‏ها نمایانگر جنبه هنرى بررسى دو بخش آهنگ یعنى ریتم و آوا در قرآن کریم و شامل تمامى قرآن مى‏باشند که تأثیر آن آشکار است. اهمیت فاصله‏هاى قرآنى در این نکته خود را نشان مى‏دهد که از طریق جریان یافتن نغمه و انسجام لفظ در آیات، سبک قرآن را قدرت و پیوستگى مى‏بخشد. جوشش آن به همراه معانى به آن قدرت و نرمى مى‏بخشد که بر جان مخاطبان تأثیرگذار است. ابن قتیبه معتقد است: «خداوند قرآن را حالت تلاوت بخشیده است که طول تلاوت موجب ملال نمى‏گردد و به گونه‏اى است که گوش را آزار نمى‏دهد و چنان با طراوت است که با تکرار بسیار، کهنه نمى‏گردد»[۱۷۳]. گویى به زبان عصر بیان مى‏شود. چیزى که زیباشناسان امروزه در احساس آوایى نسبت به زیبایى و کیفیت تکیه آن بر انسجام آهنگ در تکرار یکنواخت به آن رسیده‏اند این است که موجب آزار گوش نمى‏گردد و با لرزشهاى درونى که در درون ایجاد مى‏کند هماهنگ است[۱۷۴]. از جمله کثرت جریان حروف مد ولین و الحاق نون در فاصله‏ها براى ایجاد طرب و ترنم که قرآن کریم بر زیباترین مقطع و روان‏ترین محل وقف آمده است[۱۷۵]. ارتباط فواصل آیات با محتوا و معنای آیات را از چند جهت می توان مورد توجه قرار داد:
الف)بررسی فاصله در یک آیه:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...