پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – قسمت 10 – 8 |
سان و همکاران (۲۰۱۴) ارتباط بین ویژگی های کمیته حسابرسی و مدیریت واقعی سود شرکت های آمریکایی را مورد بررسی قرار دادند. آن ها برای اندازه گیری مدیریت واقعی سود از سطح غیر عادی جریان های نقد عملیاتی، سطح غیر عادی هزینه های اختیاری و سطح غیر عادی هزینه های تولید استفاده کردند. یافته ها نشان داد که نظارت و کنترل بیش از حد اعضای کمیته حسابرسی ارتباط مثبتی با مدیریت واقعی سود دارد.
چی و همکاران (۲۰۱۱) نشان دادند که حضور مؤسسه های حسابرسی بزرگ و با شهرت بالا با افزایش مدیریت واقعی سود همراه است. آن ها تأیید کردند که افزایش موشکافی حسابرسی توسط حسابرسان بزرگ، انعطاف پذیری حسابداری شرکت را کاهش میدهد. بنابرین شرکت های حسابرسی شده توسط مؤسسه های حسابرسی بزرگ به احتمال زیاد به دستکاری فعالیت های واقعی متوسل میشوند.
کوهن و زاروین (۲۰۱۰) دریافتند که مدیریت اقلام تعهدی و دستکاری در فعالیت های واقعی همزمان رخ میدهند. آن ها همچنان نشان دادند که حسابرسان مؤسسات بزرگ به صورت مثبتی با مدیریت واقعی سود مرتبط هستند و بر این اساس پیشنهاد کردند که نظارت موثرتر میتواند شرکت ها را برای مدیریت سود با بهره گرفتن از تکنیک هایی که شناسایی آن ها مشکل است، ترغیب نماید.
چارلز و همکاران(۲۰۱۰) بیان میکنند که شرکت ها زمانی که از حسابرسان مشهور برای حسابرسی استفاده میکنند، تلاش های مدیریت به طور قابل ملاحظه ای در دستکاری اقلام سود هر سهم محدود می شود. آن ها اظهار میکنند که با وجود حسابرسان مذبور، هیچ نشانه ای از رفتارهای فرصت طلبانه در دستکاری سود هر سهم وجود ندارد.
رینا و دیگران (۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان “جریان های نقد آزاد مازاد، مدیریت سود و کمیته حسابرسی” به این پرداختند که چه قدرجریان نقد آزاد مازاد به مدیریت سود مربوط است. در این مطالعه فرض بر این است که مدیران شرکت هایی که از جریان های نقدی آزاد بالایی برخوردارند شدت عمل خوبی در اداره مدیریت سود دارند. نتایج پژوهش نشان میدهد که کمیته حسابرسی مستقل به شرکت های دارای جریان نقدی آزاد، کمک میکند تا بر رویه های مدیریت سود نظارت داشته باشد.
یودیانتی (۲۰۰۸) در تحقیقی با بهره گرفتن از ۱۵۰ شرکت نمونه به بررسی تاثیر مدیریت سود بر رابطه جریانهای نقدی آزاد و ارزش سهامداران پرداخت. نتایج تحقیق نشان میدهد که با ۹۵ درصد اطمینان، تغییرات جریانهای نقدی آزاد با تغییرات ثروت سهامداران ارتباط معنا داری دارد. همچنین او در این تحقیق نشان داد که بین جریانهای نقدی آزاد مثبت و ارزش سهامداران رابطه مستقیم معناداری وجود دارد ولی بین جریان های نقدی منفی و ارزش سهامدارن رابطه معنادار مستقیمی وجود ندارد. وی در آزمون فرضیه دوم به این نتیجه رسید که با ۹۹ درصد اطمینان، مدیریت سود در سطح کل نمونه و در سطح جریان های نقدی مثبت باعث تضعیف رابطه جریان های نقدی با ثروت ایجاد شده برای سهامداران می شود.
چانتائو و همکاران (۲۰۰۷) در پژوهش خود به تحلیل شناخت (درک ) بازار سهام از کیفیت حسابرسی میان تعدادی از مؤسسات حسابرسی کوچک دربازار حسابرسی چین پرداختند. این پژوهشگران دریافتند رابطهمثبت بین اندازه مؤسسه حسابرسی و درک سرمایه گذار از کیفیتسودآوری وجود دارد؛ نتایج پژوهش چانتائو و همکاران نشانداد، اندازه های مختلف مؤسسات حسابرسی روی کیفیت حسابرسی تأثیرگذار است(به نقل از حساسیگانه و آذینفر، ۱۳۸۹،ص۹۰).
فورمن (۲۰۰۶) در پژوهش خود به این نتیجه رسید مؤسسات حسابرسی بزرگتر قصور حسابرسی کمتری دارند(به نقل از حساسیگانه و آذینفر، ۱۳۸۹،ص۸۹).
جیمز و همکارانش (۲۰۰۶) در تحقیقی رابطه بین مدیریت سود و شفافیت گزارشگری مالی را مورد بررسی قرار دادند نتایج تحقیق آن ها نشان میدهد که افزایش شفافسازی باعث کاهش مدیریت سود و کاهش شفافسازی اطلاعات باعث افزایش مدیریت سود شده است.
چانگ و همکاران(۲۰۰۵) با مشاهده اطلاعات ۲۲۵۷۶ شرکت آمریکایی در دوره سیزده ساله بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۶ رابطه بین مدیریت سود و جریان های نقد آزاد زیاد را در شرکتهای با رشد کم مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که مدیران شرکت های با جریان های نقدی آزاد زیاد و رشد کم، از اقلام تعهدی اختیاری افزایش دهنده سود استفاده میکنند تا سود های کم و زیان های حاصل از سرمایه گذاری در پروژه های با ارزش فعلی خالص منفی را از بین ببرند.
مایرن و دیگران (۲۰۰۵) در تحقیقی تأثیر مدیریت سود را بر تصمیمات سرمایه گذاری مورد بررسی قرار دادند نتایج تحقیق نشان میدهد که در دورهای که گزارشات نادرست ارائه شده ، شرکتها با سرمایه گذاری بالایی روبرو شدهاند و در دوره فوق سرمایه گذاری بیش از حد انتظار بوده است ولی در دوره های بعد ، سرمایه گذاری دچار کاهش شده است. یافته های تحقیق نشان میدهد که مدیریت سود بر روی تصمیمات سرمایه گذاری مؤثر است.
ایشدی[۷] (۲۰۰۴) به بررسی اینکه آیا مشارکتکنندگان در بازار سرمایه که اساساً مؤسسههای سرمایه گذاری و تحلیلگران مالی هستند ، هموارسازی سود را دارای بار اطلاعاتی میدانند و این که آیا آن ها بین انواع مختلف هموارسازی سود بسته به روش اعمال آن تفاوتی قائل هستند ، پرداخته است. برایناساس تعداد تحلیلگران مالی یک شرکت با هموارسازی طبیعی سود وابسته است ولی در مورد هموارسازی مدیریت شده بیتفاوت بوده ولی سودهای هموارسازی شده از طریق تکنیکهای مدیریت سود واقعی را اغراقآمیز میدانند.
مایکلسون و واگنر[۸] (۲۰۰۴) در تحقیقی به بررسی واکنش بازار سرمایه در برابر هموارسازی سود با در نظر گرفتن نوع صنعت و اندازه شرکت پرداختند و نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که : ۱- شرکتهایی که به هموارسازی سود اقدام کرده اند نسبت به شرکتهای مشابه بازدهی بیشتری دارند. ۲- بازدهی غیرعادی شرکتهای کوچک از بازدهی غیرعادی شرکتهای بزرگ بیشتر است و ۳- بین نوع صنعت و هموارسازی سود رابطه با اهمیتی وجود دارد.
دلتاس و دوگار(۲۰۰۴) در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند، هر چه تنوع محصولات حسابرسی کمتر باشد کیفیت حسابرسی صورتهای مالی بالاتر است(به نقل از حساسیگانه و آذینفر، ۱۳۸۹،ص۸۹).
ویلکینز(۲۰۰۴) دو پژوهشگر بلژیکی اثرهای اندازه مؤسسه حسابرسی را بر کیفیت حسابرسی در بازار بلژیک به آزمون گذاشتند و برای اندازه حسابرسی فرعیهایی چون سهمبازار حسابرس، تعداد صاحبکاران مؤسسه حسابرسی و… قرار دادند. درنهایت نتایج پژوهشهای ایشان نشان داد، رابطه معناداری بین اندازه حسابرس و کیفیت حسابرسی وجود ندارد(به نقل از حساسیگانه و آذینفر، ۱۳۸۹،ص۸۹).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 11:02:00 ق.ظ ]
|