حلق و تقصیر
اسرار حلق و تقصیر
۱٫موی سر تأثیری به سزا در زیبایی ظاهری انسان وبه ویژه جوانان دارد. ازاین رو به ندرت کسی حاضراست موی خود رابتراشد. همچنین بر کسی که موی دیگری رابه اجبارتراشیده واین زیبایی را ازاو گرفته ،پرداخت دیه واجب است. اهمیت ودشواری این مسأله درمیان عرب چنان بودکه ابن ابی العوجا، پس ازشکست درمناظره با امام صادق(ع) در بخشی ازپاسخ بدین سؤال که آن حضرت رادراین مناظره چگونه یافتی،با اشاره به حج گزاران گفت: مرا نزد شخصیتی فرستادید که فرزندکسی است که سر این مردم راتراشید.« … هُوَ اِبنُ مَن حلق رُؤوس من ترون»(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۲۲۹)
با این همه مرد حج گزار ازاین جمال ظاهری وصوری که درنظراو ارزشمند نیز هست دل بریده وبا فرمان وحی درپای جمیل محض ورضای اونثار می کند.

      1. تراشیدن سر یک آزمایشی است ازطرف خداوندتبارک وتعالی برای انسان اندیشمند ،بسیار روشن است که زیبایی اوبه چندتار مو بسته نیست، واگرهمان زیبایی ظاهری اوچند روزی کاسته شود، به آن اعتنا نکرده ،توجه به شخصیت وزیبایی معنوی خود دارد که درپیروی ازفرمان حق وخوب ازامتحان بیرون آمدن ،برزیبایی سیرت واجرآخرت اوافزوده خواهدشد.
      2. (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. تراشیدن سرموجب تذلّل است برای انسان اندیشمند، روشن است که تراشیدن سر،تذلل آدمی رانزد پروردگاربهترنشان می دهد، واگرسرنتراشد وتقصیرکند، گویا که هنوز به زینت خودعلاقه مندو به خود بیشتر توجه دارد تاخوشنودی پروردگار. پس عشق ورزیدن به حق تعالی برای اومعنا ندارد. مگرنه این است که مردان حق در راه دوستی واطاعت خداوند سرداده اند، آیا بایداز موی سرخود دریغ کرد. پس این دستور( حلق )یک آزمایش کوچک است ازجانب خداوند.
    1. تراشیدن سرحکمت وفلسفه ای دارد، علاوه برتذلّل وعدم توجه به زینت خود وسنت ابراهیمی ،اسراردیگری هم دارد. یکی ازآن هاشاید این باشد که درزمان های گذشته نشانه ها وعلاماتی دربین عرب معمول بوده که برای بنده وآزاد به کارمی رفته، مانند داغ زدن، حلقه به گوش نمودن وامثال این ها، اسلام دراینجا حلق راداغ عبودیت مطلق ونشانه پذیرفتن ،مقررفرموده تا معلوم باشد که جزء خدمتگزاران وپاسبانان رسمی این دوست محسوب ودر ردیف نظامیان این دربار درآمده. خلاصه سر تراشیدن دراین جا شاید مرسومی ازمراسم عرب درباره بردگی وبندگی وغلام وکنیز ،وهم تسلیمی است ازناحیه بنده که اگر مولا بخواهد می تواند اورا بفروشدویا برای خدمت باقی بدارد.(خداکرمی زنجانی،۱۳۷۵،ص۳۵۸)

۵٫راز سرتراشیدن ،این است که انسان هرگونه غرور وکبرو نخوت ومنیت را ازسرش به درکند، وخود رااز هر معصیتی تطهیر وتنظیف نماید.(عرفان حج،۳تا،ص۹۱)حاجی درموقع حلق یا تقصیر می خواهد بگوید: چنان چه سرخود رامی تراشم یا مو یاناخن خود راکوتاه کرده ،ظاهرخود را ازکثافات پاکیزه می کنم ، باطن خود رانیز ازپلیدی هاو ناپاکی ها منزه می دارم. چنان که با ازاله مو وناخن، خود راسبک می کنم، از گناه ومعصیت نیز خود را سبک بارمی نمایم.(درویش،۱۳۸۲،ص۱۳۴)
بنابراین تراشیدن موی سردرمنی، نشانی ازپاک شدن ازآلودگی های اخلاقی وزدودن زنگارهای روحی وبیرون آمدن ازسنگینی وتاریکی گناهان است. شایدبر اساس همین نکته است که حج گزار به هنگام حلق ازخدای تعالی می خواهدکه برابر هرتارمویی، درقیامت نوری به اوعطاکند.« اللهم أعطنی بکلّ شعرهٍ نوراً یوم القیامه»(جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۲۲۹)
طواف آخر
سرّطواف آخر
همان طورکه مبدأ اصلی خداوند بوده وپایان آن نیزذات اقدس اوست« هوالاول والآخر» همچنین آغازهمه موجودات ازخدا و انجام وخاتمه کارهمه آنها به سوی اوست،«إنّا للله وإنّا الیه راجعون» و «ألا إلی الله تصیرالأمور»، بنابراین بایدابتدای هرکاری ازانسان موحدبه نام خداوانتهای آن نیزبه یاد اوباشد وهیچ کاری رابدون نام خداشروع نکند وازهیچ عملی بدون یادحق خارج نشود. معنای نام ویادخدا درآغاز وانجام هرکار، حضوراعتقاد توحیدی او درمتن عمل وتوجه به شهود خداوندی درصحنه کاراست. یکی ازمهم ترین آن امور، حج است زیرا ورود درآن با احرام ولبیک گفتن ، براساس توحید وصدق نیت بوده وخروج ازآن درپایان حج و وداع کعبه نیز برپایه توحید و صدق ارادت باشد. از این روحضرت امام رضا(ع) هنگام تودیع کعبه فرمودند: «اللهمّ إنّی أنقلب علی أن لا اله الّا انت.» (جوادی آملی،۱۳۸۳،ص۲۳۱)
به هرحال باید ازمنا گذشت وبه مکه آمد، خداوند ما راچندروز به بیابانها فرستاد تا دوره ای رابگذرانیم واکنون دوباره ما رابه خانه خود راه داده است.
طواف تکرار می شود؛ این دفعه نیت طواف ما غیر ازنیت اول است، حالا دیگربه قصدزیارت و حج طواف می کنیم. طواف ونمازوسعی باردیگرتکرار می شود. خداوندمی خواهدما راتربیت کند واو ربّ العالمین است. مربی باید افراد تحت تعلیم خودرا مکرربه عملی وادارکند. فلسفه تکرار داستان های قرآن نیزهمین است. اساساً ذکرخداوتوجه به نعمت ها یا قهرخداباید در انسان تکرارشود دراین طواف باید ملکوتی شده باشیم، چون به عرفات ومشعر رفته ازگناهان پاک شده ایم. سنخیت ما باکعبه پاک بیشترشده است، شباهت ما بافرشتگانی که دربالای کعبه ودرآسمان ها طواف می کنند، بیشتراست. این بارشیطان را زده، به طواف آمده ایم. حرکت های بدنی به خاطراین بودکه شاید روح وفکرم حرکت کند. دربیابان ساده رفتم شاید از تجملات دل بکنم، موی سردادم تا آماده سردادن شوم. به محل شیطان سنگ زدم تا آماده شوم به خودش سنگ بزنم. اگر درعمره جسمم روحم رادورکعبه می چرخاند، این بار باید روحم جسمم رادور کعبه بچرخاند. بازهم پای خودرا جای پای اولیای خدامی گزاریم میان کعبه ومقام ابراهیم طواف می کنیم ومی فهمیم که حرکت ما بایدمیان توحید وامامت باشد.(قرائتی،۱۳۸۷،ص۱۴۱-۱۴۰)
علاوه بر رقیّت وبندگی که نشانه آن ،حلق وسرتراشی بود، بایدکه امتحانات عملی هم ازیک نفرپاسبان به حدکفایت وشایستگی بشود ودرنتیجه تمرینات، معلوم شودکه اعضا وجوارح اوبه حدی وظیفه شناس شده که حقوق هیچ انسانی را، هرقدرکه زیردست وهمدم یامعاشراوهم باشد، هضم نخواهدنمود. فردی که تا اندازه ای زیردست انسان ومعاشردائمی اوست وخاطروی زیادحساس ومؤثراست(زن )، سپردن چنینی فردی به هرگونه پاسبانی ،تا آزمایش ها راتمام وکمال انجام ندهد روا نیست وتا تربیت به وسیله عمل جای گیردر فکراو نشده ومخلوط با عروق وخون ورگ وپی او نگردیده ،اجازه ندارد ونمی تواند به زن خود دسترسی پیداکند.
آخرین وصیت پیامبراسلام(ص) بنابرتقریر حضرت امیرالمؤمنین(ع) که دربسترمرگ فرموده ،این است:« الله الله فی النّساء وفیما ملکت أیمانکم فإنّ آخر ما تکلّم به نبیّکم أنّ قال اوصیکم بالضّعیفین النّساء وما ملکت أیمانکم.» وبعد ازطواف ثانوی بدین معنی که گفته شدزن به اوحلال شده وامورزن به وی واگذارمی گردد.(سحاب،۱۳۵۸،صص۱۳۷-۱۳۶)
گرچه با آگاهی برمنع هرعملی درشرع مقدس ،مسلمانان حقیقی مصمم به پرهیزاز آن است ،ولی ممکن است عواملی سبب سستی تصمیم ویاشکستن آن گردند. اگردراین حال ازمقام معنوی بلندی باردیگر به او تأکیدشود، یا خوداو به مقام معنوی ومکان متبرکی قدم نهد، یا به عبادت مقدسی بپردازد، برمراتب قدرت باطنی او افزوده شده درتصمیم خود راسخ ترمی گردد. درمراسم حج محرم باید ازمناسبات زناشویی با همسرش بپرهیزد، یعنی اراده نماید که این میل شهوانی را مهارکند. چون این میل غریزی بسیار قوی بوده وعدم مهارآن منشأ بسیاری ازمفاسد است. برای حصول مراتب کمال استیلاء برنفس ،باردیگر بادستور طواف نساء ونمازآن ،اختصاصاً تأکید دیگری برخویشتن داری شده است. بدین معنی که درصورت عدم مراعات آن دستور، محرم تاسال بعد واداء آن درمراسم حج ،محرومیت ازبرخورداری ازهمسر مشروعش ادامه خواهد یافت. بنابراین حکمت طواف نساء ونمازآن ،تقویت قدرت معنوی روحی برای نیل به مرحله کمال ،انصراف ازامیال شهوانی وانقطاع إلی الله درحین أداء آن فریضه می باشد، که مراتب مقدماتی آن با احرام بستن آغاز شده بود.(اللهوردیخانی،۱۳۸۱،ص۳۷)
۴-۵- جمع بندی و نتیجه گیری
یکی ازمباحث زیبای احکام الهی ،حج است.واشاره بدان حقایق وارکان در ردیف عبادات عظیمه است. حج ازجمله عباداتی است که بدون حج شرایط ظاهری ،شرایط باطنی آن حج نخواهدبود.بنابراین واجب است حفظ آداب وشرایط ظاهری حج. حاجی واقعی ،علاوه برعالم وعامل بودن به مسایل واحکام ظاهری باید به احکام باطنی حج نیز عالم وعامل باشد. حج صورت کارهمه کس بود،لیکن حج حقیقت نه کارهرکس. منظور ازحج صورت، حج ظاهری است وغرض ازحج حقیقت ،دو معناست، یکی به جاآوردن اعمال ظاهری حج توأم با رعایت آداب باطنی آن که عارف واقعی بادرک آن معانی قلباً به آن عامل می گردد. دیگری طواف همیشگی دل است به دورحال کعبه ازلی که حج عارفان واقعی است. بنابراین حقیقت خانه خدا قلب پاک عارف الهی است که عرش معلّای اوست (اللهوردیخانی،۱۳۸۱،ص۹۳)
شایان ذکراینکه هرعملی ازمصدرخاص صادرمی شود وازخصوصیت آن حکایت دارد. ازصدرمشروح عمل خالص ومشروح صادرمی شود که نه به نقص مبتلا ونه به عیب آلوده است. براین اساس زائر بیت الله به هرمیزان که به اسرار حج آگاه باشد، حج اوخالصانه وخلوص اومشروح تراست. زیراخلوص که معیار بهره مندی از ثواب وشأنی ازشئون عقل عملی است، مسبوق به معرفت است ومعرفت ازشئون عقل نظری است. شخص سالک بایدابتدا مراحل عبادی رابفهمد تا برابرفهم ومعرفت خود، اقدام خالصانه داشته باشد. پس بدون آشنایی به اسرار اعمال،پیمودن مراحل کامل اخلاص میسرنیست. این نکته درباره معرفت به اسرار سایرعبادات نیز صادق است. بنابراین چنان چه کسی پیش ازمعرفت به اسرارحج ،راهی بیت الله شود، گرچه ممکن است برحسب ظاهرحج او صحیح باشد لیکن حج کامل ومقبول انجام نداده وضیافت الله نصیب اونشده است. زیرا روح چنین حج گزاری به سبب عدم آگاهی به اسرار حج ،تعالی پیدا نکرده است.(همان،ص۱۶۶)
برای آشنایی بیشتر وبهتربا اسرار حج باید سنت وسیرت حج گزاران راستین ،یعنی معصومین به دقت موردبررسی وتأسی قرار گیرد. زیرا آنان درکنار رعایت آداب وسنن وفرایض حج وعمل به احکام ظاهری آن تکیه گاه تکوینی آن هارا نیز درنظر داشتند.
تذکر این نکته نیز سودمند است که راز بسیاری ازعبادات برانجام دهندگان آن هاپوشیده نیست ،لیکن پی بردن به رازمناسک حج دشواراست واسراربسیاری ازآن هابا عقل بشری قابل تبیین نیست. ازاین رو مراسم ومنسک حج با بندگی محض وتامّ هماهنگ تر وتعبد درآن بیشتر ازسایر دستورات دینی است .چنان که رسول خدا به هنگام لبیک گفتن به خداعرض کرد : خدایا من با رقیّت وعبودیت محض لبیک می گویم وحج می گزارم. «لبیک بحجّه حقّاً تعبداً ورقاً.» (جوادی آملی،۱۳۸۳،صص۱۶۶-۱۶۵)
۴-۶- بخش چهارم : بررسی سؤال چهارم تحقیق
آثار تربیتی مطلوب حج از منظر قرآن و روایات چیست؟
مناسک حج هرکدام نقش مؤثری درسازندگی حاجیان دارند، آن کس که باتوجه وخلوص به آن اعمال بپردازد، بدون شک یک دوره سیرو سلوک الی الله راپشت سرگزارده وازهرچه ناخالصی وتیرگی که دردرونش هست رهایی می یابد. ازاین رو ازامام علی(ع) روایت شده است که هرکس حج بگزارد ازهمه گناهان پاک می شود مثل روزی که ازمادر متولد شده وهیچ آلودگی وخلافی رامرتکب نشده است «قالَ أبوعَبدالله کأنّ أبی یقول :من أمّ هذا البیت حاجّاً أو معتمراً مبرّاً من أکبر رجع من ذنوبه کهیئه یوم ولدته أمّه.»
البته این بدان معنا نیست که تأثیرحج بر روی همه یکسان است، بلکه درمورد افرادمختلف فرق می کند چنانچه امام صادق حاجان رابه سه دسته تقسیم می کنند. (حسینی کشکوئیه،۱۳۷۲،صص۱۹۷-۱۹۶)
درمورد نقش وتأثیراعمال حج ازجهت متحول ساختن افراد یکی ازنویسنده های معاصرمی گوید: هریک ازاعمال متنوع حج عامل مستقلی برای بارور ساختن بعدی ازابعاد شخصیت آدمی است که مجموعاً درچندروز محدود حیوانی رامبدل به یک انسان وانسان را به یک موجود الهی مبدل می سازد. دوقطعه پارچه سفید به نام لباس احرام ،عاریتی بودن لباس های فاخرو رنگارنگ معمول را برای انسان قابل درک می سازد. همین دوقطعه پارچه سفید،به خوبی می تواند اثبات کند که حیات رانباید قربانی دسیسه حیات کرد. آدمی با جمله «لبیک اللّهم لبیک » می تواند عقده های حقارت را که یک عمر روان اورا مختل کرده، دریابد وبگشاید وارزش وعظمت موجودیت خود رالمس کند. زیرا اوبا لبیک پاسخی به دعوت الهی به سوی خودمی دهد. با این ذکر روحانی سازنده ،وابستگی خودرا به خداوند بزرگ که اورا به سوی خود خوانده است درک می کند. پس این بی نهایت کوچک شایستگی تماس با آن بی نهایت بزرگ را داراست.
درحقیقت حج پایگاه وآموزشگاه انسان سازی است. محل تربیت انسان های متقی است ، امانه انسان هایی که باریاضت های غلط ودرگوشه های عزلت تعلیم یافته باشند. بلکه درمیان اجتماع ودرانبوه انسان ها این دوره آغاز وبه پایان می رسد تا پس ازخاتمه درس ها دوباره به میان مردم برگردند وهرکدام چون چراغی تاریکی هارا روشنایی بخشند والگو وسرمشقی برای دیگران باشند.
در واقع ما مفهوم تعلیم و تربیت اسلامی را به معنای واقعی کلمه میتوانیم در حج مشاهده کنیم،
بهشتی(۱۳۸۹،ص۱۷) در رابطه با مفهوم تعلیم و تربیت اسلامی بر این عقیده است:«هرگونه اقدام هدایتگرانه ای که به منظورایجاد،ابقاء و اکمال استعدادهای ادراکی،میلی،ارادی و عملی متربی در چهارحوزه ی ارتباط با خدا،ارتباط با خود،ارتباط با دیگران و ارتباط با جهان برمبنای قرآن،سنت،و عقل به سوی هدف غایی قرب مطلق الهی انجام می شود.
ما با الهام از این تعریف آثارتربیتی حج را به ۴بخش تقسیم میکنیم:
۱٫آثار تربیتی حج ازحیث ارتباط با خدا
در این قسمت به آثار تربیتی خداشناسی و پرورش صفت خوف و رجا پرداخته ایم.
۲٫آثار تربیتی حج از حیث ارتباط با خود
در این قسمت به آثارتربیتی پرورش نیروی تفکر،خود شناسی،خودسازی ،پرورش حس حقیقت جویی و قطع تعلقات دنیوی پرداخته ایم.
۳٫آثار تربیتی حج از حیث ارتباط با دیگران
در این قسمت به اثر تربیتی وحدت امّت اسلامی در حج،مساوات مردمی در حج،خوش خلقی در حج،همکاری و تعاون در حج،حفظ زبان پرداخته ایم.
۴٫آثار تربیتی حج از حیث ارتباط با جهان هستی
در این قسمت به آثار تربیتی شناخت طبیعت به عنوان مظهر حق و استفاده ی بهینه از داشته های تکوینی پرداخته ایم.
۴-۶-۱- آثار تربیتی حج از حیث ارتباط انسان با خدا
پیوندی که فلسفه تربیت اسلامی بین خداوند سبحان و انسان ایجاد می کند همان ارتباط بندگی و عبودیّت می باشد،زیرا هدف اصلی از خلقت،عبودیت است:«وما خَلَقتُ الجِنّ و الِانس الّا لِیَعبُدون*مااُرید مِنهُم مِن رِزق و ما اُریدُ ان یُطعمون*اِنَّ اللهَ هُوَالرَّزّاقُ ذوالقوه المَتین»نکته ای که در این آیات مدّ نظر است کمال (نهایت)اطاعت از خداوند می باشد که از کمال محبّت و امید و خوف نسبت به او ناشی میشود.(مشایخی راد،۱۳۸۰،ص۹۴)
از جمله آثار تربیتی حج از حیث ارتباط انسان با خدا عبارتند از:
الف)خداشناسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...