به طور کلی می توان پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیت ها و منابع معنوی در زمینه ها و موقعیت های عملی در نظر گرفت افراد زمانی هوش معنوی را به کار می‌برند که بخواهند از ظرفیت ها و منابع معنوی برای تصمیم گیری های مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند (امونز۲۰۰۰،زوهرومارشال۲۰۰۰) ‌بنابرین‏ هوش معنوی موضوعات ذهنی معنویت را با تکالیف بیرونی جهان واقعی ادغام می‌کند(ولمن ،۲۰۰۱).

دیدگاهی که هوش چندین توانایی مختلف را در بر دارد به وسیلۀ روند اخیر در عصب شناسی و روان شناسی شناختی حمایت شده است تصور هوش معنوی ما را ‌قادر می سازد که چیزها را همان طور که هستند ببینیم ،عاری از تحریفات ناهشیار ،در مقابل افکار آرزومندانه یا درک قطعیت تمرین هوش معنوی ایجاب می‌کند که با واقعیاتی هستی گرایانه از قبیل آزادی ، مرگ ، رنج و درگیر شدن با جستجوی دائمی برای معنا مواجه شویم هوش معنوی همچنین برای بسیاری از مردم دلالت بر حساسیت زیبایی شناختی و تحسین زیبایی دارد و از لحاظ فیزیکی ،بعضی اوقات با حساسیت به انرژی ناقد جاری در بدن مرتبط است روش‌هایی از قبیل مراقبه ،یوگا و ورزش های رزمی که مغز را آرام می‌کنند می‌تواند آگاهی را گسترش داده و حساسیت ادراکی را به انرژی صدا ،نور و سطوح ناقد و دقیق هشیاری پالایش کند . هوش معنوی می‌تواند با روش های متنوعی برای تربیت توجه ،تغییر شکل دادن هیجانات و ترویج و تربیت رفتارهای اخلاقی ،رشد یابد این شیوه ها خاصیت منحصر به فرد هیچ یک از سنت های مذهبی یا آموزش های معنوی نمی باشد گر چه آن با رشد اخلاقی هیجانی و شناختی مرتبط شده است اما با هیچ یک از آن ها نیز همانند نمی باشد زیرا انواع مختلف هوش به میزان متفاوتی توسعه می‌یابد . یک نفر ممکن است بیشتر در یکی از حیطه ها رشد یابد ولی در حیطۀ دیگر نه ( رجایی و همکاران ، ۱۳۸۷ ) .

وقتی مباحث و مسائل اخلاقی –هیجانی حل نشده باقی می ماند دقیقا از رشد معنوی بازداری می شود. رسش و رشد معنوی ، جلوه ای از هوش معنوی ،شامل درجه ای از رشد اخلاقی و هیجانی و همچنین رفتار اخلاقی است ترویج و پرورش هوش معنوی مستلزم تعهد به بعضی اشکال آن شیوۀ معنوی می‌باشد به نظر می‌رسد که هر بحثی دربارۀ هوش معنوی بدون شناختن دامنۀ وسیع تجارب معنوی ناکامل خواهد بود .

راجر و الش(۱۹۹۹)هفت شیوۀ متداول در مذاهب جهان شرح داده‌اند که گشایش قلب و ذهن را تشویق کرده و به مردم کمک می‌کند تا بعضی از این کیفیت ها را پرورش دهند رشد هوش معنوی رشد شخصی را شامل شده و از آن سبقت می‌گیرد و تایافته‌هایی فراتر از توسعۀ روانشناختی سالم گسترش می‌یابد.

این امر با ترویج صحت و خود آگاهی شروع و با تمرین به دغدغه در بارۀ همۀ انسان‌ها توسعه می‌یابد بعضی از ویژگی‌های شخصی معنوی مثل فضائل سنتی صداقت و راستی ،فروتنی و خیر خواهی ممکن است با هوش مرتبط باشند . یک دیدگاه یکپارچه در بارۀ هوش معنوی در حیطۀ هوش چند گانه می گنجد و هوش معنی را در زمینه ای از کل زندگی فرد می نگرد هوش معنوی یکپارچه به معنی زندگی بر حسب باورها و عقاید اصلی و پایه ای فرد می‌باشد این یکپارچگی حس معطوف به هدف را تقویت می‌کند در حالی که چند پاره ای بودن آن به بیگانگی و ناامیدی منجر می شود ( صمدی ، ۱۳۸۵ ) .

هوش معنوی و مؤلفه های آن :

دربارۀ اجزای تشکیل دهندۀ هوش معنوی مؤلفه ها و یا نظراتی مختلف ارائه شده است در تبیین هوش معنوی گفتیم که هوش معنوی هوش منحصر به فردی است که برای حل کردن ‌مشکلات ت و مسائل مربوط به معنا و زندگی و ارزش‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد . سیدی ویگلس ورث ، هوش معنوی را به عنوان توانایی برای رفتار کردن همراه با دلسوزی و مهربانی و عقل و خرد با حفظ آرامش درونی و بیرونی بدون توجه به شرایط می‌داند (سیدی ویگلس ورث ۲۰۰۴)در زیر به طرح چند رویکرد دربارۀ عوامل اصلی هوش معنوی اشاره می شود از نظر (امونز۲۰۰۰)هوش معنوی کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی در جهت حل مسئله در زندگی روزانه و فرایند دستیابی به هدف می‌باشد وی به صورت ابتکاری ۵مولفه را برای هوش معنوی پیشنهاد ‌کرده‌است :

    1. ظرفیت نعالی (فرا گذشتن از دنیای جسمانی و مادی و متعالی کردن آن )

    1. توانایی ورود به حالت های معنوی از هوشیاری .

    1. توانایی آراستن فعالیت ها ، حوادث و روابط زندگی روزانه با احساسی از تقدس .

    1. توانایی استفاده از منابع معنوی در جهت حل مسائل زندگی .

  1. ظرفیت درگیری در رفتار فضیلت مآبانه (بخشش ، سپاسگزاری ، فروتنی ، احساس شفقت ، ….) اوعنوان می‌کند توانایی برای تجربه حالت های هشیاری عمیق و غیر معمول از ویژگی های مهم معنویت است. تعالی و کمال به معنای حرکت به سوی اوج، مرزهای فراتر از جهان فیزیکی و آگاهی عمیق از خودمان است.همچنین عرفان آگاهی از واقعیت نمایی است، یک حس یگانگی و وحدت که مرز تمام اشیاء و پدیده ها ناپدید می شود و یک کلیت واحد به وجود می‌آید. اگر کمال گرایی را به عنوان مؤلفه اصلی هوش معنوی در نظر بگیریم در قرآن کریم چنین آمده است «ای انسان، تو در حرکت به سوی پروردگارت هستی و او را ملاقات خواهی کرد (سوره انشقاق، آیه ۶).
    مؤلفه دیگر هوش معنوی تقدس بخشیدن به امور روزانه است، یعنی تمام اموری که فرد انجام می‌دهد علاوه بر یک هدف اختصاصی یک هدف کلی و مقدس هم دارد، هنگامی که یک عمل با هدفی مقدس صورت می پذیرد کیفیت متفاوتی دارد، مثلاً ماهونی و دیگران (۱۹۹۹) دریافتند هنگامی که همسران به روابط خود جنبه مقدس می‌دهند رضایت زناشویی بالاتر و تعارضات کمتری دارند و بهتر می‌توانند مشکلات خود را حل و فصل کنند. در دیدگاه اسلام تأکید فراوانی در این خصوص شده است که در هنگام شروع کار و انجام امور روزانه با نام خدا و برای رضای او انجام شود.
    چهارمین مؤلفه هوش معنوی به رابطه دین و معنویت با مهارت های حل مسأله اشاره دارد، بسیاری از افراد در معنا بخشیدن به پدیده‌های مختلف زندگی که ممکن است برای آنان سخت و دشوار باشد از باورهای دینی سود می‌برند و این مسأله می‌تواند تا حد زیادی به سازگاری آنان کمک کند، برای مثال پارگامنت (۱۹۹۷) عنوان می‌کند که دین می‌تواند در کاهش اثرات منفی استرس های زندگی در افراد مؤثر باشد
    پنجمین مؤلفه هوش معنوی صفات پرهیزگارانه است. ایمونز (۲۰۰۰) عنوان می‌کند رفتارهایی مانند بخشش، شکرگذاری، ایثار و فداکاری، عشق مقدس از جمله صفات پرهیزگارانه است که از مؤلفه های هوش معنوی به شمار می‌روند، از نظر بائو میستر واگزلین (۱۹۹۹) خود کنترلی هسته اصلی رسیدن به صفت تقوا و پرهیزگاری است.
    خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند «ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا پیشه کنید و هر کس نگاه کند که برای فردای خود چه از پیش فرستاده است (سوره حشر، آیه ۱۸). مفهوم خود کنترلی نیز در متون اسلامی همان عدم پیروی از نفس است که چه بسا پیروی از آن باعث گمراهی و دوری انسان از تقوی و پرهیزگاری است (رجایی، ۱۳۸۹)
    امرام و درایر (۲۰۰۷) نیز هفت مؤلفه برای هوش معنوی مطرح کردند:
    – هشیاری: آگاهی و خود دانایی رشد یافته
    – فیض الهی: زندگی همراه با تظاهر عشق الهی و اعتماد در زندگی
    – معنایابی: معنادار بودن فعالیت های روزمره از طریق احساس هدفمندی و یک حس وظیفه شناسی در روبه رو شدن با رنج ها و مشکلات زندگی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...