۲ – آیا تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام معصوم مشروعیت دارد؟
پس اگر کسی با استناد به ادله معتقد باشد که اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی به مقام وجایگاه پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و ائمه معصومین«علیهم السلام» اختصاص ندارد (و می‌توان و باید در زمان غیبت به قدر توان اقدام به تشکیل حکومت شرعی نمود) در این صورت اگر در عصر غیبت، حکومت اسلامی صالح، مطابق موازین فقه شیعه تشکیل شد، قهراً باید تمام شئون آن و از جمله اقامه نماز جمعه در بلاد و قصبات نیز از شئون حاکم باشد. ولی اگر کسی در ادله تشکیل حکومت در زمان غیبت و یا در احراز و تشخیص شرعی بودن آن خدشه کند و یا اقامه جمعه را جزو امور حسبیه‌ (که شارع راضی به ترک آن نیست) نداند، لاجرم مجوز شرعی برای اقامه نماز جمعه توسط غیرمعصومین و یا غیرمنصوبین خاص ایشان وجود ندارد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به نظر می‌رسد علت اصلی نگرانی‌های فقها و مراجع شیعه در طول تاریخ این بوده که آنان در عصر غیبت، حکومتی به ظاهر اسلامی را اصلاً یا کاملاً شرعی و موافق با موازین فقه شیعه نمی‌دیدند و حاکمان غیر معصوم را حائز شرایط معتبر نمی‌دانستند. از سوی دیگر فقهایی هم‌چون آقای بروجردی روایات کلی وارد شده در فضیلت نماز جمعه و ترغیب به اقامه آن را نیز در اثبات و احراز اجازه عام یا خاص از طرف ائمه معصومین از نظر سند یا دلالت کافی نمی‌دانسته‌اند و شاید علت این‌که بسیاری از فقها و مراجع از جمله امام خمینی خواندن نماز ظهر روز جمعه را در زمان غیبت، بیشتر موافق با احتیاط دانسته‌اند نیز همین معنی باشد.[۱۹]
۱ – ۲ – ۲ – ۱٫ عدم اقامه نماز جمعه در میان شیعیان و تأثیر آن در پی بردن به آرای فقها
مخالفین وجوب تعیینی نماز جمعه نوعاً در مقام استدلال بر نظریه خود به مرسوم نبودن اقامه نماز جمعه در میان شیعیان استناد کرده و آن‌را بهترین دلیل بر عدم وجوب تعیینی نماز جمعه از نگاه ایشان دانسته‌اند؛ ایشان به شواهد ذیل استناد می‌کنند:
۱ – از کلام شیخ حسن عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) مبنی بر لزوم اقامه نماز جمعه برای رفعت تشیع شیعیان، چنین برمی‌آید که اقامه این نماز در آن زمان در میان شیعیان معمول نبوده است.
۲- عدم اقامه این نماز در میان همه شیعیان به علت تقیه بوده است.
۳ – ائمه جمعه نوعاً از طرف حکام جور تعیین می‌شده و عادل نبوده‌اند.
موارد ذکرشده نشان‌ می‌دهند که اقامه جمعه در میان شیعیان معمول نبوده است؛ زیرا شیعیان نه می‌توانستند با توجه به شرط عدالت در ائمه جمعه و جماعت در پشت سر ائمه جمعه غیرعادل نماز بگذارند و نه خود به‌طور مستقل قادر به اقامه آن بوده‌اند. در میان منابع تاریخی همین که گزارش موثقی درباره اقامه نماز جمعه در میان شیعیان نیامده – به ویژه نبودن فتوای صریحی مبنی بر وجوب آن در میان شیعیان – خود شاهدی است که اقامه این نماز در حد یک مسئله واجب تعیینی در میان شیعیان مطرح نبوده است.
در عین حال یک نص تاریخی پر ارزش از کتاب النقض در دست داریم. که اقامه جمعه را در شهرهای شیعه گزارش داده و در عین حال شرط اذن امام برای وجوب آن را نیز متذکر شده است. می‌دانیم که کتاب النقض در مقام رد بر کتاب بعض فضائح الروافض نوشته شده که نویسنده آن شیعیان را به ترک اقامه جمعه متهم ساخته و عبدالجلیل قزوینی در پاسخ او نوشته است که:
«از کجا مسلم است که شیعت نماز آدینه نکند که معلوم است از مذهب ابوحنیفه که در شهری منعقد باشد که هر صنفی از اصناف محترفه و صناع (پیشه وران و صنعتگران در آن شهر باشد و گر یکی در باید (نباشد) وجوب ساقط بشد و به مذهب شافعی باید که چهل نفس حاضر باشند تا نماز آدینه واجب باشد و اگر کمتر از این عدد باشد واجب نباشد و به مذهب اهل بیت «علیهم السلام» چنانست که چون ۷ شخص باشند نماز آدینه دو رکعت واجب است بعد از خطبه.پس نماز آدینه در وجوب به مذهب شیعت موکدتر است از آنکه به مذهب فریقین.)[۲۰]
تا اینجا از استدلال قزوینی چنین برمی‌آید که شرایطی را که شیعه برای تحقق وجوب نماز جمعه تعیین کرده‌اند نشانگر آن است که آنها وجوب این نماز را با تأکیدی به مراتب بیشتر از دیگران مطرح کرده‌اند. این معنا همان سخنی است که شهید و دیگران از عماد الدین طبری در کتاب او به نام نهج العرفان الی هدایه الایمان آورده‌اند:
«ان الامامیه اکثر ایجابا للجمعه من الجمهور و مع ذلک یشنعون علیهم بترکها حیث آن‌هم لم یجوزوا الایتمام بالفاسق و مرتکب الکبائر و المخالف فی العقیده الصحیحه».[۲۱]
عبدالجلیل قزوینی نیز باآنکه شرط اذن امام را برای وجوب نماز جمعه‌پذیرفته است در توجیه آن می‌گوید چنانچه بر اساس شرایط ابوحنیفه با نبودن پیشه‌وری خاص در شهر، وجوب نماز جمعه ساقط شود چرا طبق قول شیعه یا فقد امام وجوب آن ساقط نشود؟ چگونه شرط ابوحنیفه با تمام بی اهمیتیش رعایت می‌شودولی به شرط شیعه توجهی نمی‌شود؟ روشن است که قزوینی خود اذن امام معصوم را شرط وجوب اقامه جمعه می‌دانسته ولی از آنجا که گزارش اقامه این نماز را در شهرهای شیعه می‌دهد گویا آن را برمبنای وجوب تخییری روا می‌دانسته و یا تصور می‌کرده نماز جمعه در این شهرها را معمولاً حاکمان شیعه آنها برپا می‌داشته و شیعیان نیز به هر دلیل کمابیش در آن شرکت می‌کرده‌اند. او در این مورد می‌نویسد:
بحمد الله در همه شهرهای شیعه این نماز برقرار و قاعده هست وباخطبه و اقامت (امامت و جماعت) می‌کنند و شرایط چنانکه در دو جامع به قم و به دو جامع اوه و یک جامع به قاشان و مسجد جامع ورامین در همه بلاد شام و دیار مازندران و انکار این به غایت جهل باشد.[۲۲]
ناگفته نماند که این شهرها یعنی کاشان و اوه جزء بلاد شیعه‌نشین بوده‌اند و نماز جمعه برپا می‌داشته‌اند، مثلاً شهر أوه در کنار شهر ساوه بود و الان هم هست. در آن زمان سنی‌ها در شهر ساوه نماز جمعه نداشتند ولی شیعیان در شهر أوه نماز جمعه اقامه می‌نموده‌اند و نیز اکثر بلاد مازندران و یک مسجد جامع در قم که همگی شیعه بودند اقامه جماعت داشتند نه اینکه اهل تسنن اقامه نموده و شیعیان شرکت کنند. از طرفی با مطالعه متون تاریخی مختلف به این نتیجه می‌رسیم که در قرون دهم، یازدهم و دوازدهم هجری قمری هر دو نظریه وجوب و تحریم اقامه نماز جمعه در غیبت،در رساله‌های متعددی که در این دو قرن تدوین شد، اختیار شده است. هم‌چنین در این دو قرن و بیشتر در قرن سیزدهم، نظریه سومی در وجوب تخییری یا جواز اقامه نماز جمعه در غیبت مورد توجه قرار گرفته است حال چرا در طی قرون متمادی توجه به این مسئله کمرنگ‌تر بوده و تنها در این برهه‌های تاریخ به مبحث نماز جمعه بیشتر پرداخته شده، دلایل خاص خود را دارد که برای‌اشناتر شدن خواننده با بحث‌اشاره‌ای به اوضاع سیاسی و دینی در این زمان لازم است. بنابراین با توجه به دلائلی که در سیر تاریخی نماز جمعه ذکر آن گذشت، از آنجا که اهمیت سیاسی عبادی نماز جمعه در دوره صفویه بسیار چشمگیرتر از سایر دوران‌های تاریخی است.
۱ – ۲ – ۲ – ۲٫ بازنمایی اوضاع سیاسی مذهب شیعه در ایران در زمان حکومت صفویه
دوره صفویه صرف نظر از اهمیت سیاسی خاصی که برای کشور ما دارد در بعد فرهنگ نیز تأثیرات عمیقی را از خودبرجای گذاشته است. این درست است که ایران پیش از آن نیز وجودداشته و فرهنگ اسلامی بر آن حاکم بوده اما عصر صفوی تمام ‌آنچه را از گذشته و همسایگان بر گرفت در قالبی نو ریخته و نظامی را پدید آورد که هنوز ما نیز حضور آن را در ابعاد گوناگون حیات فرهنگی و اجتماعی خود احساس می‌کنیم. حکومت‌هایی که پس از صفویه بر سر کار آمدند همگی وام‌دار آنان بود و جز تغییرات صوری، کار عمده‌ای انجام ندادند.در واقع کشور ما بعد از صفویه تا قبل از برخورد با فرهنگ جدید غرب، یکپارچگی و انسجام خود را داشت گرچه به دلایل متعددی انحطاط در آن رخنه کرده بود. دوره صفویه نظامی را شکل داد که متکی بر عناصر متعدد فرهنگی و سیاسی و سرجمع دینی بود. تصوف، تشیع و فقاههت نیز مفاهیم عرفی و مهمترین آنها سلطنت، نقش‌های مهمی را در نظام بر عهده داشته ودر طول دویست و اندی سال، این مفاهیم تأثیر و تأثرهای متقابلی را روی یکدیگر بر جای گذاردند.[۲۳]
۱ – ۲ – ۲ – ۳٫ عوامل تاثیر‌گذار بر چگونگی نماز جمعه در برخی دوران‌های تاریخی
۱ – ۲ – ۲ – ۳ – ۱٫ انعطاف‌پذیری پادشاهان سلسله صفوی در برابر فقهای امامیه
کسانی که قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه بودند اساساً شرط وجود امام معصوم «علیه‌السلام» و نایب خاص او را در عصر غیبت لازم نمی‌دیدند تا نیازی به سلطان باشد از اینرو می‌توان گفت مسئله از دیدگاه کلیه فقها در بعد فقهی آن ارتباطی با سلطان نداشت اما در واقع چون بسیاری از مسائل عملاً در محدده اختیارات سیاسی و رسمی سلطان شیعه بود، از این رهگذر تناقضی میان قدرت فقیه و قدرت شاه به وجود می‌آمد که با نوعی سازش میان ان دو قدرت فیصله می‌یافت به این ترتیب که هرچند امام جمعه را شاه تعیین می‌کرد اما اجباراً بایستی فقیه جامع الشرایطی را بدین سمت منصوب نماید و فقیه نیز که از نظر فقهی خود را نصب شده از ناحیه ائمه معصومین «علیهم السلام» می‌دانست لزومی نمی‌دید از اقامه جمعه خودداری کرده و حکم شاه و تعیین و انتصاب او را رد کند. از این جهت نماز جمعه هم تقویت موضع فقیه بود و هم تقویت موضع شاه. شاه بر این باور بود که دیانت خود را به هر طریقی می‌بایست ثابت کند و بدین جهت ساختن مسجد شاه اصفهان به منظور اقامه جمعه و جماعت در آن به همین دلیل بود و امام جمعه و جماعت این مسجد رسماً از طرف شاه برگزیده می‌شد و برخی به اقامه جمعه به‌اشاره شاه شیعه در آن تصریح کرده‌اند.
اقامه جمعه تنها هدف حکومت صفوی نبود بلکه علما هم وقتی احساس می‌کردند با اقامه جمعه نفوذ بیشتری به دست آورده و بدینوسیله سیستم مطمئنی را برای حفظ نفوذ خود و طبیعتاً اقامه حدود شرعی و احکام اسلامی در اختیار دارند به اقامه آن اصرار می‌ورزیدند. از این طریق بود که ائمه جمعه می‌توانستند بر کارهای حکام محلی نظارت داشته و از پایمال شدن حقوق بسیاری از محرومین جلوگیری کنند. بدیهی است وقتی که تنها اجرای عرفیات در محدوده اختیارات حکام محلی قرار می‌گرفت و نوعاً هم قانونی وجود نداشت که حکام در چارچوب آن عمل کنند، نفوذ علما و محبوبیتشان در دل‌های مردم و تعیین آنها به مقام شیخ الاسلامی و امامت جمعه، آنان را به‌صورت سپری در مقابل تجاوزات حکام درمی‌آورد. خود علما نیز از این نفوذ برای برخی منافع شخصی بهره می‌بردند.[۲۴]
۱ – ۲ – ۲ – ۳ – ۲٫ تشکیل مدارس جهت بحث و بررسی فقها
در کتاب بدرالزاهر به نقل از کتاب نفائس الفنون آمده است:
سلطان محمد خدابنده در سلطانیه قزوین مدرسه‌ای بنا کرد که در آن ۵ نفر از فقهای مذاهب خمسه را جمع نمود. یکی از آنها علامه بود که از فقهای شیعی شمرده می‌شد. سپس سلطان روزی از روزها که برای امامت جمعه آمده بود از علما در مورد وجوب نماز جمعه و اقامه آ‌ن پرسید و سپس گفت: باشد که خداوند خواسته است که خاندان ما فراموش نشوند و همیشه در یاد مردم باشیم.[۲۵]
۱ – ۲ – ۲ – ۳ – ۳٫ بنا کردن مساجد جامع در شهرها جهت اقامه جمعه
روش امرا و حکام این بودکه مسجد جامع را در نزدیک دارالاماره یعنی محل حکومت خود بپا کنندکه از همان دارالاماره به روزهای جمعه به راحتی به مسجد بروند و امامت جمعه نمایند و بدین ترتیب مسجدی که در آن نماز جمعه اقامه می‌شود در نزدیکی همان جایی بود که محل حکومت و کار آنها بود. اعراب به چنین مسجدی مسجد جامع می‌گفتند وغیر عرب‌ها آن را مسجد جمعه می‌نامیدند. برخی از این مساجد تا زمان حال هم باقی مانده‌اند. ایران در زمان صفویه از توابع عراق بود و فقیه عراق نیز ابوحنیفه بود و همانطور که می‌دانیم ابوحنیفه منکر مشروعیت نماز جمعه در روستاها می‌باشد و شرط اقامه جمعه در نزد آنان این است که در شهرهای بزرگ برپا شود.[۲۶]
۱ – ۲ – ۲ – ۳ – ۴٫ تشکیل مجمع نماز جمعه
از وقایع قابل ذکر در دوران صفویه تشکیل مجمع نماز جمعه است که در زمان وزارت علی خان زنگنه بن علی خان (سال وزارت ۱۰۸ ق) وزیر شاه سلیمان صفوی تشکیل شده تا حکم نماز جمعه را مورد بررسی قرار دهد. جزئیات تشکیل این مجمع زیاد معلوم نیست اما دو احتمال در علت تشکیل این مجمع وجود دارد:
احتمال اول اینکه از آنجا که دولت عثمانی حکومت صفویه را بر ترک احکام شرع تکفیر می‌کرد حکومت صفویه در ابتدا و در جهت رفع آن اتهام، اقدام به برپایی نماز جمعه در شهرهای مختلف و نصب ائمه جمعه نمی‌نمود اما با گسترش نماز جمعه در شهرهای ایران، عده‌ای از علمای اسلامی در اماکن دور از مرکز اصفهان همچون بحرین و مناطق نزدیک قلمرو عثمانی‌ها، صفویه را متهم به گرایش به اهل سنت مینمودند. صفویه برای رفع این اتهام جدید، درصدد حذف منصب خاص امامت جمعه برآمدند. هم‌چنان که مثل همین برخورد در مورد امام جمعه بحرین (علی بن جعفر متوفی ۱۱۳۱ ق) حاصل شد. زمانی که ایشان به امر شاه سلیمان، دست بسته به کازرون تبعید و تا پایان عمر در آنجا باقی ماند هرچند در خصوص علت برخورد سلطان صفوی با شیخ علی بن جعفر در کتاب لولو بحرین، حسادت برخی از امرای بلاد بحرین و مورد اتهام قرار گرفتن ایشان در نامه‌های امرا به شاه سلیمان بیان شده است اما به نظر می‌رسدتفکر و بینش جدید صفویه مبنی بر حذف منصب امامت جمعه در تبعید ایشان بی‌تاثیر نبوده است. به دنبال این چاره اندیشی، شاه سلیمان وزیر خودشیخ علی خان زنگنه را امر نمود تا مجلسی از علما تشکیل داده در حکم نماز جمعه، وجوب یا حرمت یا غیر آن بحث نموده آن را قطعی نمایند.
نتیجه مجمع نماز جمعه که در زمان صفویه و در زمان وزارت علی خان زنگنه بن علی خان تشکیل گردید چه بود؟ آیا فقهای شرکت کننده به رأی و نظر واحد رسیدند یا نه، چندان مشخص و معلوم نیست و چون پس از تشکیل مجمع برخی از ائمه جمعه از مقامشان عزل شده و اقامه جمعه در شهرهای دیگر ایران ادامه یافت می‌توان گفت شاید مجمع به نظریه واحدی نرسیده و منظور از تشکیل آن بنا بر قول و احتمال دوم تأمین نشده است. با توجه به آنکه علی خان زنگنه به سال ۱۰۸۶ ق به وزارت رسیده و محقق سبزواری که نماینده ایشان در مجمع حضور داشتند به سال ۱۰۹۰ متوفی شده‌اند. بنابراین تاریخ تشکیل مجمع در یکی از سال‌های مابین ۱۰۸۶ تا ۱۹۰۹ قمری است. گفته شده که محقق سبزواری شخصاً در این مجمع شرکت نموده و شاگرد خود محمد سعید رودسری (متوفی به سال ۱۰۹۰)و محمد سراب را فرستاد از جانب ایشان در مجلس تکلم نمایند. محمد سراب تنکابنی متوفی ۱۱۲۴ شاگرد محقق سبزواری قائل به وجوب نماز جمعه در غیبت بوده و در رساله صلاه الجمعه خود استاد را در حکم وجوب جمعه تأیید و تقویت نموده است.[۲۷]
۱ – ۲ – ۲ – ۳ – ۵٫ جمع آوری خطبه‌های نماز جمعه
ملا عبدالله افندی صاحب کتاب بساتین الخطبا اقدام به جمع آوری خطبه‌های نماز جمعه نمود. بدون شک ایشان در نزد سلطان عثمانی از قدر و منزلت والایی برخوردار بود و در استانبول در مجلس سلطان کرسی مخصوص خود را داشت و وجه عمده شهرت ایشان به افندی نیز همین است. ملا عبدالله افندی و بسیاری از خطبه‌های ابن نباته را انتخاب کرده در کتاب بساتین الخطبا آورده است.[۲۸]

    1. مشکلات اقامه نماز جمعه در دوره صفویه

رضوی کاشانی از منتقدان وضعیت دینی جامه در اواخر عهد صفوی رسماً به پیوند ائمه جمعه و جماعت با حکومت و ریاست خواهی برخی از انان که به همان دلیل به اقامه جمعه روی آورده‌اند و اینکه امام جمعه صاحب نفوذ اجتماعی بوده و از نظر او باعث بروز مشکلاتی برای روحانیون مخصوصاً از لحاظ اخلاقی شده را ذکر کرده است.[۲۹]
بیشتر کسانی که قائل به وجوب تعیینی و یا وجوب تخییری اقامه نماز جمعه در غیبت بوده‌اند دارای مناصب حساس در جامعه بوده‌اند. از طرفی با مطالعه شواهد تاریخی متوجه می‌شویم مثلاً شهید ثانی در اوج قدرت صفوی حاضر به سکونت در ایران نشده و حتی برای آنکه گرفتار صفویان نشود از زیارت حضرت ثامن الائمه«علیه‌السلام» خودداری فرمود، خود از اولین کسان یا به عبارت بهتر در چند سده قبل از خود از میان فقیهان، احتمالاً اولین کسی بود که فتوا به وجوب تعیینی نماز جمعه را صادر کرد و این خود نشان آنست که استخراج حکم فقهی این نماز تحت تأثیر دستور سلاطین وقت نبوده بلکه آنچه موثر بوده نفس پیدایش یک حکومت شیعی است.
اضافه بر اینکه تعدادی از شیخ الاسلام‌های مهم که قائل به حرمت اقامه جمعه بودند در همان عصر حکومت صفویان زندگی می‌کردند مانند شیخ علی نقی کمره‌ای که زمانی شیخ الاسلام شیراز و بعداً اصفهان بوده و رساله‌ای در حرمت اقامه جمعه نوشته[۳۰] و آقا شیخ ابراهیم مشهدی، شیخ الاسلام مشهد که اونیز رساله‌ای در تحریم این نماز نگاشته وآقا جمال خوانساری که رساله خود را به فرمان همایونی نوشته و قائل به وجوب تخییری آن بود. البته کسانی چون میرداماد و شیخ بهایی از بزرگان علمای عصر شاه عباس اول، قائل به وجوب تخییری نماز جمعه بودند وهمین مقدار نیز برای فراهم شدن زمینه اقامه جمعه به صورت رسمی بسیار موثر بوده اما در همین حال مشکلاتی هم برای اقامه جمعه در این دوران وجود داشته است.
در عصر صفویه مخالفت‌ها و موافقت‌های علما با نماز جمعه تأثیر خودرا بر شدت وضعف برگزاری نماز جمعه داشته است. وجوب تخییری راه را برای اقامه آن فراهم می‌کرد اما مخالفت‌ها نیز به طور جدی وجود داشت. محقق سبزواری[۳۱] در آغاز رساله خودتصریح داشت که با وجود وجوب نماز جمعه در عصر وزمان ما حتی علما، صلحا و بزرگان در اهمال در برگزاری نماز جمعه متفق هستند و به گونه‌آی از آن فاصله گرفته‌اند که این طاعت در شهرهای ایمان رخت بربسته است. مرحوم فیض نیز در رساله شرح صدر قطعه‌ای در مخالفت‌هایی که در اصفهان با برگزاری نماز جمعه می‌شده آورده است. همو در رساله اعتذار به نحو گسترده‌تری‌اشکالات موجوددر برگزاری نماز جمعه را ذکر کرده است. اهمیت این رساله ایجاب می‌کند تا ترجمه آن را به طور فشرده بیاوریم:
شخصی از وی خواسته است تا با وساطت در نزد شاه زمینه نصب او را به عنوان امام جمعه مشهد فراهم آورد. فیض در پاسخ وی با‌اشاره به شیوه خود در اینکه ذلت سئوال را نمی‌پذیرد شرحی از زندگی خود را بازگو می‌کند وی می‌نویسد که معاش او صرفاً با اندوخته‌ای که از پدرش به ارث رسیده است و او به مضاربه سودی از آن دریافت می‌کرد تأمین می‌شده و وی در این مدت تنها به فراگیری علوم دینی‌اشتغال داشته و به تألیف کتابهایی که قریب به صد عنوان می‌شده است پرداخته است. در همان حال نماز جمعه را نیز با ترس و به همراه تعداد اندکی از پیروان خود اقامه می‌کرده چرا که آنرا واجب تعیینی می‌دانسته است. او اضافه می‌کند به تدریج شهرتی بدست آوردم تا آنکه شاه از من خواست شهر خود را ترک کرده برای ترویج جمعه و جماعت به نزد وی بروم. بعد از مدتی شور و مشورت و به دنبال نصیحت برخی اصحاب که رفتن من را در ترویج دین موثر می‌دانستند، تصمیم به رفتن گرفتم. زمانی که به شهر آنان رفتم‌اشخاص باصطلاح عالمی را دیدم که در اختلافات ناشی از اهوا و آرا غوطه‌ور بودند. دنیاپرستانی میانشان وجود داشت. برخی از آنان بر دیگری طعنه می‌زدند و رای دیگری را رد می‌کردند. کتاب خدا را به کناری انداخته کتمان حق می‌کردند و می‌دانستند که در شبهات و شهوات فرو غلطیده‌اند.
سلطان از من خواست تا در مسجد جامع آنان اقامه جمعه کنم و به آنان نیز گفت به جز من راضی به نصب شخص دیگری نیست. شاه در انتظار آن بود تا اختلافات میان آنان از بین برود و پس از آن به ترویج و اقامه جمعه و جماعت بپردازد. اما اختلافات بالا گرفت آنان فهمی از کتاب و سنت نداشته و شروط جمعه و جماعات را نمی‌شناختند چرا که عمر خویش را در تحصیل شبه علم و نه علم صرف کرده و تنها چشمشان در پی تقلید پدران و زخارف دنیا بود.آنها مقلد کتب قوم بودند بدون آنکه بصیرتی داشته باشد. آنان هم‌چنین سخنانی نادرست را میان مردم نشر می‌دادند بدان جهت تا نور الهی را خاموش کنند.
دسته دیگر که طالب ریاست بوده و دعوی اجتهاد می‌کردند به خارج از شهر رفته در برخی از قریه‌ها اقامه جمعه می‌کردند گو اینکه این آیه را نخوانده‌اند که: ﴿والّذین اتّخَذوا مَسجِداً ضِراراً وَ کُفراً وَ تَفرِیقاً بَینَ المُؤمِنینَ﴾.[۳۲] مثل اینان چون کسی است که قصری بنا کند و شهری را فرو می‌ریزد.
دسته دیگری نیز از سرنخی به تحریم جمعه حکم کرده و مردم را دعوت به ترک آن می‌کردند. دسته چهارم نیز بی تفاوت بودند و کاری به اقامه جمعه و یا عدم اقامه آن نداشتند.
به‌هرحال همه آنان اجماع در مخالفت با حکم خدا کرده وقتی شاه وضع را چنین دید، اراده‌اش در ترویج جمعه و جماعات سست گردید و خود جز در برخی مواقع در آن حاضر نمی‌شد و البته در این اهمال خود معذور بود. من نیز تنها به خاطر دستوری که داده شده بود اقامه جمعه می‌کردم. پس از آن مکرر اذن ترخیص می‌خواستم.
عقیده من آن است که اگر اقامه جمعه در شهری به فساد و اختلاف دامن بزند، ترک آن جایز است و به همین دلیل بود که ائمه هدی نیز آن را ترک می‌کردند. آری اگر کسی اهلیت نداشته باشد درهر شهری که طالب ریاستی وجود نداشته و حقد و حسادتی وجود ندارد، می‌تواند اقامه جمعه کند مشروط بر آنکه نیت او خالص باشد…
فیض در ادامه رساله مشکلات دیگری را که گرفتار شده بیان کرده است.[۳۳]
بخش سوم: ارکان نماز جمعه
بند اول: خطیب(امام عادل)
نماز جمعه بدون حضور کسی که امامت آن را برعهده گیرد برگزار نمی‌شود و رد صورتی که امام جمعه برای برگزاری آن وجود نداشته باشد تبدیل به نماز ظهر می‌شودو‌اشخاص باید آن را به صورت فرادا و چهار رکعتی بخوانند. در این راستا محمد بن مسلم به نقل از امام صادق(ع) می‌گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...