۴-زوال : روابط همه به زوال نمی رسند اما بیشتر آن ها دچار این مورد می‌شوند . لوینگر( ۱۹۷۹) از تئوری مبادله اجتماعی استفاده کرد تا دریابد اساساً زوال قابل پیش‌بینی است یا خیر. اگر چه گاهی اوقات شکست رابطه به عوامل و وقایع بیرونی مربوط می شود، اما چند عامل را می توان نام برد که باعث زوال می‌شوند، ضررها[۶۱] سودها، جایگزینی شخص دیگر بجای شخص اول و موانعی که باعث شکست در زندگی می شود.

۵-پایان : اگر ضررها[۶۲] افزایش یابند در مقابل سودها کاهش می‌یابند اگر جایگزین های جذاب [۶۳]وجود داشته باشد و عوامل بازدارنده از شکست زیاد نباشد زوال به سوی مرحله آخر یعنی پایان پیش می رود.تعدادکمی از این روابط از هر پنج مرحله می گذرند. اغلب روابط هرگز از آشنایی فراتر نمی روند و بسیاری نیز در مرحله شکل گیری از بین می‌روند. هر رابطه تا حدی منحصر بفرد است بعضی از محققان اعتقاد دارندشواهدی که به نفع اثبات یکسانی این مراحل باشد زیاد قانع کننده نیست. برای وضوح بیشتر این مسأله بهتر است به جای استفاده از کلمه مراحل از کلمه جریان کرد با این کار رابطه بین زوجین را به عنوان دوره ای در نظر می گیریم که در زمان طولانی برای هر زوج اتفاق می افتد(لوینگر،۱۹۹۴، نقل از رضایی، ۱۳۸۹).

میلر (۱۹۹۶) درباره تئوری مرحله اشاره می‌کند که این تئوری ها، اول اینکه ، تمایل دارند رابطه ای را به تصویر بکشد که در آن یک شخص فعال برای شریک غیر فعال خود تصمیم می‌گیرد . در حقیقت یک رابطه شامل دو شخص فعال است که برای گرفتن تصمیم و تأثیر بر یکدیگر بحث می‌کنند یک نمونه از چنین تأثیر دو طرفه آن است که ما تمایل داریم با کسانی دوستی برقرار کنیم که ما را دوست دارند نه با آنهایی که از ما بدشان می‌آید . سوای غیر فعال بودن، اعمال طرف دیگر تا حدی عکس العمل رفتار طرف دیگر است که مشخص می‌کند آیا علاقه ای وجود دارد تا رابطه ادامه یابد یا نه و البته این عکس العمل متقابل است. دوم اینکه ، تفاوت زیادی میان انواع روابط به خصوص دوستی ها وجود دارد. ‌بنابرین‏ نمی توان این تئوری را به همه آن ها تعمیم داد. سوم اینکه ، این تحقیقات خیلی کم بازگو کننده روابط زندگی واقعی ما است ( نقل از دایره ، ۱۳۸۴ ، ترجمه فتحی ).

مدل فیلتری مورشتین

مورشتین[۶۴] (۱۹۷۰) تئوری فیلتر جایگزینی را پیشنهاد می کرد که به نام مدل تحریک ارزش – نقش (SVR)[65] شناخته می شود . این مدل پیشنهاد می‌کند که انتخاب شریک صمیمی با گذر از سه مرحله اتفاق می افتد که با عبور از هرکدام قدرت انتخاب محدود می شود و میل به تصمیم گیری سریع برای اینکه آیا باید ادامه داد یا به رابطه پایان داد ، بیشتر و بیشتر می شود.

الف : مرحله تحریک : در مرحله تحریک طرف مقابل رابطه را از لحاظ موقعیت فیزیکی ارزیابی می‌کنیم . اگر هر دو نفر نتوانند رابطه را تقویت کنند رابطه ادامه نمی یابد. به زبان عامه ما فکر می‌کنیم آیا شخص جذاب است یا خیر . و آیا تمایل به او نداشته باشیم پیش درآمد برای گرفتاری عشقی نخواهیم داشت . مردم عموماً به آنکس که از لحاظ سن ، چهره و اخلاق به آن ها شباهت داشته باشد جذب می‌شوند . در مرحله تحریک به هیچ گونه تلاشی برای محدود شدن رابطه نیازی نیست.

ب : مرحله ارزش : در مرحله ارزش ما ارزیابی می‌کنیم که آیا ارزش ها و ایده های قابل سازگاری با طرف مقابل داریم یا خیر . نکته های مهم عبارتند از : شباهت در موقعیت زندگی خانوادگی ، مذهب ، شغل ، جنسیت و نقش مرد و زن در جامعه . شکل گیری این مرحله نیازمند رابطه گفتاری است و این مسأله به نوبه خود هر طرف را قادر می‌سازد تا بعضی متغیرهای تحریک چون جذابیت فیزیکی و توانایی برقراری ارتباط با دیگران را آزمایش کند .بعضی از زوجین تحت تأثیر این محرک شباهت ارزشی می‌کنند اما برای بیشتر مردم این کافی نیست و اگر سازگار هستند به مرحله سوم راه می‌یابند.

ج : مرحله نقش : در طی نقش ، زوجین به یکدیگر اعتمادی رو به افزایش دارند . آنچه می خواهند روشن شدن این نکته است که آیا طرف رابطه دارای نقش مناسب اجتماعی هست یا نه . نقش ها خودشان می‌توانند مکمل باشند . ( تو دودکش را تمیز کن ، من گلدان ها را آب می دهم ) اما در موقعیت های دیگر نقش ها باید شبیه هم باشند تا روابط هماهنگ شود . هریک از این عوامل ، محرک فیزیکی ، ارزش ها و نقش ها ، تأثیراتی در رابطه دارند ما هرکدام فقط در مرحله مخصوص به خود واجد اهمیت بیشتری می‌شوند ( مورشتین و همکاران ، ۱۹۹۱ ، نقل از بیات ، ۱۳۸۶).

استفان[۶۶] (۱۹۸۵) مدل مورشتین را نقد ‌کرده‌است . بر این اساس که مثل مدل های شبیه به آن همگون شدن را فرآیندی می‌داند که بیشتر از طریق انتخاب دو طرفه اتفاق می افتد تا از طریق ارتباط هنگامی که اختلاف عقاید بروز می‌کند ، نه زمانی که رابطه پایان می پذیرد ، زوجین بحث می‌کنند و بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند تا اینکه سازگار شوند. وجود شباهت ها میان زوجین به آسانی روشن نمی کند که آیا در آن زمینه همیشه شبیه بوده اند یا خیر ؟ استفان بحث می‌کند که تئوری ارزش ها ، گرایشات و عقاید ، خصوصیات غیر قابل تغییر محسوب می‌شوند نه متغیرهای شکل گرفته یا تغییر جهت داده از طریق روابط بین شخصی ، این تئوری ها بیش از حد بر چگونگی انتخاب تکیه می‌کنند و این موضوع باعث می شود همچون دیگر روش‌ها فعل و انفعالاتی که در زندگی روزمره باعث تعامل احساسی میان طرفین رابطه می شود را نادیده بگیرد. برای مثال موارد زیادی هست که ما دیگران را برای جذابیت فیزیکی آن ها تحسین می‌کنیم ، با موقعیت ها و ارزش‌های آن ها موافقیم در حالی که ممکن است وقتی سر میز صبحانه صحبت می‌کنند و بطری شیر را در یخچال نمی گذارند ما را به شدت آزار دهند ( دایر، ۱۳۸۴، ترجمه فتحی ).

دیدگاه اسلام ‌در مورد صمیمیت زوجین

محبت و علاقه و عشق را ،‌حضرت حق در قلب زن و شوهر نسبت به یکدیگر قرار داده، و آن را از نشانه های وجود خود می‌داند، و این در حقیقت نمایشگر عظمت و بزرگی مسئله محبت زن و مرد، بخصوص عشق و علاقه مرد به زن است، از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد.در این عبرتهایی است برای مردمی که تفکر می‌کنند ( روم / ۲۱). رسول اسلام (ص) فرمود : این جمله مرد به همسرش ، که من تو را دوست دارم، هرگز از قلبش محو نمی گردد و امام صادق (ع) فرمود: هر چه محبت همسر در قلب شوهرش زیادتر شود، ایمانش زیادتر می شود (حرعاملی،‌۱۴۰۹ق ،ج ۲۰ ، ص ۲۳-۲۴). همچنین فرمودند مرد در پیوند میان خود و همسرش از سه چیز بی نیاز نیست:همدلی با زن تا از این راه ،همدلی و محبت و دلبستگی او را به خود جلب کند و حسن خلق و متوجه کردن دل زن به سوی خویش با قیافه ای که در چشم زن خوشایند باشد و توسعه دادن معیشت همسر.زن هم در ارتباط میان خود و همسرش از سه خصلت بی نیاز نیست:خویشتنداری از هرآلودگی ،تا دل شوهر در اعتماد به وی در هر خوش و ناخوش مطمئن باشد،و اظهار عشق به شوهر با دلربایی و زیبا ساختن در چشم وی(الحرانی،۱۴۰۴ق).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...