الرِّجالُ قوّامُونَ عَلی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلی بَعضٍ وَبِما أَنفَقُوا مِن أَموالِهِم قَالصّالِحاتُ قانتات حافِظاتُ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اللهُ وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نَشوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهجُرُوهُنَّ فی المَضاجِعِ وَاضرِبُوهُنَّ فَإن أَطَعنَکُم فَلا تَبغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللهَ کانَ عَلِیاً کَبِیراً؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتری هایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاق هایی که از اموالشان (‌در مورد زنان) می‌کنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود)، اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می‌کنند، و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید؛ و (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آن ها دوری نمایید؛ و اگر (هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آن ها به انجام وظایفشان نبود)، آن ها را تنبیه کنید. و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آن ها نجویی. (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست[۴۹].



این آیه، از آیات مهم، کلیدی و بحث انگیز است و لذا، به طور گسترده آن را مورد بحث قرار خواهیم داد.

الف) تفسیر واژه قوامون

قوّامون به جمع قوّام است و صیغه ی مبالغه قائم می‌باشد. لغوییّن درباره ی معنای آن سخنانی دارند.

راغب در مفردات می‌گوید:

قیام بر چند گونه است: ۱- قیام به شخص که برای خود دو قسم دارد: قیام تسخیری [= غیر اختیاری] و قیام غیر تسخیری [= قیام به اراده و اختیار].

قیام به تسخیر، مثل آیه ی ۱۰۰ از سوره ی هود که می فرماید: ذلکَ مِن أَنبَاءِ القری نَقُصُّهُ عَلَیکَ مِنها قائِمُ وَحَصِیدُ: این برخی از اخبار دیار ستمکاران است که بر تو حکایت کردیم؛ بعضی از آن دیار (هرچند مردمش مردند، ولی شهرشان) آباد، معمور و پابرجاست و برخی دیگر شهرشان به کلی ویران گشته است.

قیام به اراده و اختیار، مثل آیه ی ۹ سوره ی زمر که فرمود: أَمَّن هُو قانِتُ آناءَ اللَّیلِ ساجِداً وَ قائِماَ؛ آیا چنین کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است، در سجده و قیام (‌با ارزش نیست؟).

۲- قیام به معنای مراعات، مراقبت و نگهداری چیزی؛ در آیه ۸ سوره ی مائده آمده است: کُونُوا قَوَّامِینَ للهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ؛ همواره برای خدا قیام کنید (از فرامین و احکام الهی مراقبت و نگهداری کنید) و از روی عدالت، گواهی دهید.

و در سوره ی رعد آیه ی ۳۳ فرمود: أَفَمَن هُوَ قائِمُ عَلی کُلِّ نِفسٍ بِما کَسَبَت؛ آیا کسی بالای سر همه ایستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه می بیند… و فرمود: الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلی النِّساءِ؛ مردان نگهبان و مسئول زنان هستند.

۳- قیام به معنای عزم و اراده بر انجام کاری؛ مثل آیه ی ۶ سوره ی مائده که فرمود: یا أَیُّهَا الَّذینَ إذا قُمتُم ألی الصَّلاهٍ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که برای انجام نماز برخاستید (و قصد نماز خواندن را دارید)… .

آنگاه در پایان می‌گوید:

«قوم» در اصل به معنای گروه مردان است، نه زنان. از این رو در سوره ی حجرات، آیه ی ۱۱ فرمود: لایَسخَر قَومُ مِن قَومٍ… وَلانِساءُ مِن نِساءِ؛ که زنان را در برابر قوم قرار داد. البته در تمام قرآن «قوم» اعم از مردان و زنان است (جز در همین آیه) ولی حقیقتش برای مردان است (و با توسعه در زنان هم استعمال می شود؛) قرآن نیز به همین نکته آگاهی داده است و فرمود: الرِّجالُ قَوامُونَ عَلی النساءِ[۵۰].

در «مقاییس اللغه) آمده است:

قاف و واو و میم (قوم) بر دو معنا دلالت دارد:

    1. بر گروهی از مردم، و در اصل برای جمع مردان است.

  1. به معنای برپایی و برخاستن؛ و به معنای عزم هم آمده است[۵۱].

در کتاب «لسان العرب» آمده است:

«قیام نقیض جلوس است و گاهی به معنای محافظت و اصلاح می‌آید. و از همین قسم است آیه: : الرِّجالُ قَوامُونَ عَلی النساءِ.، و سخن خداوند که فرمود: اِلّا ما دُمتَ عَلَیهِ قائِما؛ یعنی «پی گیر، مراقب و نگهبان او باشی[۵۲]».

در «معجم الوسیط» ذیل همین مادّه، آمده است:

«قام، یقوم قومأ و قیامأ ـ انتصب؛ یعنی برپا داشت» و «قام علی الامره» یعنی: پیوسته و به طور دائم برای انجام این کار ایستادگی کرد. و «قام علی اهله» یعنی: متولّی کارهایشان شد و برای تأمین هزینه های آنان اقدام کرد.

«قوّام» یعنی کسی که قامت نیکو دارد و کسی که برای برپایی و انجام امور، برخاسته است.

«قیّم» یعنی سیّد و مولا. و مسئول یک کار. و کسی که امور «محجور» را متولی می شود.

«قیّم القوم» کسی است که ریاست آن قوم و سیاست و تدبیر آن جمع به عهده ی اوست. (جمعی از نویسندگان،بی تا)

در کتاب «اقرب الموارد» آمده است:

«قوّام» یعنی «حسن القامه» و به معنای کسی که برای انجام کاری، قوی و قدرتمند است. و به معنای امیر هم می‌آید. جمع آن «قوّامون» است.

قام علیه: یعنی خرج علیه و راقبه؛ از او مراقبت کرد. (الخوری الشرتونی،سعید، ۱۸۸۹م)

«المنجد» نیز می نویسد:

«القائم، جمعش، قوّم، قُوّام و قُیّام… است. قوام یعنی «حسن القامه»؛ کسی که قامتی معتدل دارد. همچنین به معنای متکفل چیزی و قوی و قدرتمند بر قیام کاری و به معنای امیر است. وقام بالامر: یعنی کسی که متولی کاری شده است و درباره ی اهل که به کار رود، یعنی «قام بشأنهم، و اعتنی بهم؛ برای انجام شئونات و امور آنان، به پا خاست». (معلوف،المنجد، ۱۹۹۲م)

لذا آنچه در کتب لغت آمده، درباره ی «قوّام» تعبیرات گوناگونی به کار رفته است: القائم بشأنهم، المتکلف لامورهم، القوی علی القیام، الامیر، الحسن القیام للامور، المحافظه و الاصلاح، المتولی لامورهم. (معلوف،المنجد، ۱۹۹۲م)

یعنی: کسی که برای برآوردن نیازهای خانواده کمر همت بسته است. متکفل کارهایشان است. برای رسیدگی بر انجام امورشان توانمند است. امیر و سرپرست. آن کس که به نیکویی اموری را انجام می‌دهد. کسی که مراقبت، نگهبانی، اصلاح گروهی به دست اوست. کسی که متولی امور آنان است.

از مجموع این تعبیرات چند نکته به دست می‌آید:

    1. قوّام غیر از قیّم است. مردان قیّم زنان نیستند؛ یعنی سید و مولایشان، مانند مولای محجوران.

    1. با توجه به ریشه ی اصلی «قوّام» که از قیام و برخاستن برای انجام کاری است، در «قوّامیت» نوعی عزم و اراده و تلاش نهفته است.

    1. با توجه به اینکه «قوّام» با «علی» متعدی شده است، نوعی سلطه و سرپرستی در آن وجود دارد.

  1. همان‌ طور که بسیاری از لغویین گفته اند؛ در معنای قوام، محافظت، مراقبت و نگهبانی وجود دارد.

لذا «قوامیّت» فقط سرپرستی ـ به معنای امارت و امر و نهی کردن ـ نیست، بلکه خدمتگزاری، کمر همت برای خدمت کردن به آنان، اعتنا به شأن و نیازهای زنان و رسیدگی به امورشان نیز وجود دارد.

اگر با توجه به همه ی این امور بخواهیم به لغت فارسی «قوّام» را معنا کنیم، باید از معادلی ترکیبی استفاده کنیم. و بگوییم «سرپرستِ خدمتگذار». شاید این ترکیب، به معنای «قوام» نزدیکتر باشد و یا «نگهبان خدمتگزار». (داودی، سعید، ۱۳۸۲)

ب) تفسیر واژه فضَّل

«فضَّل» از ریشه ی «فضل» است. راغب می‌گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...