۱- تعداد اندکی از افراد احساس رفاه مالی دارند.

۲- بیش از سه چهارم افراد مایل به آموزش‌های مالی حمایت شده از طرف کارفرما هستند.

۳- سطوح بالای رفاه مالی در بین افراد باسواد و مردان متأهل حداقل ۵۰ساله که جمع در آمد ناخالصی سالیانه خانوار بالایی دارند گزارش شده است.

۴- جنس، سطح تحصیلات، قومیت و درآمد ناخالص سالانه خانوار، گرایش به آموزش‌های مالی حمایت شده از طرف کارفرما را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهند، ولی سن و وضعیت تأهل در این خصوص بی‌ثأثیر هستند.

۵- اغلب افرادی که به آموزش مالی اظهار علاقه کرده‌اند دارای درک ذهنی پایین بوده و از وضعیت مالی خود راضی نبوده‌اند.

در نهایت محقق توصیه هایی به شرح زیر ارائه نموده است:

۱- کارفرمایان باید ویژگی‌های جمعیت شناختی کارکنان خودرا بشناسند و کسانی را که به واسطه فقدان مدیریت مالی شخصی خود در معرض ریسک آتی بیشتری هستند را شناسایی و تحت آموزشی‌های لازم قرار دهند.

۲-اطلاعات لازم در خصوص مزایای ارائه شده به کارکنان توسط کارفرما باید در برنامه های آموزش سوادمالی شخصی پرسنل گنجانده شود.

۳-کارفرما باید برای آشنایی کارکنان خود با طرح‌های سرمایه‌گذاری‌ و بازنشستگی، آموزش‌های لازم مناسب با دوره های سنی آن‌ ها را تدارک ببنید.

ایتل[۴۱] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان” سوادمالی دانشجویان زن ترم اول موانع موجود بر سر تداوم راه و تکمیل دوره تحصیلی آن‌ ها”، موارد زیر را مورد بررسی قرار داده است:

۱- تعیین این موضوع که داشتن سوادمالی برای دانشجویان زن ترم اول ضروری است و همچنین تعیین برخی از ویژگی‌ها‌ی رفتاری و دموگرافیک مرتبط با سوادمالی آن‌ ها.

۲- بررسی و کشف تفاوت‌های موجود میان درک آن‌ ها از سوادمالی و میزان سوادمالی فعلی و میزان سوادمالی واقعی مورد نیاز آن‌ ها.

۳- ارزیابی برداشت آن‌ ها از موانع و حمایت‌ها‌ی موجود بر سر راه تداوم و تکمیل دوره تحصیلی آن‌ ها.

۴- بررسی این موضوع که چگونه رفتارها، مهارت‌ها و دانش مالی، تداوم دانشجویان و احتمال تکمیل دوره تحصیلی آن‌ ها را افزایش (ارتقا) می‌دهد.

علاوه بر موارد فوق، وی در پژوهش خود به دنبال کشف این موضوع بود که آیا اثربخشی مدیریت منابع مالی و فرایند تصمیم‌گیری و انتخاب، در رفع موانع موجود بر سر راه تداوم و تکمیل دوره تحصیلی دانشجویان مورد نظر مؤثر است یا خیر؟

نتایج تحقیق حاکی از آن بود که سوادمالی جامعه مورد آزمون کافی نبود. همچنین سایر نتایج پژوهش نشان داد برخی از مشکلات انسانی گروه‌ها‌ی خاصی از دانشجویان، از مشکلات اجتماعی نشأت می‌گرفت که ریشه در خانواده آن‌ ها داشت، تحقیق حاضر در بعد جامعه شناسی نتایج دیگری نیز داشت که در این خلاصه از آن صرف نظر گردیده است.

پنگ و همکاران[۴۲] (۲۰۰۷) در پژوهشی تحت عنوان “تاثیر آموزش مالیه شخصی ارائه دشه در دبیرستان و دانشگاه” دانش سرمایه گذاری ۱۰۳۹ نفر از دانشجویان یک دانشگاه غرب آمریکا را مورد ارزیابی قرار دادند. متوسط نمره دانش سرمایه گذاری پاسخگویان ۶/۵ از ۱۰ بود که نشان می‌داد آن ها تقریبا به نیمی از سوالات پاسخ داده‌اند. در تمام مدل ها ارتباط معنی دار بین آموزش مالیه شخصی در دانشگاه و دانش سرمایه گذاری افراد مشاهده گردید. تجارب مالی و رفتارهای مالی نیز دارای رابطه مثبت با دانش سرمایه گذاری آن ها بود.

برد[۴۳] (۲۰۰۸) در پژوهش خود تحت عنوان “ارزیابی سطح سوادمالی دانشجویان” به بررسی و اندازه‌گیری میزان سوادمالی دانشجویان استرالیایی در دانشگاه ولونگنگ به عنوان مطالعه موردی پرداخته است. ابزار پژوهش یک پرسشنامه ۴۲ سوالی بوده که به صورت آنلاین برای تمام دانشجویان ارسال شده و در نهایت ۱۵۰۱ نفر از مجموع ۱۳۲۹۷ نفر پرسشنامه را تکمیل و عودت نموده‌اند. پرسشنامه مذبور برای جمع‌ آوری اطلاعات گسترده‌ای شامل ویژگی‌های دموگرافیک پاسخ‌دهندگان، استعدادها و ادراکات آن‌ ها از سوادمالی و همچنین سوالاتی در زمینه‌‌ سنجش دانش و مهارت مالی افراد تنظیم شده بود. در این پژوهش علاوه بر سنجش سطح سوادمالی دانشجویان، پیش‌بینی و ادراک آن‌ ها از سطح سوادمالی‌شان با مهارت‌ها‌ی مالی آن‌ ها مقایسه شده است. نتایج پژوهش نشان داد سطح سوادمالی عمومی‌دانشجویان قابل قبول است به نحوی که میانگین نمره سوادمالی نمونه مورد بررسی ۶۸% بود. بالاترین سطح نمره در بین دانشجویان رشته ریاضی (حدود ۸۳%) مشاهده گردید. حدود ۲۵% دانشجویان نمره قبولی در آزمون سوادمالی کسب نکردند.

دوراک و هنلی[۴۴] (۲۰۱۰) در پژوهشی به سنجش سواد مالی کارکنان دانشکده علوم انسانی در یک دانشگاه نیویورک پرداختند. علاوه بر این ایشان رابطه سواد مالی و برخی متغیرهای جمعیت شناختی و درک افراد از طرح های بازنشستگی و مزایای مستتر در آن را نیز بررسی نمودند. نتایج نشان داد شرکت کنندگان، درک مناسبی از سازوکار برنامه بازنشستگی خود داشتند ولی دانش کافی برای ایجاد تمایز بین گزینه های مختلف سرمایه گذاری ارائه شده در طرح های بازنشستگی را نداشتند. نمره متوسط سواد مالی مشارکت کنندگان ۴۰% بود و مهمترین مؤلفه‌ تعیین کننده سواد مالی سطح تحصیلات افراد بود.

مورفی و یتمار[۴۵] (۲۰۱۰) در مطالعه خود ۲۰۶ دانشجوی مقطع تحصیلات تکمیلی رشته MBA از دو دانشگاه آمریکا را در خصوص تهیه برنامه مالی و میزان اعتماد آن ها به برنامه مالی شان مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد تنها ۳۳% مشارکت کنندگان دانش و مهارت لازم را برای تهیه برنامه مالی؛ در اختیار دارند. از طرفی بیش از ۸۶% آن ها احساس می‌کردند برنامه ریزی مالی مهم است و تقریبا ۸۰% علاقه مند به برنامه ریزی مالی بودند و %۵/۳۳ از شرکت کنندگان برنامه مالی جامع و مکتوبی برای خود تهیه کرده بودند.

پنگ (۲۰۱۰) در مطالعه خود، تاثیر یک روش آموزشی تئوری محور مبتنی بر تئوری تغییر در ارتقای آموزش سواد مالی در بین دانش آموزان سال دیپلم در هنگ کنگ را مورد بررسی قرار داد. ۱۹۳ دانش آموز انتخاب و به دو گروه تجربی و گواه تقسیم شدند. ۱۲ معلم در دو گروه ۶ نفری آموزش سواد مالی با دو شیوه مختلف (شیوه معمولی و شیوه مبتنی بر تئوری تغییر) را به دانش آموزان ارائه نمودند و در ۴ مرحله از آن ها آزمون سواد مالی به عمل آمد(یک پیش آزمون و سه پس آزمون با فاصله زمانی بعد از اتمام کلاس، ۶ هفته بعد از کلاس و ۶ ماه بعد از کلاس). نتایج نشان داد در تمام مراحل گروه تجربی از گروه گواه پیش افتاده و فاصله خود را در تمام پس آزمون ها حفظ نموده است. در پایان نویسنده پیشنهاد نموده برای آموزش سواد مالی و کمک به دوام آن در طول زمان از روش مبتنی بر تئوری تغییر استفاده شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...