منابع پایان نامه در مورد تجربه دینی شناختاری در قرآن- فایل ۱۸ – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
۲ـ دومین صاحبان تجربه اولیاء الهی هستند. مراد ما از اولیاء الهی کسانی هستند که رابطه خاصی با خداوند دارد و از انسانهای دیگر متمایزند. ما اینها را به دو گروه محدث و غیر محدث تقسیم میکنیم. زیرا در روایات ما به این مورد اشاره شده و در آیات قرآن نیز مصادیق آن وجود دارند.
الفـ محدث: در حدیث بالا تعریفی از محدث داده شده و گفته شد که محدث کسی است که صدای فرشته را بشنود ولی او را نبیند. بنابراین حضرت مریم (ع) محدّث است. « وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ »[۵۲۷] اما این ملاک هم دارای اشکالاتی است زیرا حضرت مریم (ع) فرشته را در موارد دیگر مشاهده نمود. «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا»[۵۲۸] در بحثهای گذشته به این اشکال و پاسخهای علامه اشاره شد.
بـ غیر محدّثین: مراد ما از این گروه کسانی هستند که اگر چه از اولیاء خدا هستند و از عموم مردم جدا هستند و لیکن نمیتوانند با فرشته سخن بگویند. حواریون از این دستهاند. زیرا خداوند آنها را انصار حضرت عیسی میخواند ( قال من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله)[۵۲۹] و در عین حال هم مورد وحی الهی قرار میگیرند « وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُواْ بِی»[۵۳۰] و هم مائده آسمانی را مشاهده مینمایند.
۳ـ مؤمنین: مراد از مؤمنین کسانی هستند که جزء توده مردم مؤمن هستند و به ظاهر دارای ویژگی خاص نیستند، اگر چه شاید در مصادیق اختلاف نظر باشد.
الفـ مادر حضرت موسی: «وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ»[۵۳۱] ظاهراً مادر حضرت موسی دارای ویژگی نیست مخصوصاً با بیان استاد جوادی که گیرنده وحی را در او عقل عملی دانسته است.
ب: زن حضرت ابراهیم(ع): «وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ»[۵۳۲]. همانطور که بیان شد، در طی گفتگوی میان حضرت ابراهیم و ملائک، همسر وی نیز حضور داشت و با فرشتگان صحبت کرد و تعجب خود را از بچه دارشدن خود در زمانی که خود و شوهرش پیر هستند ابراز نمود.
ج: اصحاب و یاران پیامبر که بسیاری از آنان انسانهای عادی بودند توانستد جبرئیل را در صورت دحیه کلبی ملاقات نمایند[۵۳۳].
۴- کفار: حتی کفار هم میتوانند چنین مشاهداتی داشته باشند. الف: در جریان دحیه کلبی کسانی و جود داشتهاند که شاید منافق هم در میان آنها وجود داشته ولیکن چنین امری را تجربه نمودهاند. و همینطور در داستان هاروت و ماروت که دو فرشته هستند، ظاهراً بیشتر کفار سحر وجادو را از ایشان میآموختند. « وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلاَ تَکْفُرْ»[۵۳۴]. بنابراین کفار میتوانستد با فرشتگان تکلم نمایند و علم سحر بیاموزند.
ب: ساحران کافر که به موسی ایمان آوردند، معجزات حضرت را مشاهده نمودند.
«فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سَاجِدِینَ»[۵۳۵]
و همانطور که بیان شد تجربه امر محسوس نا متعارف از مهمترین مصادیق تجربه دینی به شمار میرود.
ج: «وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِکَهُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ»[۵۳۶]. البته علامه این آیات را مخصوص عالم برزخ میداند، هر چند کلام وی باظاهر ایه منافات دارد.
-
- حیوانات:
اگر دید خود را درباره تجربه دینی گسترده بگیریم خواهیم فهمید که این تجارب مخصوص انسانهای نیستند بلکه حیوانات و جمادات نیز از این تجارب بهرهدارند. خداوند در قرآن میفرماید: «وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ»[۵۳۷]. خداوند زنبور عسل را نیز مخاطب وحی خود میداند و این عجیب نیست. به گفته علامه از نظر قرآن تمام موجودات شعور و علم دارند و لذا افعال خاصی به آنها نسبت داده شده است. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ»[۵۳۸] علامه در ذیل این آیه[۵۳۹] و همچنین آیات سوره اسراء[۵۴۰] «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ»[۵۴۱] میفرماید: که این آیات دلالت بر این دارد که تمام عالم دارای علم و شعور است و لذا قدرت بر تسبیح دارند. و لذا خداوند میتواند به حیوانات و جمادات وحی بفرستد زیرا کلام خداوند بسیار عام و فراگیر است.
۶)جمادات: در بیان سابق گذشت حتی جمادات دارای علم مستند و میتوانند مخاطب وحی واقع شوند. اکنون به برخی از آیات اشاره میکنیم. «و اوحی فی کل سماء امرها»[۵۴۲]، «فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ»[۵۴۳]، «و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء اقلعی»[۵۴۴]، « یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ــ بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا»[۵۴۵]. همانطور که واضح است خداوند از لفظ وحی، قول و امثال آن برای جمادات به کاربرده است، و زمین و آسمانرا مورد خطاب قرار داده است و آنها پاسخ مثبت دادهاند. بنابراین کلام و کلام علامه بر میآید حتی خاک هم دارای فهم و شعور است و نوع تعلق خود را با مبداء خود درک میکند و همین سبب نوعی تجربه دینی میگردد.
شرایط تجربه دینی
انسان برای رسیدن به تجربه دینی موفق نیازمند انجام شرایطی است. با بررسی آیات قرآن به این نکته میرسیم که مردم از دید قرآن دو دستهاند. دستهای که خداوند آنها را انتخاب میکند چنین کسانی برای دست یافتن به چنین تجربهای نیازمند طی مراحل نیستند و صرف انتخاب خداوند برای پذیرش آنها کفای است. در حقیقت ایشان به صورت ذاتی دارای شرایطی هستند که مورد انتخاب خداوند قرار میگیرند. خداوند میفرماید: «اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ »[۵۴۶]. اما گروه دوم کسانی هستند که باید تلاش نمایند و از طریق تلاش و کوشش خود به این مقام برسند. عرفاء از این دو گروه به اسم سالک مجذوب و مجذوب و مجذوب سالک نام میبرند. مجذوب سالک (یا محبوب سالک) کسی است که جزبه الهی او را گرفته و در این راه قدم گذارده است. اما سالک مجذوب یا (سالک محبوب) کسی است که خود در این راه قدم گذارده به امید این که جزبه الهی شامل حال او شود. گروه اول (مجذوب سالک) را از این آیه قرآن استفاده نمودهاند: « إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِکَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ »[۵۴۷]. اینان کسانی هستند که خداوند آنها را انتخاب نموده است و خواست بشر در آن تأثیری نداشته است. پیامبران از این گروهاند: خداوند خطاب به حضرت موسی علیه السلام میفرماید: «یَا مُوسَى إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِی»[۵۴۸] و خطاب به حضرت یوسف میفرماید: «کذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث»[۵۴۹]. خداوند در جاهای مختلفی به این مطلب اشاره میکند که برخی انسانها را بر میگزیند و به آنها نعمت عبودیت عطا میفرماید.
گروه دوم به مقتضای این آیه شریفه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا».[۵۵۰] ایشان کسانی هستند که بدنبال رضای الهی قدم در این راه میگذراند و در پی کسب رضای خدایند. این گروه ممکن است در این راه موفق شوند. یا شکست بخورند ولی تلاش خود را میکنند. مقام این گروه به گروه اول نمیرسد ولیکن برای کسانی که خواهان توفیق هستند تنها راه نجات است. این گروه باید شرایطی را برای رسیدن به مقامات طی نمایند، با بررسی آیات قرآن به برخی از این موارد اشاره میکنیم.
۱.ایمان به خدا:
ایمان به خدا به منزله اولین قدم در این راه میباشد. هر کسی که ایمان بیاورد در حقیقت در این راه قدم گذارده است، و شرط اول برای کسب توفیق را دریافته است. در حقیقت این شرط، شرط استعداد و آمادگی اولیه است و انسان با این کار استعداد اولیه را مهیا میسازد. خداوند. متعال میفرماید: « وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»[۵۵۱] هر کس ایمان بیاورده خداوند قلب او را هدایت می کند. استاد جوادی[۵۵۲] در کتاب خود به این ایه استناد فرموده است و آنرا راه رسیدن به حقیقت معرفی نموده است.
خداوند در مواردی از قرآن به این موارد تصریح می کند که ایمان و استقامت باعث نازل شدن فرشتگاه و استفاده از نعمتهای الهی میشود: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ»[۵۵۳]
همانطور که ملاحظه میشود ایمان به خدا اولین گام برای رسیدن به مقصود و کشف حقایق غیبیه است.
البته در کتاب منازل السائرین آمده است که اولین قدم بیداری است.[۵۵۴] زیرا بیداری مقدمه هر شناختی است وی به حدیث پیامبر «الناس نیام، اذا ماتوا انتبهوا» استناد میکند و میگوید کسی که قبل از مرگ خود از خواب برخیزد میتواند انچه را که باید بعد از مرگ ببیند مشاهده نماید. البته این حرف با سخن ما منافات ندارد زیرا ایمان آوردن نوعی بیداری است و باعث میشود انسان از خواب جهالت و نادانی برخزید.
۲.توبه کردن:
گام بعدی برای رسیدن به این تجارب توبه کردن است. خداوند میفرماید: « إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا»[۵۵۵] توبه باعث میشود که زنگار قلب کنار رود، و قلب صیقل بخورد و آمادگی برای تابش نور خدا را پیدا کند.
در منازل السائرین آمده است: کسی که گناه میکند از راه گمراه شده است و به سوی خدا حرکت نمیکند، به دیل این آیه شریفه «مَن یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»[۵۵۶] کسی که به دامان الهی چنگ بزند به سوی خدا هدایت میشود بنابراین کسی که گناه میکند در زمان گناه از عصمت و دست زدن به دامن الهی دوراست و بنابراین گمراه است و به سوی خدا هدایت نمیشود. بنابراین توبه راه رسیدن به خدا و هدایت یافتن است. در نتیجه کسی که توبه کرده پشیمان میشود و جبران مافات میکند و عمل خود را اصلاح میکند.[۵۵۷]
۳.تقوای الهی:
تقوی یکی از ارکان اسلام است. تقوی به معنای پرهیزکاری راه را برای سلوک انسان مهیا میسازد. «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً»[۵۵۸] وی در ذیل آیه میفرماید: یعنی قلب صاف و شفافی که بین حق و باطل تشیخص میدهد.[۵۵۹] استاد جوادی میفرماید: هر کس تقوایی را دارا شود، علمی را دارا میشود.[۵۶۰] البته تقوا دارای مراتبی است که برای اهل سلوک ناآشنا نیست. ۱- تقوای عوام. تقوای عوام این است که فقط گناه نمیکنند و به نواهی الهی عمل میکنند. ۲- تقوای خواص: تقوای خواص آن است که علاوه بر ترک محرمات کمال و فعلی را به خود نسبت نمیدهند و تمام کمالات را از آن خدا میدانند. ۳- تقوای اخص آن است که سالک وجودی غیر از خدا را نبیند و بلکه بالاتر هیچ موجودی را غیر خداوند موجود نداند.
اینها سه مرحله ابتدائی تقوا میباشد که اصطلاحاً به آن تقوی «الله» گویند. این تقوا قبل از رسیدن به مقام جمع حاصل میشود. اما تقوای بالله و فی الله در مراتب بالاتر و بقاء بعداز فناست. در نتیجه فرقان این مرحله بالاتر از فرقان مراحل قبل است. در این مرحله حق در عبد متجلّی میشود، بگونهای که بربنده امر مشتبه میشود و نمیداند که کیست و چه مقامی دارد.[۵۶۱]
بنابراین دستیابی به تقوا در مراحل مختلف آن راهی مناسب برای سلوک و انجام تجربههایی دینی میباشد. خداوند در قران میفرماید: « وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ »[۵۶۲]. خداوند تقوا را شرط رسیدن به نوعی علم، تفسیر می کند. بنابراین این علم از سنخ علومی است که با تقوا مرتبط است و از علوم بشری نیست.
۴- اخلاص:
اخلاص به معنای تصفیه و خالص کردن اعمال و افعال از هر ناخالصی است. یعنی انسان عمل خود را فقط برای خداوند انجام دهد. این شرط از حدیث مشهور نبوی استفاده شده است: «من اخلص لله اربعین صباحا تنفجر ینابیع الحکمه من قلبه»[۵۶۳] البته این حدیث به گونههای دیگری هم ذکر شده مثل اینکه «جری الله ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه» و همه دلالت بر مقصود واحدی دارد.
بنابراین اخلاص در عمل و در عقیده مقدمهای است برای کشف حقایق. اما اخلاص دارای مراتبی است. کاشانی در شرح منازل میگوید: اخلاص سه درجه دارد:
۱.اینکه انسان به عمل خود توجهی نکند و برای آن ارزشی قائل نباشد. ۲.از علم خود خجالت بکشد. زیرا دقت در عمل نشان دهنده ضعف و نقص عمل است که حکایت از ضعف عامل و فاعل دارد. ۳.عمل را عمل خود نداند، زیرا برای خود وجودی قائل نیست. همه اینها آثار بندگی است و با ندیدن خویشتن زائل میشود.[۵۶۴]
۶.جهاد در راه خدا:
خداوند در قرآن میفرماید: « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»[۵۶۵] جهاد در راه خدا وسیلهای برای رسیدن به کمالات انسانی و سیراب شدن از چشمه حقیقت است. استاد جوادی آملی به این آیه کثیراً استناد میفرماید و میفرماید جهاد داری مراتبی است.
۱.اولین مرتبه آن جهاد اصغر است که به معنای جهاد با دشمن بیرونی است. این مرتبه راحتترین مراتب جهاد است. ۲.دومین مرحله جهاد، جهاد اوسط است. جهاد اوسط به معنای جهاد با نفس و قوای نفسانی و تمایلات نفس است. انسان باید سعی نماید، رزائل نفسانی را سرکوب و به فضائل اخلاقی برسد. چنین شخصی مصداق این آیه شریفه و مجاهد فی سبیل الله است.
۳.سومین مرتبه جهاد، جهاد اکبر است. مراد از این جهاد، جهاد با عقل است. وی درباره این جهاد[۵۶۶] توضیحی نمیدهد ولکن مکررأ مراد از آن را فناء فیالله و مشاهده ذات خداوند ذکر می کند. بنابراین جهادی که در آیه شریفه ذکر شده بسیار عام است و جهاد ظاهر با دشمنان خدا فقط یکی از مصادیق آنرا تشکیل میدهد و مراتب بالاتراین جهاد جهاد نفسانی است.
۷.شرح صدر:
شرح صدر و گشادگی سینه از عوامل کسب فیض است. خداوند میفرماید: «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ »[۵۶۷] و میفرماید: «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ»[۵۶۸] ظرفیت بالا و استعداد بالای انسان قلب را مستعد دریافت انوار میسازد. لذا انسان باید ظرف خود را توسعه بخشد و استعداد خود را زیاد کند تا بتواند حقایق را دریافت نماید. لذا حضرت موسی(ع) از خداوند تقاضای شرح صدر نمود و خداوند به پیامبر اسلام شرح صدر داد. اینها همه حاکی از ارزشمندی این ویژگی برای دریافت انوار الهی است.[۵۶۹]
۸.تزکیه نفس و صفای باطن:
استاد جوادی آملی، تصفیه قلب و تلطیف سر را طریقه رسیدن به علوم کشفی میداند.[۵۷۰] وی این معرفت را از طریق تولی و تبری حاصل میداند. محبت خداوند زمینه را برای درک حقایق باز میکند. اما تبری بر تولی مقدم است زیرا تا زمانی که محبّت غیر خدا در قلب هست، قلب از رسیدن به نور الهی محروم است. تصفیه باطن حجابها را پاره میکند و قلب انسان را برای تابش نور الهی آماده میکند.
۹.علم یقین:
«کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ »[۵۷۱] پیش از این به توضیح این ایه پرداختیم و گفتیم که علم انسان اگر علمی یقینی باشد و بر اساس براهین و مقدمات صحیحی باشد که باعث یقین برای انسان شود، میتواند زمینه را برای مکاشفه فراهم آورد. در حقیقت علم الیقین مقدمهای برای عین الیقین است و علم الیقین میتوانند زمینه مشاهدات عینی را فراهم سازند.
۱۰.کنترل قوای نفسانی:
قوای نفسانی از جمله خیال و واهمه اگر به خود رها شوند زمینه انحراف را پیدا میکنند و چرا گاه شیطان میشوند. این دو قوه محل مکاشفات زیادی هستند ولذا باید کنترل شوند تا دچار صورت سازیهای نادرست و باطل نشوند. کنترل این قوا نیز به دو شیوه ممکن است بوسیله قوه عاقله و بوسیله تهذیب نفس. قوه عاقله با نظارت بر سایر قوا میتواند از طریق استدلال به حقایق دست یابد. و نفس تهذیب شده میتواند این دو قوه را از تشویش و سرپیچی نگه دارد.[۵۷۲] ابن سینا معتقد است که کسانی که در بیداری دروغ میگویند و قوه خیال را به دورغ عادت میدهند در عالم خواب هم از دیدن رؤیاهای صادق محروماند.
موانع درک امر قدسی از دیدگاه قرآن
از دید قرآن همانطور که درک حقایق نیازمند شرائطی است، موانعی هم میتواند این در ک را عقیم بگذارد. آیات قرآن در این باره چند دستهآند که به موارد مختلفی اشاره دارند.
الف: غفلت: اولین مانع مشاهده نمودن حقایق غفلت انسان است. انسان غافل هرگز به درک حقایق نائل نمیشود: آیات متعددی از قرآن به این موضوع اشاره میکند:
۱.« لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَهٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ »[۵۷۳] این آیه اشاره دارد که غفلت پردهای بر روی چشم انسان قرار میدهد ولی گاهی این پرده در طول زندگی انسان وجود دارد، و فقط در قیامت کنار میرود. استاد جوادی آملی در ذیل آیه میفرماید: خداوند در این آیه پردهای را به خود نسبت نمیدهد. نه خدا پرده دارد و نه انسان کامل، این پرده فقط از آن انسانهای ناقص است. ایشان خود بر چهره خود پرده میکشند و گرنه خدا بر چشم کسی پرده نمیکشد.[۵۷۴]
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 11:43:00 ب.ظ ]
|