داونپورت و همکاران (۱۹۹۸) طی یک تحقیق اکتشافی ۳۱ روزه پروژه مدیریت دانش را در ۲۴ شرکت مورد بررسی قرار دادند آن ها در این تحقیق ۷ عامل را به عنوان عوامل موفقیت آمیز مشترک در پروژه های تحت مطالعه شناسایی کردند: حمایت مدیریت ارشد، وجود اهداف روشن در به کارگیری سیستم مدیریت دانش، فرهنگ دانش-محور، وجود کانال های چند گانه برای انتقال دانش، ایجاد انگیزه در استفاده کنندگان از مدیریت دانش، زیرساخت های مناسب سازمانی و فنی، ساختار دانشی استاندارد و قابل انعطاف .

پاولین و ماسو (۲۰۰۲) نیز با عنوان موانع و محرک های مدیریت دانش، فرهنگ سازمانی، حمایت مدیریت ارشد سازمان و فناوری اطلاعات را به عنوان اصلی ترین محرک های مدیریت دانش در سازمان ها معرفی کردند. بر اساس یافته های این تحقیق فرهنگ سازمانی، اصلی ترین نقش را در در اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش بر عهده دارد و چنانچه سازمان ها بخواهند به مدیریت دانش سازمانی بپردازند بایستی شیوه های مدیریتی منطبق با آن را اعمال نمایند تا مفاهیم مدیریت دانش در سطح سازمان تفهیم و عملیاتی شود و یکی از ملزومات این امر انعکاس مدیریت دانش در استراتژی های سازمانی است. به علاوه زیر ساخت های فناوری اطلاعات نیز به کارکنان در تبادل اطلاعات، دانش و تجربیات کمک می‌کند.

خلیفا و همکاران[۳۶] (۲۰۰۳) تحقیقی تحت عنوان «عوامل مؤثر بر برنامه های مدیریت دانش» به انجام رسانیده اند. نتایج پژوهش نشان داد که عوامل سازمانی همانند فرهنگ سازمانی، استراتژی مدیریت دانش و تکنولوژی اطلاعات بر پیاده سازی مدیریت دانش تأثیر دارند.

هانگ و همکاران[۳۷] (۲۰۰۵) تحقیقی تحت عنوان «عوامل مؤثر بر پذیرش سیستم های مدیریت دانش در صنایع دارویی» به انجام رسانیده اند. یافته های تحقیق نشان داد هفت عامل، ساختار و استراتژی دانشی، فرهنگ سازمانی، زیرساخت سیستم اطلاعاتی، محیط و فرهنگ یادگیری، تعهد مدیریت ارشد، ارزیابی آموزش و کار گروهی، مشارکت و آموزش کارکنان، زیرساخت های پیاده سازی مدیریت دانش محسوب می‌شوند.

کوآن[۳۸] (۲۰۰۵) تحقیقی تحت عنوان «عوامل کلیدی مؤثر بر استقرار مدیریت دانش در شرکت‌های کوچک و متوسط» به انجام رسانیده است. در این پژوهش، عوامل زیرساختی برای پیاده سازی مدیریت دانش شناسایی گردید که عبارتند از: فرهنگ سازمانی حامی مدیریت دانش به منظور تشویق همکاری بین کارکنان و ایجاد فرهنگ اعتماد که از طریق آن فرایند پیاده سازی مدیریت دانش تسهیل می شود. همچنین مشخص شد سایر متغیرهای کلیدی و زیرساختی شامل تکنولوژی اطلاعات، کمک های انگیزشی، زیرساخت سازمانی و فعالیت ها نیز بر مدیریت دانش تاثیر مثبتی دارند.

زعیم و تاتوگلو (۲۰۰۷) تاثیرزیر ساخت ها و فرایند های مدیریت دانش شامل تولید انتقال، استفاده، طبقه بندی و ذخیره سازی دانش می‌باشد و زیر ساخت های مدیریت دانش شامل فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات، ساختار سازمانی و سرمایه های فکری می‌شوند. بر اساس یافته های این تحقیق مشخص شده است که فرایندها و زیر‌ساخت‌های مدیریت دانش به طور مثبت و معنا داری بر عملکرد مدیریت دانش اثر گذار است و البته تاثیر زیر ساخت ها بیشتر از فرایند های مدیریت دانش است.

هو (۲۰۰۸) در پژوهش خود در ارتباط میان زیرساخت های مدیریت دانش و عملکرد سازمانی، بر اساس مدل شرکت مشاوره ای اندرسون، استراتژی و رهبری، سنجش مدیریت دانش، فرهنگ سازمانی و فناوری اطلاعات را به عنوان عوامل مؤثر برای اجرای مدیریت دانش انتخاب نمود. نتایج تحقیق او نشان می دهدکه در میان عوامل معرفی شده برای مدیریت دانش، استراتژی و رهبری بیشترین تاثیر را بر روی عملکرد سازمانی دارد. وجود فرهنگی که خلق دانش را در سازمان تشویق کند نیز در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد همچنین او تأکید می‌کند برای اجرای مدیریت دانش در سازمان، محیط های کاری با فناوری اطلاعات و فرهنگی که حامی فعالیت های دانشی کارکنان می‌باشد، باید ایجاد شود و بر این اساس عوامل مؤثر را به دو دسته عوامل فنی و عوامل حمایتی طبقه بندی می‌کند.

نک (۲۰۰۸) نیز تحقیقی را تحت عنوان تاثیر زیر ساخت های مدیریت دانش بر رقابت سازمانی در سازمان های ویتنام انجام داده است. او در این تحقیق زیر ساخت های مدیریت دانش را به دو بخش یعنی زیرساخت های فنی(فناوری اطلاعات) و زیر ساخت های اجتماعی(فرهنگ، ساختار و افراد) تقسیم ‌کرده‌است. که زیر ساخت های فنی، شامل فناوری اطلاعات و زیر ساخت های اجتماعی شامل فرهنگ، ساختار و افراد می شود و تاثیر هر یک را بر مزیت رقابتی سازمان بررسی ‌کرده‌است وی نتیجه گیری کرد که فرهنگ بیشترین تاثیر را در کسب مزیت رقابتی پایدار دارد و با کمک فناوری اطلاعات نیز می توان بر موانع فرهنگی سازمان غالب شد.

شارما و همکاران[۳۹](۲۰۰۹) تحقیقی با عنوان زیرساخت های اجرای مدیریت دانش در سازمان های بهداشت و سلامت آمریکا به انجام رسانیده اند. یافته های این مطالعه نشان داد برای پایه گذاری مدیریت دانش زیرساخت های مورد نیاز عبارتند از: زیرساخت همکاری، که سازمان می‌تواند با طراحی چارچوب فرهنگ همکاری زمینه پیشرفت دانش را تعیین نماید. زیرساخت دارایی انسان، این زیرساخت مشارکت و تمایل افراد را مورد توجه قرار می‌دهد. سازمان ها باید برای افراد انگیزه ایجاد نمایند، پاداش دهند و به آموزش و بهبود کارکنان بپردازند . زیرساخت دارایی انسان کمک می‌کند تا مهارت های خاص افراد شناسایی و به کار گرفته شود. زیرساخت حافظه سازمانی؛ این زیرساخت اطمینان ایجاد می‌کند که برای هر کسی در هر زمانی اطلاعات و دانش در دسترس باشد. زیرساخت شبکه انتقال دانش، این عامل با توزیع اطلاعات و دانش مرتبط است. زیرساخت هوش سازمانی، که شامل سیستم های اطلاعاتی یکپارچه برای جمع‌ آوری و تحلیل داده ها می‌باشد.

۲-۴-۲- پژوهش های داخلی

آذری و عمویی (۱۳۸۶) نیز تحقیقی را با عنوان” عوامل مؤثر بر استقرار مدیریت دانش در دانشگاه های آزاد اسلامی استان مازندران” با هدف بررسی عوامل فناورانه ی فرهنگی و اجتماعی بر استقرار مدیریت دانش در دانشگاه آزاد اسلامی انجام دادند فناوری اطلاعات عامل مؤثری بر استقرار مدیریت دانش می‌باشد و با توجه به اهمیت فرهنگ سازمانی، یادگیری سازمانی و نیروی انسانی، این عوامل در این پژوهش بر استقرار مدیریت دانش تاثیر نداشته اند.

زارع (۱۳۸۷) مطالعه ای تحت عنوان تاثیر توانمندسازها بر فرایند مدیریت دانش در شرکت پالایش نفت اصفهان به انجام رسانیده است. در این تحقیق توانمند سازهای مدیریت دانش فناوری، ساختار و فرهنگ می‌باشند و یافته های تحقیق نشان می‌دهد که در جامعه کارکنان متغیرهای فناوری و فرهنگ رابطه معناداری با فرایند های مدیریت دانش داشته و رابطه متغیر ساختار با فرایند های مدیریت دانش معنادار نمی باشد.اما در جامعه مدیران رابطه فناوری و ساختار با فرایند های مدیریت دانش معنادار بوده ولی فرهنگ رابطه معنا داری با فرایند های مدیریت دانش ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...