۳) جامعه

از آنجا که انسجام اجتماعی اساساً در خارج از بخش دولتی به وجود می‌آید، چنانچه دولت ها بخواهند وظایفی را که بهتر است به جامعه مدنی سپرده شود، در دست گیرند، انسجام اجتماعی را تهی می‌کنند.

‌بنابرین‏، نخستین اصل برنامه ریزی اجتماعی این است که آسیبی به انسجام اجتماعی وارد نکند، یعنی دولت ها باید به طور مصمم آن کالاهایی را تولید کنند که از عهده آن برمی آیند، از قبیل: حراست از حقوق شهروندان، آموزش، دفاع و …در عین حال دولت ها باید وظایفی را که نهادهای کوچکتر و کمتر متمرکز و دیوان سالار می‌توانند اجرا کنند، به جامعه مدنی بسپارند. دولت ها باید در جهت کنش های مثبت با اجرای مستمر، با کارکردهایی آغاز کنند که دقیقاً متناسب با وظایف آن ها است.

حکومت ها نه تنها وقتی کارکردهایی را که دقیقاً توسط جامعه مدنی ایفا می شود دردست گیرند، بلکه وقتی نمی توانند خیرعامه را فراهم سازند نیز به بی اعتمادی شخصی و تهی ساختن موجودی انسجام کمک می‌کنند، بی اعتمادی اجتماعی نیز جرم و جنایت سطح بالا و فساد عمومی را به وجود خواهد آورد. ‌بنابرین‏ این سیاست های دولت باید از طریق ارزش های فرهنگی جدید با اشکال مختلف جامعه پذیری، بیشتر رفتار و انگیزه های مردم را دگرگون سازد. لازمه تغییر رفتار و انگیزه های مردم نیز به وجود آمدن احزاب و انجمن های گوناگون در جامعه می‌باشد، به همین خاطر دولت برای تقویت انسجام اجتماعی بین گروهی در جامعه زمینه مشارکت فعال مردم در انجمن های داوطلبانه را فراهم سازد و از این طریق باعث تعاملات گسترده مردم با یکدیگر گردد که آن نیز اعتماد تعمیم یافته را به وجود آورده و جرم وجنایت را در جامعه کاهش خواهد داد.

نتایج تحقیقات اجتماعی بیانگر این واقعیت است که بین نابرابری درآمد و جرایم رابطه کاملا قوی وجود دارد. ‌بنابرین‏ سلامت جامعه و تعالی آن نیازمند ریشه کن کردن فقر و نابرابری می‌باشد و عدم توجه ‌به این امر، دیر یا زود به زنجیره عدم تعادل های اجتماعی، سیاسی و اقتصای می‌ انجامد و این عدم تعادل ها خود به موانع نفوذ ناپذیری بر سر راه رشد اقتصادی تبدیل می شود که جرم و جنایت را در جامعه افزایش خواهد داد.

از طرفی با توجه به اینکه خلف وعده مسوولان جامعه یکی از عوامل اصلی بی اعتمادی در جامعه می‌باشد لذا توصیه می‌گردد که مسوولان رده های مختلف حتی المقدور از ارائه وعده های دروغین به مردم پرهیز نمایند و درصورت وعده دادن نیز سعی نمایند به وعده خود عمل کنند تا از این طریق باعث افزایش اعتماد اجتماعی در بین مردم گردند. ‌بنابرین‏ می توان اینگونه نتیجه گرفت که برای کسب انسجام اجتماعی و در پی آن کاهش جرایم و انحرافات باید به کنترل اجتماعی غیررسمی توجه ویژه نمود، کنترل هایی که از طریق خانواده، محله و نیز جامعه و نهادهای غیررسمی آن صورت می‌گیرد

گفتار سوم- نقش بعد شناختی انسجام اجتماعی در پیشگیری انتظامی از جرم

ساخت آکهی ها و تیزرهای تبلیغاتی، به منظور انتقال اطلاعات به بزه کاران و بزه دیدگان بالقوه صورت می‌گیرد. اقداماتی مانند اطلاع رسانی به جامعه در باره مسئله جرم، معرفی تدابیر مربوط به سخت تر کردن آماج جرم برای بزهکاران و اطلاع رسانی ‌در مورد افزایش شمار گشت های پلیس یا افزایش شدت عمل پلیس در برابر جرایم خاص یا شروع طرح های ضربتی پلیس برای برخورد با دسته های خاصی از بزهکاران، می‌توانند منجر به افزایش حفاظت شخصی بزه دیدگان یا کاهش شمار بزهکاران شود. در حالی که راهبرد پیشگیری بدون تبلیغات بر بزهکاران موجب باز دارندگی بزهکاران یا کمک به پلیس در ارعاب بخشی از جمعیت بزهکاران می شود، اما بسیاری از بزهکاران، خارج از حوزه عملیات روانی پلیس باقی می مانند؛ ‌به این دلیل که در این شیوه، منافع برنامه پیشگیرانه منحصر به کسانی است که چیزهایی را ‌در مورد برنامه شنیده یا با آن درگیر بوده اند. ‌بنابرین‏ اشخاص دیگر نمی توانند تحت تأثیر اقدامات پلیس قرار گیرند؛ زیرا نه ‌در مورد آن چیزی شنیده اند و نه آن که خود چیزی را در این خصوص تجربه کرده‌اند.

آگهی ها و تیزرهای پیشگیری از جرم تهیه شده توسط پلیس، شباهت زیادی به تبلیغات بازرگانی بخش خصوصی دارد. آگهی های بازرگانی، به منظور افزایش تمایل مخاطبان به خرید کالایی خاص از طریق ارائه اطلاعات دسته بندی شده به آنان، صورت می‌گیرد. ‌بنابرین‏، تبلیغات مؤثر بازرگانی در صدد هدایت رفتار مشتریان به سوی خرید کالایی مشخص است. ‌در مورد تبلیغات پیشگیری از جرم نیز همان اتفاق می افتد. مخاطبان این قبیل تبلیغات (بزهکاران و بزه دیدگان احتمالی) در معرض اطلاعاتی قرار می گیرند که روند آتی تصمیم گیری آن ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. نکته کلیدی در تبلیغات پیشگیری از جرم، اتخاذ ابزار مناسب تبلیغی وتناسب پیام آن با مخاطبان است. البته لازم به ذکر است که سازمان پلیس نباید تبلیغات پیشگیری از جرم را چشم بسته و بی هدف انجام دهند یا صرفأ بر کار تبلیغاتی تکیه کرده و آن ها را جایگزین اقدامات عملیاتی پیشگیرانه کنند. تبلیغات پیشگیرانه باید بر اساس طرحی مناسب اجرا شوند. تبلیغات بد ممکن است به طور ناخواسته، ترس از جرم را افزایش داده و نتایج نامطلوبی (مانند بد آموزی) به دنبال داشته باشد. سازمان های پلیس همچنین باید از تکیه بر تبلیغات پیشگیرانه به عنوان پاسخ اصلی به مسئله جرم اجتناب کنند. مثلأ ارسال گزینشی پوسترهای تبلیغاتی برای برخی از شهروندان ‌در مورد قفل کردن ماشین به منظور جلوگیری از سرقت، احتمال کمی دارد که مسئله سرقت خودرو در یک شهر را کاهش دهد. تبلیغات پیشگیرانه باید همیشه مکمل اقدامات پیشگیرانه پلیس باشد.

همچنین باید پلیس به خاطر داشته باشد که تکیه مکرر بر تبلیغات به منظور ارعاب بزهکاران، بدون اجرای برنامه های قاطع یا اعمال قانون، نوعی چوپان دروگو یا گرگ بی دندان را در اذعان تداعی می‌کند و موجب صدمه به روابط بین پلیس و جامعه می شود؛ در نتیجه باعث کاهش نرخ جرم نخواهد شد. ‌بنابرین‏، سازمان پلیس باید تبلیغات پیشگیرانه را در بستر گسترده تری از واکنش ها نسبت به جرم متقبل شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...