«أَیُّهَا النَّاس! فَإنِّی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَهِ، وَ لَم یَکُن لِیَجتَرِیءَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی بَعدَ أَن مَاجَ غَیهَبُهَا، وَ اشتَدَّ کَلَبُهَا[۱۹۲]
ای مردم! من بودم که چشم فتنه را از کاسه در آوردم وجز من کسی جرات آن را نداشت ، پس از آن­که تاریکی­اش همه جا را فرا گرفته و بیماری­هایش سخت شده­بود.
امام على× این خطبه را پس از پایان یافتن جنگ نهروان ایراد فرموده­است و در آن نیز عباراتى وجود دارد که سید رضى & نقل نکرده است. از جملۀ این گفتار على ×که فرموده است: «هیچ کس جز من یاراى آن نداشت که بر آن کار قیام کند و اگر من میان شما نمى‏بودم هرگز با اصحاب جمل و نهروان جنگ نمى‏شد.[۱۹۳] ایشان با توجّه به حوادث ناگوارى که بر سر راه خلافت قرار گرفت چنین مى‏فرمایند:
«اَنَا فَقَأتُ عَینَ الفِتنَهِ»
من چشم فتنه را کور کردم.
این جمله امام × اشاره به آشوب مردم بصره و ناکثین است. براى فتنه لفظ «عین» را استعاره آورده است و اختصاصاً چشم را ذکر کرده است؛ به این دلیل که چشم در صورت انسان شریف­ترین عضو است کار و تلاش و حرکت انسان به دیدن چشم بستگى دارد. با لفظ «فقأ» کنایه از فرو خوابیدن فتنه با شمشیر آن حضرت × مى‏باشد.
در ادامه می­فرمایند:
«وَ لَم یَکُن لِیَجتَرِیءَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی»
منظور این است که مردم جرئت جنگ با اهل قبله و مسلمانان را ندارند؛ چه مى‏ترسند که مرتکب خطا و گناهى شوند و چگونگى جنگ با آن­ها را نمى‏دانند و آگاه نیستند که فراریان را تعقیب کنند یا خیر، زخمیان را بکشند یا زنده بگذارند، اهل و عیالشان را اسیر و مالشان را در صورتى که متجاوز باشند تقسیم کنند یا نه. چگونگى جنگ با اهل قبله را کسى نمى‏دانست تا آن­گاه که امام × بر فرو نشاندن فتنۀ ناکثین اقدام کرد. چشم فتنه را کور و آن را پس از هیجان زیاد فرونشاند. آغاز اقدام امام × بر فرونشانى فتنۀ جنگ جمل با عایشه بود.
در خطبات دیگر امام × این حقیقت را با عباراتى مشابه همین خطبۀ ۹۰ بیان کرده و در آن­جا به فتنه جمل، صفین و نهروان اشاره می­نمایند.
محتمل است که مقصود از « فَقَأتُ عَینَ الفِتنَهِ »، « فَقَأتُ عَینَ اَهلِ الفِتنَهِ » باشد، که در این صورت مضاف حذف شده و مضاف الیه به­جاى آن نشسته­باشد. یعنى چشم اهل فتنه را کور کردم. و کور کردن چشم آن­ها کنایه از کشتن آن­ها باشد.[۱۹۴]
شناخت فتنه، افراد اهل بصیرت را می­خواهد تا حقیقت را از باطل تشخیص دهند. زیرا در هنگام فتنه­ها حق و باطل درهم می­آمیزند و شناسایی آن­ها از یکدیگر سخت می­ شود امام علی × در این زمینه می‌فرمایند:
«یَلبِسُ أُمُورُهَا عَلَیهَا، وَ یَبُثُ الفِتَنَ فِیهَا، فَلا یُبصِرُونَ الحَقَّ مِنَ البِاطِلِ؛ یَمُوجُونَ فِیهَا مَوجاً، وَ یَمرُجُونَ فِیهَا مَرجاً[۱۹۵]
و کارهایشان را بر آنان مشتبه می­سازد و فتنه ها را در میان آنان می­پراکند و دیگر حق را از باطل تمیز نمی­دهند، در فتنه ها موج می­زنند، و به یکدیگر در می­آمیزند و درهم­وبرهم می­شوند.
جملۀ «یَلبِسُ أُمُورُهَا عَلَیهَا »، اشاره به این است که سیاست­بازان حرفه­ای، امور را بر مردم مشتبه می‌کنند به ظاهر برای خون خواهر خلیفۀ مقتول، ولی به منظور دست­یابی به خلافت، حقایق را بر مردم مشتبه می‌سازند؛ ظالم را مظلوم و مظلوم را ظالم معرفی می‌کنند؛ و جملۀ « یَبُثُ الفِتَنَ فِیهَا » که اشاره به گسترش فتنه‌ها در امت است. نتیجه، آن است و جمله­های بعد، جنبۀ نتیجه ­گیری دارد که از یک سو، تشخیص حق از باطل مشکل می‌شود و از سوی دیگر، مردم در میان امواج فتنه‌ها غوطه­ور می‌گردند. تفاوت «یموجون» و «یمرجون» در این است که اولی اشاره به درگیری توده­های عظیم مردم در فتنه‌ها دارد و دومی به اختلاط گروه های حق و باطل در جامعه؛ به گونه ­ای که شناخت حق از باطل مشکل می‌شود.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فتنه­های کور و تاریک فتنه‌هایی هستند که هیچ کس و هیچ چیز را به رسمیّت نمی‌شناسند و همۀ ارزش‌ها را پیمال می‌کنند و نیکان را بدون توجه به سوابق و شخصیت آن‌ها در هم می‌کوبند و حقایق امور را وارونه جلوه می­ دهند. کسانی را که نسبت به واقعیات آگاه بوده و احساس تعهد و مسئولیت نسبت به دیگران و جامعه می­ کنند، از دم تیغ می­گذراند.
به عقیده شهید مطهری فتنه و داستان خوارج آن­قدر خطر بزرگى نیست؛ یعنى بزرگ است اما از آن بزرگ­تر و خطرناک­تر فتنۀ بنى­امیّه است. دربارۀ فتنۀ بنى­امیّه، ایشان مسائل زیادی را مطح می­ کنند و خصوصیات این فتنه را این چنین برمی­شمارد:
۱ـ هتک حریم الهی و دستورات اسلامی؛
۲ـ مخالفت عملی و علنی با اسلام و مبارزه با محتویات آن، به گونه ­ای که اسلام به صورت وارونه، بدون خاصیت و وحشتناک جلوه داده شود؛
۳ـ تقسیم شدن مردم به آقا و بنده (بنی امیه: مولا، مردم:برده)؛
۴ـ مبارزه با شخصیت­ها و الگوها جامعۀ اسلامی (مانند لعن حضرت امیر × )؛
۵ـ فتنه­ای فراگیر که آتش آن بیش­تر دامن گیر خواص و نخبگان می­ شود؛ [۱۹۶]
در پایان، می­توان دریافت که فتنه گونه­ های مختلفی به خود می­گیرد؛ گاه اقتصادی است و گاه اعتقادی. زمانی اجتماعی، دیگر بار سیاسی است.
بدین سبب است که احکام فتنه­گر با برگشته از راه مستقیم متفاوت است، و نحوۀ برخورد علی × نیز با برخی از فتنه­گران زمان خویش تفاوت دارد. ایشان دربارۀ عایشه که جنگ خانمان براندازی را رهبری کرد، فرمود: «حرمت اولیۀ او محفوظ است.» و نیز او را با احترام و ۳۰ محافظ مرد و ۲۰ محافظِ زنِ قوی جثۀ عمامه به سر! به همراهی فرزندش محمد بن ابی­بکر به مدینه پس فرستاد و مجازاتش نکرد.[۱۹۷]
ولی، شفاعت فرزندانش در حق مروان حکم را پذیرفت؛ و در عین حال قاطعانه با فتنه­گران جمل جنگید تا سران اصلی آن کشته­شدند!
عکس­العمل در برابر فتنه­ها و موضع­گیری به هنگام شبهات، مستلزم وجود بصیرت است. این بصیرت پس از شناخت دقیق شبهه به دست می ­آید و منجر به شناخت صحیح واقعیات می­ شود. در این هنگام سخت است که حق از باطل تشخیص داده­می­ شود.
گاهی در شبهه­ها دو جریان ضد هم، ادعای یکسانی دارند. برای تشخیص حقیقت می­توان به وسایلی که آن­ها استخدام می­ کنند، توجه کرد تا دچار خطا و اشتباه نشویم. مانند زبیر، که انسان والایی بود. در مقام او همین بس که سلمان درباره­اش از گزارۀ «کانَ اَشَدّنا بَصیرهً فی نصرَته» مدد می­گیرد و زبیر را از میانۀ خودش، ابوذر و مقداد، بصیرتر معرفی می­نماید. زبیر در یاری علی آن­قدر پای کار است که فاطمۀ زهرا | هنگامۀ وصیت به علی × چنین می­گوید: «علی جان! وصیتی دارم؛ اگر برایت مانعی در عمل بدان است، به زبیر بگویم تا آن را رخت عمل بپوشاند!» اما همین زبیر ـ آری، خود زبیر! ـ بر اساس آزمون­های ـ مالی ـ آخر کار، چنان سقوط می­ کند که مبنی بر روایت، یکی از ائمۀ پنج نفرۀ کفر می­گردد.[۱۹۸]
در پایان باید دانست، فتنه همیشه وجود دارد و اتفاقاً روزبه­روز سخت­تر و پیچیده­تر می­ شود. فلذا شناسایی آن سخت می­ شود. در نتیجه، همیشه باید آمادگی لازم را در برخورد با فتنه­ها جهت شناخت واقعیات داشت تا با بینش صحیح و با بصیرت آگاهی به موقع بتوان راه حق رابشناسیم و از صراط مستقیم الهی خارج نشویم.
نتیجۀ فصل:
همان­گونه که در این فصل بدان پرداختیم، واقع­بینی و واقعیت­نگری در همه عرصه‌های زندگی انسان از مهم­ترین مسائل بوده است و شناخت واقعیت­ها منجر به تصحیح بینش آدمی نسبت به جهان پیرامونش می­گردد. ضمن این­که او را در تحمل مشکلات دست­یابی به آرمان­های الهی کمک و یاری می­دهد.
قرآن کریم در مقام مبنع مستقیم وحی، گنجینۀ گران­بهایی است که برای نیل به بصیرت می­توان در راستای توسعۀ واقع­بینی در تمامی عرصه ­های عملی زندگی از آن بهره برد. این ثقل نبی مکرم اسلام | همه را به واقعیت­نگری فرا خوانده و از هرگونه اموری مانند دروغ، فریب، لهو و لغو و سخنان بی اساس و بیهوده که انسان را از صراط مستقیم حق دور می­ کند، برحذر داشته­است. از آن­جا که امام علی × نمونه ­ای از یک انسان کامل و تعالی یافته بودند، به همین خاطر، در رفتار و گفتارشان حق و حقیقت­گرایی بر اساس بینش نسبت به شرایط جاری ـ واقعیت ـ که همان واقع­بینی است، موج می­زد.
از جمله برخوردهای واقع­بینانۀ حضرت را می­توان در صحنه­های تقابل با خرافه، سحر و جادو و نیز پیش­گویی مشاهده نمود. ایشان علاوه بر امور فردی و اجتماعی حتّی در عرصه ­های سیاسی نیز ـ مقابل دشمن ـ حاضر نیست از واقع‏ بینی دست بردارد.
در این فصل برای بررسی و تبیین واقع­بینی به چند معیار مهم که شناخت بسیاری از مقوله­ها به کمک تبیین آن­ها امکان­ پذیر است، پرداخته­شد. اولین معیار شناخت، عوامل دستیابی به واقع بینی است، این عوامل عبارتند از:
۱ـ ذکر حق؛۲ـ خودسازی؛۳ـ نفی وابستگی مادی؛۴ـ تلاوت قرآن؛۵ـ بهره گیری از ابزار شناخت
با ذکر خدا، دل­ها، گوش­ها و چشم­ها، از آلودگی­های گناه پاک می­شوند و قابلیت پذیرش حقیقت و درک درست از واقعیات راپیدا می­ کنند و از آن­جایی که، انسان موجودی دو بُعدی است ـ بُعد مادی، بعد جسمی، حیوانی، غرایز، تمایلات و جنبه­ های شهوانی نیز نامیده­می­ شود و بُعد معنوی نیز، بُعد ملکوتی، انسانی، تمایلات عالیۀ انسانی، فطری و عقلانی گفته­می­ شود. ـ ، لذا برای رسیدن به درجات کمالات باید از خود سازی شروع کرد و با اهتمام در این مسیر ابتدا باید وابستگی به مادیات را در زندگی کاهش داد و به اندازۀ ضرورت در کسب کمالات از آن­ها بهره­جست. تلاوت قرآن نیز یکی دیگر از عوامل دستیابی به واقع بینی است. با بهره گرفتن از راهنمایی­های این کتاب، هدایت الهی است که راه حق از باطل را قابل شناسایی می­ کند. با مداومت بر این امرمهم، چشم حقیقت­بین انسان باز می­ شود، لذا خداوند هیچ­گاه انسان را در راه­یابی سعادت و تشخیص هدف، تنها نگذاشته­است و ابزارهای شناخت را در اختیار او قرار داده تا به­وسیلۀ آن­ها ـ وحی،قلب وعقل ـ به راه سعادت هدایت ­شود.
در زندگی هر عملی که از انسان سر می­زند آثار و تبعاتی را در پی­دارد. اگر این اعمال در جهت خیر باشد، سبب رشد و تعالی او می­گردد. ولی اگر این اعمال در جهت تمایلات نفسانی باشد، سبب سقوط و افتادن در قهقرای ضلالت و گمراهی وی می­ شود. بدین سبب، واقع­بینی نیز در زندگی انسان آثاری را به­دنبال دارد.
آثار واقع­بینی به­دست­آ­­مده در این پژوهش عبارتند از تقوا، بدعت گریزی، شهامت و خطرپذیری، قاطعیت و جسارت انقلابی، گرایش سالم، و بالاخره حرکت سنجیده.
تقوا موجب فروکش­کردن سرکشی نفسانیات در درون انسان شده و موانع دید و تشخیص را که معمولاً آدمی را از روشن­بینی بازمی‌دارند.
بدعت­ها سبب انحراف دین از واقعیات امور می­ شود و بیش­تر در زمان­هایی که فتنه و آشوب جامعه را فرا گیرد، رخ می­دهد؛ به همین دلیل است که یکی از راه­های درک صحیح حقایق بدعت­گریزی می­باشد.
شهامت و خطرپذیری در کارها حاکی از همت بلند انسان است. آدمی وقتی که با یاری خداوند به درک و بینش صحیح از واقعیات دست یافت، از هیچ قدرتی غیر از خدا نمی­ترسد و در برابر گروه باطل با شهامت و شجاعت به مبارزه با باطل برمی­خیزد.
قاطعیت در امور نیز، از آثار بسیار مهمی است؛ به­خصوص در هنگام بروز فتنه­ها کارساز می­باشد؛ زیرا شخص به­وسیلۀ درک درست از اوضاع و شرایط حق و باطل را تشخیص می­دهد، بحران به­وجودآمده را مدیریت می­نماید و در نتیجه، باصراحت و قاطعیت تمام، اعلام موضع نموده و اقدام لازم را به عمل می ­آورد.
گرایش­های سالم، یک میل درونی است که مقدمه­ای مهم برای درک صحیح از واقعیات امور به شمار می­رود.
حرکت سنجیده، نیز یکی از آثار عملی ناشی از واقع­بینی است. انسان عاقل به ظواهر امر قناعت نمی‌کند؛ بلکه سعی می‌کند فراز و نشیب‌ها و عاقبت کار را بنگرد و مسیر خود را به درستی تعیین کند.
شناخت موانع واقع بینی تاثیر بسیار مهمی در کسب این امر مهم دارد. این موانع عبارت­اند از:
الف)موانع درونی
۱ـ وابستگی‌ها و سمت­گیری‌های عاطفی از موانع درونی واقع­بینی انسان است. یکی ازمهم­ترین این وابستگی­ها، محبت و علاقۀ شدید به امور دنیا است.
۲ـ هوا و هوس، عمده‌ترین مانع شناخت واقعیت در نهج­البلاغه محسوب می‌شود. اگر هوا­های نفسانی کنترل نشوند و تحت کنترل عقل درنیایند، خود به حجابی تبدیل می­شوند که مانع دریافت حقیقت و شناخت راه صحیح کمال می­شوند، و در نهایت منجر به گمراهی و ضلالت می­شوند.
۳ـ آرزوهای طولانی و سرگرم شدن به امور دنیوی سبب غفلت از آخرت می­ شود و انسان را از دریافت درست واقعیات باز می­دارد.
ب) موانع بیرونی
۱ـ شبهه­ها
در زمانی که شبهه به­وسیلۀ دشمن روی می­دهد، واقعیت ها وارونه جلوه داده می­شوند تا مردم را در شناخت حقیقت دچار تزلزل نموده و بدین­وسیله به اهداف باطل خود برسند.
۲ـ فتنه­ها
فتنه همیشه وجود دارد و اتفاقاً روزبه روز سخت­تر و پیچیده­تر می­ شود؛ به همین دلیل شناسایی آن سخت و سخت­تر می­ شود. در نتیجه، همیشه باید آمادگی لازم را جهت شناخت واقعیات برای برخورد با فتنه­ها داشت تا با بینش صحیح و بصیرت به موقع بتوان راه حق را شناخت و از صراط مستقیم الهی خارج نشد.
در نتیجه می­توان­گفت: واقعیت در نگاه امام علی × با توجه به برخی از سخنان آن­حضرت در نهج­البلاغه به این­صورت است که در شناخت جهان هستی از امور خرافی و راه ­هایی از قبیل افسون، جادو … به دور باشیم و در همۀ امور واقعیات زندگی، را آن،چنان که مبتنی بر حقانیت است، مورد توجه قرار دهیم.
فصل چهارم
آرمان­گرایی از دیدگاه امام علی×

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...