چن (۲۰۰۸) استدلال می‌کند که انتشار مکانیزم‌های حاکمیت شرکتی مؤثر ممکن است در جهت توسعه دادن مؤثر درجه آزادی برای شرکت‌ها در گرفتن تصمیمات تجاری بهنگام و هدایت به سوی پیشرفت ارزش شرکت باشد.‌هارفورد و همکاران (۲۰۰۸) دریافتند که شرکت‌هایی با حاکمیت شرکتی خوب فزونی منابع خود را بهتر محدود می‌کنند، در عوض شرکت‌هایی با حاکمیت شرکتی ضعیف نسبت به شرکت‌هایی با حاکمیت شرکتی خوب فزونی منابع وجه نقد خود را به سرعت در سرمایه‌گذاری‌هایی با سودآوری کمتر صرف می‌کنند. گامپرز و همکاران[۷۱] (۲۰۰۳) دریافتند که شرکت‌هایی با حق رأی بیشتر سهام‌داران دارای سودآوری و ارزش شرکت بیشتر و هزینه های سرمایه ای کمتر هستند.

ادبیات درباره ی حاکمیت شرکتی توجه زیادی به موضوع هویت سهام‌داران می‌کند. ‌به این مفهوم که سهام‌داران چه مقدار از شرکت را مالک هستند. یک فرض وجود دارد که سهام‌داران بزرگ دارای قدرت و حساسیت بیشتری برای اطمینان از حداکثر ارزش سهامدار می‌باشد (جنسن و مکلین، ۱۹۷۶؛ زکهوسر و پوند[۷۲]، ۱۹۹۰؛ بوکارت[۷۳]،۱۹۹۷). همچنین شواهد تجربی اظهار می‌دارد که مالکان بزرگ نسبت به سهام‌داران کوچک دارای فرصت‌های بهتری برای کنترل مدیران خود می‌باشند. از اینرو در شرکت‌هایی با مالکان بزرگتر و تمرکز مالکیت، دارایی‌های شرکت برای حداکثر کردن ثروت سهام‌داران که منجر به افزایش ارزش شرکت می‌شود مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مطالعات صورت گرفته بر روی ارتباط بین نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکت نتایج متناقضی را به همراه داشته است:

یک دسته از نتایج بیان می‌کند که ارتباط مثبتی بین نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکت وجود دارد. میکلسون و پارچ[۷۴] (۲۰۰۳) در پژوهش خود دریافتند که پایایی نگهداشت وجه نقد منجر به عملکرد ضعیف نمی‌شود. چنگ[۷۵] (۲۰۰۸) انگیزه های نگهداشت وجه نقد در شرکت‌ها که شامل هزینه ی معاملات، انگیزه پیشگیرانه و تئوری سلسله مراتب تامین مالی است را بیان می‌کند. شرکت‌ها وجه نقد را برای مقاصد معاملاتی و پرهیز از هزینه ی بیشتر به دست آوردن وجه نقد از بازار سرمایه که به تئوری سلسله مراتب تامین مالی توجه دارد و از عدم تقارن اطلاعاتی ناشی می‌شود و اینکه هزینه های تامین مالی خارجی برای سرمایه‌گذاری نسبت به تامین مالی داخلی بیشتر است نگهداری می‌کنند. همچنین شرکت‌ها وجه نقد را برای مقاصد احتیاطی به منظور پیشگیری از، از دست دادن سرمایه‌گذاری سودآور در نتیجه ی کمبود وجه نقد نگهداری می‌کنند (آپلر و همکاران، ۱۹۹۹). در واقع نگهداری وجه نقد ارزش شرکت‌ها را به وسیله ی کاهش هزینه ی تامین مالی و افزایش دفعات ایجاد ارزش سرمایه‌گذاری به وسیله ی شرکت افزایش می‌دهد. بویل و گوتری[۷۶] (۲۰۰۳) نیز معتقد هستند که نگهداری سطح بالای وجه نقد برای سرمایه‌گذاری‌های بالقوه ضروری می‌باشد.

برخی شواهد در ادبیات بحث می‌کنند که تأثیر نگهداشت وجه نقد بر ارزش شرکت به ساختار تامین مالی شرکت بستگی دارد. برای شرکت‌هایی با اهرم بدهی بالا، تحلیل ادعاهای محتمل پیش‌بینی می‌کند که تقریباً کل ارزش شرکت در اختیار بستانکاران است (مرتون[۷۷]،۱۹۷۳). ‌بنابرین‏ یک افزایش اندک در ذخیره ی وجه نقد باعث افزایش زیادی در ارزش بدهی و نه ارزش حقوق صاحبان سهام می‌شود، که نشان می‌دهد در نتیجه ی یک واحد پولی افزایش وجه نقد، ارزش بازار حقوق صاحبان سهام در چنین شرکت‌هایی ارزش کمی به دست می آورد. بعلاوه این « تئوری اختیار» پیش‌بینی می‌کند که ارزش افزوده ی وجه نقد برای دارندگان سرمایه باید با کاهش بدهی افزایش یابد و به دلیل پرهیز از ورشکستگی احتمالی، احتمال اینکه وجه نقد اضافی مسیر خود را به سوی جیب دارندگان حقوق صاحبان سرمایه بیابد، افزایش می‌یابد.

از سوی دیگر یک دسته بندی از شواهد اظهار می‌کند که ارتباط منفی بین نگهداشت وجه نقد و ارزش شرکت وجود دارد. همان گونه که توسط لینز و کالچوا (۲۰۰۴) بیان شد، نگهداشت وجه نقد به طور منفی تری با ارزش شرکت رابطه دارد. پیش از این‌هارفورد (۱۹۹۹) نتیجه گیری می‌کند که احتمال بیشتری وجود دارد که ترکیب و ادغام شرکت‌هایی با وجه نقد زیاد کاهش ارزش یابد. بعلاوه میرز و راجان (۱۹۹۸) بحث می‌کنند که دارایی‌های جاری می‌توانند با هزینه ی کمتری نسبت به سایر دارایی‌ها به سودهای اختصاصی تبدیل شوند. همچنین به وسیله ی جنسن (۱۹۸۶) نتیجه گیری می‌شود که مدیران انگیزه دارند که وجه نقد را برای افزایش مقدار دارایی‌های تحت کنترل شان و به دست آوردن قدرت احتیاطی در تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاری ذخیره کنند. با در اختیار داشتن وجه نقد برای سرمایه‌گذاری مدیر نیازی به کسب وجه نقد خارجی و فراهم کردن اطلاعات تفصیلی بازارهای سرمایه درباره ی پروژه های سرمایه‌گذاری شرکت ندارد. ‌بنابرین‏ مدیران می‌توانند سرمایه‌گذاری‌هایی را متعهد شوند که اثر منفی بر ثروت سهام‌داران دارد. وقتی شرکت‌ها وجه نقد زیادی نگهداری می‌کنند، مدیران می‌توانند منافع خود را با پرداختن هزینه های غیر ضروری و سرمایه‌گذاری‌های بدون سود، بدون قواعد بازار دنبال کنند. از یک طرف دیتمر و همکاران (۲۰۰۳) عقیده دارند که ارزش کنترلی سهام‌داران باعث سرمایه‌گذاری دارایی‌های نقدی و در نهایت انعطاف شرکت می‌شود. آپلر و همکاران (۱۹۹۹) نتیجه گیری می‌کنند که مدیران، کنترلی که همراه با نگهداشت وجه نقد است را نسبت به توزیع سود سهام به سهام‌داران ترجیح می‌دهند.

پاپیوانو و همکاران[۷۸] (۱۹۹۲) بیان می‌کنند که مدیران گرایش به نگهداری بیشتر وجه نقد به عنوان امتیاز می‌باشند. از سوی دیگر شواهد اظهار می‌دارد که فزونی نگهداشت وجه نقد در شرکت‌هایی با فرصت‌های سرمایه‌گذاری کم به دلیل اینکه فزونی وجه نقد ممکن است به طور مؤثری مدیران را به سرمایه‌گذاری بیش از حد مجبور کند، ارزش شرکت را کاهش می‌دهد (استربوک،۱۹۸۴؛ جنسن،۱۹۸۶؛ دیتمر و همکاران، ۲۰۰۳؛ چنگ،۲۰۰۸). ‌پرداخت سود سهام وجه نقد نگهداری شده و هزینه ی نمایندگی سرمایه‌گذاری بیش از حد را کاهش می‌دهد (جنسن و همکاران، ۱۹۹۲؛ لینز و کالچوا، ۲۰۰۴). فالکندر و وانگ[۷۹] (۲۰۰۶) دریافتند که ارزش نهایی وجه نقد به وسیله ی نگهداشت بیشتر وجه نقد کاهش می‌یابد. پینکویتز و همکاران (۲۰۰۶) بیان می‌کند که رابطه ی وجه نقد و ارزش شرکت در کشورهایی با حمایت ضعیف سرمایه گذار نسبت به دیگر کشورها بسیار ضعیف تر است.

۲-۳-۲ ارتباط بین تصمیمات مالی و ارزش شرکت

بریک و راوید[۸۰] (۱۹۹۱) بدهی و سود تقسیمی را به عنوان ابزارهای اطلاعاتی برابر مطرح می‌کنند. آن ها بیان می‌کنند که تقسیم سود و بدهی اطلاعات برابری را راجع به وضعیت مالی و سودهای آتی یک شرکت، فراهم می آورند؛ به گونه ای که هر چه سود تقسیمی یا بدهی بیشتر باشد، وضعیت مالی و نتایج عملیات جاری و مورد انتظار آن شرکت بهتر است (ماریا و گارسیا[۸۱]، ۲۰۰۶،۲۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...