۲-۱-۱۰-۱- فرایند تدوین مأموریت سازمان

پیش از تدوین و اجرای استراتژی­ های گوناگون، باید مأموریت سازمان را به شیوه­ای روشن تهیه کرد. مسأله مهم در تدوین بیانیه مأموریت مشارکت حداکثری مدیران مجموعه است چراکه اولین گام در ایجاد تعهد در مدیران جهت اجرای برنامه­ ها مشارکت دادن آنها از ابتدای امر در فرایند تدوین برنامه­ ریزی استراتژیک، که آن هم با تدوین بیانیه مأموریت آغاز می­گردد، می­باشد. مراحل تدوین بیانیه مأموریت سازمان به شرح شکل (۴) می­باشد.
شکل ۲-۳ : فرایند تدوین بیانیه مأموریت (دیوید، مترجمان پارسائیان، اعرابی، ۱۳۸۰)
باید توجه داشت که بیانیه مأموریت یک سازمان به عنوان یک مکانیسم هدایت­کننده در سطح کلان سازمانی ایفای نقش می­نماید به همین منظور لازم است تا به صورت مانع و جامع به پرسش­های اساسی پیش­روی مجموعه جواب بدهد در این قسمت اجزای تشکیل­دهنده بیانیه مأموریت مورد بررسی قرار می­گیرد.
بیانیه مأموریت هر سازمان از سه جزء اساسی تشکیل شده است (شکل ۵):
۱- چشم­انداز[۲۲]: که بیانگر آن­چه که شرکت و مؤسسه می­خواهد به آن دست یابد (چه می­خواهیم باشیم؟)
۲- مأموریت[۲۳]: که بیانگر آنچه شرکت در وضعیت فعلی در حال انجام و تحقق آن است (چه می­کنیم؟)
۳- ارزش­ها[۲۴]: باورها و اعتقادات حاکم بر سازمان در زمینه ­های مختلف کاری، اجتماعی و ..
شکل ۲-۴ : اجزاء اصلی بیانیه مأموریت

۲-۱-۱۱- سیر تکاملی برنامه­ ریزی استراتژیک

در سال­های ۱۹۶۰- ۱۹۵۰ میلادی مهم­ترین مشکل برای مؤسسات، بسط دادن برنامه­ ها برای چند سال آینده و اجرای آنها بود. سیاست بازرگانی در ایـن رابـطه، بـرای مدیـران بـه عنوان یک اصل، انجام توضیحاتی را در برمی­گرفت که مبتنی بر این بود که در آینده چگونه رفتاری را از خود نشان دهند؛ بدین­گونه توسعه و بسط دادن یک برنامه متکی بر پیش ­بینی آینده به صورت درازمدت را می­توان به عنوان نقطه آغاز مدیریت استراتژیک به شمار آورد. بدین ترتیب از سال­های ۱۹۶۰ میلادی، مفهوم استراتژی که سال­های سال به عنوان یک مفهوم نظامی به کار برده می­شد با ورود به فرهنگ مدیریت، به برنامه­ ریزی استراتژیک تبدیل گشت؛ ولی باید توجه داشت که برنامه­ ریزی استراتژیک به عنوان یک وظیفه مدیریت استراتژیک، مورد بررسی قرار نگرفته بلکه به تنهایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است (کبیری، ۱۳۸۱، صص ۵۷-۵۵).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۲-۱ مقدمه

ارزش های در زمره مشخصه مهم جوامع هستند که مبانی تعاملات فردی و اجتماعی هر جامعه را رقم می زنند همچنین به مثابه ی پدیده های اجتماعی ، نقش اساسی در شکل گیری ،کنترل و پیش بینی کنش ها و گرایش ها افراد جامعه داشته و عنصر محوری در ساختار فرهنگی جوامع به شمار می روند. موضوع ارزش های انسانی ، در طیفی قرار گرفته است که از تفکر انتزاعی فلاسفه و نظریه پردازان علوم سیاسی شروع شده وتا موشکافی های تجربی روانشناسان را در بر می گیرد . در حیطه بررسی علوم رفتاری ، ارزش های یکی از مفاهیم محوری در مطالعات علوم اجتماعی و انسانی به شمار می روندو توجه صاحب نظران بسیاری را از حوزه های مختلف علوم انسانی و اجتماعی به خود جلب نموده اند برخی دیگر ،ارزش های را از مقوله ی واقعیت ذهنی، روانشناختی و اخلاقی دانسته و بنابر این بررسی انها را خارج از مدار علو م اجتماعی می دانند. اما امروزه اکثر جامعه شناسان ارزش ها را چون منشا اثراجتماعی هستند ،به عنوان (( پدیده های اجتماعی)) در نظر می گیرند در حوزه ی علم سازمان و مدیریت نیز این ارزش ها به ویژه در سالیان اخیر از جایگاه خاصی برخوردار گردیده اند، به گونه ای که اغلب سازمان ها امروزی در بیانیه ماموریت در کنار چشم اندازو رسالت سازمان از ارزش های سازمان خویش سخن به میان اورده اند . در نظام جمهوری اسلامی نیز این مقوله از جایگاه ویژه ای بر خوردار است چرا که ارزش یکی از بنیان های نظام دینی به شمار می رود. پرواضح است که سازمان ها یی که در چارچوب نظام مقدس جمهوری اسلامی به فعالیت می پردازند ، بایستی بیش از سایر سازمان هابرای مقوله ارزش اهمیت قائل شوند. از ان جا که ارزش منشا تاثیرات فراوان در همه ی حوزه ها از جمله سازمان ها هستند . در پی ان هستیم تا در حد امکان، به شناسایی این تاثیرات در سازمان مورد مطالعه بپردازیم . امید به آن که لطف و عنایت پروردگار و راهنمایی اساتید ار جمند، بتوانیم گامی در جهت رشد تعالی سازمانی برداریم .

۲-۲-۲- نیاز شناسی ارزش ها

ارز شها از نظر لغوی بسیار پیچیده و غنی است و به دشواری می توان ان را تعریف نمود.(( فرهنگ واژگان فلسفی لالاند ))، چهار معنای متمایز در ارتباط با چهار ویژیگی اشیاء برای ان می یابند :
این که تا چه حد این اشیاء، مورد علاقه و مطلوب فرد و یا گروهی از افراد معین هستند .
این که تا چه حد این اشیاء، شایستگی تحسین و مطلوبیت رادارهستند .
این که تا چه حد هدفی را برمی آورند .
این که در گروه خاصی و زمانی ویژه در برابراین اشیاء چه مقدار کالایی که مقدار سنجش ارزش به حساب می آیند ، داده می شود.
شهید مطهری در باب تعریف لغت ارزش چنین می گوید : «ارزش که شاید با ((ارج)) هم ریشه باشد بلکه شاید ((ارج)) معرب ((ارز)) است، اسم مصدر است و به معنی حالت حاصل از ارج گذاشتن است . انسان به بعضی چیز ها ارج می گذارد و به آنها اهمیت می دهد. ان چیز ها همان هستند که به حال او نافع و مفید باشند(مطهری،۱۳۶۸،ص۶۲)
((ارزش ))یک مفهوم انتزاعی است ، یعنی ازمعنایی عقلی و وجودی ذهنی برخوردار است .زمان و مکان دران نقشی ندارند و ان چه در زمان و مکان ازاین مفهوم محقق می گردد ، مصداقی از مفهوم ماهوی آن است . به تعبیر دیگر ارزش وجودی عینی ندارد ،بلکه یک تصور ذهنی است .
((شوارتز)) و(( بیلیسکی )) (۱۹۸۷)تعریف مفهومی از ارزش ها ارائه کردند که پنج وجه اصلی ارزش ها را که به دفعات متعدد در ادبیات تحقق آمده بود به هم مرتبط می کرد:
الف)مفاهیم یا باور هایی هستند که ب) مرتبط یا حالت های غایی مطلوب بوده ج) فراتر از موقعیت های خاص قرار می گیرند د) راهنمای انتخاب و ارزیابی رفتار و حوادث به شمار می روند و هـ) براساس اهیمت نسبی شان رتبه بندی می شوند .(شوارتز، مترجم فرامرزی،۱۳۷۸،ص۱۱۵).
در مورد این که ارزش چیست ،باید گفت ارزش چیزی است که از نظر فکری دارای بها و قیمت و در عین حال برخوردار از حرمت و قداست است . در زبان فارسی ارزش را عبارت دانسته از بها ، قیمت ، قدر ، برازندگی ، شایستگی ، زیبندگی ، قابلیت ، اعتبار یک سند و …. (فرهنگ معین ).
در زبان عربی نیز تقریبا همین مفاهیم مد نظر است .ارزش ان چیزی است که اگر در فردی باشد، او را در خور حرمت و شایستگی می سازد (قائمی،۱۳۸۱،ص۲۹). ارزش شامل صفاتی است که آدمی وجود ان ها را در عرصه اخلاقی ،فکری و شغلی آرزومند است .ارزش ،صفتی است گرانقدر و بهادار که آدمی
رابزرگ می کند و انسان ها مایل به داشتن ان هستند . در نهایت می توان گفت که ارزش ، یک فکر ،یک ایده یا یک باور است که از قداست و حرمت برخوردار است . البته ارزش امری خاص برای انسانهاست و دارنده ی ان به علت عقل ، آزادی ، تعهد، مسئولیت و … آن را انتخاب کرده ،و به عنوان عامل حرکت مورد استفاده قرار می دهد .
در حورزه روانشانسی می توان از(( روکیج))۱ نام برد که سهم نظری قابل توجهی از مطالعات مربوط به ارزش ها را به خود اختصاص داده است . وی ارزش را چنین تعریف می کند: (( ارزش، باوری پایداری است که فرد با تکیه بر ان ،یک شیوه خاص رفتار یا حالت غایی را که شخصی یا اجتماعی است، یک شیوه رفتاری یا یک حالت غایی که در نقطه مقابل حالت برگزیده قرار دارد ،ترجیح می دهد)) (بورگاتا،۱۹۹۳،فیدر،۱۹۷۵) وی همچنین خاطر نشان می کند : ((در تعریف ماهیت ارزش های انسانی پنج فرض وجود دارد :
تعداد کل ارزش ها هر شخص نسبتا کم است ، ۲- همه انسان ها در جات متفاوت ارزش های یکسانی دارند ،۳- ارزش ها در قالب نظام های اموزشی سازمان می یابند؛ ۴- پیشینه ی ارزش ها ی انسانی را می توان در فرهنگ ،جامعه ، نهاد ها و شخصیت ها آن ها یافت و۵- پیامد ارزش ها ی انسانی عملا در همه ی پدید ه هایی متجلی خواهند شد که دانشمندان علو م اجتماعی شایسته ی تحقیق و شناخت می دانند. در حوزه جامعه شناسی نیز می توان به تعریف(( رفیع پور )) از ارزش اشاره نمود : ((ارزش یک نوع درجه بندی ، طبقه بندی و امتیاز بندی پدیدهاست از خوب تا بد ، یا از مثبت تا منفی (رفیع پور،الف۷۸،ص۲۶۹).
در نهایت ((شوارتز )) ۲ ارزش ها را همچون اهدافی فرا موقعیتی با درجات متفاوتی از اهمیت تعریف می کند که چون اصولی راهنما در خدمت زندگی فرد یا دیگر واقعیت های اجتماعی قرار می گیرند . ((شوارتز)) ارزش ها را همچون اهدافی در نظر می گیرد و در این جا منظور از اهداف این است که آن ها : ۱- در خدمت حداقل بخشی از واقعیت های اجتماعی هستند، ۲- می توانند برانگیزاننده ی کنش با تعیین کننده جهت و میزان بار احساسی ان باشند، ۳- آن ها کارکردی چون معیا ربرای قضاوت، توجیه یا تصدیق کنش دارند،و ۴- هم از طریق نهادینه کردن ارز شها گروه غالب و هم از طریق تجربیات منحصر به فرد شخصی فراگرفته می شوند(شوارتز،مترجم فرامرزی،۱۳۷۸).
دکتر غلامحسین توسلی در کتاب ((نظریه جامعه شناسی )) به تعیین واژه ((ارزش)) می پردازد و می نویسید : ((ارزش ها احساسات ریشه دار و عمیقی هستند که اعضای جامعه در ان شریکند . این ارزش ها ، اعمال و رفتار جامعه را تعیین می کنند)) (توسلی ،۱۳۶۹ ،ص ۶۹ ). وی همیچنین می نویسد: ((ارزش ها ، عقاید ریشه داری هستند که گروه اجتماعی هنگام سوال درباره ی خوبی ها، برتری ها و کمال مطلوب ، به ان رجوع می کند)) (توسلی،۱۳۶۹،ص۷۳) .
دکتر پرویر صانعی در کتاب ((جامعه شناسی ارزش ها)) می نویسد: «مقصود از ارزش ها انواع گوناگون واقعیات و اموری هستند که احتیاجات انسان را براورده می کنند .به عبارت دیگر ارزش ها، واقعیات مرجح هستند»(صانعی،۱۳۷۹،ص۳۲) . او در فراز دیگری از این کتاب ، تعریف خود راکامل تر می کند : «برای رسیدن به اهداف و مقاصد گوناگون که ما آنها را ارزش می نامیم …افراد از وسایلی که دردسترس دارند استفاده می کنند، لیکن شکل و زمان ارضا ی خواست ها یا تامین ارزش ها تنها در چار چوب فرهنگ و سازمان اجتماعی و با شرایط و محدودیت هایی که در جامعه وجود دارد، صورت می گیرد» (صانعی ،۱۳۷۹،ص ۳۹)
حال سوالی پیش می آید و ان این که ارزش ها چگونه راه خودکنترلی را در پیش می گیرند و چگونه ارزش ها ی قوی تر، بر قواعد مکتوب ورویه های اداری تاثیر می گذارند، و سرانجام اینکه ارزش ها چگونه از راه دور کنش ها را تحت نظر دارند ؟ در این خصوص«پاتریشا مک لگان»و«کریستونل» در کتاب «عصر مشارکت »و با ظرافت ، مکانیسم تاثیر گذاری ارزش ها را بدین صورت تبیین کرده اند :« ارزش ها ،اصول واخلاقیاتی هستند که در وجود هر شخص جا ی می گیرند و حتی زمانی که کسی توجهی ندارد ،راهنمای اعمال و انتخاب های آنها می شوند بنابراین ارزش ها در تضمین رفتار سازگار، بسیار قدرتمند تر از رویه ها ،قواعد یا سرپرستی دقیق هستند. رویه ها و قواعد، زمانی موثرند که شخصی موجب اعمال و تقویت آنها شود. بیشتر تعمیم ها و اعمال را نمی توان به دقت زیر نظر گرفت .ارزش ها از دور عمل می کنند . همیشه حاضر و ناظراند که انسان ها با نظارت بیرونی دیگریابدون آن چگونه نسبت به موقعیت ها واکنش نشان می دهند (مک لگان ،مترجم اسلامیه، ۱۳۸۰، صص ۷۷-۷۸).
با مرور تعاریف متعددی که از ارزش ارئه شده است ،می توان دریافت که بیشتر تعاریف، برداشت مثبتی از ارزش داشته و آن را پسندیده و مطلوب تلقی نموده و به طور ضمنی یا وضوح به خصوصیت برتری آن اشاره کرده اند .
با مطالعه خصوصیت های مشترک تعریف های مختلف ، به تعبیر ی از ارزش دست می یابیم که مبتنی بر سه گزاره ی زیر است ( و ن د ث ، اسکاربروگ، مترجم افتخاری، ۱۳۷۸، ص ۱۳):
ارزش بدون واسطه قابل روئیت نیست .
ارزش با ملاحضاتی اخلاقی ارتباط دارد .
ارزش تعبیری از خواستنی ها و مطلوب هاست .

۲-۲-۳- نسبی و مطلق بودن ارزش ها

یکی از مسائل مهم فلسفه اخلاق ، مساله نسبی یا مطلق بودن ارزش ها ست . موضوع پرچالشی که در آغازین صبحدم مباحثی فلسفی ، جلوه خیره کننده داشته است .
آغازین صبحدم مباحث فلسفی ، جلوه خیره کننده داشته است .
نسبیت گرایی ، تنها در نظام های خاص اخلاقی درست است . به این صورت که باورها در همان محدوده ی زمانی و مکانی خاص درست می باشد و در مکان ها دیگر غلط خواهد بود (تالبوت،۱۹۹۹ص ۲۱۰) به طور کلی اگر کسی ادعا کند که در برابر هر گزاره ی اخلاقی که فرد یا گروهی آن را طرح می کند .گزاره ی رقیبی وجو دارد که به اندازه گزاره های مقابل قابل قبول است و هیچ یک از ادعا های اخلاقی قابل استدلال و توجیه نیست این فرد را نسبیت گرای اخلاقی می نامیم (فرانکا ، ترجمه صادقی ۱۳۷۶ ص ۲۲۷) در مقابل این گروه نظریه مطلق بودن ارزش (مطلق گرایی)قرار می گیرد که معتقد است ارزش ها غیر تاریخ اند و در ان ها تغییر و تبدیلی یافت نمی شود و همه در عصرها و زمان های و مکان ها یکی است . فیلسوفان چون سقراط ، افلاطون ، کانت ، هارتمان و شلر به گونه ای از مطلق بودن ارزش ها دفاع نموده اند . آن چه در ذیل می آید خلاصه ای از نظر علامه طباطبایی در این مورد است

۲-۲-۳-۱- نظر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی با دو تعبیر از ازاطلاق ، از مطلق بودن ارزش ها دفاع می نماید . تعبیر اول اطلاق درمعنای مفهومی ان است . مفاهیم ارزشی مانند عدالت به شکل مفهومی مطلقند ، زیرا انها کلی اند و کلی ، ذهنی است و مصادیق بسیاری دربیرون دارد ازاین رو دارای ویژگی اطلاق است و ان چه در خارج است فرد و مصداق است بنابراین ارزش ها به صورت مفهومی مطلق است . به همین دلیل از نظر علامه طباطبایی ، نسبیت گرایان مرتکب مغالطه ی مفهوم و مصداق شده اند (المیزان ، جلد ۲ ص ۳۰۲) تعبیر دوم، اطلاق به معنای استمرار وجودی است که با تعبیر نخست هماهنگ است .اطلاق در خارج تنها به معنای امر مستمر دائمی قابل قبول است ،یعنی همیشه در جوامع و میان انسان ها ، عدل به عنوان یک امر مستمر دائمی « حسن »است و هیچ گاه نمی شود که عدل قبح شود و ظلم حسن . آن چه در استمرار قابل تغییر و تحول است . مصادیق اند. «انسان همیشه در مسیر تحول عوامل اجتماعی رضایت می دهد که احکام و قوانین اجتماعی به طور دفعی و تدریجی تغییر کند، ولی هیچ گاه راضی نمی شود صفت عدالت از وی سلب گردد .»(المیزان جلد ۵ صص ۱۴-۵) ،یعنی در خارج به صورت مستمر و دائمی حسن و قبح وجود دارد . براین اساس در تحلیل نهایی علامه طباطبایی وجود تفاوت ها در باور ارزشی و اخلاقی افراد و جوامع را در طول زمان و مکان قبول دارد، اما پذیرش این واقعیت به معنای پذیرش نسبیت ارزش ها نیست . در پایان می توان اینگونه نتیجه گرفت که حضرت علامه ارزش ها را از امور ذهن می داند که ارتباط دوسویه با واقعیت ها بیرونی دارند ؛از یک سو از ناحه منشا و خاستگاه (نیاز ها و احساسات ) و از سوی دیگر از ناحیه ی اثار و نتایجشان (کمال و سعادت ) ماهیت ارزش ها همان نسبت (باید) ی است و از سوی دیگر از ناحیه آثار و نتایجشان (کمال و سعادت ) ماهیت ارزش همان نسبت (باید )است که بشر تحت تاثیر نیاز ها (نقص) وطلب نتایج (رفع نقص یعنی کمال) به وجود می آورد.از آن جا که این ارزش ها به لحاظ منشا و آثار با ویژگی ها ی طبیعی انسان ارتباط دارد و سبب ثبات برخی از این ویژگی ها اساسی ، ارزش ها یی که بر اساس آن تولید می شود مستمرا ثابت و مطلق است (حسنی ،۱۳۸۳، ص ۱۲۵)
۲-۲-۴ ارزش های محوری
ارزش های محوری یک سازمان آن دسته از ارزش هایی هستند به وسیله انها، پایه های انجام کار ها و هدایت خویش را شکل می دهیم ما دارای دنیایی از ارزش ها هستیم ،اما تعدادی از انها اساسی تر بوده و ان قدر برای ما اهمیت دارند که موجب تغییر در جامعه ، حکومت ، سیاست و تکنولوژی می گردند که به انها« ارزش محوری» گفته می شود. دردنیایی که همواره درحال تغییر است ،ارزش های محوری ثابت و پایدارند . ارزش ها، هنگامی به عنوان ارزش های محوری شناخته می شود که تاثیرشان بر روی افراد به قدری است که درسیستم ارزشی آنها ،جایگزین دیگر ارزش ها می شوند(پانت و لاچمن ۱۹۹۸). برای اداره یک سازمان به ویژه تحت شرایط ابهام و عدم اطمینان تکیه برچنین ارزش هایی به نسبت تکیه بر موارد مانند بوروکراسی و ساز و کارهای فردی کنترل ، ترجیح دارند (اوشی ، ۱۹۷۹) دانش دقیق در مورد این که ارزش ها ی محوری چگونه به اعضای سازمان انگیزه می بخشند ، کمک می نماید تامیان استراتژی مورد انتظار و انگیزش نیروی کار برای اجرای ان استراتژی ، تناسب ایجاد گردد .در صورت ناسازگاری استراتژی سازمان با این ارزش ها مدیریت سازمان ، اوقات بسیار دشواری را به منظور اجرای استراتژی سپری خواهد نمود (پانت و لاچمن، ۱۹۹۸) در دنیایی که همواره در حال تغییر است ، ارزش های محوری ثابت و پایدارند و لایه های زیرن کارها ی ما را تشکیل می دهند . این ارزش ها اجزای اساس چگونگی انجام کار می باشند . آنها تمارینی هستند که ما باید هر روزه و در همه اوقات برای انجام کارهایمان از آنها استفاده نماییم .
اگر ارزش های محوری چنین تاثیرات مهمی بر روی اعضا سازمان داشته باشند . ارزیابی این ارزش ها در نهایت دقت ، بسیار ارزشمند خواهد بود . سازمان هاو ارزش هایشان را هم در ایدئولوژی خود و هم در فعالیت هایشان نشان می دهند (آبروانل ،۱۹۸۳) کارکنان ممکن است برخی از ارزش ها را پذیرفته باشند ،اما واقعا ندانند که چرا به ان ارزش ها تمسک جسته اند و یا این که نداند چرا طبق ان ارزش ها رفتار می کنند و به صورت قانون در اوردن چنین ارزش هایی در موقعیت چالش برانگیز بسیار دشوار خوهد بود (مایو و اولسن ۱۹۹۸ مایو ودیگران ۲۰۰۱) بیشتر ارزش های محوری و اصلی در سازمان ، مرتبط با ارزش های اعضا ی سازمان می باشند (ایدن وآکرمن ۱۹۹۸).امایو و السون(۱۹۹۸)در یافتند که اگر افراد فاقد یک عقبه ای شناختی در مورد ارزش هایشان باشند ،آن ارزش ها بیشتر در معرض تغییر قرار می گیرند. اعضای سازمان برای اثبات این که ارزش ها محوری برای آنها مهم می باشند دلایل متعددی دارند .همچنین در خود ارزش ها نیز دلایل مهمی برای پیوند انها با فعالیت افراد وجود دارد به منظور بنا نهادن ارزش ها محوری یک سازمان لازم است تا بدانیم اولا ارزش ها محوری غیر متعارف یک سازمان چه می تواند باشند و ثانیا کدام یک از این ارزش ها نفوذ بیشتری در انگیزش اعضای سازمان در رابطه با فعالیتی که انجام می دهند دارند . به وسیله مصاحبه های کیفی می توان ارزش های بالاقوه و همچنین میزان محوری بودن هر ارزش را مشخص نمود .
۲-۲-۵- ضرورت وجود ارزش ها
ارزش ها اموری مطلوب و ارزنده اند و ادمی رابدان ها نیاز است ، زیرا گذارن زندگی بدون وجود ارزش ها یی چون انسانیت ، آزادی ، وفا ، همکاری، و .. میسر نیست . وجود این ارزش ها در همه اعصار برای همه انسان ها عاقل و اجتماعی ضروری بوده و در عصر ما ضروری است .این ضورت بدان خاطر تر بدان خاطر است که حصار های هویتی یکی پس از دیگری فرو می افتند و آتش درگیری و اضلال شعله ورتر می گردند و عوامل انحراف انگیز به ویژه برای نسل نوجوان و جوان ، داندان خود را تیزتر نشان می دهند . دنیای امروز را دهکده ای تصور می کنند که اگرآتشی در خانه ای افتد، بنای دیگران نیز به نابودی تهدید می شود شبکه ی پیچیده ی روابط باور ها و ارزش ها را نمی توان دست کم گرفت که در رشد و انحطاط افراد بسیار موثر و نافذ است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...