۲-۲-۴-۶٫ تأثیر شیوه های فرزندپروری

وقتی بامریند سه شیوه فرزندپروری را به شخصیت‌های کودکان پیش دبستانی که در معرض هر سه سبک قرار داشتند مرتبط ساخت، و طی مطالعاتی دریافت که کودکان والدین قاطع و اطمینان بخش ، رشد نسبتاً خوبی دارند، بشاش اند، از نظر اجتماعی مسئول، متکی به خود، رو به پیشرفت بوده و با بزرگسالان و همسالان همکاری می‌کنند؛ برعکس والدین مستبد و قدرت طلب مایل بودند که دمدمی یا ظاهراًً بیشتر اوقات ناراحت باشند ، به سادگی آزرده می شدند، غیر دوستانه و نسبتاً بی هدف بودند. بالاخره کودکان والدین سهل گیر اغلب تکانشی و پرخاشگرند، به ویژه اگر پسر باشند آن‌ ها گرایش داشتند که ارباب منش، خودمحور و فاقد خویشتنداری بوده و در پیشرفت و مستقل بودن در سطح پائینی قرار داشتند (شافر،۱۹۹۶).

بامریند مجدداً در سال ۱۹۹۷ آزمودنی هایی را هنگامی که در سن ۹-۸ سالگی بودند و هم چنین والدین شان را مورد مشاهده قرار داد کودکان والدین قاطع و اطمینان بخش هنوز هم در مهارت های شناختی (جامعه پذیری) در سطح بالایی و در فعالیت های گروهی در سطح نسبتاً بالای مشارکت داشتند.در همان زمان کودکان والدین مستبد، به طور کلی در مهارت‌های شناختی و اجتماعی ، متوسط الی زیر متوسط بودند. کودکان والدین سهل گیر در هر دو حیطه شناختی و اجتماعی مهارتی نداشتند. در واقع توانایی کودکان که به شیوه قاطع و اطمینان بخش بزرگ شده بودند، در نوجوانی مطمئن، روبه ترقی و از نظر اجتماعی با کفایت بودند و از مصرف مواد مخدر و سایر مشکلات رفتاری مبرا بودند (بامریند،۱۹۹۱).

ری و همکاران(۱۹۹۰)،کیفیت فرزندپروری را در والدین نوجوانان مبتلا به اختلال مقابله ای و اختلال سلوک، مورد مطالعه قرار دادند. در این تحقیق یک مقیاس فرزندپروری توسط سه گروه از نوجوانان بهنجار، نوجوانان مبتلا به اختلال سلوکی و نوجوانان مبتلا به اختلال مقابله ای تشکیل شد نتیجه تحقیق نشان داد که بین این سه گروه از نوجوانان تفاوت معنی داری وجود دارد، نوجوانان بهنجار در مقایسه با دو گروه دیگر والدین خود را ایده آل توصیف نمودند. در حالی که افراد مبتلا به اختلالات سلوکی و مقابله ای والدین خود را کنترل کننده و بی احساس توصیف نمودند.به نظر می‌رسد در تمام گروه‌های قومی و نژادی ، مورد مطالعه در ایالت متحده تا اکنون بین شیوه های فرزند پروری قاطع و اطمینان بخش و پیامدهای رشدی مثبت کودکان رابطه وجود داشته است (شافر ،۱۹۹۶).

۲-۲-۴-۷٫ عوامل مؤثر بر شیوه های فرزندپروری

    • شخصیت والدین، تربیت تولد، پایگاه اقتصادی، اجتماعی خانواده(توسلی، ۱۳۷۹,ص۳۲).

    • جنسیت کودک، اندازه خانواده(هترینگتون، ۱۳۷۳).

    • کیفیت زناشویی، تحصیلات والدین، سن والدین، ویژگی های ذاتی کودک، محیط و منابع استرس.

  • حمایت، ارزش های فرهنگی (عشقی نژاد، ۱۳۷۹ , ص۲۲).

۲-۲-۴-۸٫ پیامدهای شیوه های فرزندپروری

هر کدام از شیوه های فرزندپروری پیامدهای خاص خودش را دارد، شیوه فرزند پروری اقتداری در دوران کودکی باعث می شود کودکان سرزنده، شاداب و دارای عزت نفسی بالا، خودکنترلی بالا، رفتار نقش جنسی اندک باشند و همین شیوه فرزند‌پروری باعث می شود که در نوجوانی، نوجوان از سطح بالای جرئت خود، بلوغ اجتماعی و اخلاقی، پیشرفت علمی و موفقیت آموزشی برخوردار شود. شیوه فرزند پروری استبدادی در دوران کودکی باعث می شود کودک مضطرب، ناشاد و ناسازگار بار بیاید و در صورت ناکام شدن، خصومت از خود نشان دهد و در نوجوانی باعث می شود که نوجوان سازگاری کم‌تری نسبت به همسالان از خود نشان دهد(برک،۱۹۹۷,ص۷۶).

شیوه فرزندپروری سهل‌گیر ‌و کودکی باعث می شود کودک تکانشی، نافرمان، سرکش و متوقع و وابسته بار بیاید، نسبت به تکلیف پافشاری کم‌تری از خود نشان دهد و در نوجوانی باعث خودمداری نوجوان می شود و عملکرد ضعیفی در مدرسه از خود نشان می‌دهد. شیوه اقتداری موجب پایداری شایستگی کودک می شود که به اعتقاد بامریند همین امر باعث رشد فوق العاده است. اما مانند سایر نتایج همبستگی این رابطه همبستگی نیز می‌تواند تفسیر های گوناگون داشته باشند. والدین کودکان رشدیافته از تاکتیک‌های مطلوبی استفاده می‌کنند. ‌به این دلیل که نوجوانان آن ها دارای هماهنگی و خود فرمانبرداری هستند نه ‌به این دلیل که کنترل شدید لازمه فرزندپروری مؤثر است. باز هم بامریند ‌به این مطلب اشاره می‌کند که در خانه های اقتداری اغلب کودکان در مقابل راهنمایی کردن بزرگسالان مقاومت می‌کنند اما والدین با آن ها صبورانه و منطقی برخورد می‌کنند، ‌به این صورت که نه تسلیم خواسته‌های نامعقول فرزندان می‌شدند و نه پاسخ تند و مستبدانه به آن‌ ها می‌دهند. بامریند تأکید کرد فقط مهار شدید چندان مؤثر نیست بلکه استفاده منطقی و معتدل از کنترل شدید باعث تسهیل تحول می شود (برجعلی، ۱۳۷۸,ص ۹۸).

به هر حال خصوصیت خود کودک نیز در تسهیل کاربرد شیوه اقتداری مؤثر است. بدین معنی که کودکان ذاتاً مشکل دار با احتمال بیشتری نظم اجباری را نمی پذیرند بعضی از والدین به هنگام مقاومت کودک در برابر آن ها واکنش‌های متناقض نشان می‌دهند. اول با تندی کردن و بعد با تسلیم شدن، در نتیجه باعث تقویت رفتار سرکشی در کودک می شود. والدینی که هر دو شیوه کناره‌گیری و استبدادی حتی گاه‌گاهی به کار می‌برند، فرزندان‌شان پرخاشگر و مسئوولیت ناپذیر می‌شوند و در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند و به تدریج روابط بین شیوه های فرزندپروری والدین و ویژگی‌های کودکان دو جانبه می‌شود کودک تکانشی و بدخو، باثبات بودن، منطقی بودن و صبوری را برای والدین سخت می‌سازد، اما فعالیت فرزندپروری می‌تواند رفتار مشکل را تقویت کند یا کاهش دهد.حال ببینیم چرا یک شیوه فرزندپروری اقتداری موجب حمایت از شایستگی فرزندان می شود و می‌تواند رفتار سرکشی و غیر اجتماعی او را مهار کند؟ در پاسخ باید گفت چندین دلیل وجود دارد: اول، اگر یک کنترل منصفانه و با استدلال صورت گیرد و نه کنترل بی رویه و دلخواه احتمال خیلی بیشتری دارد که این کنترل درونی شود. دوم، شیوه تربیت والدینی که در حفظ استانداردها ‌در مورد فرزندان ثابت قدم هستند الگوه‌هایی از رفتارهای ابراز وجود و اعتماد را به آن‌ ها ارائه می‌دهند، همچنین، تقویت کنندگی آن ها مؤثر است و کودکان را برای دستیابی به انتظاراتشان تقویت می‌کنند و عدم موافقت با بعضی از کارهای آن ها چون توأم با مهربانی و دلسوزی است تأثیر بهتری خواهد داشت.توقع والدین مقتدر با توانایی فرزندان در پذیرفتن رفتارهای خویش متناسب است. از این رو این گونه والدین را متقاعد می‌کنند که افرادی با کفایتی هستند و می‌توانند در کارها موفق شوند و این برخورد موجب پرورش رفتار پخته و مستقل و افزایش سطح حرمت خود می شود (برک، ۱۹۹۷,ص۴۵،۴۶).

۲-۲-۴-۹٫ رابطه سبک فرزندپروری و عملکرد تحصیلی

نتایج تحقیقات( گرولنیک[۹۶] و اسلاویک[۹۷]، ۱۹۹۴؛ پالسون[۹۸]، ۱۹۹۴) نشان داد، نوجوانی که والدین آن‌ ها متوقع، پاسخ‌گو و دخیل در امور تحصیلی آن‌ ها بودند در صدد قابل توجهی از واریانس پیشرفت تحصیلی را پیش‌بینی و تبین می‌کردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...