-نور عین ظهور و ظهور عین نور است و از آنجا که اشیا با جاری و ساری شدن نور تعین و تشخص می‌یابند، نور ظاهر بالذات و مظهر بالغیر است معنی این سخن این است که ظهور در عالم خارج جز حقیقت نور چیز دیگری نیست. نور که پیوسته ظاهرکننده خویش است، خود نمی‌تواند که ظاهر نباشد. به این ترتیب می‌توان گفت نور چیزی است که ظاهر بالذات و مظهر بالغیر به شمار می‌آید.
– با توجه به ظاهر بالذات و مظهر بالغیر بودن نور به ناچار باید پذیرفت که نور امری بسیط و فاقد اجزا است چراکه در غیر این صورت نور باید امری مرکب از جنس و فصل لحاظ شود و ناگفته پیداست جنس آن ماهیت مبهمی است که برای تحقق و تحصلش وابسته به فصل است و این با ویژگی اول نور یعنی <ظاهر بالذات و مظهر بالغیر بودن منافات دارد چراکه وقتی نور مرکب فرض شود وابسته به خارج از ذاتش است و در این صورت دیگر نمی‌تواند ظاهر بالذات و مظهر بالغیر باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

-مفهوم نور، مفهومی بدیهی است؛ مفهومی که از جنس و فصل مبرا و هر ذهنی به معنای آن واقف است. ویژگی‌هایی که تا اینجا ذکر شد، شباهت زیادی با اوصاف وجود در فلسفه صدرایی دارد و شاید از همین‌رو باشد که صدرالمتالهین معتقد است سهروردی نور را جانشین وجود کرده.
-‌تعیین جایگاه انوار به چیست؟ در فلسفه اشراق عالم هستی به‌صورت دنیای همراه با نور و ظلمت ترسیم می‌شود و هر موجودی دارای مرتبه خاص خود اوست که به میزان قرب و بحرش از نورالا‌نوار آن را به‌دست آورده. اما این قرب و بعد و مرتبه وجودی خود معلول چیست؟خودآگاهی و علم به خویشتن ملا‌ک تعیین جایگاه انوار است. هر نوری که علم بیشتری نسبت به خویش داشته باشد از مرتبه وجودی بالا‌تری برخوردار است و برعکس. پس ملا‌ک تعیین مرتبه وجودی انوار علم و معرفت است.
-‌همان‌طور که گذشت انوار دارای انواع مختلفی‌اند. بنا به اعتباری انوار یا قائم بالذات‌اند یا ممکن‌اند. شیخ دسته اول را نور جوهری یا نور مجرد و دسته دوم را نور عرضی و فقیر نامیده است. شیخ در کنار طبقه‌بندی انوار، ظلمت یعنی نبود نور را نیز طبقه‌بندی کرده. سهروردی تاریکی قائم به خود را غسق و تاریکی قائم به غیر را هیئت می‌نامد. به تعبیری دیگر انوار یا قائم به ذاتند یا قائم بالغیرند و ظلمت نیز همین‌طور. نور قائم بالذات نور مجردی است که دارای آگاهی بالذات باشد همچون نورالا‌نوار. نور قائم بالغیر هم نوری عرضی است که دارای آگاهی بالغیر باشد همچون ستارگان، اما اگر موجودی قائم بالذات و ناآگاه باشد غسق است همچون اجسام طبیعی و اگر قائم بالغیر و غافل از خویش باشد هیئت نامیده می‌شود
– در سلسله انوار هر نور زیرینی نسبت به نور برین خود شوق ذاتی دارد و هر جزء بالا‌تر نسبت به اجزای پایین‌تر، رابطه قهری و تمام اجزا در تکاپو برای یکی شدن با مصدر خویش یا نورالا‌نوارند. تمام ویژگی‌های طرح‌شده نشانگر آن است که فلسفه اشراق پیوستگی عجیبی با رموز عرفانی دارد و رمزگشایی آن جز با توجه به فضای عرفانی‌ای که این نظریات در آن نسج گرفته و دیگر موارد که شرح آن گذشت، قابل فهم نیست. پس باید دانست نور با این اوصاف نمی‌تواند تنها نور مادی و فیزیکی را شامل شود. گویی این نور اشاره به حقیقت دیگری می‌کند که در لا‌یه‌های باطنی خود با حکمت و تصوف تنیده شده و علم به کنه آن، همان‌گونه که شیخ هم بر آن تصریح دارد نه با عقل استدلا‌لی فیلسوف بلکه با دل صاف صوفی به‌دست می‌آید.
-در فلسفه اشراق عالم هستی به صورت دنیای همراه به نور و ظلمت ترسیم می شود و هر موجودی دارای مرتبه خاص خود است که به میزان قرب و بحرش از نورالانوار آن را به دست آورده است.
-خودآگاهی و علم به خویشتن ملاک تعیین جایگاه انوار است.هر نوری که علم بیشتری نسبت به خویش داشته باشداز مرتبه وجودی بالاتری برخوردار است.و برعکس پس ملاک تعیین مرتبه وجودی انوار علم و معرفت است.
-از نظر سهروردی آفرینش جهان از پرتو نورالانوار خواهد بود.
-اشراق و مشاهده دو عمل اند که یکی جهت نزولی و دیگری جهت صعودی به خود می گیرد.شرط اشراق عدم وجود حجاب میان مشرق پرتو افکن و قابل پرتو پذیر لست.
۲-۵۴ تحلیل نشانه شناسی و فرهنگی
۲-۵۵ بررسی نشانه شناسی نماد نور
در این قسمت به بررسی برخی از آثار از دیدگاه نشانه شناسی نور می پردازیم
نور در نماد های نزول از آسمان و تاثیر سودمند تداعی گر باران است.
مشاهده نور یعنی مواجهه با واقعیت.
نور نماد آغاز و پایان است.
نور نماد آگاهی است.
نور و تاریکی نماد جنبه های دوگانه زندگی و عشق،مرگ و تدفین،آفرینش و ویرانی،آگاهی و نا آگاهی هستند.
نور نماد الوهیت ،آفرینش کیهانی،عرفان،معرفت مستقیم است.
خورشید نماد نیروی متعال کیهانی است.
خورشید هم نماد زندگی و هم نماد مرگ است و هم تجدید حیات پس از مرگ.
خورشید ساکن نماد بی زمانی است.(زمان سرمدی،وضعیت کنونی،تنویر،خروج از زمان.
ققنوس نماد نیروی شمسی و بی مرگی است.
در میترائیسم هاله نماد خورشید و میترا است.
دایره نماد جهانی تمامیت،تقارن کمال اولیه لایتناهی ابدیت.تحقق عمل خدا دایره ای است که همه جا مرکز آن است و هیچ جا محیط آن نیست.ر آئین و مراسم مقدس می باشند.
آتش و نور بر پیکره سفال های نجد ایران نشان از توسل به این رمز ها
چلیپا رمز آخشیگ های چهارگانه(آب،باد،آب و آتش)
چلیپا فضا را به چهار قسمت تقسیم می کند و مرکز آن نماد نخستین طرح روح است از زاویه ظلمت ازلی (مدلول عالم مثال)
چلیپا،خورشید،ستاره و ماه نماد های نور هستند که بر روی سفال های ایران نماد تبرک و تقدس خوراک و نوشابه ی مقدس داخل ظرف بودند.هم چنین رمز رابط بین جهان نور و مثال بوده است.
ماه نماد برکت و زایش و نوزایی است و نقش آن بر روی ظروف نماد برکت و جادوی افزونی است.
تکرار رمز های نور بر روی سفال های داخل گور مردگان نمادغلبه بر شکاف انسان شناختی میان ماده ومینو،جهان پایین و بالا.زندگی جاوید
نور و آتش و چلیپا بر روی ظروف نماد روشنایی بخشی به جهان تاریک و ظلمانی(اعتقاد به رستاخیز)
هم چنین نماد وحدت بخشی به اصل ذات و همزاد.
هاله نور نماد قدرت برتر و تقدس است.
گل نیلوفر معرف تکامل و جوهر انسان است.
سوزاندن جسد شاهان در چغازنبیل نماد بردن به جهان بالا و وحدت خدایان .
گاهشماری و بناهای مربوط به گاهشماری نماد اعتقاد به خدایان نور و ظلمت است.
شهود همیشه به وسیله ی دو خدای ناهونته(خدای خورشید) و اینشوشیناک معرفی می شود.
پریدن از روی آتش در مراسم چهارشنبه سوری نماد دور کردن سرما و گرفتن سرخی آتش است.نماد حیات مجدد.
هم چنین پریدن از روی آتش نماد طهارت است.
آتش افروختن بر پشت بام ها نماد ارتباط و راهنمایی فروهر ها است.
آناهیتا و مهر و اهورامزدا بر روی نقوش برجسته نماد یاری رسانی به بازگشت جاودانه فروهر شاه است.
فقدان سایه در نگاره های ایرانی نماد عالم مثال.
نور فراوان در نگاره های ایرانی نماد نور الانواراست.
۲-۵۶ بررسی نشانه های هنر اسلامی در مساجد:
نشانه های نقوش هنر اسلامی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
۱-نشانه هایی که داردای دلالت صریح هستند: منظور از نشانه های صریح،نشانه هایی است که معنای آن ها صریح است.معنای صریح را با عباراتی چون معنای مبتنی بر تعریف،معنای تحت اللفظی،معنای بدیهی یا معنای مبتنی بر دریافت عام توصیف کرده اند(چندلر،۱۳۸۷،ص۲۰۹)در مورد نشانه ای زبانی گفته شده است که معنای صریح همان است که در فرهنگ های لغات داده شده است(سجودی،۱۳۸۷،ص۷۸).برای مورخ هنر اروین پانوفسکی،دلالت مستقیم یک تصویر بصری؛همان است که همه بینندگان،از هر فرهنگ و در هر زمان یکه باشند؛در تصویر تشخیص می دهند(چندلر،۱۳۸۷،ص۲۱۰).
۲-نشانه هایی که دارای دلالت ضمنی هستند:مقصود نشانه هایی هستند که بیانگر معنای ضمنی است.عبار ت معنای ضمنی به تداعی اجتماعی فرهنگی و شخصی(ایدئولوژیکی،عاطفی و… )نشانه اشاره دارد.عوامای چون طبقه ،سن،جنسیت،و تعلق قومی،و نژادی مخاطب و مشابه آن در شکل گیری معنای ضمنی دخالت دارد(سجودی،۱۳۸۷،ص۷۸).در نشانه شناسی معنای صریح و ضمنی در حقیقت مفاهیمی هستند که با رابطه دال ئ مدلول سرو کار دارند و دو نوع مدلول از هم متمایز می شوند:مدلول صریح و مدلول ضمنی.معنا هر دو را شامل می شود و بی شک هیچ یک بر دیگری اولویت ندارد(همان،ص۷۶).
همان طور که چندلر گفته است«ایجاد تمایز میان دلالت مستقیم(دلالت صریح)و دلالت ضمنی به نظر مفید می رسد،اما در عمل این دو از هم جدایی ناپذیرند»(چندلر،۱۳۸۷،ص۲۱۱).بیشتر نشانه شناسان عقیده دارند که هیچ نشانه ای نمی تواند صرفآ دلالت مستقیم داشته باشد.والنتین ولوشینوف اصرار داشت که نمی توان مرز قاطعی میان دلالت مستقیم و دلالت ضمنی ایجاد کرد زیرا«معنای ارجاعی با ارزش گذاری های ما تغییر می کند،معنا همیشه از ارزش داوری رسوخ می پذیرد»(همان،ص۲۱۲).و یا به عبارت دیگر چنین می توان گفت که هیچ نشانه ای به گونه ای ناب ارجاعی و عاری از معانی ضمنی نیست و هیچ توصیف خنثای عینی عاری از عنصر ارزش گذاری وجود ندارد.
۲-۵۶-۱ نشانه های شمایلی
در هنر اسلامی،برای توصیف تجربه های هنری اسلامی،نشانه های شمایلی نسبت به دیگر نشانه ها کمتر به کار رفته است.در نشانه های شمایلی،رابطه نشانه و موضوعش مبتنی بر تشابه است یعنی نشانه از برخی جهات مشابه موضوعش است،به عبارتی برخی ازکیفیات موضوع را دارد.در هنر اسلامی وجود نداشتن تصاویر در مساجد در مرتبه اول یک هدف سلبی دارد و آن از میان برداشتن هرگونه«حضوری» است که ممکن است در مقابل«حضور نامرئی» خداوند جلوه کند و به علت نقصی که در هر تمثیل و رمز وجود دارد،باعث اشتباه و خطا شود.در مرتبه ثانی وجود نداشتن تصویر یک هدف و غایت ایجابی دارد که آن تاکید بر جنبه تنزیهی باری تعالی است؛بیدن معنی که ذات مقدس او را نمی توان با هیچ چیز سنجید(بورکهارت،۱۳۸۶،ص۶۰).
محدودیت ها در هنر اسلامی،با کشف زبان کاملاً انتزاعی-یا شاید انضمامی نقش مایه های تزئینی جبران شد.این نقش مایه ها ریشه در فرهنگ عامه مردم داشتند و معنای ضمنی یا تلویحی آن ها-همواره وحدت مشهود در کثرت است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...