«بز کوهی» یا «غزال» در رابطه با الهه «اشی» (ایزد بانویی که نماد توانگری و بخشش است) نیز اهمیت می یابد : مظهر اشی در هنر فرشته بالداری است، که دو بز کوهی یا دو غزال را حمایت می کند. گاهی «الهه ی اشی همراه با بز های کوهی» و یا شیر ها است که آنها نیز مظاهر وی هستند. (گریشمن، ۴۶و۴۸)
باستان شناسان و دانشمندان هنر شناس میان شاخ های خمیده جانوران شاخدار، مضمون و نقش مایه بسیاری از آثار کهن – و هلال ماه ارتباط یافته اند ، ماه از زمان های بسیار قدیم با باران و آب ارتباط ذهنی داشته است. آب در فرهنگ و زندگی ایرانیان اهمیت ویژه ای داشته است،گاهی به جای خطوط القا کننده آب از نمادهایی مانند«بز کوهی» که به آب ارتباط داشته است استفاده شده است. ارتباط ماه با باران و آب در اساطیر ایران به اوج خود می رسد. با توجه به این باور دراساطیر ایرانی بیشتر به «گاو» توجه شده و در باور بومی نجد نشینان بیشتر به «بز کوهی»( قرشی،۱۳۸۰: ۸۲)
در ایران باستان با اعتقاد به ارتباط بز کوهی و هلال ماه ،شاخ را نیز در نزول باران موثر می شناخته اند. از این رو بعضی آثار باستانی شاخ های پیچیده بزی را بیش از اندازه بزرگ و دور از طبیعت نقش کرده اند و قرص ماه را به شکل آبدانی، در میان آن ها قرار داه اند.
نقش بزها و قوچ های درشت شاخ، به اشکال گوناگون از جمله در دو سوی درخت زندگی بر سفالهای باستانی ایران تکرار شده است اساس این نقش ها عقاید مذهبی بوده است و به قصد استعانت از نیروهای طبیعت پرداخته شده اند ( ریاضی،۱۳۷۵: ۹۰)
از اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد، بر سفالینه های تپه سیلک، «نقش بز کوهی» ساده شده، در فواصل خطوط موازی افقی و ترسیمات هندسی و شطرنجی نقش شده است. همچنین نقوش مکرر بز کوهی به دور جام ترسیم شده است.( کامبخش فرد،۱۳۸۰: ۵۱۴)
نقش «بز کوهی» در نیمه پایینی کتیبه ای از ایلام دیده می شود. در سنگ یادمان اونتش- گل ، گاو- مرد با دم و شاخ های بز کوهی ترسیم شده که نه تنها حکایت از قوه تخیل و ابتکار ایلامیها دارد، بلکه بی شک با مفاهیم جدید مذهبی ایلامی نیز در ارتباط بوده است.(مجید زاده، ۸۳ و ۸۴)
نقش بز کوهی به صورت ساده شده و یا واقعی در بسیاری از آثار سفالین یافت شده از تپه های باستانی چون تل باکون، تپه حصار، سیلک و … دیده شده است. که در فصل بعد تصاویر مربوط ارائه شده است.
این نقوش همچنین با مضمون درخت زندگی یا در ترکیب با انسان یا جانوران بر بسیاری از آثار فلزی، چون مفرغینه های لرستان و ظروف زرین مارلیک به کار رفته است.
چرا بز کوهی!
پرسش اما این است که علت آنکه بز کوهی تا این میزان حدود ۹۰ درصد از کل نقش ها در هنر و آثار انسانها ی تاریخ کهن نقش داشته چیست ؟،ناصری فرد درپاسخ به این پرسش می گوید: «به اعتقاد من نقش بز کوهی نماد ایران باستان ، با مضمون آبخواهی، زایندگی، فراوانی نعمت و محافظت است.» تعبیری از یک فرشته که در مواقع سختی ها از آن کمک خواسته می شد و ریشه این باور به یکی از اسطوره های ایران باستان بر می گردد .
سنگ نگاره ها یا هنرهای صخره ای کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجا مانده از بشرند. کارشناسان بر این باور هستند سنگ نگاره ها سر منشاء و بستر بوجود آمدن حروف رمزی، خط، تبادل پیام، زبان، تاریخ، اسطوره ها، هنر و فرهنگ ها هستند به همین دلیل آنها از بهترین ابزار های رمز گشایی ما قبل تاریخ به حساب می آیند.
این پژوهشگر درتوضیح این اسطوره می افزاید :«براساس داستانی اساطیری مربوط به ایران نخستین انسان روی زمین کیومرث بود که شاهنامه فردوسی از آن به عنوان نخستین پادشاه نام برده شده است. کیومرث حدود چهل سال بر روی زمین زندگی کرد و سپس با اهریمن زشتی ها در افتاد و به دست اهریمن کشته شد. دو قطره خون کیومرث بر زمین می چکد و از آن یک بوته ریواس دو شاخه می روید. این دو شاخه ریواس بر هم می پیچد و از یک شاخه ی آن پسر زیبای جوانی به نام مشی (ماری) و از شاخه دیگر آن دختر زیبایی به نام مشیانه (ماریانه) متولد می شود.و چون آنها غذا خوردن نمی دانستند، خداوند فرشته ای را در غالب یک بز کوهی سفید رنگ می فرستد تا مشی و مشیانه را شیر دهد. این بز کوهی تا آنها خوردن را یاد بگیرند به آنها شیر می دهد ، آنها بعد از گذشت سالیان بزرگ می شوند و روز سیزده فروردین با هم ازدواج می کنند. به اعتقاد من دلیل اینکه ایرانیان در روز سیزده فروردین سبزه گره می زنند به نوعی برگرفته از همین داستان اساطیری است.»
ناصری فرد در ادامه می افزاید: «از این منظر به باور مردم ایران باستان، بز کوهی مظهر فرشته ای است که خداوند برای بقا و ادامه حیات نسل بشر فرستاده است. نقش بز کوهی برای ایرانیان باستان نوعی مانیفیست بود، که رویکردی مقدس داشته است و این قداست بر نقش هایی قابل مشاهده است که هنرمندان شاخ های بز کوهی را به شکل لوزی کشیده اند و لوزی در خط ایلام کهن و میانه hu هیو یعنی تقدیس است. از همین رو هر جا که گذر آب باشد نقش های فراوان بز کوهی را می بینیم و مضمون آن آبخواهی است ، دقیقا مشابه همان تصوری که در ایران باستان رواج داشت بر اساس گفته های این متخصص نقوش صخره ای این نقش بر کهن ترین سفالینه های ایران باستان نیز قابل مشاهده است. علاوه بر این چندی پیش نیز استنلی کهن باستان شناس فرانسوی در مقاله ای با عنوان بز کوهی بر سفالینه های ایران باستان ، آن را نماد آبخواهی دانست. »

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شاخ های نمادین بز کوهی
گاهی اوقات برای یادمان متوفی شاخ های بز و یا پازن را به خاطر شکار ورزی او، روی مافه (مافه(mafe) مکعبی که از سنگ چین های خشک و بی ملات که غالباً بیش از یک متر درست می شود) می گذارند. همین طور در طاق نصرت هایی که گاهی برای بزرگ مردان آذین می کنند از این شاخ ها استفاده نمادین می نمایند،(نماد شکارورزی)
داستان بز و شاخ های آن ریشه ای دیرینه در فرهنگ گذشته دارد که شاید یکی از ساقه های این ریشه همین التفات بختیاری ها در خصوص استفاده های نمادین از بز در مناسک گذار (سوگ) باشد (مددی، ۱۳۸۶: ۸۰)
«اما اینکه چرا کورش را با دو شاخ قوچ بر سر و دو بال پرنده در پشت کمر او نقش کرده اند در کتاب عهد عتیق و در فصل منسوب به دانیال پیامبر آمده که ؛ در زمان اسارت یهودیان در بابل، دانیال نبی که پیش گویی های او در آن زمان تعجب همگان را بر انگیخته بود در رویایی می بیند که قوچی با دو شاخ بلند که یکی رو به جلو و دیگری به طرف پشت بوده، در کنار رودی ایستاده و با دو شاخ بلند خود غرب، شرق و جنوب را شخم می زند و می کند و هیچ حیوانی نبوده که در برابر او ایستادگی کند.» (مددی، ۱۳۸۱: ۸۰)
در فرهنگ و ادبیات زرتشتی نیز بز کوهی جایگاه خاص خود را دارد در بعضی از سر در خانه های زرتشتی در یزد شاخ بز کوهی نصب کرده اند که از دیدگاه آن ها چشم و نظر را دور کرده و برکت را به خانه وارد می کند. شاید بتوان بز را نماینده دین زرتشت دانست.
در پیش از تاریخ هر جا حیاتی وجود داشته ، در نزدیکی آن ، روی دیوار سخت غارها ، کوه ها، دره ها و حتی بر روی ظروف سفالی نقش بز کوهی، این نشان از آب، زایندگی، فراوانی نعمت و نجات در شرایط سخت را به تصویر می کشیده اند. علاوه بر آثار بسیار کهن، بر آثار دوران مادها و هخامنشی و حتی مفرغ های (هزاره ی اول ق.م) می توان دید. بالاخره پیشرفته ترین شکل آن را روی مهرها و ظروف دوره ی ساسانی می توان مشاهده کرد که این دوره بز نگهبان ماه در نظر گرفته شده است .(صمدی،۱۳۷۶: ۴۹)
در این مواقع زن در حال زایمان برای بر آورده شدن آرزویش (تولد پسر) و راحتی و کاهش درد زایمان پلاکی کوچک منقوش به دو بز کوهی حک یا کشیده شده به لباس زن می آویزند تا دوره بسیار سخت زایمان زن ایرانی در کوهدشت، لرستان براحتی پشت سر گذاشته شود. نقش دو بز کوهی در دو سویش، نماد حامیان (اشی) بغ بانوی بار داری هستند که گاه فرشته بالداری می مانند.
۶-۳-۲ قوچ
گوسفند جانور قربانی در بسیاری از ادیان باستانی می باشد ( هال، ۱۳۸۰: ۳۴) در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی قوچ آمده است : گوسفند شاخدار جنگی را گویند.
«قوچ در ارتباط با فرّ کیانی و ایزد بهرام»
در اساطیر ایران برهّ یکی از کالبد هایی است که فرّ کیانی از طریق آن به خواست دادار به انسان هایی انتخاب شده – پادشاهان- منتقل می گردد. در کارنامه اردشیر بابکان آمده که فرّ کیانی بره ی بزرگی، (در شاهنامه «غر: میش کوهی»)، درپشت سر اردشیر می تاخت تا به او رسید و به یاری آن فرار و شیر بر اردوان پیروز شد.( مقدم ، ۱۶)
از هزاره اول ق.م، در گیلان ریتون سفالی در ترکیب گوسفند یافته شده است.( کامبخش فرد،۱۳۸۰: ۵۱۸)
«قوچ» در فرهنگ ایران باستان نماد «فروهر پیروزی » و«فرّه ایزدی» است همچنان که در داستان اردشیر بابکان از آن یاد شده است.(آیت اللهی،۱۳۸۰: ۱۶۹ )
در لرستان از هزاره دوم پیش از میلاد، «یک ریتون مفرغی به شکل سر قوچ» بر جای مانده است. (ایتنگهاوزن و یار شاطر،۱۳۷۸: ۴۶)
در تپه حصار دامغان، فرمی از سر قوچ بر روی ورق طلا یافت شده که متعلق به هزاره اول پس از میلاد است. (همان، ۵۲)
«قوچ وحشی » هشتمین تجسم از صورت های ده گانه ی ایزد بهرام – ورثرغنه – می باشد.(جان دهلیز، ۴۱)
همچنین صورتهای گوناگونی از حیوان قوچ در ابزار و آلات مفرغین لرستان از جمله گونه بندها و دهنه های اسب دیده می شود. (همان، ۴۴)
درمیان سفالینه های زیویه، در آثار فلزی دوران هخامنشی. مهرها و سکه ها و بشقاب های نقره دوره ساسانی نیز نقش قوچ بسیار دیده می شود.
در برخی منابع«قوچ»را همچون سایر حیوانات شاخدار، نماد«آناهیتا ، دانسته اند: از ستوران گاو و شاید هم قوچ» با هر حیوان شاخداری به چندین علت و تناسب، سمبل ایزد آناهیتا است.(رضی، ۱۳۸۲)
در دوران ساسانیان قوچ مظهر خورنه و فره و نشان قدرت شاهی بوده است.(گریشمن،۱۳۷۱: ۲۸۸و۲۲۹)
۶-۳-۳ اسب
واژه اسب از دیر باز تا کنون تغییر چندانی نداشته است. در اوستا این اسپه (aspa) در سانسکریت اسوه (asva) و در فارسی باستان (asa) خوانده شده است. گروهی از محققان، واژه اسب را از ریشه ak یا as می دانند که به معنی تند رفتن است از این ریشه، کلمه ی آهو و شکل کهن تر آن آسوک، مشتق شده است. همچنین به مادیان یعنی گونه مونث aspa یا aspo گفته شده است. (اسپودئنو (aspo_ daenu نیز به معنی اسب است.در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی اسب آمده است: چارپایی از جانوران ذوحافر که سواری وبار را به کار آید.
در اسطوره ها و مراسم دینی بسیاری از تمدن ها، اسب مقامی شامخ دارد، و در وهله اول نماد خورشید بود و گردونه او را می کشید و برای خدایان خورشید قربانی می شد .اسب به عنوان مرکب جنگجویان و قهرمانان، نماد شجاعت، قدرت و سرعت بود. «اسب سفید» به ویژه ارزش فراوان داشت.(هال،۱۳۸۰::۲۴)
در اساطیر ایران اسب یکی از تجسم های دو ایزد بهرام و تیشتر می باشد و مرکب بسیاری از ایزدان از جمله آناهیتا ، و ایو و سروش. همچنین آمده است که ارابه ی مغان با اسبان نمادینی به حرکت در می آید: «چهار اسب جنگی که نماد چهار خدای مربوط به آنها هستند ارابه مغان را می کشند».( آموزگار، ۱۹)
اسب در ارتباط با ایزد : بهرام، مهر آناهیتا و سروش :
«مهر» همراه با خورشید از مشرق به مغرب و بر همه پهنای هستی و مردمان آن نظارت دارد، بر گردونه مینوی ستاره نشانی با «چهار اسب سفید نامیرا که نعلهای زرین و سیمین دارند و ساخته ی سپند مینو هستند» سوار می شود.
… «آناهید» یا اردوی سوره آناهیتا گردونه ای دارد با چهار اسب سفید اسب های گردونه او، ایزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بالاترین طبقه آسمان جای گزیده است… (همان، ۲۲)
از اسب همچنین در رابطه با مهر ذکر شده است که در گردونه ی سروش مانند گردونه مهر با چهار اسب سفید درخشان که سایه نیاندازند و سمهای آنها زرین است، کشیده می شود.(همان، ۴۰)
این اسب یاد آور اسب سپید (Tishtar) تیشتر یا ستاره باران است که با اسب سیاه «دیو اپوش» (Apson) «دیو خشکسالی» می جنگد و موجب فرودآمدن باران و فراوانی نعمت می گردد.(فره وشی، ۱۳۷۰: ۱۷۱)
اسب به عنوان یکی از سه تجلی ایزد تیشتر :
در رابطه با تیشتر همچنین در افسانه آفرینش آمده است: … گسترش آفرینش با ایزد (ستاره) تیشتر است.تیشتر «ستاره تابان و شکوهمند نخستین ستاره و اصل همه آبها و سرچشمه باران و باروری است. او در سه پیکر تجلی یافت:۱- مرد پیکر ۲- گاو پیکر ۳-اسب پیر. بنا بر روایت او در آغاز آفرینش به این پیکر ها در آمد و باران ایجادکرد،… او به راستی به صورت اسب مقدسی – به سوی دریا- آید و از آب امواج بر انگیزاند و… این چنین ممالک آریایی از سال خوش برخوردارند. ( عرب گلپایگانی،۱۳۷۶: ۷۰ و ۶۸ )
ساکنان فلات ایران در پرورش اسب و نگه داری آن معروف بوده اند و نقوش مرتبط با آن اسب و سوار واسب و گردونه را در بسیاری از آثار کهن ایران می توان دید؛ از جمله در آثار یافت شده در لرستان، مارلیک و ایلام. ( غضنفری و فرزین، ۱۳۷۶: ۳۱و۳۰ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...