اجزاء حرمت به خود

حرمت به خود از دو جزء تشکیل شده است:

۱) کارایی خود: یعنی اعتماد به توانایی خود در فکر کردن، یادگیـری، انتخاب و تصمیم‌گیری درست و به شکل وسیع تر، توانایــی خود در کنترل چالش ها و تغییرات.

۲) احترام به خود: یعنی اعتماد به حق خود برای شاد بودن و به شکل وسیع تر، اعتماد ‌به این که پیشرفت، موفقیت، دوستی، احترام، عشق و رضایت مندی برازنده فرد است (براندن، ۱۹۹۶).

اهمیت حرمت به خود

مزلو (۱۹۶۲؛ به نقل از شیهان، ترجمه گنجی، ۱۳۸۳) معتقد است که وقتی برای خود احترام قائل می‌شویم، احساس ارزشمندی و شایستگی می‌کنیم، در غیـر این‌صورت در مقابله با زندگی احساس حقارت، دلسردی و ناتوانی می‌کنیم. برای دستیابی ‌به این هدف باید خود را خوب بشناسیم، سازگار باشیم و بتوانیم فضایل و نقاط ضعف خود را به طور عینی تشخیص دهیم، وقتی این نیازها را بر طرف کردیم، آن گاه به سوی عالی‌ترین نیاز یعنی به تحقق خود روی می‌آوریم و می‌توانیم خود را بشناسیم و استعدادهای خویش را شکوفا سازیم. سطح حرمت به خود بر چگونگی رابطه با دیگران و سلامـت روانی ما تاثیر زیادی دارد. حرمت به خود یک ضرورت حیـاتی برای هر انسان است و برای رشد طبیعی و سالم لازم است. عدم پذیرش خود و دیگران، ترس از ترک شدن، استفاده از شیوه های دفاعی، اعتیاد، مشکلات مربوط به مدیریت زندگی، تصمیم گیری و برقراری ارتباط با دیگران از پیامدهای حرمت به خود پایین به شمار می‌آید.

وقتی حرمت به خود پایین باشد، مقاومت در مقابله با ناملایمات از بین می رود. افرادی که از حرمت به خود پایین برخوردارند، بیشتر تمایل به اجتناب از مشکــلات دارند تا این که با آن ها روبرو شوند و به طور کلی ویژگی های منفی بیش از ویژگی های مثبت در آن ها مشاهده می شود (براندن،۲۰۰۱). افرادی که به فکر و ارزش های خود اعتماد واقعی دارند، نسبت به خود احساس امنیت دارنـد، می خواهند همه چیز را تجربه کنند و واکنش آن ها متناسب با چالش و موقعیتی است که با آن روبرو می‌شوند. حرمت به خود به فرد قدرت، انرژی و انگیزه می بخشد. در فرد انگیزه ایجاد می‌کند و به او اجازه می‌دهد تا از موقعیت ها لذت ببرد و نسبت به آن ها احساس غرور کنـد و در نهایت رضایت خاطر را تجربه کند. فردی با حرمت به خود پایین به دنبال ارضای هدف های ثابت و بدون چالش است که خود عاملی برای ضعیف تر شدن حرمت به خود است (براندن، ۲۰۰۱).

حرمت به خود سالم به ویژه ‌در مورد کودکان و نوجوانان امری ارزشمند محسوب می‌شود زیرا به مثابه بینایی برای ادراک فرد از تجارب زندگی عمل می‌کند. کفایت اجتماعی- عاطفی ناشی از چنین شناختی از خود می‌تواند نیرویی باشد که در جهت اجتناب از مشکلات جدی بعدی به فرد کمک می‌کند. حرمت به خود ضعیف به عنوان ویژگی بسیاری از بیماری‌های دوران کودکی و نوجوانی در نظر گرفته شده است. به نظر می‌رسد حرمت به خود علاوه ‌بر اینکه جزئی از سلامت روان است با موفقیت تحصیلی هم ارتباط دارد. محققین بسیاری به وجود رابطه میان حرمت به خود مثبت و نمره‌های بالا در مدرسه پی‌برده‌اند. حرمت به خود طبقه مهمی از عملکرد کلی فرد است. به نظر می‌رسد حرمت به خود به صورت تعاملی به حوزه های دیگری از جمله سلامت روان و عملکرد تحصیلی ارتباط دارد، بدین معنی که حرمت به خود می‌تواند هم علت و هم معلول نوع کارکردی باشد که در سایر حوزه ها رخ می‌دهد(پوپ و همکاران، ۱۹۸۹، ترجمه تجلی، ۱۳۸۳).

حرمت به خود قوی برای نوجوان اهمیت اساسی دارد. این کفایت روانی، که به تدریج و اندک اندک شکل می‌گیرد وسیله بقای روح آدمی است و پایه بهداشت روانی‌، شایستگی‌های ارتباط‌گیری و سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی و آرمان شغلی و اجتناب از ارتکاب جرم می شود (لطف‌آبادی، ۱۳۷۹).

برخی از نوجوانان و جوانان که نیروی روانی و هوشمندی بالا، اما هویت ضعیف و عزت نفس پائین دارند، برای جبران این ضعف‌ها در یک جبهه ناروا، اما با ظاهری فریبنده، با جهان اطراف خود روبرو می‌شود. این مکانیسم دفاعی به آنان کمک می‌کند تا با وانمود کردن اهمیت خود به دیگران بر احساس بی‌ارزشی خود غلبه کند. این افراد به گونه‌ای عمل می‌کنند که دیگران را تحت نفوذ ناحق خویش قرار دهند و ‌به این ترتیب با فریب دادن و انسانیت‌زدایی از آنان برای خود وجهه‌ای دست و پا می‌کنند. یکی از نشانه های روشن اضطراب در نوجوانان و جوانانی است که حرمت به خود پایینی دارد، این است که آنان هیچ عقیده مخالفی را بر نمی‌تابند و با کمترین انتقادی که از آنان می‌شود، برآشفته می‌شوند و آن را حاکی از عدم شایستگی خود در نزد دیگران به حساب می‌آورند و به عکس العمل شدید دست می‌زنند (روزنتال[۷۵] و همکاران، ۱۹۸۲؛ به نقل از لطف‌آبادی،۱۳۷۹).

شکل‌گیری حرمت به خود:

دو فرضیه اساسی ‌در مورد ایجاد حرمت به خود وجود دارد : ۱- فرضیه تصویرسازی، ۲- فرضیه مربوط به حافظه

فرضیه تصویر سازی: براون، کینا و پاتز[۷۶](۱۹۹۸؛ به نقل از سلطانی،۱۳۸۵) دریافتند که وقتی از شخصی خواسته می‌شود تا تصویری از خود بیان کند، شخص تصویری را که دیگران از او دارند را بیان می‌کند و در واقع زمانی می‌توانیم خودمان را تصور کنیم که با مشاهده این موقعیت‌های متفاوت، سناریوهای مختلفی را ابداع‌ کنیم. طبق این فرضیه شخص کاملاً تحت تاثیر محیط قرار دارد و موقعیت‌های محیطی سبب ایجاد تصویر ذهنی به خصوص از فرد می‌شود و او نقش زیادی در پیدایی تصور ذهنی از خودش ندارد.

فرضیه مربوط به حافظه: دومین فرضیه در رابطه با حافظه است، یعنی شخص در طبقه‌بندی اطلاعات نقش مهمی دارد و در واقع فرضیه حافظه، فرضیه تصویر ذهنی را تکمیل می‌کند. تایلور[۷۷](۱۹۷۵؛ به نقل از کیا،۱۳۸۶) می‌گوید: تصور دیگران به مراتب ساده‌تر از تصور خود است، زیرا شحص بهتر می‌تواند محیط بیرونی را تصور نماید. در ضمن اشخاص یا اشیایی که نزدیک او هستند آسان‌تر تصور می‌شوند و فاصله فیزیکی در فرایند حافظه اهمیت زیادی دارد. در این فرضیه خود به صورت یک ساختار شناختی شرح داده می‌شود و فرایند یادآوری و رمز‌گردانی در آن نقش زیادی دارد. طبق این فرضیه اطلاعات جدید وارد ساختار شناختی خود می‌گردند و بعداً به صورت ویژه و مطلوبی یادآوری می‌شوند.

‌بنابرین‏ دو فرضیه مذبور مکمل هم هستند، فرضیه تصویر سازی بیشتر به اطلاعات ورودی به ذهن می‌پردازد و فرضیه حافظه مربوط به طبقه‌بندی این اطلاعات ورودی است. در فرضیه مربوط به حافظه شخص علاوه بر این‌که تعامل پویایی با محیط برقرار می‌کند، خودش هم فعال است و سعی می‌کند اطلاعاتی را که از محیط به دست می‌آورد تجزیه و تحلیل نماید (لرد[۷۸]، ۱۹۸۷؛ به نقل از کیا، ۱۳۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...