– نسل امروز نسبت به نسل پیشین از عاطفه کمتری برخوردار است. هنوز پدر یا مادر نشدهاند که قدر بدانند.
n چاقو خُو دُمبهَ نی بینَه. چاقو دسته خودش را قطع نمیکند.
čāqu xu domba ni binə.
– این زبانزد چگونگی یک حقیقت و واقعیت را میخواهد بیان نماید، این که آدمی فیالنفسه بدی و نابودی خودش و خویشاوندان خود را خواستار نیست، اگر چنانچه گاهی نیز اتفاقی حادث گردد، ناشی از جهل و عدم شناخت آدمی است.
– بیان چیزی که امکان عملی شدن آن ممکن نیست، به عبارت دیگرچاقو در عین این که نقش چاقو بودن خود را داراست، نمیتواند دسته خودش را ببرد.
– انسان به خودیها آزار جدی نمیرساند.
n اَمی پئر چی بوکُوده تا ، امی مارَه مرد بُکونی پدر ما چه کار کرده تا شوهر ننه ما بکند .
ami pe:r či bugodə tā ami māra mard , bokuni.
آنچه که این زبانزد در میگوید، ازدواج مجدد به نوعینامطبوع بودن خویشاوندی ناتنی را نشان میدهد.
« در هر جامعهای ازدواج مجدد گسترهای ازخویشاوندان جدید را به خانواده نخستین زن و مرد وارد میکند که خویشاوندان ناتنی نامیده میشوند. نخستین و نزدیکترین حلقه این خویشاوندان، شوهرِ مجدد مادر، و زنِ مجدد پدر است که در فارسی برای نامیدن آنها میتوان از جفتِ ناپدری، شوهر ننه، و نامادری، زن بابا استفاده کرد. اما دو اصطلاح شوهر ننه، و زن بابا بارِ عاطفی نامطبوعی دارند، زیرا گوینده از دادن مفهوم پدری و مادری به ناپدری و نامادری خود سرباز میزند.» (باطنی، ۱۳۷۰: ۱۶۶)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همان طوری که از ترکیب مارَهَ مرد، به دلیل بار عاطفی نامطبوعی که دارد فرزندان زن شوهرِ زن را زن بابا و گاهی هم به ناچار آقاجان صدا میکردند. در این زبانزد هم نوعی بیتوجهی و کم محلی نیز دریافت میگردد.
– اینجا تنها تکیه بر نامطبوع بودن شوهر ننه نیست، بلکه بیعاطفگی و بی احساس بودن مردم نسبت به هم است.
n سَردَ پَلا نَهَر نباَ ، پئر زَنَ مَار نَبَاَ .
همچنانکه برنج سرد جانشین ناهار نمیگردد، زن بابا نیز مادر محسوب نمیشود.
sərdə pla nəhar nəbə pe: r zan mar nəbə.
– آنچه که این زبانزد بازگو میکند نوعی جایگزینی و جانشینی نامطبوع است. اگر بخواهیم نگاهی اجمالی به جامعه سنتی داشته باشیم و جایگاه زن (مادر) را بررسی کنیم میبینیم که زن (مادر) در این جامعه خود نوعی ابزار بود، تا آنجا که مرد میتوانست از او بهره کشی میکرد، چنانچه تاب و توان خودش را از دست میداد و خسته و فرسوده میشد. چه بسا پیشنهاد و موافقت خود را برای گرفتن زنی دیگر اعلام می کرد.
بنابراین زن درچنین جامعهای شایستهترین موجود برای همخوابگی بود ودرجای خود کاروتلاش بیوقفهای نیز باید انجام میداد، البته از دیدگاه جامعه سنتی زن کسی است که، از خانه بیرون نیاید مگر، هنگامی که به گور میرود. که این خود یادآور زبانزد معروفی است، زن با لباس سفید به خانه بخت میرود و با لباس سفید(کفن) از خانه بیرون میآید.
در چنین اوضاع و احوالی که مادر واقعی یک خانواده این چنین داستان غم انگیزی داشته باشد، چه انتظاری از (پئرزن) زن بابا میتوان داشت؟ آیا زن بابا میتواند نقش عاطفی و روحی روانی مانند مادر واقعی در خانواده ایفاء کند؟ چگونه میتواند باور کرد وقتی که فرزندان شوهر، زن بابا خودشان را با نام ājey «اَجی» یا ābji «آبجی» صدا میزنند، همان احساسی را دارند که مادر واقعی خودشان را صدا میزدنند.؟
زن بابا معمولاً در خانواده جدید راحت تر جذب میگردد، ولی برعکس، در برابر «مارَ مرد» که غالباً «آقاجان» صدا میزنند، مقاومت بیشتری وجود دارد. به همین نسبت ، چنین نگرش نامطبوع در فرزندخواندگی نیز دیده میشود. مثلاً در برابر واژگانی چون: فرزند خوانده، دختر خوانده و پسر خوانده، در گیلکی تنها واژه «bədāštə zāy» (بداشته زای) به کار میرود که تعبیری تحقیر آمیز است که دلالت بر تنزل موقعیت فرزند خوانده در نظام ارزشگذاری اجتماعی گیلکی میکند.
n کُن دوُج[۲۴] مِن بُوخُس ، زن مارَه خُونه نُوخُس!
زیر تلمبار بخواب ولی در خانه مادر زن نخواب .
kondoj men buxos , zan māra xunə nuxos.!
– اصولاً در جوامع روستایی و حتی در شهرستانهای کوچک، مادر شوهر نقش اساسی در خانه دارد و در واقع قهرمان و نقش اصلی را بازی میکند.
هر اندازه از روستا فاصله میگیریم و به طرف شهرهای بزرگ و جوامع مدرن نزدیک میشویم، نقش مادرزن و حضور او به صورت گستردهتری قابل لمس است، تا جایی که برای داماد، چهره مادرزن به صورت کابوسی در ذهن وی نقش میبندد، حتی کار به جایی میرسد که داماد حاضر میشود، در بدترین مکان ممکن(کُندوج) بخوابد، ولی در خانه مادرزن بیتوته نکند.
n مِمبَرا مَانه ، نه شا تودَن ، نه شَا سُو جا نئن
به مانند منبر است نه می شود آن را دور انداخت و نه سوزاند.
məmbara māna , naša tudan naša sojāne:n.
– آنچه که در این زبانزد نهفته است اشاره به جگر گوشه و پاره تن آدمی دارد و انسان قادر نیست تصمیم عجولانه و بد درباره فرزند خودش بگیرد، بعضی از موضوعات به دلخواه شخص نیست و نمیتوان به راحتی از آن گذشت در واقع نوعی تقدیر و سرنوشت نیز در خود دارد.
منبر: صندلی است که از چوب مخصوص سازند و به شکل خاصی نیز حجّاری و کنده کاری شده است و سه تا هفت پله نیز دارد در مسجد برای واعظان و روحانیون در جایگاه مخصوص قرار داده شده است و بسیار نمادین و مقدساست و مردم اعتقاد و باورخاصی نسبت به روا کردن حاجتها دراذهانشان دارند، به نخستین جایی که مراجعه میکنند و آنجا را آماح بوسهها و صلوات خود قرار میدهند همین منبراست.

«انسان کرامات فراوانی به گیاهان نسبت میدهد. در اکثر کشورها درخت پرستی سابقه کهن دارد. به نظر ایرانیان قدیم، زرتشت درخت سرو را از بهشت به زمین آورد مردم ایران و بسیاری از کشورهای متمدن برخی از درختان را صاحب قدرت میشمارند و زنان برای آنکه بارور گردند به آنها متوسل میشوند.» (آریانپور، ۱۳۵۴: ۹۹)
۴-۲-۴ زبانزدهای فرهنگیاجتماعی با رویکرد مرد سالاری و سنّت
n آدم بی پول بیبی، بی پیله تر نینی. آدم بی پول باشد ، بدون بزرگتر نباشد.
ādəm bi pol bi-bi bi peletər ni-bi.
– آنچه که این زبانزد در خود نهفته دارد، بازگویی این مطلب است اولین جامعه انسانی که متشکل از چند نفر(مرد، زن، فرزند) و با هم در زیر یک سقف زندگی میکنند خانواده است.
ساختار خانواده در قدیم (جامعه سنتی) بر پایه مرد استوار بود. نوعی مرد سالاری و پدر سالاری حاکم بود، پدر خانواده هم نقش کارفرما، هم مربی آموزش کار به فرزندان را داشت. بنابراین فقدان پدر در خانواده ، مساوی با فرو ریختن خانواده و از هم گسیختگی و یتیم شدن فرزندان بود.
– این زبانزد بیانگراین است فقر را میتوان تحملکرد ولی نبود والدین به ویژه پدر، تحملناپذیر است.
– پول را در هر شرایطی میتوان به دست آورد، ولی بزرگتر خانواده غیرممکن است. بزرگتر شامل پدر و مادر میشود.
n حکیم وَاوِهِ دَس ، تاوان نَدارَه. دستی که حکیم ببرد دیه ندارد.
hakima vāvə dəs tāvān nədarə.
– این زبانزد در خود نوعی مصلحت اندیشی نهفته دارد، گاهی آدمی دچار سردرگمی میشود که خودش نمیتواند برای خود خط و مشی را تعیین نماید، به ناچار برای این که خودش را از این مخمصه برهاند، به کسی که متخصص آن کار است، مراجعه میکند. دستور و تجویز متخصص ضامن رهایی وی از آن مشکل است.
– دستی که حاکم ببرد خون نمیآید.
– همیشه باید به اهل فن مراجعه کرد.
– کاردانی و اعتقاد داشتن به خبرگان.
n خُو پئرَه پَا چَالَه پا دُگُودُو. پایش را در جای پای پدرش گذاشت.
xu pe: rə pā čālə pā dogudo .
– آنچه که در این زبانزد نهفته است اشاره دارد به یکی از اساسیترین الگوی زندگی، یعنی تربیت خانوادگی، خانواده اولین جامعه کوچک است که ما در آن شکل میگیریم و رشد میکنیم و وارد جامعه میشویم، چنانچه شخص از آموزههای والدین به بهترین نحو ممکن استفاده نماید، میتواند برای جامعه فردی مفید و سازنده باشد و بالعکس چنانچه در تعلیم و تربیت قصوری ورزیده شود خود و جامعه را به اضمحلال میکشاند.
– « اگرارکان اصلی خانواده را به صورت یک مثلث متصّور شویم، مرد که دراین محیط ابتدا تحت عنوان همسر ظاهر میشود، دربالای آن قرار میگیرد. به این دلیل که وظیفه نان آوری به طور خاص برعهدۀ اوست، در نظام یک خانواده روستایی، ساماندهی اوضاع به عهدۀ مرد است و با درنظر گرفتن فرهنگ مرد سالاری، این مرد است که زن و فرزندان را در مسیری که گاه خود تعیین کنندۀ آن است سوق داده وهمراهی می کند.
علاوه برنظارت فرزندان، کنترل زن از نظر اخلاقی درخانه و اجتماع نیز بر عهده مرد است وامری الزامی به حساب میآید و در صورت عدم نظارت مداوم مرد، زن در پیآن خانواده درخطر جدی قرارمیگیرد.» (ستاری ،۱۳۷۳: ۵۶)
– پسر کو ندارد نشان پدر تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...