افسردگی یکی از شایع‌ترین مشکلات حیطه سلامت روان در جهان و علائم افسرده ساز رایج‌ترین شکایات کودکان و نوجوانان است. میزان شیوع افسردگی در طی عمر برای نوجوانان در سراسر دنیا ۱۴ درصد تخمین زده شده است، اما میزان شیوع افسردگی کودکی و نوجوانی در ایران به‌طور دقیق مشخص نیست و علت آن عدم انجام یک تحقیق کامل و مبتنی بر نمونه‌گیری صحیح در کل کشور است. این میزان در تحقیقات مختلف و بر مبنای پرسشنامه‌های مختلف محقق ساخته، پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه افسردگی کودکان کواکس (CDI) بین ۱۰ تا ۳۰ درصد برآورد شده است (بانکی، امیری و اسعدی،۱۳۸۸). با توجه به شیوع گسترده افسردگی در کودکان و نوجوانان، گاهی اوقات از آن به‌عنوان بیماری سرماخوردگی در میان اختلالات روان‌پزشکی کودکان یاد می‌شود (استافر،۲۰۰۰). به دلیل اینکه تقریباً دوسوم کودکان افسرده به بزرگ‌سالان مبتلا به افسردگی اساسی تبدیل می‌شوند و ۱۰ تا ۱۵ درصد آن‌ها از این طریق به زندگی خود خاتمه می‌دهند، پرداختن به اختلال افسردگی در کودکان و شناسایی روش‌های درمانی اثربخش بر کاهش آن از اهمیت بسزایی برخوردار است (سگال، ویلیامز و تیزدل، ۲۰۰۲).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از دیگر عواملی که تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر شکل‌گیری اختلالات اضطرابی در کودکان دارد، ویژگی‌های روان‌شناختی والدین آن‌ها علی‌الخصوص خودکارآمدی است. بسیاری از رفتارهای انسان با سازوکارهای نفوذ بر خود، برانگیخته و کنترل می‌شوند. در میان مکانیسم‌های نفوذ برخود، هیچ‌کدام مهم‌تر و فراگیرتر از باور به خود کارآمدی شخصی نیست. اگر فردی باور داشته باشد که نمی‌تواند نتایج مورد انتظار را به‌ دست آورد و یا به این باور برسد که نمی‌تواند مانع رفتارهای غیرقابل‌قبول شود، انگیزه او برای انجام کار کم خواهد شد. اگرچه عوامل دیگری وجود دارند که به‌عنوان برانگیزنده‌های رفتار انسان عمل می‌کنند، اما همه آن‌ها تابع باور فرد هستند. خودکارآمدی، توان سازنده‌ای است که بدان وسیله، مهارت‌های شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به‌گونه‌ای اثربخش ساماندهی می‌شود (بندورا،۲۰۰۶). خودکارآمدی به داشتن مهارت یا مهارت‌ها مربوط نمی‌شود، بلکه به داشتن باور به توانایی انجام کار در موقعیت‌های مختلف، اشاره دارد. خودکارآمدی عبارت است از باور فرد، در این خصوص که توانایی انجام تکالیف را دارد یا خیر. خودکارآمدی بر روشن شدن لیاقت و قابلیت فرد، برای کنار آمدن مؤثر با بسیاری از موقعیت‌های تنش‌زا مبتنی است (شوارزر و لوزیسیزک، ۲۰۰۵) و دربرگیرنده احساس خوشایند فرد در انجام تکالیف است که به‌طور فراگیری با انگیزش و انجام موفقیت‌آمیز تکالیف در تمامی انسان‌ها مرتبط است (سالیوان و مالیک،۲۰۰۰).
به‌طور خاص خودکارآمدی والدین تأثیر گسترده‌ای بر کیفیت ارتباط والد با فرزندش دارد (کلارک،۲۰۰۷). خودکارآمدی والدینی به میزان صلاحیت و شایستگی‌ای گفته می‌شود که والدین در مدیریت مشکلات فرزندشان احساس می‌کنند (ماش[۱۵] و جانستون[۱۶]،۲۰۰۵). والدین به‌منظور احساس خودکارآمدی نیازمند دانش و اطلاعات در زمینه تکنیک‌های مؤثر مراقبت از کودک هستند. آن‌ها بایستی به توانایی‌های خود اعتماد کرده و مطمئن باشند که عملکردشان تأثیر مثبتی بر رفتارهای کودک می‌گذارد (کولمن[۱۷] و کاراکر[۱۸]،۲۰۰۳؛ تتی[۱۹] و گلفند[۲۰]،۲۰۰۷). خودکارآمدی والدینی یک ساختار شناختی مهم در ارتباط با عملکرد والدین است. خودکارآمدی والدینی به ارزیابی والدین نسبت به توانایی خود در ایفای موفقیت‌آمیز نقش والدگری اطلاق می‌شود؛ بنابراین افرادی که به توانایی‌ها و مهارت‌های خود در نقش والدگری اعتماد داشته باشند، خودکارآمدی بالاتری را احساس می‌کنند (جونز[۲۱] و پرینز[۲۲]،۲۰۰۵).
خودکارآمدی والدینی تأثیر به سزایی بر نحوه تعاملات والد- کودک و کیفیت والدگری دارد. بر این اساس والدینی که خودکارآمدی بالاتری دارند، گرایش بیش‌تری به استفاده از روش‌های مثبت والدگری مثل پاسخ‌گو بودن، حساس بودن، گرمی، تحریک‌کنندگی، استفاده از سبک‌های کارآمد سازگاری و مراقبت بدون تنبیه دارند. برعکس والدینی که خودکارآمدی پایین‌تری دارند، گرایش به استفاده از شیوه‌های خشن، تهدیدآمیز، پرخاشگرانه و استفاده از سبک‌های ناکارآمد سازگاری دارند (سندرس[۲۳] و وولی[۲۴]،۲۰۰۵؛ کولمن و کاراکر،۲۰۰۳).
در زمینه‌ مداخلات درمانی به‌منظور بهبود وضعیت روان‌شناختی کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی مداخلات متنوعی صورت گرفته است. درمان‌های رایج اضطراب کودکان به‌طور عمده بر شیوه‌های شناختی- رفتاری تمرکز داشته‌اند. این درمان‌ها در کاهش اضطراب کودکان مؤثر بوده است و تغییرات حاکی از آن، در دوره‌های پیگیری بالای دو سال نیز حفظ شده است (میچایلیزن و کندال[۲۵]،۲۰۱۲). با این وجود درمان‌های شناختی- رفتاری که فقط بر روی کودک متمرکز بوده‌اند، در بعضی اختلالات کودکان که در رابطه با تعاملات اجتماعی کودک شکل می‌گیرد، مانند اختلالات اضطرابی، اثربخشی باکفایتی ندارند. ازآنجایی‌که تحقیقات نشان داده است که بهبود عملکرد اعضای خانواده و افزایش تعاملات مثبت والد-کودک می‌تواند در پیشگیری یا رشد اختلالات اضطرابی در کودکان مفید باشد، درمان‌های شناختی- رفتاری به سمتی پیش‌ رفته‌اند که والدین را در فرایند درمان درگیر سازند (مک کناچی و همکاران، ۲۰۰۷؛ نقل از کندال،۲۰۱۳).
در حیطه روان‌درمانی کودکان تلاش‌های گسترده‌ای به‌منظور درگیر ساختن والدین در فرایند درمان کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی انجام شده و به ثبت رسیده است. یکی از این مداخلات که از پیشینه نظری و پژوهشی گسترده‌ای برخوردار است ‌درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک[۲۶] است. ‌درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک، روشی است که به یاری والدین می‌پردازد تا رابطه‌شان را با کودکان مشکل‌دار بهبود بخشند تا بتوانند مسائلشان را حل کنند (کندی[۲۷] و همکاران،۲۰۱۴). درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک، یک رویکرد درمانی است که تکنیک‌های رفتاری و سنتی را در درمان مشکلات رفتاری کودکان، یکپارچه می‌کند. درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک، درمانی است که از لحاظ تجربی مورد حمایت بوده و برای درمان اختلالات رفتاری در کودکان و خانواده‌هایشان طراحی شده است. هدف از ایجاد درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک این بود که از سوء رفتاری که والدین با فرزندانشان دارند، جلوگیری به عمل آید (کندی و همکاران،۲۰۱۴).
درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک به والدین کمک می‌کند تا با کودکانشان روابطی گرم و پاسخگرانه برقرار سازند و رفتارهای کودک را به‌طور مؤثرتری مدیریت نمایند. درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک بر این فرض استوار است که بهبود تعامل والد- کودک منجر به بهبود عملکرد خانواده و کودک خواهد شد (انتن و گولان،۲۰۰۹). تحقیقات نشان داده مادرانی که سطوح بالایی از اضطراب دارند گرایش دارند که از کودکانشان بیش‌ازاندازه حمایت کنند، گرمی کمتری به کودک ابراز می‌کنند و به وی خودمختاری و استقلال کمتری دهند (بایر، سانسون و همفیل[۲۸]، ۲۰۰۶؛ نقل از کندی،۲۰۱۴). با توجه به اینکه عواملی از قبیل حمایت بیش‌ازحد والدین باعث می‌شود ترس حضور در موقعیت‌های جدید در دل فرزندان به وجود آید، کودکان چنین والدینی فاقد تعاملات اجتماعی می‌شوند؛ چون نمی‌دانند در جمع چه باید بکنند، لذا ترجیح می‌دهند در گوشه‌ای تنها و ساکت بنشینند. همچنین والدینی که مرتب درباره‌ی نظرات دیگران راجع به کودک خود صحبت می‌کنند، ترس از ابراز وجود را در دل فرزندانشان به وجود می‌آورند. بنابراین بازسازی و بهبود این‌گونه رفتارهای والدین در تعامل صحیح والد- کودک می‌تواند نقش مهمی در کاهش اضطراب کودک داشته باشد.
از مداخلات دیگری که اثربخشی آن در زمینه اختلالات اضطرابی کودکان از حمایت نظری و پژوهشی گسترده‌ای برخوردار است، بازی‌درمانی است. بازی‌درمانی، روشی است که به یاری کودکان مبتلا به اختلالات روانی می‌پردازد تا بتوانند مسائلشان را حل کنند و درعین‌حال نشان‌دهنده این واقعیت است که بازی برای کودک همانند یک وسیله طبیعی است، با این هدف که او بتواند ویژگی‌های درون خود را از طریق بازی بروز دهد و آن‌ها را به نمایش بگذارد، همانند آن‌گونه از درمان‌هایی که بزرگ‌سالان از طریق آن با سخن گفتن مشکلات روانی خود را بیان می‌کنند (ری،۲۰۰۸). بازی‌درمانی روشی درمانی است که از رابطه متقابل و سالم بین والدین و فرزند الگوبرداری شده است. لون فلد (۲۰۰۳) معتقد است نقش اساسی بازی آن است که کودک را از مرحله عدم بلوغ هیجانی به بلوغ هیجانی رهنمون می‌سازد. هدف متخصصینی که با کودکان کار می‌کنند، این است که رشد کودک را سرعت بخشند و بازی‌درمانی یکی از راه‌های مؤثر برای بهبود رشد کودک است (نقل از براتون و همکاران،۲۰۰۵).
بازی مهم‌ترین شکل فعالیت در سنین کودکی است که می‌تواند بر کل شخصیت کودک و رشد و شکوفایی او در تمام زمینه‌های آن اعم از اجتماعی، عقلانی، اخلاقی و … مؤثر باشد (لندرث،۲۰۰۲). کودکانی که در بازی پرورش کافی یافته باشند، قطعاً بیشتر قادر خواهند بود که در جهان پرهیاهوی امروز از نیروی تفکر بهتری برخوردار شوند (باگرلی و جن‌کینس،۲۰۰۹). پژوهش‌ها نشان داده‌اند که درمان غیر دارویی اختلالات اضطرابی همچون روان‌درمانی با بهره گرفتن از شیوه‌های بازی‌درمانی برای درصد قابل‌ملاحظه‌ای از کودکان، نتیجه‌بخش بوده است. هرگاه زبان کلامی برای ابراز افکار و احساسات کودکان کفایت نکند، درمانگران از بازی‌درمانی برای کمک به کودکان برای ابراز آنچه آن‌ها را مضطرب کرده است، استفاده می‌کنند (پاون و همکاران،۲۰۰۸). رابطه حسنه‌ای که بین درمانگر و کودک در طول جلسه‌های بازی‌درمانی شکل می‌گیرد، تجربه مهمی را که برای درمان لازم است فراهم می‌آورد. در بازی‌درمانی اسباب‌بازی‌ها مثل کلمات کودک و بازی، زبان کودک است (لندرث،۲۰۰۲).
آمستر (۲۰۰۷؛ به نقل از باگرلی و جن‌کینس،۲۰۰۹) بیان می‌کند که بازی کودک که وسیله طبیعی او برای بیان خود است، موجب برانگیخته شدن افکار، تجربیات و نتایج زیادی می‌گردد و ازاین‌جهت بازی می‌تواند در درمان کودکان به کار رود. همچنان‌ که دیگران کشف کرده‌اند، او نیز دریافته است که بازی معانی و ارزش‌های زیادی برای کودک دارد؛ از جمله اینکه اساس بازی فعالیتی است که کودک در طی آن درک می‌کند، درمی‌یابد و در آن احساس راحتی می‌کند و از این طریق از تعارض‌های درون روانی‌اش که زمینه‌ساز بروز اضطراب و افسردگی است، رهایی می‌یابد.
با توجه به تأثیرات اضطراب، افسردگی و خودکارآمدی والدینی بر رشد روانی- اجتماعی و جنبه‌های مختلف زندگی روان‌شناختی کودکان، بررسی مداخلات تأثیرگذار بر پیشگیری و کاهش اضطراب و افسردگی و بهبود خودکارآمدی والدینی از اهمیت بسزایی برخوردار است. همان‌طور که اشاره شد درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک از جمله درمان‌های نوظهوری است که بر مشارکت والدین و کودکان در فرایند درمان تأکید می‌کند. شواهد اولیه حاکی از اثربخشی خوب این شیوه درمانی در کاهش مشکلات درون‌ریز و برون‌ریز کودکان است. از طرف دیگر بازی‌درمانی به‌عنوان یک شیوه درمانی مناسب در سال‌های اخیر در مورد طیف وسیعی از مشکلات رفتاری و هیجانی به کار برده شده است. با توجه به این بازی‌درمانی بیشتر بر خود کودکان مشکل دارد تمرکز دارد. با توجه به این‌که مطالعات گسترده‌ای در خصوص اثربخشی مقایسه‌ای این دو شیوه درمانی انجام‌نشده است پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در علائم اختلالات اضطرابی و افسردگی کودکان ‌دبستانی و خودکارآمدی والدین آنها انجام شده است.
۱-۳. اهمیت و ضرورت پژوهش
پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند که کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی ممکن است تشخیص‌های روان‌پزشکی دیگری را نیز همچون اختلال آسیمگی و افسردگی بگیرند. کاپلان و همکاران (۲۰۰۹) در پژوهشی نشان دادند که کودکان دارای اختلالات اضطرابی احتمالاً ۸ سال پس از شروع اختلال ملاک تشخیصی را دریافت می‌کنند. بنابراین عدم درمان اختلال اضطرابی دوران کودکی ممکن است باعث مزمن شدن و ماندگاری اختلال شود. ازاین‌رو، چون اختلالات اضطرابی ریشه اختلالات دیگری در بزرگ‌سالی می‌شود، ضروری می کند پژوهش‌هایی برای بررسی اثربخشی مداخلات مؤثر بر این اختلالات انجام گیرد.
اختلالات اضطرابی می‌تواند کودک را از شرکت در بسیاری از تجربه‌های آموزنده و همچنین از ارتباط با افراد متفاوت بازدارد و این خود زمینه‌ای می‌شود برای تعاملات اجتماعی ضعیف و به‌تدریج انزوا و گوشه‌نشینی که این مسئله اگر درمان نشود هم برای کودک و هم برای والدین او مشکلات متعددی را چه در حال و چه در آینده به وجود می‌آورد (گرینسپن،۲۰۰۶).
پیشینه پژوهشی در داخل کشور نشان می‌دهد که تاکنون به بررسی دقیق مداخلات اثربخش بر اختلالات اضطرابی کودکان اهمیت مناسب داده نشده ‌است و عوامل مؤثر بر این مشکلات شایع کمتر موردتوجه قرار گرفته است. از سوی دیگر نحوه کاهش ‏اختلالات اضطرابی کودکان و عواقب مخرب آن‌ها از اولویت‏های‏ پژوهشی بسیاری از مراکز تحقیقاتی به شمار می‏آید. بیشترین تمرکز پژوهشگران این مراکز معطوف به طراحی و تکمیل روش‏ها و رویکردهایی است که امکان بررسی دقیق‏ و قابل‌اطمینان عوامل مؤثر بر این اختلالات را فراهم‏ می‏سازد. بر اساس مقالات مطرح‌شده و شماری از تحقیقات، در ایران با آسیب‌های عمده و در حال گسترشی در حوزه اضطراب کودکان روبه‌رو هستیم (مصطفوی و همکاران،۱۳۹۱).
اختلال‌های اضطرابی و افسردگی کودکان مشکلات فردی و اجتماعی فراوانی را به وجود می‌آورند. کودکان مبتلا به این اختلال‌ها، خانواده، آموزشگاه و اجتماع را با مسائل و دشواری‌های گوناگونی مواجه می‌کنند. اختلالات اضطرابی و افسردگی، کودکان را در برابر آشفتگی‌های روانی- اجتماعی دوران نوجوانی و حتی بزرگ‌سالی آسیب‌پذیر می‌سازند. همچنین مطالعاتی نشان می‌دهد که انواع اختلالات اضطرابی و اختلال افسردگی در میان کودکان جامعه ایرانی روبه افزایش است(عباسی و همکاران،۱۳۸۹). لذا تحقیق و بررسی در مورد مداخلات مؤثر بر اختلالات اضطرابی و افسردگی کودکان از اهمیت بسزایی برخوردار است. لذا پژوهشگر در تحقیق حاضر بر آن شد تا تأثیر درمان تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور را بر کاهش علائم اختلالات اضطرابی و افسردگی کودکان دبستانی و خودکارآمدی والدین آن‌ها مورد مطالعه قرار دهد.
۱-۴. اهداف پژوهش
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در کاهش علائم اختلالات اضطرابی کودکان دبستانی
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در کاهش افسردگی کودکان دبستانی
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در بهبود خودکارآمدی والدین کودکان دبستانی
۱-۵. پرسش‌های پژوهش
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در علائم اختلالات اضطرابی کودکان دبستانی چگونه است؟
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در افسردگی کودکان دبستانی چگونه است؟
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در خودکارآمدی والدین کودکان دبستانی چگونه است؟
۱-۶. فرضیه‌‌های پژوهش
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در کاهش علائم اختلالات اضطرابی کودکان متفاوت است.
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در کاهش افسردگی کودکان متفاوت است.
اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد- کودک و بازی‌درمانی کودک محور در بهبود خودکارآمدی والدین کودکان مشکل دار متفاوت است.
۱-۷. تعاریف عملیاتی متغیرها
علائم اختلالات اضطرابی: در تحقیق حاضر منظور از علائم اختلالات اضطرابی نمره‌ای است که آزمودنی در آزمون غربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب دوره کودکی (بریمایر و همکاران،۱۹۹۹) به دست می‌آورد.
افسردگی: در تحقیق حاضر منظور از علائم افسردگی نمره‌ای است که آزمودنی در مقیاس افسردگی کودکان (کواکس،۱۹۸۱) به دست می‌آورد.
خودکارآمدی والدینی: در تحقیق حاضر منظور از خودکارآمدی والدینی نمره‌ای است که آزمودنی در مقیاس خودکارآمدی والدینی (جانستون و ماش،۱۹۸۹) به دست می‌آورد.
بازی‌درمانی کودک‌محور: در تحقیق حاضر منظور از بازی‌درمانی کودک‌محور، درمان مبتنی بر فعالیت‌های بازی‌محور کودک است که شامل جلسات بازی‌درمانی تعاملی بین مربی/درمانگر و کودک است. هدف تغییر فرایندهای رشدی شامل تمرکز، توجه و جذب و علاقه‌مند شدن، ارتباط هدفمند با دیگران با بهره گرفتن از ژست‌ها (اشارات بدنی)، سمبل‌ها و ایده‌ها برای شکل دادن به حسی از خود به‌عنوان فردی هدفمند و تعاملی است. در این پژوهش برای بازی‌درمانی ۸ جلسه ۴۵ دقیقه‌ای در نظر گرفته‌شده است.
۲-۱. موضع‌گیری‌های نظری پیرامون اضطراب کودکان
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
اصطلاح اضطراب نحستین بار در قرن هجدهم توسط پزشک اسکاتلندی، ویلیام کولن بکار برده شده بود و یک اختلال عصب شناختی را که به انواع متعددی از اختلال های رفتاری منجر می شد، مشخص می‌کرد (ساراسون،۱۳۹۰). در خلال قرن نوزدهم کسانی را که به رغم سلامت ظاهری جسمانی، دارای رفتارهای انعطاف ناپذیر و خود تخریب‌گر بودند، با عنوان “روان آزرده” متمایز می کردند و اینگونه تصور می شد که این اشخاص از اختلال ناشناخته ای رنج می بردند (هلر،۱۳۸۹).
سپس در جریان سال های پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، دیدگاه مبتنی بر پدیدآیی زیست شناختی روان آزردگی، جای خود را به دیدگاه فرویدی مبتنی بر پدیدآیی روانشناختی داد. فروید اصطلاح روان‌آزردگی را به معنای دیگری به کار برد و بر این نکته تاکید کرد که این اختلال از علل جسمانی ناشی نمی‌شود، بلکه ریشه در اضطراب دارد (اگل،۲۰۰۹).
در دهه‌ های اخیر نظریه‌پردازان مختلف و بخصوص نظریه پردازان رفتاری نگر، به مخالفت با این دیدگاه پرداخته‌اند. انتقاد اصلی آن‌ها متوجه این نکته است که روان آزردگی به گستره ای وسیع‌تر از آنچه در وضع کنونی، تحت عنوان اختلال های اضطرابی مشخص می شود، پوشش می‌دهد و بنابراین اضطراب را نمی‌توان در قلمرو آنچه تحت عنوان روان آزردگی مشخص می‌شود، محدود کرد (سادوک و سادوک،۱۳۹۱).
۲-۱-۱. ماهیت و تعریف اضطراب
اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگى و برانگیختگى فیزیولوژیکى است. به‌طور کلى اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسى است که با یک یا چند حس جسمى مانند احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد و غیره همراه است. اضطراب‌ عبارت‌ است‌ از یک‌ احساس‌ ناراحت‌کننده‌ و مبهم‌ ترس، وحشت‌، یا خطر با منشاء‌ ناشناخته‌ که‌ بر فرد مستولی‌ می‌گردد. برای‌ بعضی‌ از افراد این‌ حالت‌ ممکن‌ است‌ ناگهانی‌ روی‌ دهد و بر طرف‌ شود، اما برای‌ بعضی‌ دیگر این‌ حالت‌ به‌ صورت‌ مزمن‌ در می‌آید. بر اساس نظریه تحلیل روانی مهمترین عاملی که علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود، اضطراب است (سادوک و سادوک،۱۳۹۱).
اضطراب، نوعی احساس تعمیم یافته بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم است که با یک یا چند احساس جسمی مانند تپش قلب، تعریق، سردرد، بیقراری، تکرر ادرار و … همراه می‌باشد. اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب‌الوقوع می‌دهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده می‌سازد (دابکین و ژاو[۲۹]، ۲۰۱۱).
احساس ترس و اضطراب تا حد زیادی شبیه یکدیگرند. می‌توان بین آن‌ها براساس زمانی که پدیدار می‌شوند تمایز قایل شد. ترس در موقعیت‌های محدود، نظیر سوار بر قایق بودن، در میان گردباد بودن، روی می‌دهد. هرکسی می‌تواند با دور شدن از موقعیت، از ترس اجتناب ورزد. اضطراب حالت پایداری است که فرد به آسانی نمی‌تواند از آن اجتناب کند. برای مثال، فردی ممکن است اضطراب درباره‌ی آینده یا اضطراب در مورد واکنش متقابل با دیگر افراد و یا «اضطراب شناور» داشته باشد که با هیچ محرک مشخصی در ارتباط نباشد (کالات[۳۰]، ۱۳۸۹).
ترس در خدمت کارکرد مفیدی است و ما را از خطر دور می کند. اضطراب خفیف ممکن است هشیاری و توجه انسان را افزایش دهد. اما فراتر از آن حد معین، نه فقط مفید نیست، بلکه در فعالیت طبیعی نیز اختلال ایجاد می‌کند.
بی‌شک یافتن تعریفی جامع و مانع برای اضطراب بسیار دشوار است. در واقع، مشکل اساسی توافق بر سر تعریف است که در رشته‌های مختلف به دشواری صورت می‌گیرد (کنگ[۳۱] و همکاران،۲۰۱۱).
پاره ای از مولفان اضطراب را مانند هوش، سازه ای استنباطی می‌دانند که بر اساس گزارش‌های فاعلی، رفتار‌های اجتنابی و علائم فیزیولوژیکی سنجیده می‌شود، در حالی‌که هنوز درباره شیوه‌های سنجش نشانه های اضطرابی و چگونگی بروز آن ها در افراد متفاوت اتفاق نظر وجود دارد (ریچ[۳۲] و هافمن[۳۳]، ۲۰۰۴).
در چهارچوب رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزله یک کشاننده ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می گیرد. مثلا واکنش گریز در حضور یک محرک غیر شرطی محرز، اضطراب قلمداد می‌شود و دفع ادرار و یا حمله به دستگاه های آزمایش و جز آن در شمار آن ها قرار می‌گیرند (کیم[۳۴] و همکاران،۲۰۱۰) .
اضطراب به منزله حالت هیجانی توام با هشیاری مستقیم نسبت به بی معنایی یا نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم. نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختی‌های آینده، توام با احساس بی لذتی یا نشانه‌های بدنی تنش. منبع خطر پیش بینی شده می تواند درونی یا بیرونی باشد (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳).
۲-۱-۲. اختلالات اضطرابی در کودکان
اضطراب در کودکان مانند اختلال هراس در بزرگسالان، معمولا با علائم جسمی و حملات وحشت‌زدگی آغازمی‌گردد که متعاقبا پاسخ دلبستگی کودک را برمی‌انگیزد و منجر به رفتارهای اجتنابی می‌گردد. برای مثال در کودکانی که سطح اضطراب بالایی را تجربه می کنند، بسیار شایع است که ترجیح می‌دهند به جای رفتن به مدرسه در منزل بمانند؛ معمولا به این دلیل که در محیط مدرسه وحشت‌زدگی را تجربه می‌کنند (ذولفقاری و همکاران،۱۳۸۷).
کودکی که دچار اضطراب است، هیچ‌گونه تمایلی به جدایی از محیط خانواده و والدین ندارد و با احساسی از ترس غیرمعمول، از هر موقعیتی که ممکن است باعث دور شدن و جدایی او از والدینش شود، اجتناب می‌ورزد (بیدل[۳۵]، ترنر[۳۶]، یانگ[۳۷]، آمرمن[۳۸]، سالی و کراسبی، ۲۰۰۷). این کودکان از رفتن به مکان‌هایی که مستلزم حضور مستقلانه است، مانند مدرسه، کلاس ورزش و بازی با همسلان در محیط خارج از خانواده احساس خجالت و عصبانیت می‌کنند. نگران این هستند که مبادا والدینشان را از دست بدهند و داثما از اینکه والدینشان آن‌ها را تنها بگذارند و به بیماری مبتلا شوند، مضطرب می‌شوند (ایزن و همکاران،۲۰۰۷).
اختلالات اضطرابی جزو اختلالات روان پزشکی رایج در دوران کودکی است. معمولاً، در اواسط کودکی، هنگامی که جدایی از والدین برای رفتن به محیط هایی مانند مدرسه اهمیت بیشتری می یابد، اضطراب کودکان بیشتر نمایان می‌شود، اما در کودکان بزرگتر و نوجوانان هم دیده می‌شود. کودکان و نوجوانان مبتلا به اضطراب، در خطر آسیب‌های تحصیلی و سوء رفتار توسط همسالان هستند (بیدل، ترنر، یانگ، آمرمن، سالی و کراسبی، ۲۰۰۷) . همچنین معمولاً ابتلای به اختلالات اضطرابی به دوره ای درازمدت از ناتوانی می‌ انجامد و مبتلایان به این اختلال از آسیب های چشم‌گیری در کارهای روزانه زندگی و تحصیلی، روابط اجتماعی و شغلی رنج می برند (ویتچن[۳۹]، فوچ[۴۰]، سونتاگ[۴۱]، مولز[۴۲] و لیبوویتز[۴۳]، ۲۰۰۰).
اضطراب در دوره کودکی گاهی به قدری شدید است که موجب بروز حالت هایی نظیر سرخ شدن چهره، لکنت زبان، تعریق، دل درد، افزایش ضربان قلب، لرزش یا حمله وحشت زدگی کامل در موقعیت های برانگیزنده استرس می شود. کودکان مبتلا به اضطراب همواره عقیده دارند که خطرهای مبهم و ناشناخته‌ای آن‌ها را تهدید می‌کند و این اضطرابی که ریشه نسبتا نامعلوم دارد، در تمام جنبه‌های روانی و جسمانی آن‌ها نمود می‌یابد. حتی این دیدگاه که دیگران ممکن است به آن‌ها آسیب بزنند نیز موجب اضطراب بیشتر در این کودکان می شود. کودکان مبتلا به اضطراب در یک دور باطل، منتظر بروز مشکل ناراحتی در موقعیت های مشخص هستند، انتظاری که با نزدیک شدن به موقعیت مضطرب کننده، اضطراب بیشتری در آن ها بر می انگیزد و این تنها به افزایش دلشوره و تشدید بیشتر نشانه های جسمانی آن ها در موقعیت می‌شود. این نشانه‌ها تاییدی می‌شوند برای این موضوع که موقعیت های مختلفی که برای کودک اضطراب را به همراه آورده اند، درمانده کننده است، لذا کودک هیچ وقت نمی‌تواند این موقعیت ها را بدون اجتناب تجربه کند و از عدم آسیب‌رسانی آن آگاه شود (بیدل و همکاران، ۲۰۰۷).
اضطراب در کودکی، بسته به گستره موقعیت هایی که شخص از آن‌ها می‌ترسد و دوری می کند، به عنوان اضطراب فراگیر یا خاص تشخیص گذاری می شود. برای مثال، کودکی که صرفا در مورد رفتن به مدرسه مضطرب است، اما در مورد دیگر موقعیت‌های ارتباطی و اجتماعی مضطرب نیست، دچار اضطراب خاص تشخیص داده خواهد شد. نوع فراگیر با سن شروع پایین، همایندی بیشتری با اختلال های دیگر مانند افسردگی و سوء مصرف الکل، تاثیرات منفی تر بر فعالیت‌های تحصیلی و شغلی شخص مرتبط است (ویتچن و همکاران، ۲۰۰۰) و از طرفی اگر مداخلات درمانی صورت نگیرد، این اختلال به دوره طولانی از ناتوانی منجر شده و فرد مبتلا مشکلات زیادی را در حوزه کارکرد شخصی و اجتماعی خود متحمل می‌شود (ریچ[۴۴] و هافمن[۴۵]، ۲۰۰۴).
بخشی از مطالعاتی که در رابطه با اضطراب کودکان و نوجوانان انجام شده‌است، نشان داده‌اند که تجربه اضطراب در طول تحصیل، مشکلاتی را برای کودکان و نوجوانان ایجاد می‌کند که علاوه بر ناراحتی‌های شخصی، ممکن است بر عملکرد تحصیلی، شغلی و روزانه آن‌ها، تاثیرات منفی داشته‌باشد (بیدل و همکاران،۲۰۰۷). اختلالات اضطرابی علاوه بر میزان شیوع بالایی که در دوره کودکی دارد، به طور قابل ملاحظه‌ای در شکل‌گیری طبیعی مهارت‌های سازگاری مداخله کرده و منجر به اختلال در مکانیسم‌های مقابله‌ای می‌شود (کسلر[۴۶]،برگلوند[۴۷]، دملر[۴۸]، جین[۴۹]، مریکانگز[۵۰] و والترز[۵۱]، ۲۰۰۵). از سوی دیگر، تحقیقات طولی مختلف حاکی از این است که اختلالات اضطرابی در کودکی و نوجوانی، پیشایند اختلال افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر می‌باشد و در صورت عدم درمان و مزمن شدن این اختلال، افت شدید سازگاری فرد، پیش‌بینی می‌شود (روا و آنتونی، ۲۰۰۵).
۲-۱-۳. شیوع اختلالات اضطرابی در کودکان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...