دانلود فایل ها در رابطه با مبنا و لوازم … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
-
- زن برهنه از پله پایین می آید ………………………………………………………………………۱۰۰
مقدمه
مارسل دوشان یکی از بانفوذترین هنرمندان نیمهی اول قرن بیستم است که بحث و اظهارنظرهای ضد و نقیض درباره کارهای او در دهههای شصت و هفتاد به اوج خود رسید. در واقع آثار حاضرآمادهی وی در نیمهی دوم قرن باعث ایجاد جریانهای برجستهای در زمینه هنر و فلسفهی هنر شد. او در خلق این آثار از زبان و انواع جناسهای لفظی و تصویری، انتخابهای تصادفی، و دستمایههای مبتذل و بیدوام به عنوان ابزار و موضوع بهره گرفت.
دوشان در سال ۱۹۱۳ اولین حاضرآماده را ارائه کرد و این روند ارائه آثار حاضرآماده حدود هفت سال با حضور هر از گاه حاضرآمادهای جدید امتداد یافت، پس از آن دوشان خلق آثار حاضرآماده را نه به صورت کلی بلکه به عنوان یگانه روش خلق اثر کنار گذاشت و به انواع دیگر خلق آثار هنری پرداخت.
اهمیت آثار حاضرآماده به این جهت است که هنر پس از حضور این آثار، دیگر نمیتوانست هویت قبلی خود را بازیابد. دوشان با ارائه این آثار، فعل خلاقانهی هنرمند را که عاملی برای ارزیابی اثر بود تبدیل به یک فعالیت خام و بدوی نمود و تا حد یک تصمیمگیری فکری و عمدتاً تصادفی که برمبنای آن، این یا آن شی یا کنش «هنر» نامیده میشد، تنزّل بخشید. وی با ارائه آثار حاضرآماده نشان داد که هنر میتواند مستقل از ابزار و رسانههای مصنوع دست انسان مانند نقاشی و مجسمهسازی، و ورای ملاحظات مربوط به ذوق و سلیقه وجود داشته باشد. حرف دوشان این بود که هنر بیشتر با انگیزههای هنرمند مرتبط است تا کاری که با دستانش انجام میدهد یا احساسی که شخص هنرمند درباره زیبایی دارد. به زعم او، تصور و معنا مقدم بر فرم تجسمی انگاشته میشد، همچنانکه تفکر بر تجربه حسی تقدم داشت. و به این ترتیب، سنّتی که آن را میشود بدیل هنر آوانگارد قرن بیستم دانست، پا به عرصه وجود نهاد. تا قبل از آثار حاضرآمادهی دوشان، و حتی میتوان گفت بعد از وی با تأخیری قابل اعتنا تا دهههای پنجاه و شصت میلادی، هنگام صحبت از استقلال حوزه زیباییشناسی، تمام قواعد آن به نظامهای صوری درون حوزه هنر فرو کاسته میشد. یعنی همه دریافتها، درباره زیبایی و هنر به قضاوتهای ذوقی از مناسبات درونی حوزه های مختلف هنری مربوط میشد. به بیان دیگر هنگامی که کانت مقولات را به حوزه اخلاق، زیباییشناسی و شناخت تقسیم کرد، حوزه زیباییشناسی استقلال و خودمختاری خود را به دست آورد و برای دریافت و درک آن نیازی به رجوع به حوزه های اخلاق و شناخت نبود و همچنین از آن مهمتر این که درک و دریافت زیبایی شناسانه کمکی به «فهم» آن دو حوزه دیگر نمیکرد. بدیهی است که با این مباحث، تمام حرکتهای فرمالیستی در مطالعات هنری یا زیباییشناسی فرمالیستی، زیبایی را کاملا صوری و در خود اثر جستجو میکرد و این جریان کانتی که به زیبایی شناسی فرمالیستی منجر شد، در مدرنیسم به اوج خود رسید. در واقع یکی از ویژگیهای برجسته هنر مدرن استقلال هر حوزه، و در نتیجه تلاش در جهت نزدیک شدن به هنر ناب و به تبع آن حرکت به سمت انتزاع بود. حال اگر چنین تقسیم بندی شود، مدرنیسم به لحاظ زیباییشناختی رویکردی فرمالیستی تلقی خواهد شد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دوشان در مخالفت با سنّتی که به نحو روزافزونی فرمالیستی و انتزاعی میشد و هنرمندان معاصرش چون پیکاسو، ماتیس، موندریان و مالویچ، شکلدهندگان اصلی آن بودند (جنبش هنر برای هنر)، آثار حاضر و آماده (هنر به عنوان اندیشه) را عرضه کرد.
گزینش حاضرآمادهها، به گفتهی خود دوشان، هیچ گاه تابع سلیقه یا ذوق هنری نبود بلکه بر واکنش بین بی تفاوتی بصری و فقدان کلی ذوق سالم یا ناسالم و به بیان درست تر، بر بی حسی کامل استوار بود. در واقع هنگامی که دوشان حاضرآمادهها را انتخاب میکرد نه تنها قصد درگیر کردن ذوق زیباییشناسانهی مخاطب خود را نداشت بلکه خود وی نیز در انتخاب این آثار بر فقدان ذوق صحه گذاشته بود.
از لایه های بسیار مهم که باید به آن توجه داشت، ایدهای است که اثر بر مبنای آن خلق یا به هر حال ارائه شده است. توجه به معنای اثر و مفهومگرایی در عرصه هنر جریانی بود که در نیمهی دوم قرن و به صورت آشکار متاثر از دوشان آغاز شد.
در کنار رویکرد مفهومی حضور این آثار به عنوان تجلی ایده هنرمند به پررنگ شدن نقش مؤلف نیز کمک کرد. مطابق این رویکرد برای هنر تلقی شدن چیزی، باید نام مؤلف (همانطور که در مورد چشمه امضاء “R.Mutt” تبدیل به بخشی از اثر شده است و از سوی دیگر با فاش شدن هویت هنرمند اصلی یعنی مارسل دوشان، به آن به عنوان اثر هنری توجه می شود)، محیط و زمینه ارائه (چشمه با اینکه در گالری به نمایش عموم درنیامد ولی با حضور در نمایشگاه بود که بحث در مورد آن آغاز شد) و از همه مهمتر ایدهای که در پس آن است مورد توجه واقع شود. این نظریهپردازی در عرصه قدرت مؤلف معنا مییابد. به عبارت دیگر با آنکه نام این آثار حاضرآماده است اما نمی توان آنها را بدون دخل و تصرف در نظر آورد، اگر دوشان به عنوان هنرمند این آثار را انتخاب نمیکرد، هرگز در گالریها نمایش داده نمیشدند و بحثی در رابطه با آنها در نمیگرفت، همچنانکه اگر کسی به تقلید صرف این انتخابها بپردازد کار وی ارزشی نخواهد داشت، یگانگی این آثار نه در نوع خلق آنها بلکه در رویکرد فکری هنرمندی است که آنها را انتخاب کرده است.
از سوی دیگر توجه به حاضرآمادهها بعنوان آثار هنری زمینهای شد تا فیلسوفانی همچون دانتو و دیکی مسئله «عالم هنر» و «نظریه نهادی هنر» را مطرح کنند. این دیدگاه ها، به علت توجه خاصی که به آثار دوشان بخصوص «چشمه» داشتند (در واقع این اثر را بعنوان نقطهی شروع نظریات خود لحاظ کردند) و با توجه به تحولی که در زمینه خوانش اثرهنری ایجاد کردند قابل بررسی هستند.
رویکردهای اغلب متناقضی که نسبت به حاضرآمادهها وجود دارد تا حدی بخاطر مواضع ضد و نقیضی است که خود دوشان در نقلقولهای مختلف اتخاذ کرده است، وی گاهی بر اندیشه های فلسفی و گاهی برضدفلسفی بودن، بر ضد هنر بودن یا هنرمند بودن و گاهی بر جنبه های روانشناسانهی قابل ردیابی در آثارش صحه گذاشته است تا جایی که خوانشهای گوناگون و گاه متضاد بر پایه آثار و گفتههای وی ممکن شده است. گزارش و بررسی این رویکردهای زیبایی شناسانه و فلسفی در مورد مجموعه «حاضرآماده» و در این مجموعه با توجه خاص به «چشمه» (بدلیل توجه ویژهای که رویکردهای مختلف نسبت به این اثر خاص داشته اند و آن را مبداء قضاوت یا رهیافت خود قرار دادهاند) می تواند در فهم بهتر این رویکردها و آثار حاضرآمادهی دوشان راهگشا باشد.
از این رو برای درک بهتر وضعیت آثار حاضرآماده به عنوان اثر هنری و همچنین بررسی رویکردهای فلسفی مرتبط با آن، در ابتدا و در فصل اول به معرفی دوشان و زمینه شکل گیری آثار حاضرآماده پرداخته خواهد شد. پس از آن آثار حاضرآماده و چشمه به صورت خاص از لحاظ شکل مادی و تاریخ حضور در عرصه هنر مورد بررسی قرار خواهند گرفت. همچنین برای درک بهتر لزوم توجه به این آثار اهمیت هنری و فلسفی آنها برشمرده خواهد شد.
فصل دو به بررسی آراء و نظرات فلسفی مرتبط با آثار حاضرآماده اختصاص دارد و در این زمینه به رویکرد مفهومی که معنا را مقدم بر فرم اثر میداند و تناقض همراه با آن، اهمیت مولف و مخاطب و جریان خودآیینی هنر، و در نهایت رویکرد زیباییشناسانهی کانتی به آثار حاضرآماده پرداخته خواهد شد.
در فصل سه به صورت جداگانه نظریه نهادی هنر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. این توجه ویژه به نظریه نهادی به علت توجه خاص دانتو و دیکی به آثار حاضرآماده میباشد. چنانکه نظریه نهادی به نوعی با توجه به این آثار بسط مییابد و از سوی دیگر این توجه نظریهپردازان نهادی به چشمه به نوعی باعث مشروعیت این گونه آثار به عنوان هنر شده است و فهم بهتری نسبت به آثار حاضرآماده و جریانات هنری متأخر را ممکن میسازد. همچنین از لحاظ ارائه تعریفی مستدل از موقعیت این آثار به نسبت دیگر نظریات موفقتر است.
فصل اول
(معرفی دوشان، زمینه شکل گیری، و اهمیت آثار حاضرآماده)
۱-۱معرفی دوشان و زمینه شکل گیری آثار حاضرآماده
امروزه در رهیافتهای نوین بررسی رویدادها یا آثار فرهنگی و هنری، توجه به زمینه تاریخی، اجتماعی، و حتی سیاسی آن رویداد یا اثر، امری معمول شده است. برطبق مطالعات پساساختارگرایان، معنای اثر نمیتواند در خود اثر خلاصه شود و عوامل متعددی وجود دارند که دلالتهای معنایی اثر را به بیرون از آن انتقال می دهند. به عبارتی، معنای اثر قائم به ذات نیست. براساس مقولهی بینامتنی بودن، عوامل و عناصری وجود دارند که اگر با توجه به متنهای دیگر رمزگشایی نشوند هرگز دلالت معنایی متن خود را آشکار نمیکنند. بنابراین در بدو بررسی هر پدیدهای بهتر است ابتدا با زمینه های شکل گیری و متون مرتبط با آن آشنا شد و سپس جریانهایی را که باعث شکل گیری چنین پدیدهای شده اند، شناسایی و بررسی نمود.
برای تعمیم این رویکرد به آثار حاضرآماده و خود دوشان، بهتر است به زمینه اجتماعی و همچنین چرخشی که در پارادایم موجود در آنزمان با حضور چنین آثاری در حال قوت گرفتن بود توجه نمود.
نوربرت لینتون می گوید:«بال، هولزنبک و تجمع زوریخ هیچکدام پدیدآورندهی جنبشی نبودند که ما به عنوان دادائیسم میشناسیم. این جنبش ریشه در جنگی داشت که انسانها را بر سر یک دوراهی قرار میداد؛ آنها یا میبایست دهشتانگیزترین رخدادها را به مثابهی ضرورتهای وطنپرستی پذیرا میشدند و یا آنکه آنها را به عنوان نشانه و دلیل غیرواقعی بودن پیشرفتهای فنی، تربیتی و سیاسی محکوم میکردند».(لینتن،۱۳۸۲، ص۱۵۰)
جنگ جهانی اول بر سر کسانی که پیروزی عقل را جشن گرفته بودند، همچون ضربهای فرود آمد، ویرانی، مرگ، بدبختی و تخریب آنهمه رفاهی که به موجب عقلانیت تأمین شده بود، نتیجه مستقیم همان عقلانیت شد. مدرنیته تنها سازندگی نبود بلکه تخریب هم بود. گرایشهای ضدمدرن در زمینه هنر، چنانکه از مصادیق آن برمیآید، از آغاز حاکمیت نگرههای مدرن به صورت رگه های مقطعی و گذرا همراه آن بودند و همچون بدیل فلسفیشان، در کنار گرایشهای مدرن پاگرفتند، اما به دلیل گرایش عمومی دوران چندان حمایت نشدند و برای رسیدن به بستر شکوفایی خود، به گونه ای ضعیف شده در بعضی از مکتبها ادامه یافتند. این گرایشها نخستین بار به صورت نقدهایی علیه اصولگرایی مدرنیستی در مکتب دادائیسم اجازهی ظهور یافت. لینتون در اینباره میگوید:«جنبش دادا، بازتاب نخستین حملهی جمعی و صریح است».(همان، ص۵۰) اما پیش از آنکه این مکتب رسماً تأسیس شود مارسل دوشان، که بعدها به آن پیوست، گرایشهای مذکور را تجربه کرده بود.
مارسل دوشان (۱۸۸۷-۱۹۶۸) پسر یک محضردار اهل نورماندی بود و متأثر از برادرانش «ژاک ویون» نقاش و «رمون دوشان» مجسمهساز وارد دنیای هنر شد، اما این تنها شروع کار بود. او، بعد از طبعآزمایی در سبکهای کوبیسم و فوتوریسم و ارائه اثر فوتوریستی مهمی چون زن برهنه از پله پایین می آید(تصویر هفده)، نقاشی بر روی بوم را رها نمود و با ارائه آثار حاضرآماده تمام اصول از پیش تعیین شده در باب هنر و ماهیت ارزشهای سنتی آن را زیر سئوال برد. وی در مصاحبهاش با «پیرکابان» میگوید: «یک نوع رد بر کل زیباییشناسی بود-در جهت معمول کلمه- و نه انجام یک بیانیهی نقاشی نو».(کابان، ۱۳۸۰، ص۱۹۱)
دوشان را میتوان به عنوان یکی از پیشگامان نقد مدرنیته در حوزه هنرهای تجسمی قلمداد کرد. در واقع، آثار حاضرآمادهی دوشان که در زمان ارائه شوخی انگاشته میشد، و دوشان آنها را «چیز» مینامید، به گفتهی اکتاویو پاز «نفی تصور مدرن از اثر است».
۲-۱معرفی آثار حاضرآماده
۱-۲-۱ تعاریف آثار حاضرآماده
Ready-Made اصطلاحی انگلیسی است. دوشان آن را «همه چیز تمام» معنا می کند، مثل لباس حاضری. آندره برتون و پل الوار اولین تعریف را در مورد آن ارائه کرده اند: «یک حاضرآماده، شی ساخته شده است که به مقام شی هنری میرسد، آن هم فقط به انتخاب هنرمند». دوشان اطلاع چندانی در باب معنای این اشیا در اختیار نگذاشته است؛ «من آنها را بدون هیچ قصدی ساختم، هدفی نداشتم به جز خلاصی از شر ایدههایم».(بکولا، ۱۳۸۷،ص۲۷۰) هر حاضرآماده با دیگری متفاوت است، وجه مشترک آنها را میتوان فرآوردهی صنعتی بودن برشمرد. وجه مشترک دیگر شاید این باشد که اشیا غالباً در حالت منفی یعنی در عدم حضورشان معرفی میشوند، اکثر آنها روکش یا جعبهاند؛ پنهان کننده چیزی هستند یا به عبارت دیگر معنای جلب کننده دارند به آنچه فاقد آن هستند. بسیاری از حاضرآمادهها «جای» استقرار چیزی دیگرند؛ جابطری، جاکلاهی، جالباسی، و یا چیزی دیگر را میپوشانند، روکش ماشین تحریر، اما در هر صورت این وجه دوم با وجود اینکه یکی از نکات مهم در توجه به آثار حاضرآماده است، به تمامی آنها قابل اطلاق نمی باشد.
این آثار را میتوان به دوگروه تقسیم کرد: حاضرآمادههای «ناب» و «دستکاری شده». در گروه اول شی وضع اولیهاش را حفظ می کند اما جایش عوض می شود یا عنوانی دیگر میگیرد. در گروه دوم، دوشان علاوه بر انتخاب شی، آن را به نحوی تغییر داده یا با اشیا دیگر تلفیق می کند.(سراییان،۱۳۸۷،ص۵۲)
گروهبندی دیگری که در مورد آثار حاضرآماده وجود دارد، آنها را به دو گروه حاضرآمادهی بیواسطه[۱] و شبهحاضرآماده[۲] تقسیم می کند. بنابر این تقسیم بندی، آثاری که در آنها هیچگونه تصحیح، تقلید، یا ساختمندی دیده نمی شود حاضرآمادهی بیواسطه و آنهایی که دارای چیدمان باشند یا به واسطه قرار گرفتن قطعات و اجزا مختلف به مفهومی چون ترکیببندی برسند همچون «چرا عطسه نمیکنی ررز سلاوی؟» شبهحاضرآماده نامیده میشوند.(همان،ص۵۷)
۲-۲-۱طبقهبندی زمانی آثار حاضرآماده:
در ۱۹۱۳ اولین تجربه های دوشان در مورد حاضرآمادهها صورت میگیرد؛ سه نمونه رفوگری یا تقدیر در کنسرو (تصویر یک) را شاید بتوان اولین حاضرآماده نامید. سه تکه نخ خیاطی یک متری که از ارتفاع یک متری بر روی بوم رها شده و در همان وضعیت پیش بینی نشده و فاقد نظم، که هنگام برخورد با بوم پیدا کرده بودند، ثابت شده اند، این عمل در مورد هر تکه سه مرتبه تکرار می شود. دوشان دراینباره میگوید:« سه نمونه رفوگریهای من از سه تجربه بهدست آمدهاند و شکل در هر یک متفاوت است. خط را نگه میدارم ولی متر از شکل افتاده است. متر در کنسرو است!» (کابان، ۱۳۸۰،ص ۱۰۰)
در همان سال ۱۹۱۳ وی چرخ دوچرخه (تصویر دو) را بعنوان حاضرآماده معرفی کرد. این اولین اثری بود که دوشان آن را حاضرآماده نامید، البته همانگونه که میگوید:
«کلمهی حاضرآماده در ۱۹۱۵ به وجود آمد. یعنی زمانی که به ایالات متحد رفتم. به شکل کلمه برایم جالب بود. اما وقتی یک چرخ دوچرخه را روی یک چهارپایه گذاشتم که چنگکهایش رو به پایین بود، نه هیچ ایدهای از حاضرآماده داشتم و نه از چیز دیگری».(همان،ص ۱۰۰)
پس از آن هر از چند گاهی وی «چیزی» را به عنوان اثر حاضرآماده در میان دیگر کارهایش ارائه میکرد.
در۱۹۱۴ دوشان دو اثر ارائه کرد؛ داروخانه؛ دو نقطهی قرمز و سبز بر روی یک منظرهی آماده که از فروشگاه لوازم هنری خریداری شده بود و جابطری(آبکش یا جوجه تیغی)؛ (تصویر سه)یک جابطری واقعی که از حراج یک هتل خریداری شده بود، دوشان روی آن جملهای نوشته بود که به دلیل گمشدن اصل اثر، جمله هم از بین رفته است.
۱۹۱۶ پیش از بازوی شکسته؛ (تصویر چهار) یک پاروی برف روبی که روی آن پیش از بازوی شکسته نوشته شده است، اولین حاضرآمادهای که در آمریکا خلق شد. و صدای سری؛ (تصویر پنج)یک کلاف نخ که بین دو لوح برنجی با پیچ محکم شده است، در توضیح دلیل نامگذاری این اثر دوشان میگوید:« … وقتی پیچها را گذاشتیم صدا میداد… هرگز نفهمیدیم چه شده بود؟ صدا برایم یک سرّ ماند». و همچنین شانه حاضرآمادهی دیگری با تاریخ ۱۹۱۶ است.
۱۹۱۷چشمه؛ (تصویر شش) مشهورترین و بحثبرانگیزترین حاضرآماده، یک آبریزگاه مردانه که بر روی آن امضا R.mutt و تاریخ ۱۹۱۷ دیده می شود. همچنین تله (تصویر هفت) که یک جالباسی است، و در سال ۱۹۶۴ دوباره اجرا شد متعلق به همین سال است.
۱۹۱۹ حاضرآمادهی بدبخت؛ یک کتاب هندسهی دبیرستان که با یک نخ از سقف بالکن در فضای آزاد آویزان می شود، هدیهی عروسی دوشان به خواهرش. و L,H,O,O,Q ؛ (تصویر هشت) تصویر مونالیزای داوینچی مزین به ریش و سبیل که کلمات فوق در زیر آن نوشته شده است.
۱۹۲۰ بیوهی تروتازه؛ (تصویر نه) یک پنجرهی فرانسوی با روکش چرم در قسمت شیشهها، در واقع دوشان در نامگذاری این اثر با کلمات French window و Fresh widow بازی کرده است. وی این اثر را با نام ررز سلاوی امضا کرده است.
۱۹۲۱ چرا عطسه نمیکنی ررز سلاوی؛ (تصویر ده) مکعبهای مرمری همانند مکعبهای قند، به همراه یک درجه حرارت سنج و یک استخوان دریایی، در یک قفس پرنده که به همه آنها رنگ سفید زده شده است. نام این اثر از همتای مونث خود او، گرفته شده است.
۱۹۵۸ جلیقه(تصویر یازده)، و در نهایت در ۱۹۶۸ آخرین حاضرآماده به نام پولی پروک، مجموعه حاضرآمادهها را تشکیل می دهند. در این میان وی کارهای مهم و بحث برانگیز دیگری را هم ارائه نمود؛ همچون عزبها عروس را برهنه می کنند حتی یا شیشهی بزرگ(تصویر دوازده «یک و دو»)، جعبهی سبز، جعبه در چمدان، دستگاه بصری دقیق، برگ موی ماده، کنج عفت، و بسیاری کارهای دیگر که چون در مجموعه حاضرآمادهها قرار نمیگیرند موضوع بحث ما نیز نمیباشند.
۳-۲-۱ چشمه
چشمه مهمترین اثر از مجموعه حاضرآمادهها است. «برخی چشمه را به عنوان هنر تکذیب می کنند، اما باور دارند که برای تاریخ هنر و زیباییشناسی قابل توجه است. برخی دیگر با اکراه آن را به عنوان هنر میپذیرند اما اهمیت آن را رد می کنند».(Camfield,1989,P64)
این اثر برای نمایشگاه مستقلها در نیویورک ،که خود دوشان نیز از برگزارکنندگان آن بود، با نام مستعار فرستاده شد، اثر مرجوع نشد چراکه نمایشگاه تمام آثار ارسالی را به نمایش میگذاشت ولی این اثر تا پایان نمایشگاه در پشت دیواری گذاشته شده بود. به دلیل گم شدن نسخه اصلی تنها مدرکی که از آن باقی مانده یک عکس است که در مجلهی مردکور[۳] چاپ شد(تصویر سیزده). به گزارش کامفیلد این عکس توسط استیلیتز[۴]، یکی از دوستان دوشان، گرفته شده است. در واقع پس از اتمام نمایشگاه مستقلها دوشان این اثر را بازپس گرفت و برای مدتی کوتاه در گالری ۲۹۱ که متعلق به استیلیتز بود به نمایش گذاشت، و در آنجا، مطابق با یادداشتهای بئاتریس وود ، از چشمه توسط استیلیتز و با اصرار خود دوشان برای چاپ در مجلهی مردکور عکاسی شد.
این عکس، که تنها مدرک باقیمانده از نسخه اصلی چشمه است، خود باعث تفسیرهای بسیار در مورد این اثر شده است. چرخش فیزیکی اثر در مقایسه با یک آبریزگاه معمولی در عکس، و همچنین نورپردازی خاص آن که سایههای مشخصی را در اطراف اثر ایجاد کرده است، باعث حضور معانی جدیددر ارتباط با چشمه است. براساس نوشته های وود این عکس به اصرار دوشان گرفته شده است، اما همانگونه که رزالیند کراوس میگوید:
«طریقی که چشمه توسط عکاسی ضبط شده است، با سایهای افتاده در طول خمیدگیها و القای حالتی جنسی و زنانه از شیء، بوضوح شیئی مستعد پذیرش تعابیر استعاری را ارائه میدهد، آگاهی ما از مداخلهی دوشان بعنوان سازندهی اثر بسیار ناچیز و حداکثر توانایی ما، ادعای یک حالت استعاری خاص یا تصمیمات قراردادی «قصد شده»، است».(Hopkins,2002, P234)
تنها نکتهی واضح این است که این اقدامات چه از طرف دوشان اعمال شده باشند یا استیلیتز، اما به هرحال اقداماتی «قصد شده» هستند و نه اتفاقی. یکی از دلایلی که باعث می شود شیوه عکاسی و اقدامات مربوط به آن را قصد شده فرض کنیم پسزمینه گنگ این اثر است؛ بر اساس گزارش کامفیلد این پسزمینه، یک اثر نقاشی با نام سلحشوران است(تصویرچهارده). با توجه به این اثر نقاشی همانندی فرم ترکیببندی آن با حالت قرار گرفتن چشمه را درمییابیم. فرم یاد شده چیزی است که باعث شد بئاتریس وود چشمه را مادونای حمام و لوییز نورتون آن را بودای حمام نام گذاری کنند. گرچه این اسامی به دلیل بار معنایی مذهبی از طرف دوشان تأیید نمیشد، اما به هرحال توجه جو هنری آن زمان را به فرم این اثر نشان میدهد.
به هرحال این عکس که تنها منبع قضاوت در مورد چشمه در سال ۱۹۱۷ و بعد از آن بود از لحاظ معنایی تفاوت زیادی بین چشمه و یک آبریزگاه معمولی ایجاد می کند[۵]. چیزی که در دفاع از موقعیت چشمه در مجلهی مرد کور بیان شده بود. در شماره دوم این مجله در ۱۹۱۷ مقالهای با عنوان «مورد ریچارد موت»[۶] که بئاتریس وود با همکاری دوشان و روشه آن را نوشته بود، چاپ شد. در این مقاله دو موردی را که در رد ارزش هنری این اثر و توجیه عدم نمایش آن از سوی مخالفان مطرح شده بود برشمرده و به دفاع از چشمه در مقابل آن پرداخته بودند؛
مورد اول اینکه به عنوان اثر هنری چشمه غیراخلاقی و مبتذل است. در مقاله مذکور عنوان شده است: این اثر نمیتواند غیراخلاقی و مبتذل باشد چرا که وسیلهای است که عموم مردان به صورت روزمره از آن استفاده می کنند و فروشندگان لوازم لولهکشی به راحتی آن را در فروشگاههای خود برای فروش به نمایش میگذارند، و اگر شی یادشده دارای معنای غیراخلاقی میبود به این سهولت در متن جامعه مورد استفاده قرار نمیگرفت.
دوم اینکه چشمه به عنوان اثر هنری، اثری اصیل نیست چرا که هنرمند خود آن را نساخته و تنها آن را ارائه نموده است و این نزد جامعه هنری آن زمان نیویورک برای اثر هنری بودن کافی نبود. در توجیه این مورد دوم دوشان و دوستانش اعلام کردند اینکه آر موت این اثر را با دستان خود ساخته باشد یا نه اهمیت ندارد. مولفهی اساسی در هنری بودن این اثر این است که وی آن را «انتخاب» کرده است. وی تکهای از زندگی روزمره را انتخاب کرده و اهمیت کاربردی آن قطعه، تحت تأثیر عنوان جدید و دیدگاه همراه با آن تبدیل به تفکری جدید برای اثری با عنوان چشمه شده است.(Camfield,1989,P76)
۴-۲-۱ ررز سلاوی
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 12:06:00 ق.ظ ]
|