سایت دانلود پایان نامه: مقالات و پایان نامه ها درباره بررسی تطبیقی فضایل اخلاقی … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
از منظر عهد جدید، شریعت نظام قانونگذاری است که خدا توسط موسی به قوم اسرائیل ارائه نمود. شریعت به عنوان وسیلهای برای رستگاری بخشیده نشده بود (اعمال رسولان۱۳: ۳۹؛ رومیان۳: ۲۰؛ غلاطیان۲: ۱۶). بلکه به منظور نشان دادن گناهکار بودن آنان طراحی شده بود (رومیان۳: ۲۰؛ ۵: ۲۰؛ اول قرنتیان۱۵: ۵۶). خدا اسرائیل را تحت شریعت به عنوان نمونه ای از نسل بشر آزموده و گناه اسرائیل گناه جهان را ثابت کرد (رومیان۳: ۱۹). شریعت مجازات مرگ را نیز شامل میگردید (غلاطیان۳: ۱۰). از آنجایی که مردم شریعت را نقض کرده بودند مورد لعنت مرگ قرار گرفتند. پارسایی و تقدس خدا خواهان جریمه و اجرای مجازات بود و از این روی بود که خداوند از روی محبّت و لطف خویش، پسر یگانه خود را به جهان فرستاد تا برای نجات مردم به صلیب آویخته شود و مرگ را داوطلبانه قبول کند و بشر را نجات دهد و به جای مردم، جان دهد و کفاره گناهانشان باشد (یوحنا ۴: ۹؛ رومیان ۵: ۸). بنابراین، محبت الهی چیزی نیست که انسان بتواند خریداری نماید یا شایستگی دریافت آن را داشته باشد. بلکه انسان، توسط عیسی پذیرفته خواهد شد (هوردن، ۱۳۶۸: ۱۲). جریمه شریعت باید تنها یک بار پرداخته شود و از آن جایی که مسیح جریمه را پرداخت، نیازی نیست که ایماندار آن را انجام دهد و بدین صورت شریعت برای مسیحیان محو می شود (دوم قرنتیان۳: ۷-۱۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
همانطوریکه ملاحظه شد، عهدجدید از یک سو ایمان را به همراه عمل صالح و رعایت اخلاق، شرط حصول نجات میداند، و از سوی دیگر صرفِ ایمان به مسیح را در رسیدن به رستگاری کافی میداند. در آموزههای پولس اولاً، مطالبی مبنی بر اینکه نوعی جبر حاکم بر اعمال انسانهاست مشاهده می شود که موجب کمرنگ شدن اختیار بشر در انجام اعمالش می شود. و ثانیاً، زمینه را برای نوعی ستیزهگری و بی تفاوتی اخلاقی فراهم میسازد و بدین سان اهمیت اخلاق و اعمال صالح را به عنوان نتیجه ضروری ایمان مورد غفلت قرار میدهد. در صورتی که، حضرت مسیح، مهمترین تقصیرات فریسیان را در این نکته میداند که اوامر اولیّهی اخلاق را فراموش کرده و تشریفات ظاهری و رسمی را جانشین اعمال خلاف و مکارم مولد نفسانی قرار دادهاند (ناس، ۱۳۷۷: ۵۹۷-۵۹۸).
نویسندهای کاتولیکی، تعارض در رساله یعقوب و رسالههای پولس در مورد شریعت و اثبات اعمال صالح در نجات، را تنافی ظاهری میداند که قابل رفع است؛ آنگاه که پولس نقش اعمال در نجات انسان را مردود میشمارد، در مقام نفی اعمال شریعت موسوی، مثل ختان، قربانی، قصاص و اعمال دیگری است که یهودیان مسیحیشده به آن اهتمام داشتند و هنگامی که تصریح می کند که نجات انسان منوط به اعمال است، اعمال صالحی که شخص مؤمن مسیحی به آن اهتمام دارد مثل: رسیدگی به فقرا، عدالتخواهی و… مدّنظر اوست نه اعمال شریعت موسوی، پس کلمات پولس بیانگر نفی شریعت است نه نفی تأثیر اعمال صالح و حسنات اخلاقی (الشویری، ۱۹۱۳: ۱۵؛ لیون دوفر الیسوعی، ۱۹۸۶: ۴۴۸).
-
- روح القدس: از دیدگاه عهد جدید، وفاداری به محبت الهی ثمرهی فیض روحالقدس است که در ما «قلبی تازه» میآفریند (حزقیال۳۶: ۲۵-۲۷). و فرد مسیحی توسط هدایت روحالقدس در محبت با خدا به سر میبرد. شرح تجسم محبت خدا در سه زمان ممکن مشهود است: در گذشته، این محبت به اینگونه ظاهر شد که خدا پسر یگانه خود را به جهان مثل هدیه ای بخشید، در حال حاضر، این محبت در سکونت ایمانداران به عنوان مقدسین ظاهر می شود و در آینده، این محبت در شجاعتی که در روز داوری به ما عطا می شود نشان داده خواهد شد.
روح القدس در واقعهی پنطیکاست[۵] نازل گردید (اعمال رسولان۲: ۱۷). و بر شاگردان مسیح وحی میفرستد، آنان را راهنمایی می کند و قدرت اعجاز و تکلم به زبانهای مختلف به آنان عطا می کند (اعمال رسولان۲: ۴). الهامات روح القدس در الاهیات مسیحی به دیگران نیز سرایت کرده است. در قسمتی از کتاب مقدس پس از ذکر مطالبی پیرامون قربانی مسیح و داوطلبانه بودن این قربانی از طرف او برای خشنودی خدا و آمرزش گناهان نوشته شده: «روح القدس نیز این را تصدیق کرده میفرماید: این است آن پیمان جدیدی که در آن روز با خاندان اسرائیل خواهم بست: احکام خود را در فکر ایشان خواهم نهاد و در دل ایشان خواهم نوشت تا بی آنکه سخنی گفته باشم بدانند از ایشان چه میخواهم و از من اطاعت کنند سپس اضافه کرده میفرماید خطایای ایشان را خواهم بخشید و گناهانشان را دیگر به یاد نخواهم آورد (عبرانیان ۱۰: ۱۵-۱۷). عقیده به اینکه روحالقدس، برای همه کس و نسبت به همه اعمال راهنماست، عامل مهم در کنار گذاشته شدن شریعت و ناکارایی آن در زندگی بسیاری از مسیحیان گردید.
در زمینه تدوین و تکامل الاهیات روح القدس، آگوستین مینویسد: روح القدس وجه اشتراک بین پدر و پسر است. پدر تنها پدرِ پسر است و پسر، تنها پسرِ پدر؛ اما روح القدس هم روحِ پدر است، هم روح پسر؛ و این دو را در محبت پیوند می دهد. وی تصدیق می کند که کتاب مقدس آشکارا نمی گوید که روح القدس محبت است، امّا از آنجا که خدا محبت است و روح القدس نیز خداست، نتیجه طبیعی این است که روح القدس محبّت است (مک گراث، ۱۳۸۵: ۳۱۲-۳۱۳). عطایای روح القدس به اختصار، پر شدن در روح القدس نامیده می شود؛ به طوری که پس از آن، دیگر انسان به اقتضای روح بشریِ خود رفتار نمی کند بلکه با عنایات روح القدس است که در چارچوب محبت تصمیم می گیرد (بسترس، ۲۰۰۱: ۵۶).
با توجه به مطالب گذشته، واژه محبت می تواند مفهوم تثلیث را به بهترین وجه بیان نماید و از این عطیهی ابدی و دوطرفهی پدر، پسر و روح القدس تصویر کاملی در اختیار شخص قرار دهد. برانتل در اینباره می گوید: «تجسد مسیح و تعالیم او اسرار برتر طبیعت و حیات خدا، یعنی تثلیث مقدس را آشکار می سازد. عیسی مسیح شخص دوم، پسر، متجسد، مولود نه مخلوق، هم ذات با پدر و بی آغاز است. روح القدس سومین شخص تثلیث و روح محبت است که از پدر و پسر نشأت میگیرد. یک خدای واحد با سه شخص، سرّی است که مطلقاً ذهن انسان نمی تواند آن را درک کند و شرطی است که بدون آن درباره تجسد خدا نمی توان اندیشید. سنت کاتولیک اختصاصاً پسر، کلمه، را به عنوان رابطه نامتناهی معرفت الهی در حیات باطنی خدا، و روح القدس را به عنوان حلقه اتصال محبت الهی و متحد کننده پدر و پسر تلقی می کند. البته این سخنان بر اساس الگوهای زبان انسانی است، زیرا ذات خدا کاملاً در هر شخص از اشخاص تثلیث حضور دارد و در عین حال هر کدام از دیگری متمایز است. » (برانتل، ۱۳۸۱: ۸۹).
نویسندهای دیگر در این زمینه چنین مینویسد: «… در خدا بُعدی متعال وجود دارد که «پدر» خوانده میشود. خدا بینهایت برتر و بالاتر از همه مخلوقات خویش است و هیچ چیز و هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد. اما در همین خدا، چون محبت است، بُعدی دوم وجود دارد که بُعدی حلولی یا درونباشندهاست و سبب میشود که او در شخص عیسای ناصری در تاریخ حلول کند و خود را از نزدیک به انسان بشناساند. خدا مخلوقیت را برخود میگیرد و اینگونه در تجربه بشری و رنجهای او شریک میشود تا از درون، وضعیت او را شفا بخشد. این بُعد دوم «پسر» خوانده میشود. همچنین بُعد سومی در خدا وجود دارد، یعنی «روحالقدس»، که باز بُعدی حلولی است، با این تفاوت که خدا اینبار نه بهطور عینی در یک شخصیت تاریخیِ خاص، بلکه در قلوب تک تک مؤمنان و در جامعه مسیحی یعنی کلیسا ساکن میشود و با مؤمنان رفاقت و صمیمیت نزدیک برقرار میکند. » (فاتحی).
-
- اطاعت از احکام: برای محبت کردن عیسی، باید فرمانهای او را به طور کامل انجام دهیم: «اگر مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید … هر که احکام مرا دارد و آنها را حفظ کند، آن است که مرا محبّت می کند؛ و آنکه مرا محبّت می کند، پدر من او را محبّت خواهد نمود و من او را محبّت خواهم نمود و خود را به او ظاهر خواهم ساخت … عیسی در جواب او گفت، اگر کسی مرا محبّت نماید، کلام مرا نگاه خواهد داشت و پدرم او را محبّت خواهد نمود و به سوی او آمده، نزد وی مسکن خواهیم گرفت. » (یوحنا۱۴: ۱۵ و ۲۱). اطاعت از احکام خداوند نشاندهنده محبّت فرزندان خدا میباشد: «فرزندان خدا را محبّت مینماییم، چون خدا را محبّت مینماییم و احکام او را بجا میآوریم. زیرا همین است محبّت خدا که احکام او را نگاه داریم و احکام او گران نیست. زیرا آنچه از خدا مولود شده است، بر دنیا غلبه مییابد؛ و غلبهای که دنیا را مغلوب ساخته است، ایمان ما است. کیست آنکه بر دنیا غلبه یابد، جز آنکه ایمان دارد که عیسی پسر خداست؟» ( اول یوحنا۵: ۲-۵).
-
- توبه: یکی از مهمترین آموزههای عیسی دعوت به توبه بود. وی از مردم میخواهد تا با بازگشت به سوی خداوند، محبت خدا را به سوی خود جلب کنند: «لکن بحثی بر تو دارم که محبّت نخستین خود را ترک کردهای. پس بخاطر آر که از کجا افتادهای و توبه کن و اعمال نخست را به عمل آور والاّ بزودی نزد تو میآیم و چراغدانت را ازمکانش نقل میکنم اگر توبه نکنی. » (مکاشفه۲: ۴-۵).
-
- توکل: هدف زندگی مسیحی، خشنود ساختن خداوند است و خشنود ساختن خداوند، بدون ایمان و توکل محال است (اشرفی، ۱۳۸۷: ۱۷۵). در نامهی پولس به عبرانیان آمده است: اما خشنود ساختن خدا بدون ایمان و توکل به او محال است . هر که می خواهد بسوی خدا بیاید، باید ایمان داشته باشد که خدا هست و به آنانی که با دلی پاک در جستجوی او هستند، پاداش می دهد (عبرانیان۱۱: ۶). و نیز در جایی دیگر از این نامه آمده است که: آنانی که از بوسیله ایمان نجات یافته اند، با ایمان نیز به زندگی ادامه دهند و در هر امری به خدا توکل نمایند. زیرا اگر به عقب برگردند، خدا از ایشان خشنود نخواهد شد (عبرانیان۱۰: ۳۸).
-
- صبر: دعوت به صبر و تحمل سختیها و رنجها یک از آموزههای عهد جدید برای به دست آوردن محبت الهی است: «در مصیبتها هم فخر میکنیم، چونکه میدانیم که مصیبت صبر را پیدا میکند، و صبر امتحان را و امتحان امید را. و امید باعث شرمساری نمیشود زیرا که محبّت خدا در دلهای ما به روحالقدس که به ما عطا شد ریخته شده است. » (رومیان۵: ۳-۵).
-
- احسان و نیکی: در سفر اعمال رسولان، نیکوکاران، محبوبان خداوند قلمداد میشوند، آنگاه پطرس جواب داد: حال میفهمم که فقط یهودیان محبوب خدا نیستند! بلکه هر کس از هر نژاد و قومی که خدا را بپرستد و کارهای نیک بکند، مورد پسند او واقع می شود (اعمال رسولان۱۰: ۳۴).
-
- نتایج :
-
- محبت، یک مسئله بنیادی در قرآن و عهدینکریم است. از دیدگاه این کتب آسمانی، اساس آفرینش بر پایه عشق و محبت بنانهاده شده است. محبت دو طرفهی خدا و بنده در این دو کتاب مورد توجه ویژه است که آغازگر آن خداوند است. تمایل خداوند به بنده برای تاثیر گذاری است چنآنچه محبت خدا به بنده آثاری را به دنبال دارد که حکایت از عروج معنوی انسان به سمت خداست و محبت بنده به خداوند از ناحیهی تاثیر پذیری است. خداوند انسان را دوست میدارد تا راه کمال را بر او باز کند و مغفرت و رحمتش را شامل حالش کند و انسان خدای خویش را دوست میدارد و به سمت او تمایل دارد تا به مغفرت و رحمت الهی دست یابد و مسیر کمال را طی کند.
-
- از شباهتهای دیگر قرآن و عهدین در این زمینه، سفارش زیاد درباره محبت به همنوعان است، ازجمله:محبت به والدین، فرزندان، همسرو… . از منظر این دو کتاب تمام افراد بشر با یکدیگر در ارتباطاند و همچون اعضای یک بدن میباشند، اما تفاوتی که در این رابطه وجود دارد، این است که در کتب عهدین، به محبتنمودن نسبت به همه افراد توصیه شده است ولی در قرآن با استناد به آیهی(مائده، ۵/۵۴)از محبت کردن مؤمنان نسبت به بیایمانان منع شده است. زیرا دوستی با کسانی که دچار حب منفی شده اند منجر به سقوط از درجات ایمان و قرار گرفتن در گروه ظالمین خواهد شد(توبه، ۹/۲۳-۲۴).
-
- البته هر کدام از این کتب، روش مخصوصی را برای تحکیم محبت الهی ارائه دادهاند. از منظر قرآنکریم، محبت توسط ایمان و عمل صالح و همچنین پرهیز از ارتکاب معاصی محقق می شود چراکه، محبت حقیقی آن است که آدمی را به سوی تلاش سوق میدهد. بدین وسیله آدمی با تبعیت از پیامبران و معصومین(ع)، محل ظهور اسمای الهی میگردد.
-
- در عهدعتیق نیز فرد با ایمان به خدا و اعمال صالح می تواند محبت الهی را کسب نماید. و همین عمل نکردن به فرامین الهی، موجب شد تا بنی اسرائیل که در ابتدا قوم برتر خدا بودند، امتیاز تفوق را از دست بدهند، در نتیجه خداوند ایشان را ترک کرده و مورد غضب الهی قرار گرفتند. «شباهت به خدا»در عهدعتیق، مهمترین اصل اخلاقی برای کسب محبت خداوند است:شباهت انسان به خدادرعهدعتیق درصفات الهی وتقدس اوریشه دارد وخداوندِ قدوس، ازهرپلیدی وپستی به دوراست. از این رو حیات برای پیروان این کتاب به وظیفه ای جهت پرورش اخلاقی بدل می شود وانسان با قابلیت اخلاقی و روحانی خود این توانایی را دارد که در تکامل و ارتقای نژاد بشر به سوی عدالت و پرهیزگاری، با تشبه هرچه بیشتر به خدا، خود را شایسته ی دریافت محبت خداوند گرداند.
-
- در عهدجدید درباره تحقق محبت الهی در انسان دو نگرش متفاوت وجود دارد؛از دیدگاه یعقوب و پطرس، همانند قرآن، آدمی به وسیله ایمان به خداوند و پیروی از شریعت و اطاعت محض از نبی خدا، به محبت حقیقی دست مییابد. اما از منظر پولس، محبت الهی به دنبال انگاره سقوط بشر و مفهوم فدا و رستاخیز مسیح ایجاد شد و در نتیجه این عمل محبتآمیز مسیح به انسانها، ایمان به وی تنها شرط تحقق این آموزه در انسان است. و هدایت روحالقدس واسطه دریافت محبت خدای پدر و خدای پسر است.
-
- از دید گاه قرآن، محبت راستین، رابطهای دو طرفه بین خدا با بنده است که آغازگر آن الله است. پروردگار میخواهد تا بنده بازتابی از صفات و اسماء پروردگارش باشد حتی صورت ناقص، به عبارتی رنگ خدائی بر خویشتن بگیرد و خلیفهی خدا بر روی زمین شود (مائده، ۵/۵۱-۵۴). انسانها به فراخور ظرفیت مختلفشان از محبّت الهی به صورتهای گوناگون بهرهمند میشوند. پیامبران که مظهر همه اسماء الله و خلیفهی خدا بر روی زمین هستند، تحت محبت الهی قرار گرفتهاند (طه، ۲۰/۳۹)در مقابل، محبّت پیامبران الهی به پروردگاریست که همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأی کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِین» (انعام، ۶/ ۱۷۶). البته محبت پیامبران باید در راستای حبّ خدای خویش باشد نه بر مبنای خواسته های خود (قصص، ۲۸/ ۵۶). مثلاً، محبت بیشتر حضرت یعقوب (ع) به حضرت یوسف (ع) نسبت به سایر فرزندان، نیز نشأت گرفته از ولایت الهی است. ولایت، ملاک حقیقی محبت است و آدمی باید به سمت ولایت و اولیاء الله تمایل داشته باشند. چیزی که برادران یوسف آن را در ابتدا نفهمیدند و تنها یعقوب آن را میدید.
-
- تعقل در هستی و ایمان به خدای یگانه، از جمله عوامل حصول محبت الهی در قرآن به شمار می آید (بقره، ۲/۱۶۵) ؛ برخی از آیات و نشانههائی که خداوند در هستی قرار داده است راهنمائی بر توحید الهی است. هر گاه انسانها بر روی نشانه های هستی که جلوههای رحمت رحمانی خداوند است، تدبرکنند، در مسیر هدایت و رحمت رحیمیه قرار خواهند گرفت، زیرا اندیشیدن در آیات الهی، زمینه مناسبی برای رسیدن به فهم توحید، تسلیم در مقابل پروردگار و تقدیم خالصانهی محبت به پیشگاه پروردگار را فراهم می آورد، در حالی که عدم اندیشیدن در آیات الهی زمینهای است برای عدم تسلیم در برابر پروردگار و شریک قرار دادن برای خداوند. بنابراین، کسانی میتوانند از این نشانهها سود ببرند و از لابهلای آن به اندیشهی توحیدی دست یابند که اهل تعقل و اندیشه باشند. مومنان کسانی هستند که توانسته اند از این طریق، یگانگی خدا را درک کنند و در نتیجه در محبت خویش به خداوند، خالص باشند (نحل، ۱۶/۱۰۸؛ انعام، ۶/۴۶؛ بقره، ۲/۱۶۳-۱۶۵) و از جمله آثار این محبت این است که خداوند لغزشهای احتمالی بندهاش را میبخشد و حجابهای نورانی و ظلمانی را از مقابلش برمیدارد (آلعمران، ۳/۳۱) و انسان برای پرورش محبت پروردگاری در وجود خود باید از رسول او (ص) پیروی نماید زیرا انسان به تنهائی قادر نیست طی طریق کند (آلعمران، ۳/۳۱).
-
- امّا از دیدگاه قرآن کافران کسانی هستند که نتوانستند ایمان را در خود پرورش دهند و محبّت الهی را در خود به ظهور برسانند، مجرمان با دلبستگی به دنیا دیگر حقایق از قبیل خدا و آخرت را نمیبیند، و محبت خویش را به خدا اختصاص نمیدهد و در نتیجه کافر میشوند تا آن میزان که دنیا را به آخرت ترجیح می دهند. و این مسلم است که چنین کسی خویشتن را از هدایت الهی و رحمت بیانتهای او دور کرده است و بالتبع آن در دنیا و آخرت خسران زده هستند(نحل، ۱۶/۱۰۷-۱۰۹).
-
- از منظر قرآن، هرگاه کسی خداوند را دوست داشته باشد و خواهان او باشد باید در راه رضای او و در مرحله بعد در راه هم شکلی با او به دنبال کسب خوبیها باشد. او در برابر مومنین فروتن است زیرا میداند آنها نیز مانند خودش راه را درست پیموده و هم مسیر با اوست، در برابر کافرین با عزت و پر جذبه است. با تمام وجود در مسیر الهی و برای رسدن به کمال خویش تلاش می کند و در این راه از هیچ چیزی هراسی به دل ندارد زیرا ولایت الهی را پذیرفته است (توبه، ۹/۲۳-۲۴).
۱۰- توکل به خداوند، احسان به بندگان، صبر در برابر سختیها، توبه از گناهان از جمله موارد مشترک دیگریست که در قرآن و عهدین برای کسب محبت الهی معرفی شده اند. البته قرآن راههای دیگری ازجمله:پاکی، تقوا، جهاددرراه خدا، پاک نمودن قلب از دنیا و وابستگیهای آن را نیز جهت دریافت محبت الهی نشان داده است.
۴-۲- بررسی صبر در قرآن و عهدین
صبر از جمله فضایل اخلاقی است که در قرآن و عهدین بسیار مورد توجه است و میتوان آیات متعددی را درباره صبر، ارزش و اهمیت آن، ویژگیهای صابران، وپاداش خاص برای صابران، در این کتب مشاهده نمود . از اینرو این قسمت از رساله بر آن است که: مفهوم «صبر»، صبر خدا و انسان، مصادیق صبر، ویژگیهای صابران و پاداش در نظر گرفته شده برای صبر پیشگان، را در این کتب مقدس بررسی و تحلیل نماید تا زمینهای برای نزدیکی هر چه بیشتر ادیان به یکدیگر فراهم آید.
-
-
-
-
-
- صبر در قرآن
-
-
-
-
صبر در لغت عربی عبارت است از حبس (ابنمنظور، ۱۴۱۴، ج۴: ۴۲۸؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج۳: ۳۵۸؛ مصطفوی، ۱۳۶۱، ج۶: ۱۸۱) و جلوگیری از تحریک شدن و تخلیه (همان). در روایت نیز «صبر» به معنای حبس به کار رفته است: «و نهی عن صبر ذی الروح» (مجلسی، بی تا، ج۶۲: ۳۳۰)؛ یعنی از زندانی و حبس کردن موجودات جاندار منع شده است.
صبر در فرهنگ اخلاقی، عبارت است از وادار نمودن نفس به انجام آنچه که عقل و شرع اقتضا می کند و بازداشتن از آنچه عقل و شرع نهی می کنند (راغب، ۱۴۱۲: ۴۷۴). خواجه نصیرالدین طوسی نیز میگوید: «صبر نگاهداری نفس است از بیتابی نزد مکروه» (طوسی، ۱۳۷۳، ج۲: ۵۹). خواجه عبداله انصاری نیز قریب به این مضمون را بیان فرماید: «صبر نگاهداری نفس است از شکایت بر جزع مستور» (انصاری، ۱۴۱۷: ۶۹).
برخی از مفسران و علمای اخلاق صبر را یک مفهوم وسیع در نظر گرفته و هر کدام از مفاهیم و ملکات دیگر را یک قسم و نوعی از صبر دانسته اند: مثلا صبر از شهوات نفسانی عفت است: صبر بر کظم غیظ، حلم است: صبر از فضول عیش، زهد است: صبر بر حفظ اسرار، کتمان سرّ است: صبر بر انجام تکالیف شرعی طاعت است: صبر در میدان جنگ، شجاعت است (طیب، ۱۳۷۸، ج۲: ۱۹).
صبر از درخشندهترین خلق و خوی هایانسانی در اسلام است که در قرآن کریم نیز به کرات به آن اشاره شده است و در اکثر سوره های آن به نوعی مورد توجه و عنایت پروردگار جهانیان قرار گرفته است.
علامه القیم از امام احمدحنبل نقل می کند که صبر در قرآن حدود نود بار تکرارشده است . ابوطالب مکی در کتاب قوت القلوب خود تکرار صبر و مشتقات ان را نود و چند مورد بیان می کند و میگوید هیچ چیز دیگری را سراغ نداریم که در قرآن این تعداد از آیات را به خود اختصاص داده باشد . کتاب المعجم المفهرس تعداد دفعاتی که صبر و کلمات هم خانواده آن در قرآن تکرار شده اند را یکصد و سه مورد عنوان کرده است (همان).
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 12:49:00 ق.ظ ]
|