پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | ۱-۱-۲- بیان مسأله: عوامل مؤثر بر گرایشهای تفکر انتقادی دانشجویان – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
اولین گرایش، «حقیقتجویی» است. فرد دارای این گرایش مشتاقانه درصدد آن است که حقیقت امور را بداند. از این رو، به دنبال آن است که بهترین اطلاعات را درباره آن ها پیدا کند. چنین فردی برای پرسیدن سؤالات از خود شجاعت نشان میدهد. اگر در کندوکاوها و بررسیهای خود با اطلاعات معتبری مواجه شود که با نظرات و عقاید قبلی وی مغایرت دارند، با خود روراست میماند و به طورمنصفانه و بیطرف با آن اطلاعات برخورد میکند؛ حتی اگر دانستهها و یافته های جدید وی علایق، تمایلات و عقاید پیشپنداشته شده او را زیر سؤال ببرند. چنین فردی وقتی به بحث و تبادل نظر با دیگران میپردازد، به جای آنکه درصدد برنده شدن در بحث باشد، به دنبال آن است که به اطلاعات صحیح و معتبر دست پیدا کند (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵).
دومین گرایش، «گشودهذهنی» نسبت به عقاید نو و یا مخالف است که گرایش به بیتعصبی نیز گفته میشود. فرد دارای این گرایش دگراندیشپذیر است. یعنی، نسبت به نظرات و عقاید متفاوت از نظر و عقیده خود شکیبایی نشان میدهد و به حق دیگران برای داشتن عقاید متفاوت احترام میگذارد. علاوه بر این، چنین فردی مراقب سوگیریهای احتمالی و تعصبات خود نیز است (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران ، ۱۹۹۵).
گرایش «گشودهذهنی» از گرایش «حقیقتجویی» از این لحاظ متفاوت است که شخص «حقیقتجو» بدون در نظر گرفتن اینکه به دست آوردن اطلاعات بیشتر و معتبرتر ممکن است عقاید و باورهای فعلی او را زیر سؤال ببرد، تمایل به کسب اطلاعات دارد تا بتواند از آن طریق به حقیقت دست پیدا کند. این در حالی است که «گشودهذهنی» بیشتر با دگراندیشپذیری و تحمل عقاید متفاوت ارتباط دارد که ممکن است فرد را به حقیقت نزدیک کند یا نکند. به این ترتیب، ممکن است شخصی ذهنی گشوده داشته باشد اما به دنبال حقیقت نباشد یا به دنبال حقیقت باشد ولی ذهنی گشوده نداشته باشد (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷).
سومین گرایش، «تحلیلگری» است. فرد دارای این عادت ذهنی گرایش به پیشبینی پیامدهای احتمالی رویدادها و همچنین ایده های افراد دارد. به همین دلیل، اگر از لحاظ عملی یا مفهومی مشکلی در کار باشد، متوجه آن میشود. این امر باعث میشود چنین فردی همواره نسبت به نیاز به مداخلۀ پیشبینانه هشیار باشد. علاوه بر این، چنین فردی در حل مسایل برای به کارگیری استدلال، استفاده از شواهد و واقعیتیابی ارزش زیادی قایل است؛ حتی اگر مسأله مورد نظر چالشبرانگیز یا دشوار باشد (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵).
چهارمین گرایش «قاعدهمندی» است. فردی که دارای این عادت فکری خوب است، گرایش به کندوکاوها و بررسیهای سازماندهیشده و قاعدهمند دارد. در کار او هیچ نوع خاصی از سازماندهی از قبیل خطی یا غیرخطی بر دیگری ارجحیت ندارد و تنها شرایط هستند که تعیین میکنند کدام نوع سازماندهی مناسب است. شخص قاعدهمند هر چقدر هم که متبحر باشد، تلاش میکند به موضوعات، سؤالات و یا مشکلات به طور نظاممند، متمرکز و مستمر بپردازد و در آن ها از خود پشتکار نشان دهد (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵).
دو گرایش «قاعدهمندی» و «تحلیلگری» یکسان نیستند. ممکن است فردی قادر به انجام یک بررسی قاعدهمند در مورد چیزی باشد اما به هیچ وجه قادر به تحلیل آن نباشد (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷).
پنجمین گرایش، «اعتماد به نفس در تفکر انتقادی» است. این گرایش و عادت فکری خوب به میـزان اعتمادی که فرد به قدرت استدلال خود دارد، برمیگردد. اشخاص دارای اعتماد به نفس در تفکر انتقادی، هم خود به قضاوتهای خود اعتماد دارند و هم معتقدند که دیگران نیز به قضاوتهای آن ها اعتماد دارند. در نتیجه، چنین افرادی بیان میکنند که دیگران در حل مسایل یا تصمیمگیریهای خود در مورد اینکه چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند، از آن ها کمک میگیرند (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵).
ششمین گرایش، «کنجکـاوی» است. منظور از این گرایش و عادت فکـری خوب کنجکاوی ذهنـی فرد است. فرد کنجکاو برای مطلع بودن از پدیدهها ارزش قایـل است و مایل است بداند که پدیدهها چگونه کار میکنند. وی همواره تمایل به یادگرفتن دارد، حتی زمانی که از آن یادگیری نمیتواند بلافاصله و فوراً استفاده کند (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵).
هفتمین گرایش، «پختگی شناختی» است. فردی که از لحاظ شناختی پخته است، گرایش دارد در تصمیمگیریهای خود با درایت و با تدبیر عمل کند. چنین فردی با مسایل با این درک برخورد میکند که بعضی مسایل ساختاری پیچیده دارند، بعضی موقعیتها بیش از یک راه حل موجه و قانع کننده دارند و گاهی قضاوتها باید بر اساس معیارها، زمینه، شواهدی که مانع از قطعیت و یقین میشوند، صورت بگیرند (راهنمای سیاهه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا، ۲۰۰۷؛ فاسیونه و فاسیونه، ۱۹۹۲؛ فاسیونه و همکاران، ۱۹۹۵).
همان طور که پیش از این گفته شد، این گرایشها فرد را به استفاده عملی از مهارتهای خود در تفکر انتقادی برمیانگیزانند و بدون داشتن سطحی از آن ها فرد تمایلی به کاربرد مهارتهای تفکر انتقادی خود و یا بهبود کیفیت آن ها ندارد. این در حالی است که بدون داشتن سطحی از مهارتهای تفکر انتقادی نیز فرد نمیتواند این گرایشها را رشد دهد. به عبارت دیگر، بین گرایشهای تفکر انتقادی و مهارتهای تفکر انتقادی تعاملی پویا و متقابل وجود دارد. از یک سو، دستیابی به مهارتهای تفکر انتقادی گرایشهای فرد را رشد میدهند و از سوی دیگر، گرایشها فرد را برمیانگیزانند تا مهارتهای تفکر نقادانه خود را به کار بندد (فاسیونه، ۲۰۱۱؛ هالپرن، ۱۹۹۸(. به همین دلیل، در راستای کمک به بهبود کیفیت تفکر انتقادی فراگیران، پرورشدهندگان باید هم به مهارتهای این نوع تفکر و هم به گرایشهای مرتبط با آن توجه نشان دهند و عوامل مؤثر بر رشد آن ها را بشناسند. با وجود این، تحقیقات مربوط به تفکر انتقادی به طور عمده بر مهارتهای آن متمرکز بودهاند و علیرغم اهمیت گرایشهای تفکر انتقادی تنها در سالهای اخیر تمرکز خود را از مهارتها به گرایشها معطوف کردهاند. به همین دلیل، از نظر تحقیقاتی توجه چندانی به بررسی عوامل مؤثر بر گرایشهای تفکر انتقادی نشده است. از این رو، پژوهش حاضر به دنبال شناخت عوامل مؤثر بر رشد گرایشهای تفکر انتقادی دانشجویان است.
۱-۱-۲- بیان مسأله: عوامل مؤثر بر گرایشهای تفکر انتقادی دانشجویان
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 11:37:00 ق.ظ ]
|