ریموند نیکرسون که مرجع قابل اعتمادی در زمینه بحثهای تفکر انتقادی است، ویژگیهای یک متفکر انتقادی را بر حسب داشتن قابلیت‌ها، حالات و هنجارهای رفتاری و مشخص تعریف کرده است.
در این جا به برخی از ویژگیهای متفکر انتقادی، از دیدگاه نیکرسون اشاره می‌شود:

    1. به کارگیری ماهرانه و منصفانه شواهد، حساس نسبت به استنتاجهای معتبر و غیر معتبر.
    1. مشکوک نسبت به نتایجی که مبتنی بر شواهد ناکافی و غیر دقیق هستند.
    1. تمایز گذاشتن میان استدلال و استدلال سازی
    1. تلاش برای پیش بینی نتایج محتمل اعمال بدیل
    1. بهم ایده درجات باور
    1. دیدن تشابهاتی که ابتدا مشخص نیستند
    1. توانایی یادگیری مستقل و علاقه برای عمل به آن
    1. به کارگیری روش های حل مساله در حوزه‌هایی جدا از حوزه های تخصصی
    1. ارائه مسایل غیر صوری به شکلی که بتوان از علومی چون ریاضیات که علمی صوری است در حل آن استفاده کرد.
    1. فهرست کردن انواع ناسازگاریهایی که در یک استدلال وجود دارد.
    1. پرسش از دیدگاه های مرسوم و مالوف خود و تلاش برای فهم فرضهایی که منتقد این دیدگاه ها هستند و همچنین الزامهای آن دیدگاه ها به شمار می‌آیند.
    1. حساس نسبت به تفاوت اعتبار باور و شدت وحدتی که این باور برای دفاع از خود به خرج می‌دهد.
    1. آگاهی از این واقعیت که فهم فرد همیشه محدود است.
    1. تصدیق این نکته که خطا در هر دیدگاهی هست و احتمال تعصب همیشه موجود است و این خطرهمیشه برای ما موجود است که دیدگاه های ما بر طبق اولویتهای شخصی و هم حقیقت شواهد ارزیابی شوند.

ریموند، اس. نیکرسون (۱۹۸۷)، یکی از بزرگان تفکر انتقادی، یک متفکر انتقادی خوب را از نظر دانش، توانایی، تلاش‌ها و عادات رفتاری، شخصیت پردازش کرده است. برخی از ویژگیهای چنین متفکری از این قرار است:
– استفاده‌ی ماهرانه و بی طرفانه از مدارک
– سازماندهی و طبقه بندی افکار به شکلی آگاهانه و مرتبط
– تمایز منطقی قائل شدن بین نتایج متغیرها و نامتغیرها
– مسکوت گذاشتن قضاوت در نبود مدارک کافی، برای حمایت از اندیشه‌ها
– درک تفاوت های بین استدلال کردن و ارائه‌ دلایل عقلانی
– تلاش برای پیش بینی نتایج محتمل بر سر دوراهی‌ها
– درج درجه‌ی عقیده ها و باورها
– دیدن شباهت‌ها و قیاس‌هایی که در سطح دیده نمی‌شوند.
– توانایی یادگیری مستقل و شوق همیشگی و دائمی برای انجام آن
– به کار بردن تکنیک‌های حل یک مساله با کاربردی غیر از آنهایی که در مساله به آن‌ها اشاره شده است.
– توانایی استفاده از ساختار غیر رسمی برای حل مشکلاتی که تکنیک‌های حل آن‌ها نشان داده شده‌اند.
– توانایی برداشتن نقاب از یک بحث لفظی بی ربط و هدایت آن در راه اصلی خودش
– حساسیت داشتن نسبت به تفاوت بین باورهای گوناگون
– دانا بودن نسبت به این واقعیت که فهم فرد همیشه محدود است و غالباً بیش از آنچه که هست نشان داده می‌شود (با وضع غیر جست و جوگرانه)
– تشخیص احتمال خطای نظر شخص: احتمال اشتباه در این عقاید و خطر سبک، سنگین کردن وقایع با توجه به منافع شخصی البته این فهرست کامل نیست، اما نوع تفکر انتقادی و راه رسیدن به زندگی مبتنی بر تفکر انتقادی را نشان می‌دهد.
تفکر انتقادی، تفکری علمی است. بسیاری از کتاب ها و مقالاتی که تفکر انتقادی را تعریف می‌کنند، هدف‌ها و روش‌های آن را با هدف‌ها و روش‌های علمی یکسان و شبیه به هم نشان می‌دهند. اشخاصی که آموزش های علمی دیده‌اند، یاد گرفته‌اند که برای رسیدن به سطح آگاهی‌های علمی باید انتقادی فکر کنند. البته اشخاصی که تحصیلات عالی دانشگاهی دارند، تکنیک‌های تفکر انتقادی را باید یاد گرفته باشند. تفکر انتقادی، توانایی تفکر برای خود شخص است و مطمئناً تصمیمات او را در زندگی شخصی، تحت تاثیر قرار می‌دهد.
تفکر انتقادی به شخص اجازه می‌دهد، واقعیات را به صورت عینی دریافت کند و از راه حصول آگاهی‌های قابل اطمینان در مورد دنیا، با آن ها روبه رو شود. این موضوع به نوعی به شخص اجازه می‌دهد که زندگی بهتری داشته باشد، در زندگی به موفقیت دست یابد و مشکلات زندگی را بهتر حل کند. اگر شخص شادتر باشد، آگاهی قابل اطمینانی را به دست می‌آورد و بر مبنای واقعیت عینی زندگی می‌کند. گذشته از این، ناخوشایند بودن زندگی در جهالت و داشتن باورهای غلط یا غیر قابل اطمینان، دلیل خوبی برای آموختن و آموزش دادن تفکر انتقادی است.
نوشته ها و یادداشت‌ها، با وادار کردن دانش‌آموزان به جمع آوری مطالب و اطلاعات، تحلیل منطقی آن‌ها، و سپس با ارائه این اطلاعات و نتایج خود به صورت کتبی، به پیشبرد تفکر انتقادی میان دانش‌آموزان کمک می‌کنند.
ارزشیابی باید دانش آموزان را به نوشتن، یا حداقل به فکر کردن، وادار کند. برای امتحانات کتبی، سئوالات تشریحی کوتاه جواب و بلندجواب، معمولی‌ترین روش است. مثلا دکتر جیمز، تی، هانتر در هر امتحان، مخصوصاً از سئوالات تشریحی کوتاه جواب استفاده می‌کند تا توانایی فراگیران را در تحلیل اطلاعات و ارائه‌ نتایج، امتحان کند. این روش معمولی، به خودی خود به تدریس تفکر انتقادی کمک می‌کند. او در طراحی تجربی برای پیشبرد تفکر انتقادی بین دانش‌آموزان، تعدادی سئوال به عنوان تکلیف شب به آن‌ها داد. این سئوالات برای عمیق شدن در مباحث و مجبور کردن دانش‌آموزان به استفاده از کتاب‌ها و یادداشت‌های خود به منظور یافتن پاسخ صحیح مساله انتخاب شده بود. هانتر عقیده دارد، نوشتن به خودی خود، تفکر انتقادی را ارتقا می‌دهد.
به هر حال، هدف تفکر انتقادی می‌طلبد که گهگاه سئوالاتی مطرح کنید که دانش‌آموزان را وادارد به علت و معلول بحث با قضیه‌ی اصلی و نتایج آن فکر کنند. این کار آن ها را وا می‌دارد، با اطلاعات و داده‌هایی که از مطلب به دست آورده‌اند، استدلال کنند و به نتایج یا درک تازه‌ای از موضوع برسند.
مهارتهای تفکر، پایه اساسی برای یادگیری است که خود از مهارتهای درک کردن، سازمان‌دهی اطلاعات، حدس زدن، استدلال قیاسی، تشکیل مفهوم، نتیجه‌گیری کلی (تصمیم) تجزیه و تحلیل، تغییر الگوها و شرایط با توجه به موقعیت آن، راه حلهای مسائل از دیدگاه های مختلف، حل مشکلات و مسائل خلاقیت، قضاوت، تصمیم‌گیری، بیان فرضیه‌ها و آزمون آنها و برآورد احتمالات تشکیل شده است.[۲۲]
این مهارتها در انواع تفکر جزء ارکان به حساب می‌آیند و توجه به این ارکان و مهارتها در انواع تفکر سبب می‌شود این باور وجود داشته باشد که در محیطهای آموزشی از مهارت تفکر به عنوان اساس آموزش سود برد.
سازمان بهداشت جهانی مراحل تفکر انتقادی را به شرح ذیل ارائه می‌کند:
– انتخاب موضوعی برای بررسی
– طرح سئوالاتی در مورد موضوع
– جمع‌ آوری اطلاعات برای یافتن پاسخ به سئوالات
– بررسی اطلاعات
– تشخیص اینکه چطور فرد عمل خواهد کرد.
مراحلی که توسط سازمان بهداشت جهانی مطرح گردیده است در مراحل تفکر منطقی نیز قابل مشاهده است و با تامل در جریان حل مساله از نظر دیوئی می‌توان به تشابه آنها پی برد. چت مایرز اعتقاد دارد «تفکر انتقادی با مساله شروع و تمام می‌گردد عامل اصلی در نقادی، طرح پرسشها و نقد و بررسی راه حلها بدون طرح جایگزینهاست».
کرفیز تفکر انتقادی را شملی از حل مساله می‌داند و تفکر انتقادی را در بر گیرنده تعقل در مورد مسائلی که سازمان نیافته و پاسخ باز است می‌داند ولی حیطه محدودتری در حل مساله وجود دارد. از نظر کرفیز حل مساله فعالیت ذهنی است که از یک موقعیت نامطلوب به یک موقعیت مطلوبتر هدایت می‌گردد. در جریان حل مساله معمولاً یک پاسخ صحیح دارد و مسائل به خوبی سازمان یافته‌اند در حالیکه در تفکر انتقادی تعقل در مورد مسائل سازمان نیافته که راه حل واحدی ندارند است. در تفکر انتقادی هدف پیدا کردن یک راه حل نیست بلکه ارائه تصویری موجه از موقعیت یا مساله است که می‌تواند تحت استدلال قانع کننده‌ای ارائه گردد و توسط دلیل یا دلایلی حمایت گردد. کرفیز تمایز تفکر انتقادی و حل مساله را جریان ارائه دلیل و حمایت از یک موقعیت می‌داند به طور کلی تمایز تفکر انتقادی از جریان حل مساله دشوار است.
سقراط به تفکر انتقادی و نقش آن در زندگی و کیفیت بودن انسان اهمیت قایل بود و می‌گوید «زندگی ارزیابی نشده ارزش زیستن ندارد» و ارزش زندگی را به حضور ارزیابی و نقادی آن می‌داند و به عنصر اساسی تفکر انتقادی (تحلیل و ارزیابی) اشاره می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...