عملکرد: یعنی اندازه گیری نتایج کار[۵](۴)

ارزشیابی عملکرد:فرآیندی است که به وسیله آن کارکنان در فواصل معین و به طور رسمی، مورد بررسی و سنجش قرار می‌گیرد.[۶](۵)

فصل دوم

مروری بر تحقیقات انجام شده

بخش اول

هوش هیجانی

۲-۱-۱- مقدمه

امروزه بسیاری ‌از سازمان‌ها دستخوش تغییرند ‌و هر گونه تغییر نیازمند کارکنان و مدیرانی است که انطباق پذیر بوده وباتغییرها سازگار شوند.در این میان تعامل اجتماعی به شیوه ای شایسته وثمربخش برای بیشتر مدیران و رهبران به عنوان عنصر کلیدی درمدیریت تغییرهای سازمانی اهمیت فزاینده ای دارد.

بررسی ها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند برد که بتوانند به طور اثربخش ونتیجه بخش با منابع انسانی خودارتباط ‌برقرار کنند.در این زمینه هوش هیجانی[۷] یکی ازمولفه هایی است که می‌تواند به میزان زیادی درساز و کار سازمان و عملکرد اعضای سازمان نقش مهمی ایفا کند و به گفته گلمن (۱۹۹۸)شرط حتمی واجتناب ناپذیر درسازمان به حساب می‌آید. اخیراً برخی از دانشمندان نیز دریافته‌اند که هوش هیجانی با اهمیت تراز بهر ه هوشی (IQ) برای منایع انسانی است . امروزه هوش هیجانی به عنوان نوعی هوش تبیین شده است که هم شامل درک دقیق هیجان های خود شخص وهم تعبیر دقیق حالات هیجانی دیگران است .هوش هیجانی ،فرد را از نظر هیجانی ارزیابی می‌کند، ‌به این معنی که فرد به چه میزانی ازهیجان ها واحساس های خود آگاهی دارد وچگونه آن ها ‌را کنترل واداره می‌کند. نکته قابل توجه درراستای هوش هیجانی این است که توانایی‌های هوش هیجانی ذاتی نیستند، آن ها می‌توانند آموخته شوند(الیسون، ۲۰۱۱، ۱۲). بر همین مبنا و نظر به اهمیتی که این نوع توانایی ( هوش هیجانی) برای مدیریت و اداره رفتار در محیط‌های کاری دارد این پژوهش به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و مؤلفه‌ های آن با عملکرد شغلی پرداخته است. در این فصل که به پیشینه پژوهش اختصاص داردمتناسب با موضوع اصلی تحقیق چهار قسمت تنظیم و تهیه شده است. در قسمت اول تاریخچه، تعاریف و نظریه های هوش هیجانی ارائه شده است.در قسمت دوم مفاهیم نظریه ها و ابعاد عملکرد شغلی و در قسمت سوم رابطه عملکرد با هوش هیجانی بویژه نظریات مربوط به نحوه تاثیرهوش هیجانی و مؤلفه‌ های آن بر عملکرد در حوزه های مختلف زندگی به خوبی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است در قسمت چهارم بخشی ا ز تحقیقات خارجی درارتباط با موضوع اصلی پژوهش و احیانا برخی پژوهش‌های مرتبط دیده می شود .

در قسمت پایانی این فصل خلاصه و بحث و نتیجه گیری از چهار قسمت فوق الذکر به همراه ضرورت انجام تحقیق در رابطه بین هوش هیجانی با عملکرد شغلی ارائه شده است.

۲-۱-۲- تاریخچه هوش هیجانی

بحث های فلسفی ‌در مورد رابطه بین تفکر و هیجان در فرهنگ مغرب زمین به بیش از ۲۰۰۰ سال قبل بر می‌گردد. در این بخش فعالیت های روانشناسی از ۱۹۰۰ میلادی تاکنون را مورد اشاره قرار می‌دهیم این سالها را میتوان به ۵ دوره تقسیم کرد.(سیاروچی،فورگاسومایر، ۲۰۰۹،۱۳۸۳)

۱- سال‌های ۱۹۶۹-۱۹۰۰ دوره ای که در آن مطالعات روانشناختی مربوط به هوش هیجانی جدا و مستقل از یکدیگرصورت می گرفت.

۲- سال‌های ۱۹۸۹-۱۹۷۰ دوره ای که طی آن روانشناسان به بررسی چگونگی تاثیر هیجان و تفکر بر یکدیگر می پرداختند.

۳- سال‌های ۱۹۹۳-۱۹۹۰ دوره ای که در آن هوش هیجانی به عنوان یک موضوع مورد مطالعه و تحقیق مطرح گردید.

۴- سال‌های ۱۹۹۷-۱۹۹۴ دوره ای که طی آن مفهوم هوش هیجانی رواج یافت.

۵- ازسال ۱۹۹۸ تاکنون،دوران اخیر که دوران انجام مطالعات شفاف سازی ‌در مورد مفهوم هوش هیجانی است. دوره ی اولین یعنی سال‌های ۱۹۶۹-۱۹۰۰ دوره ای بود که تحقیقات پیرامون هوش ‌و هیجان در حوزه های جداگانه صورت می گرفت در حوزه هوش اولین آزمونها ساخته و توسعه پیدا کردند و در بررسی های مربوط به هیجان‌ها پژوهشگران درگیر موضوع مرغ و تخم مرغ بودند بدین ترتیب که شخصی که با یک موقعیت استرس آور مواجه می شود (برای مثال دیدن خرس) ابتدا پاسخ فیزیولوژیکی هیجان را از خود نشان می‌دهد ( مثلا افزایش ضربان قلب) و سپس احساس هیجان می‌کند یا ابتدا احساس هیجان در او شکل می‌گیرد و سپس تغییرات فیزیولوژیکی در او بروز پیدا می‌کند(گلمن[۸]،۱۹۹۸). دومین دوره یعنی سال‌های ۱۹۸۹- ۱۹۷۰ دوره ای بوده که طی آن پیشرفت های چندی در زمینه ی هوش هیجانی صورت گرفت. هوش و هیجان که قبلا حوزه های جداگانه ای بودند در این دوره در یک حوزه جدید به یکدیگر نزدیک شدندو حوزه جدیدی را به عنوان شناخت و احساس[۹] (تفکر و هیجان[۱۰]) تشکیل دادند. در سال ۱۹۹۰ و در آغاز دوره ی سوم ، جان مایر و همکارش پیتر سالوی طرحهای پژوهشی زیادی را تدوین نموده و نظریه رسمی هوش هیجانی را ارائه دادند. در چهارمین دوره (۱۹۹۷-۱۹۹۴) یک سری رویدادهای غیر منتظره رخ دادند که منجر به رواج و گسترش بیش از پیش حوزه ی هوش هیجانی شد. در این دوره اصطلاح هوش هیجانی با چاپ کتاب پرفروش دانیل گلمن، رواج زیادی پیدا کرد. گلمن و سایرین این اصطلاح را دست مایه ی مطالعه های زیادی قرار دادند. در کتاب گلمن (۱۹۹۵) هوش هیجانی به عنوان بهترین عامل پیش‌بینی کننده ی موفقیت در زندگی معرفی شده بود که هر کسی می‌تواند به آن دست یابد و میتوان آن را یک خصیصه شخصیتی به حساب آورد. اکنون ما در دوره پنجم قرار داریم که از سال ۱۹۹۸ آغاز شده است طی این دوره اصلاحات و پالایش های متعددی در ابعاد نظری و پژوهش حوزه ی هوش هیجانی به عمل آمده است. مقیاس‌های جدیدی برای اندازه گیری هوش هیجانی تهیه ‌و پژوهش‌های بنیادی تری در این حوزه انجام گردیده است(بانکسون،۲۰۱۰، ۷۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...