– استرس و فشار روانی: خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر می‌گذارد. افراد با ‌کارآمدی بالا در موقعیت های فشار زا سطح فشار روانی خود را کاهش می‌دهند. ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می‌کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش می‌دهند، بسیاری از جنبه‌های محیطی را پرخطر و تهدیدزا می بینند، که این امر می‌تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی که باور دارند می‌توانند تهدید ها و پافشاری بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و در نتیجه به وسیلۀ آن آشفته نمی شوند (هاشمیان، ۱۳۸۹).

فرآیندهای عاطفی[۱۲۷]: موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی احراز خویشتن است. این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت می کشاند و برعکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصت ها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در درازمدت می‌تواند اثرات سوء دیگری در رفتار و خلق و خو با دیگران داشته باشد. تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سال های خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانایی هایشان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می‌دهد. اگر کارمند معتقد باشد که قبلاً وظیفۀ مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی، بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد، به تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبرو خواهد شد. بندورا معتقد است که حل این مسأله یا موفقیت در انجام یک وظیفۀ خاص، تجربۀ هیجانی را ایجاد می‌کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسائل آینده در افراد می شود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می‌دهد (عبداللهی، ۱۳۸۵).

فرآیندهای انتخابی[۱۲۸]: افرادی که حس خودکارآمدی قوی دارند، مجدداً موقعیت هایی را انتخاب می‌کنند که در آن ها موفق شوند. همچنین این اشخاص در اجرای کارها و کسب نتایج مطلوب فعال تر هستند. برعکس، افرادی که احساس اثربخشی نمی کنند، به تماشاچیانی غیرفعال تبدیل می‌شوند که دنیا را علیه خود می دانند و نسبت به کنترل وقایعی که در زندگی آن ها زخ می‌دهد احساس ضعف دارند (بندورا، ۱۹۹۰؛ به نقل از شاوران،۱۳۹۰). فرآیندهای انتخابی به توانایی افراد در ایجاد محیط مطلوب و سودمند و کنترل نسبی بر آنچه در زندگی روزمره با آن مواجه می‌شوند، اشاره دارد. افراد تا حدی در شکل دهی محیط خود نقش دارند، ‌بنابرین‏ باورهای خودکارآمدی از طریق تأثیر بر انواع فعالیت ها و محیط هایی که افراد انتخاب می‌کنند، می‌تواند زندگی آن ها را شکل دهد. افراد از طریق انتخاب هایی که انجام می‌دهند، قابلیت ها، علائق و ارتباطات اجتماعی را که تعیین کنندۀ جریان زندگی آن هاست، پرورش می‌دهند. هر عاملی که بر رفتر انتخابی تأثیر می‌گذارد، می‌تواند عمیقاً در جهت رشد فردی نقش داشته باشد ( بندورا، ۱۹۹۴؛ به نقل از غلامی رنانی، ۱۳۸۴).

۲-۱۹ ظرفیت ها و قابلیت های مؤثر در خودکارآمدی

بندورا (۲۰۰۰) معتقد است که انسان برای کسب اطلاعات، تصمیم گیری، حل مشکلات، مدیریت محیط و تمامی فرآیندهایی که خودکارآمدی فردی را تعیین می‌کند، به قابلیت های مهمی نیاز دارد که شامل قابلیت رمزگذاری[۱۲۹]، قابلیت جایگزینی[۱۳۰]، قابلیت دوراندیشی[۱۳۱]، قابلیت خودسامانی[۱۳۲] (خودتنظیمی) و قابلیت خوداندیشی[۱۳۳] هستند. به زعم بندورا (۱۹۹۷)، افراد به وسیلۀ این قابلیت ها در رفتارهای خود، بیش از پیش، فعال خواهند شد و قادر می شوندتا عملکردهای فردی خود را بهبود ببخشند. این ظرفیت ها در کنترل اتفاقاتی که بر زندگی تأثیر می‌گذارد، تأثیر زیادی دارند (شاوران، ۱۳۹۰). این قابلیت ها برای ایجاد، تنظیم و نگهداری رفتاری خاص از سوی افراد به کار گرفته می شود. این قابلیت هابه عنوان مفاهیم شناختی در تعیین سرنوشت افراد نقش مهمی ایفا می‌کنند (شماعی زاده، ۱۳۸۴). در این بخش به توضیح مختصری ‌در مورد این مفاهیم پرداخته می شود.

– قابلیت رمزگذاری: قابلیت رمزگذاری به افراد اجازه می‌دهد که به طور موفقیت آمیز نسبت به محیط خاصی که در آن قرار دارند واکنش نشان داده، آن را تغییر دهند و یا با آن سازگار شوند. با بهره گرفتن از رمزها، اطلاعات مربوط به تجربه های مشاهده شده با مدل های شناختی درونی پردازش شده و فوراً جایگزین اطلاعات قبلی می شود و از آن برای هدایت رفتارهای بعدی استفاده می شود (شماعی زاده، ۱۳۸۴).

– قابلیت دوراندیشی: افراد از طریق دوراندیشی، هدف گذاری کرده و برای خود یک نقشۀ عملیاتی طرح می‌کنند. بندورا معتقد است که رفتارهای انسان واکنشی نبوده و از قبل رمزگذاری نشده اند، ولی تحت تأثیر شرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربۀ یک پدیده و مشاهدۀ پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به صورت الگوبرداری نیز ذخیره می‌شوند. ‌بنابرین‏ فرد می‌تواند نتایج کارها را بدون اینکه آن ها را تجربه کرده باشد، پیش‌بینی کند ( شاوران، ۱۳۹۰).

– قابلیت جایگزینی و الگوبرداری: عامل اصلی این قابلیت، مدل سازی و مشاهده است. مدل سازی و مشاهده از طریق نشانه های عاطفی موجب القای رفتارهای جدید، تسهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش می شود (پترسون[۱۳۴]، ۲۰۰۸ به نقل از شاوران، ۱۳۹۰). مطابق دیدگاه شناختی- اجتماعی، همۀ اشکال یادگیری می‌توانند به طور جانشینی و با مشاهدۀ رفتار دیگران و پیامدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. در واقع می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهدۀ رفتار دیگران نیز این یادگیری رخ می‌دهد. این قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرایند سعی و خطا، عملی می‌کند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک های زیان بار و با اشتباهات مهلک و خطرناک بسیار کاهش یابد. این مشاهدات از سوی افراد به طور رمزی کدگذاری شده و برای هدایت اعمال بعدی مورد استفاده قرار می‌گیرد. یادگیری مشاهده ای به وسیلۀ فرآیندهای توجه، نگهداری، تولید و تحریک هدایت می شود. بندورا (۱۹۸۶) معتقد است یادگیری به وسیلۀ مدل ها می‌تواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (شماعی زاده، ۱۳۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...