کیم و دیگران(۲۰۰۳) نشان داده ­اند که تفاوت اثربخشی مؤسسات حسابرسی بزرگ با مؤسسات حسابرسی کوچک از تضاد بین انگیزه مدیران شرکت­ها و حسابرسان در گزارشگری نشأت ‌می‌گیرد. هنگامی مدیران انگیزه کافی برای افزایش میزان سود از طریق استفاده از روش های حسابداری افزاینده سود دارند، حفظ بی­طرفی حسابرسان، به بروز تضاد بین مدیران و حسابرسان منجر می­ شود. آن­ها دریافتند مؤسسات حسابرسی بزرگ در پیشگیری از دستکاری سود، اثربخشی بیشتری از مؤسسات کوچک (با فرض وجود تضاد بین مدیریت و حسابرسان) دارند(به نقل از حساس­یگانه و آذین­فر، ۱۳۸۹،ص۸۹).

 

ماتسوموتو (۲۰۰۲)، بارتون و سیمکو (۲۰۰۲) و فرانکل و دیگران (۲۰۰۲) معتقدند هرچه اندازه­ شرکت بزرگ­تر شود، احتمال دست یابی ساختگی به شاخص از قبل تعیین شده سود افزایش می­یابد.

 

نلسان ، الیوت و تارپ­لی (۲۰۰۲) در تحقیق خود ، پنج مؤسسه بزرگ حسابرسی را ‌در مورد مدیریت سود توسط مدیران شرکت­های مورد حسابرسی مورد پرسش قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که مدیران در مواردی که برای رویدادهای مالی استانداردهای مشخص وجود نداشت و نیز در صورت اختیارعمل داشتن مدیریت در زمینه استانداردی خاص (برای مثال ، تغییرات نرخ بهره ، ذخیره مطالبات مشکوک­الوصول ، تضمین کالای فروش­رفته و هزینه تجدید ساختار) بیشترین مدیریت سود را انجام داده ­اند.

 

جونز و شارما(۲۰۰۱) رابطه بین مدیریت سود و جریان­های نقد آزاد را در کشور استرالیا و در شرکت­های با رشد کم و زیاد مورد بررسی قرار دادند و ‌به این نتیجه رسیدند که در شرکت­های با رشد کم رابطه معنادار مستقیمی بین اقلام تعهدی اختیاری و جریان­های نقدی آزاد وجود دارد اما در شرکت­های با رشد زیاد به چنین رابطه معناداری دست پیدا نکردند(به نقل از اوکولیه[۹]، ۲۰۱۴).

 

نتایج تحقیق میچلسون و دیگران (۲۰۰۰) نشان داد که شرکت­های هموارساز نسبت به شرکت­های غیرهموارساز بزرگتر هستند و متوسط بازده غیرعادی تجمعی بالاتری دارند.

 

۲-۲۲-۲- پیشینه تحقیق داخلی

 

مرادزاده فرد و دیگران (۱۳۸۹) به بررسی میزان ارتباط جریان نقدی آزاد شرکت با ارزش بازار سهام در بورس اوراق بهادار پرداختند و ‌به این نتیجه دست یافتند که در سطح کل شرکت­ها بین جریان نقدی آزاد شرکت و قیمت سهام در سطح خطای ۵ درصد ارتباط معنا داری وجود ندارد و این نتیجه ­گیری در سطح صنایع مختلف نیز صدق می­ کند، فقط در صنایع کانی غیر فلزی ارتباط معناداری وجود دارد.

 

مهرانی و باقری(۱۳۸۸) با بهره گرفتن از اطلاعات ۹۰ شرکت نمونه طی سال های ۷۸-۸۴ به بررسی اثر جریان­های نقدی آزاد و سهام‌داران نهادی بر مدیریت سود پرداختند. نتایج تحقیق نشان می­دهد که بین مدیریت­سود و جریان­های نقد آزاد زیاد در شرکت­های با رشدکم، رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد، اما رابطه معناداری بین مدیریت سود و سهام‌داران نهادی در شرکت­های با جریان­های نقد آزاد زیاد و رشد کم پیدا نشد.

 

نوروش و دیگران (۱۳۸۶) در بررسی ویژگی شرکت­های هموارساز ‌به این نتیجه رسیدند که شرکت­های هموارساز سود ، سن بیشتر ، عملکرد نقش داشته باشند. از طرفی ، با توجه به اینکه مانند تحقیق­های حوزۀ علوم تجربی ، شرایط آزمایشگاهی در اختیار محقق حسابداری قرار ندارد و در نتیجه ، یافته ­های تحقیق باید با درنظر گرفتن این شرایط استفاده گردد.

 

نورانی (۱۳۸۶) در تحقیقی با عنوان «تأثیر هموارسازی سود بر بازده غیرواقعی شرکت­ها» به نتایج زیر دست یافت:

 

۱) پدیده هموارسازی سود در جامعه بورس اوراق بهادار وجود دارد.

 

۲) هموارسازی سود در بازده شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار مؤثر نیست.

 

۳) نوع صنعت و اندازه شرکت در هموارسازی سود مؤثر نیست.

 

مشایخی و صفری (۱۳۸۵) به بررسی وجوه نقد ناشی از عملیات و مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد هنگامی که وجوه نقد ناشی از فعالیت های عملیاتی ضعیف است، شرکت ها تمایل دارند استراتژی افزایش سود در پیش گیرند. همچنین مشاهده گردید که برخی از شرکت های با فعالیت های عملیاتی بالا نیز تمایل به سیاست های کاهش سود دارند.

 

داریانی (۱۳۸۵) در تحقیق با عنوان بررسی مدیریت سود در زمان عرضه اولیه سهام به عموم در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران ‌به این نتیجه رسید که مدیران ، سود شرکت‌ها را در سال قبل از عرضه اولیه و سال عرضه اولیه سهام به عموم مدیریت ‌می‌کنند.

 

مشایخی و دیگران (۱۳۸۴) نقش اقلام اختیاری در مدیریت سود شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی کردند. نتایج آن ها نشان داد که در شرکت­های موردمطالعه ، مدیریت سود اعمال شده است و مدیران شرکت­ها به هنگام کاهش وجه نقد حاصل از عملیات که بیانگر عملکرد ضعیف واحد تجاری بوده است ، به منظور جبران این موضوع ، اقدام به افزایش اقلام تعهدی اختیاری کرده ­اند.

 

قائمی و دیگران (۱۳۸۲) تأثیر هموارسازی سود بر بازده سهام شرکت­های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی نمودند. نتایج تحقیق آن ها نشان می­دهد که بین بازده غیرعادی شرکت­های هموارساز و غیرهموارساز تفاوت معنی­داری وجود ندارد.

 

سمایی (۱۳۸۲) رابطه بین هموارسازی سود و بازده تعدیل شده ‌بر اساس ریسک را بررسی کرد. او در تحقیق خود نشان داد شرکت­هایی که اقدام به هموارسازی سود کرده ­اند ، بازده غیرعادی بیشتری نسبت به شرکت­های غیرهموارساز کسب نکرده ­اند.

 

رخشانی (۱۳۸۲) تحقیقی را با عنوان ابزارهای مدیریت سود در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار انجام داد. هدف محقق شناسایی زمان­بندی فروش داراییها و هزینه­ های تامین مالی به عنوان ابزارهای مدیریت سود در شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار بود. نتایج تحقیق نشان می­دهد که بین سود فروش دارایی‌های ثابت و سود قبل از کسر مالیات منهای سود ناشی از فروش دارایی‌های ثابت ارتباط منفی وجود دارد و بین هزینه­ های تامین مالی و سود قبل از کسر مالیات و هزینه­ های تامین مالی ارتباط مثبت وجود دارد.

 

بدری (۱۳۸۱) وجود هموارسازی و عوامل مؤثر بر آن را بررسی نمود. نتایج تحقیق او نشان داد که مالکیت ، اندازه ، نوع قیمت­ گذاری و صنعت عوامل مؤثری در هموارسازی سود نیستند ، اما نسبت سودآوری عامل مؤثری بر هموارسازی سود است و رابطه منفی بین سودآوری و هموارسازی وجود دارد ؛ یعنی با کاهش میزان سودآوری نسبی شرکت ، احتمال هموارسازی افزایش می­یابد.

 

جدول خلاصه پیشینه خارجی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محقق سال عنوان نتیجه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...