طرح های تحقیقاتی و پایان نامه ها | سبک های مقابله ای – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
سبک های مقابله ای
در این مطالعه, «سبک مقابله» ـ که به تلاش های شناختی و رفتاری فرد برای جلوگیری، مدیریت و کاهش استرس اشاره میکند (لازاروس، ۲۰۰۶) نیز به مثابه یک عامل درون فردی پیشایند استرس در بررسی فرایند تجربه این وضعیت مورد توجه و عنایت قرار گرفته است. به بیان دیگر, رفتارهای مقابله ای به آن دسته از راهبردهای هوشیار اطلاق میگردد که فرد در مواجهه با رخدادهای استرس زای خاص مورد استفاده قرار میدهد. اندلر و پارکر[۱۰۵] (۱۹۹۰) بر اساس تحقیقی جهت بررسی فرایند مقابله عمومی، افراد را برحسب سه نوع اساسی سبک مقابله ای متمایز میسازند: سبک مقابله ای مسئله مدار[۱۰۶]، سبک مقابله ای هیجان مدار[۱۰۷] و سبک مقابله ای اجتنابی[۱۰۸]. راهبردهای مقابله ای مسئله مدار شیوه هایی را توصیف میکند که بر اساس آن فرد اعمالی را که باید برای کاهش یا از بین بردن یک رخداد استرس زا انجام دهد محاسبه میکند. رفتارهای مسئله مدار شامل جستجوی اطلاعات بیشتر درباره مسئله، تغییر ساختار مسئله از نظر شناختی و اولویت دادن به گام هایی برای مخاطب قرار دادن مسئله می شود. برعکس، راهبردهای مقابله ای هیجان مدار شیوه هایی را توصیف میکند که بر اساس آن، فرد بر خود متمرکز شده و تمام تلاش او متوجه کاهش احساسات ناخوشایند خود میباشد. واکنش های مقابله ی هیجان مدار شامل گریه کردن، عصبانی و ناراحت شدن، پرداختن به رفتارهای عیب جویانه، اشتغال ذهنی و خیال پردازی میباشد. در نهایت، راهبردهای مقابله ای اجتنابی مستلزم فعالیت ها و تغییراتی شناختی است که هدف آن ها اجتناب از موقعیت استرس زا میباشد. رفتارهای مقابله ای اجتنابی ممکن است به شکل روی آوردن و درگیر شدن در یک فعالیت تازه و یا به شکل روی آوردن به اجتماع و افراد دیگر ظاهر شود (هالامان دریس و پاور[۱۰۹]، ۱۹۹۹).
در هر الگوی فرهنگی، هنجارهای فرهنگی مشخصی درباره مفهوم مقابله وجود دارد که در فراخوانی الگوهای مقابله ای خاصی موثرند (لام و زان[۱۱۰]، ۲۰۰۴). در فرهنگ های فردگرا به دلیل وجود تصور از خود مستقل، تجربه خودکفایی و استقلال از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میباشد. شواهد تجربی مختلف نشان دادهاند که افراد با تصور از خود مستقل غالبا خواهان کنترل محیط و هماهنگ کردن آن با نیازها و تمایلات فردی خود میباشند (مارکوس و کیتایاما[۱۱۱]، ۱۹۹۱) و همواره می کوشند که بین رفتار و فرایندهای درونی خویش هماهنگی ایجاد کنند (لام و زان، ۲۰۰۴؛ مورلینگ و فسکی[۱۱۲]، ۱۹۹۹). در مقابل، در فرهنگ های جمع گرا به دلیل تأکید بر حفظ انسجام گروهی افراد غالبا با هنجارهای گروهی همرنگی میکنند (لام و زان، ۲۰۰۴؛ مورلینگ و فسکی، ۱۹۹۹). بنابرین، در بین افراد با عضویت در گروههای فرهنگی فردگرا، فرایندهای مقابله بر تغییر محیط ـ در عوض تغییر فردـ و در بین افراد با عضویت در گروههای فرهنگی جمع گرا، فرایندهای مقابله بر تغییر فرد ـ در عوض تغییر محیط ـ مبتنی میباشند.
غالب فرضیه های فرهنگی وابسته به استرس و مقابله با تفاوت های فرهنگی در راهبردهای هنجاری رابطه دارد. برای مثال در بین فرهنگ های فردگرا به کارگیری آن دسته از راهبردهای مقابله ای که مستلزم مواجهه و تغییر در عوامل استرس زای محیطی میباشند متداول تر میباشد (راهبردهای مقابله ای گرایشی یا رفتاری). در مقابل، در بین فرهنگ های جمع گرا استفاده از راهبردهای مبتنی بر اجتناب از عوامل استرس زای محیطی و سازوکارهای تغییردهنده حالت های روان شناختی درونی شیوع بیشتری دارد (راهبردهای مقابله ای اجتنابی و شناختی). فرضیه های مذبور بر اساس تفاوت های مشاهده شده بین عضویت های فرهنگی مختلف در متغیرهای صفات شخصیت، اسناد، انگیزش و اهداف مقابله رشد و توسعه یافته اند.
نتایج پاره ای از مطالعات نشان دادهاند که افراد در فرهنگ های فردگرا در مقایسه با افراد در فرهنگ های جمع گرا به دلیل برخورداری از برخی ویژگی های شخصیتی مانند منبع کنترل درونی (حمید[۱۱۳]، ۱۹۹۴؛ چان[۱۱۴] و همکاران، ۲۰۰۶)، اهداف مقابله کنترل اولیه (مک کارتی و همکاران، ۱۹۹۹) و سبک های شناختی مبتنی بر اسنادهای علّی گرایشی (کاوانیشی[۱۱۵]، ۱۹۹۵؛ چوی و نیسبت[۱۱۶]، ۱۹۹۸؛ موریس و پنگ[۱۱۷]، ۱۹۹۴؛ چان و همکاران، ۲۰۰۶) در مواجهه با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله ای گرایشی و رفتاری استفاده میکنند. در مقابل، افراد در فرهنگ های جمع گرا به دلیل برخورداری از منبع کنترل بیرونی، اهداف مقابله کنترل ثانویه و سبک های شناختی مبتنی بر اسنادهای علّی بیرونی در رویارویی با عوامل استرس زا بیشتر از راهبردهای مقابله اجتنابی استفاده میکنند. نتایج مطالعه براک، کاتبرسون، ترمن و لی[۱۱۸] (۲۰۰۱) نشان داد که در بین افراد با جهت گیری فرهنگی جمع گرا گرایش به ارزیابی عوامل استرس زا به صورت تهدید و فقدان در پیشبینی راهبردهای مقابله ای اجتنابی و منفعلانه و گرایش افراد با جهت گیری فرهنگی فردگرا در ارزیابی عامل استرس زا به صورت چالش در پیشبینی راهبردهای مقابله ای گرایشی و فعال مؤثر میباشد.
تفاوت های گزارش شده درباره اهداف مقابله و فرایندهای انگیزشی نیز در پیشبینی راهبردهای مقابله ای ترجیحی در گروههای فرهنگی مختلف اثرگذار است. در بین افراد با جهت گیری فرهنگی فردگرا به دلیل تقدم اهداف مقابله مبتنی بر خود در برابر اهداف مقابله مبتنی بر دیگران و انگیزش بیشتر برای بیشینه سازی لذت (کانون کنترل پیشبرد) هدف اصلی تلاش های مقابله ای، کنترل محیط و انطباق آن با نیازهای فردی میباشد. در مقابل، در بین افراد با جهت گیری فرهنگی جمع گرا به دلیل تقدم اهداف مقابله مبتنی بر دیگری در برابر اهداف مقابله مبتنی بر خود و انگیزش بیشتر برای کاهش فقدان (کانون کنترل جلوگیری) هدف اصلی تلاش های مقابله ای، حفظ روابط بین فردی میباشد (وانگ و یوموتو[۱۱۹]، ۱۹۹۸). در مجموع، شواهد تجربی وابسته به راهبردهای مقابله ای هنجاری در بین فرهنگ های مختلف نتایج پیچیده ای به همراه داشته است. با این وجود، شواهد تجربی موجود در مقایسه با رابطه بین جهت گیری فردگرا و مقابله گرایشی بیشتر از رابطه بین جهت گیری جمع گرا و مقابله اجتنابی حمایت به عمل آورده است. به ویژه، در بین بزرگسالان و کودکان با عضویت در گروههای فرهنگی جمع گرا مانند کره، غنا و مالزی استفاده از راهبردهای مقابله ای منفعلانه (عیسی و تراموسدراف[۱۲۰]، ۱۹۹۶؛ براک[۱۲۱] و همکاران، ۲۰۰۱)، مقابله اجتنابی (چانگ[۱۲۲]، ۲۰۰۱؛ رادفورد و همکاران، ۱۹۹۳؛ براک و همکاران، ۲۰۰۱)، مقابله هیجان محور (اشان، چانگ و اوسو، ۱۹۹۸؛ عیسی و تراموسدراف، ۱۹۹۶؛ براک و همکاران، ۲۰۰۱) و مقابله نا آشکار(مک کارتی و همکاران، ۲۰۰۱) و در بین بزرگسالان و کودکان با عضویت در گروههای فرهنگی فردگرا مانند افراد اروپایی ـآمریکایی و آلمانی استفاده از راهبردهای مقابله ای مسئله مدارانه و فعال گزارش شده است (عیسی و تراموسدراف، ۱۹۹۶؛ کولی[۱۲۳] و همکاران، ۲۰۰۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 10:45:00 ق.ظ ]
|