نقش و دخالت دولت در رابطه با نهاد داد و ستد بین‌المللی
در مورد گویه‌ی دوم، نقش دولت را در قالب پنج وظیفه‌ی اساسی، که انجام آن در هر جامعه‌ای بر عهده‌ی دولت است، مورد بررسی قرار دادیم. این وظایف عبارتند از:
برقراری (استقرار) و حفظ امنیت و استقلال در جامعه
وضع و اعمال قانون در جامعه
رعایت اصل نظارت و کنترل در جامعه
اجرا و گسترش عدالت در جامعه
برقراری ثبات در جامعه
برای مطالعه‌ی تاثیر نقش چهارم و پنجم دولت بر نهاد داد و ستد بین‌المللی از پراکسی‌هایی استفاده گردید. شاخص اجرا و گسترش عدالت در جامعه، رفع تبعیض و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه‌ی افراد جامعه و تخصیص و توزیع عادلانه منابع و درآمد، در نظر گرفته شد. و شاخص وظیفه‌ی پنجم، ثبات قیمت‌ها و کاهش بیکاری تعیین گردید. لازم به ذکر است که این شاخص‌ها از لابه لای مقالات و نوشته‌های مرتبط انتخاب گردید. تاثیر هر کدام از وظایف فوق در قالب نهاد، بر نهاد داد و ستد بین‌المللی و در دوره‌ی قبل و بعد از ظهور اسلام، مورد بررسی قرار گرفت. به عبارتی هر کدام از این وظایف به عنوان یک نهاد در نظر گرفته شد و از آنجا که چگونگی گویه‌های فوق بر هزینه معاملاتی و از آنجا بر وضعیت نهاد داد و ستد بین‌المللی تاثیر می‌گذارد، با مراجعه به تاریخ چگونگی گویه‌های فوق در دوره‌های قبل و بعد از ظهور اسلام، مشخص گردید و سپس بر آن اساس وضعیت نهاد داد و ستد بین‌المللی در این دوره‌ها تحلیل و بررسی شد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

لازم به ذکر است که تغییر و اصلاح یک نهاد تحت تاثیر عوامل زیادی قرار می‌گیرد ولی از آنجا که اسلام دارای تاثیر عمده‌ای است بطوری که تاثیر عوامل دیگر نیز به گونه‌ای بر گرفته از آن است، در این پژوهش تاثیر اسلام و شرایط حاصل از آن، بر نهاد داد و ستد بین‌المللی مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به اینکه اسلام طرفدار نهاد‌های مولد می‌باشد و نهاد داد و ستد، یکی از نهادهای مولد می‌باشد، قطعاً مورد تایید و تشویق دین اسلام قرار گرفته است و بعد از ظهور اسلام این نهاد رشد و توسعه یافته است که با مطالعه تاریخ و استناد به حقایق آن فرضیه‌ی فوق مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
۲-۴. دیدگاه و رویکرد جامعه نسبت به نهاد داد و ستد بین‌المللی
نهاد داد و ستد یک نهاد لازم و ضروری در جامعه است و مردم برای تامین نیازهای خود ناچارند که به داد و ستد بپردازند. در این بین به دلیل عوامل ویژه‌ای که برای برخی مناطق وجود دارد، ناخواسته محیط را برای توسعه‌ی نهاد داد و ستد بین‌المللی آماده می‌سازد و گرایش مردم را برای مبادرت به آن افزایش می‌دهد.
شبه‌جزیره‌ی عربستان به دلیل قرار گرفتن در مرکز چهار قدرت جهان که ید طولایی در تجارت داشتند، در امر داد و ستد بین‌المللی به پیشرفت‌های بزرگی دست یافت (زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ص۹). این چهار قدرت برتر عبارت بودند از: امپراتوری حبشه در آن سوی دریای سرخ، کشورهای مدیترانه‌ی روم شرقی در شمالغربی، کشور تیسفون و بین‌النهرین در عهد ساسانیان در قسمت شرقی‌تر و بالاخره نزدیکترین کشور یعنی یمن با تمدن‌های شهری‌اش که به وسیله‌ی اقیانوس هند به هندوستان و چین راه داشت (صدر، اقتصاد صدر اسلام، ص۳-۴). در واقع بزرگترین امتیاز جزیره‌العرب از نظر جغرافیایی، واقع شدن بین سه قاره و ایجاد ارتباط تجاری با آنها بود (فیاض، تاریخ اسلام، ص۱۰-۱۲). بنابراین می‌توان گفت علت گستردگی تجارت در شبه جزیره موقعیت جغرافیایی ممتاز آن و داشتن مزایای نسبی در این زمینه بود (صدر، همان، ص۶).
از عوامل دیگری که باعث ایجاد گرایش مثبت به نهاد داد و ستد بین‌المللی می‌شد، شرایط آب و هوایی شبه جزیره بود. کمبود شدید آب در جزیره‌العرب از مهمترین عوامل شکل دهنده به شیوه زندگی و فعالیت‌های اقتصادی عرب‌ها بود. هر کجا که شرایط آب و هوایی مساعد بود و بارندگی وجود داشت، امکان پرداختن به کشاورزی نیز وجود داشت. در ناحیه‌ی مرکزی شبه جزیره به دلیل فقدان بارندگی، امکان کشاورزی وجود نداشت ولی در ناحیه‌هایی از آن، مثل طائف و یثرب و خیبر که بارندگی بیشتر بود، شرایط برای زراعت و باغداری فراهم بود (صدر، همان، ص۵). تنها منطقه مرطوب جزیره که امکان کشاورزی در آن وجود داشت ناحیه جنوب آن بود که در معرض بادهای مرطوب دریای هند به غرب قرار داشت و به همین جهت امکان زراعت و باغداری و دامداری از گذشته دور در جنوب جزیره وجود داشت (اجتهادی، وضع مالیه مسلمین، ص۳۶؛ همان، ص۴). از طرف دیگر گرچه رطوبت و بارندگی در شمال بیشتر از مرکز و شدت حرارت نیز کمتر از آنجا بود و فعالیتهای کشاورزی تا حدودی توسعه داشت، ولی منشا اصلی درآمد شمال تجارت بود (صدر، همان، ص۶). بنابراین می‌توان گفت که با توجه به شرایط آب و هوایی شبه جزیره که شرایط مساعدی برای کشاورزی و دامداری نداشت، تنها راه کسب معاش، پرداختن به داد و ستد بود (همان، ص۴).
از طرف دیگر، امنیتی که در شهر مکه به دلیل حرم بودن برقرار بود و حرام بودن جنگ و ستیز در تمام جزیره‌العرب در طول ماه های حرام (ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم و رجب) که زمان آمدن قبایل و کاروانها را به مکه چه برای انجام مراسم حج و چه برای داد و ستدهای بازرگانی تسهیل می‌نمود، به رونق و توسعه داد و ستدهای بازرگانی در عکاظ، ذی‌المجار، مجنه و حتی خود مکه و منازلی که در امتداد مسیرهای تجاری قرار داشت می‌افزود. به این دلایل فعالیتهای بازرگانی در شمال و جنوب جزیره گسترش بسیار داشت و حتی قبایل مرکز جزیره از آن بهره می‌بردند (صدر، همان، ص۷؛ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ص۳۱۹- ۳۲۰).
به این دلایل فعالیتهای بازرگانی در شمال و جنوب جزیره گسترش بسیار داشت و حتی قبایل مرکز جزیره از آن بهره می‌بردند (صدر، همان: ص۷). در واقع، مکه شهر تجاریِ پرازدحام ثروتمندی بود و تقریباً مرکزیت بازرگانی میان اقیانوس هند و مدیترانه را به خود اختصاص داده بود (جعفریان، همان: ص۳۲۱). مکه یک مرکز تجاری بود و افزون بر آن که مکیان اهل تجارت بودند و هر سال دو مرتبه راهی مناطق شامات و یمن و حبشه برای تجارت می‌شدند، خود مکه نیز محل رفت و آمد کاروانهایی بود که از شمال به جنوب یا از غرب به شرق می‌رفتند؛ از این رو مکه محل رفت و آمد بسیاری از تجار آن روزگار بود (همان، ص۳۱۹). قریش تنها کسانی بودند که اولاً به دلیل داشتن امان‌نامه و ثانیاً و مهمتر از آن، به عنوان این که اهل حرمند، زمینه برای تجارت داشتند؛ آنان در هر جا که مورد هجوم غارتگران قرار می‌گرفتند خود را اهل حرم معرفی می‌کردند؛ کعبه نزد اکثر عرب قداست داشت و آنان اهل کعبه و اهل حرم را احترام می‌نهادند (همان، ص۱۷۷). روی هم رفته وضع مکه هنگام ظهور اسلام، از نظر اقتصادی به مراتب بهتر از سایر نقاط شهرنشین عربستان بوده و علیرغم آنکه در دره‌ای خشک و گرم قرار گرفته و از هرگونه مواهب طبیعی بی‌بهره بوده است، مردم آن توانسته بودند از راه تجارت ثروت زیادی به دست آورند و با بهره گرفتن از موقعیت خانه کعبه، نفوذ خود را بین تمام قبایل عرب توسعه دهند (همان، ص۴۱).
علاوه بر سه دلیل گفته شده در بالا (موقعیت ممتاز جغرافیایی، وضعیت آب و هوایی و وجود امنیت در مکه) همچنین می‌توان به اقدامات صورت گرفته توسط قُصَی بن کلاب جد اعلای رسول اکرم (ص) و حضرت هاشم (ع) و حضرت عبدالمطلب (ع) که در رونق تجارت عرب نقش زیادی داشت، اشاره نمود:
قُصَی‌بن‌کِلاب جد چهارم پیامبر اسلام (ص)، در اواسط قرن پنجم میلادی، به گردآوری قبایل پراکنده‌ی قریش، در مکه و فراهم آوردن شرایط شهر و یکجانشینی پرداخت (طبری، تاریخ یعقوبی، ج۳، ص۸۰۸؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۰۸؛ ابن اثیر، تاریخ کامل، ج۲، ص۸۲۷؛ زیدان، همان، ص۱۳)، و به دلیل همین اقدام (جمع‌ آوری قبیله‌ی خود از اطراف مکه و مستقر ساختن آنها در مکه) به مجمّع مشهور شد (یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۰۸؛ ابن اثیر، همان، ج۲، ۸۲۷). پیش از این، قبایل موجود در این مناطق، دائم در حال کوچ از واحه‌ای به بادیه‌ای دیگر بودند تا نقطه‌ای بیابند که چراگاه مناسبی برای دامهای آنان باشد. این شیوه زندگی خود به خود زمینه پیدایش خرافات، انزواطلبی، برتری طلبیهای شخصی و قبیله‌ای را فراهم می‌آورد و چه بسا سختی زندگی به کارهایی نظیر دزدی، دستبرد به قبایل دیگر و قتل و انتقام دامن می‌زد (صدر، همان، ص۵). بنابراین این اقدام قصی‌بن‌کلاب تاثیر به سزایی در افزایش اهمیت جزیره‌العرب و شکوفایی اقتصاد آن داشت.
جانشین قصی، پسرش عبد مناف شد، عبد مناف چندین پسر داشت و از آن جمله هاشم و عبد شمس بودند. عبد مناف در موقع مرگ هاشم را جانشین خود قرار داد (زیدان، همان، ص۱۳).
علاوه بر این، در زمان هاشم (ع) و به ابتکار وی قراردادهایی توسط او و برادرانش، عبد شمس، مُطَلِّب و نوفل با سران قبایل و کشورهای همجوار، جهت تامین امنیت و توسعه‌ی تجارت، انعقاد یافت که نقش هاشم در این بین پر رنگ‌تر بود (طبری، همان، ج۳، ص۸۰۴؛ یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۱۲). هاشم به قیصر روم گفت: «ای پادشاه مرا قومی است که بازرگانان عرب‌اند، می‌شود برای آنها چیزی بنویسی که خودشان و مال‌التجاره‌اشان را در امان قرار دهد تا از پوستها و جامه‌های خوب حجاز بیاورند؟» قیصر پذیرفت و هاشم بازگشت و به هر طایفه‌ای از عرب می‌گذشت از بزرگان آن طایفه پیمان می‌گرفت که بازرگانان قریش نزد آنها و در سرزمینشان در امان باشند و در نتیجه از مکه تا شام این پیمان گرفته شد (یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۱۳). به این ترتیب هاشم با ملوک روم و غَسّان (در منطقه شام)، نوفل با خسرو (پادشاه ایران)، عبد شمس با نجاشی (فرمانروای حبشه) و مُطلّب با شاهان حمیر (در قلمرو یمن) عهد و پیمان بستند (طبری، همان، ج۳، ص۸۰۴؛ یعقوبی، همان، ج۱، صص۳۱۲- ۳۱۵). در پی این قرارداد‌ها هاشم موفق شد سفرهای بازرگانی تابستانی و زمستانی، بین شمال و جنوب شبه جزیره به راه اندازد (طبری، همان، ج۳، ص۸۰۴؛ یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۱۲) و تجارت قریش را از محدوده‌ی مکه به خارج از آن ببرد (یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۱۲). که نشان‌دهنده‌ی این است که نهاد داد و ستد قبل از اسلام محدود به تجارت داخلی نبوده، بلکه تجارت خارجی را نیز در بر می‌گرفته است.
ماه های حرام یعنی ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم و رجب که جنگ و خونریزی و غارت در این ایام در تمام جزیره‌العرب حرام بود، بهترین فرصت برای برگزاری بازارهای موسمی و دائمی و رونق داد و ستد بود (جعفریان، همان، صص ۳۱۹). ولی گاهی اعراب جاهلی برای ادامه یا آغاز جنگ، این چهار ماه را به عقب می‌اندختند تا بتوانند به مقصود خود نائل شوند. این عمل را نَسیِئی می‌گفتند (طبری، همان، ص۸۳۸؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۱۲۶). بنابراین با به هم خوردن زمان مشخص این ماه ها، شرایط عدم اطمینان به وجود می‌آمد و تجارت از رونق می‌افتاد. تا اینکه حفظ حرمت ماه های حرام مجدداً توسط عبدالمطلب الزامی شد (صدر، همان، ص۱۶). همه این عوامل دست به دست هم داده بودند تا مردم به داد و ستد علاقه نشان دهند و زمینه‌های توسعه و تسهیل این نهاد را فراهم آورند.
قبل از ظهور اسلام (قبل از ۶۱۰ میلادی)، نهاد داد و ستد بین‌المللی رونق داشت و اعراب برای تامین معاش خود از این نهاد بهره می‌گرفتند. اعراب در دوره‌ی قبل از اسلام با اهالی شبه قاره روابط تجاری داشتند و از راه زمینی و دریایی با آنان معاملات تجاری می‌کردند. آنان از خلیج فارس گذشته به بندر قدیم موسوم به «دیبل» نزدیک به شهر کراچی کنونی می‌رسیدند و از آنجا از ساحل استان بمبئی کنونی به جنوب می‌رفتند و از دماغه کماری دورزده به طرف مشرق نواحی مدارس کنونی می‌رفتند و از یکی دو بندرگاه خلیج بنگاله گذشته به ممالک برما و سیام می‌رسیدند و از آنجا نیز پیش رفته وارد بنادر چین می‌شدند و از همان راه طولانی به عربستان مراجعت می‌نمودند (قائدان، ۱۳۸۰ به نقل از مولانا سید سلیمان ندوی، ۱۹۳۰م: ص۶-۷). و از عمان به حضرموت و عدن کوچ می‌کردند و بعضی به صنعاء عزیمت می‌نمودند و در آنجا بازار دایر می‌کردند؛ بعد در ماه های حرام بازار عکاظ که از بازارهای مشهور عرب بوده دایر می‌شد، علاوه بر آن بازارهایی در نواحی مرسوم به شحر، صحار، مخنه، ‌جاشه، مشقر و غیره دایر می‌کردند (زیدان، همان، ص۴۲۸). عربها در زمان جاهلیت سالی چند بار بازارهایی دایر می‌کردند و در فصل‌های معین مردم از دور و نزدیک به آنجا می‌آمدند و همین که از این بازار فارغ می‌شدند به بازار دیگری می‌رفتند که از روز اول ماه ربیع‌الاول در دومه‌الجندل از نواحی مرتفع نجد برای خرید و فروش و داد و ستد بازارهایی ترتیب می‌دادند و پس از آنجا به هجر می‌رفتند و یکماه در آن بازار بودند آنگاه از هجر به عمان منتقل می‌شدند (همان، ص۴۲۸). ده بازار بودند که برای بازرگانی در آنجا گرد می‌آمدند و در آن بازار جان و مالشان در امان بود. از آنهاست دومه‌الجندل که در ماه ربیع‌الاول بپا می‌شد، مشقّر در هجر که بازارش در جمادی‌الاول بپا می‌شد، صحار که در روز اول رجب بپا می‌شد، که بعد از صحار به ریّا می‌رفتند، بازار شحر، بازار عدن که در اول ماه رمضان بر پا می‌شد، بازار صفاء در نیمه ماه رمضان به پا می‌شد، بازار رابیه در حضرموت، بازار عکاظ در بالای نجد در ذی‌القعده دائر می‌شد، بازار ذی‌المجار که اعراب بعد از بازار عکاظ و ذی‌الحجاز برای انجام حج خود به مکه می‌رفتند (یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۵۰). تاجران عرب واسط روابط تجاری بین ایران و روم بودند، آنان کالاهای ایرانی را از بندرهای یمن می‌خریدند و در شام می‌فروختند و کالاهای رومی را از شام می‌خریدند و در یمن می‌فروختند و تابستان‌ها را به شمال (شام) می‌رفتند که آب و هوایی خوش داشت، و زمستان‌ها که هوا سرد بود، راهی جنوب (یمن) می‌شدند (علی، ۱۹۶۹م: ج۴، ص۱۱۳). در قرآن (سوره قریش (۱۰۶): ۱ و ۲) به این دو سفر اشاره شده است: «لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ(۱) إِیلَافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتَاء وَالصَّیْفِ(۲)» «براى الفت‏دادن قریش(۱) الفتشان هنگام کوچ زمستان و تابستان(۲)». با فروپاشی و انحطاط دولت یمن راه های تجارتی مکه و مدینه اهمیت یافت که در افزایش اهمیت جزیره‌العرب و شکوفایی اقتصاد آن دخالت داشت. مکیان پس از آشفتگی اوضاع یمن، به خصوص با دخالت حبشیان در آنجا و کم توجهی آنان به امر تجارت، توانستند با بهره‌گیری از خلا ایجاد شده از زمان هاشم، پویایی بیشتری به تجارت و بازرگانی مکه بدهند (خاکرند و همکاران، ۱۳۸۶). در همین زمان تجارت زمینی به وسیله کاروان شتر میان یمن، سوریه و عراق شروع به رشد کرد و تا سال ۶۰۰م، این امر عمدتاً در کنترل قریش مکه بود (وات[۹۹]، ۱۳۷۹). اهمیت مکه از دیرباز به واسطه آن بوده است که بر سر راه بازرگانی که از یمن به شام و فلسطین و مصر می‌رفته است واقع بوده است؛ وجود خانه کعبه که هم در جاهلیت و هم در اسلام مطاف و مزار مردم بوده بر اهمیت این شهر می‌افزوده است، به طوری که در اوایل قرن ششم مکه به صورت مرکز مهم و تا حدی مستقل تجارت عربستان که سایر مراکز تجاری را تحت‌الشعاع خود قرار داده بود، در آمد (اجتهادی، وضع مالیه مسلمین، ص۳۹). گرچه از حرکت کاروانهای تجاری مدینه به شهرهای مختلف، مانند شام و یمن، گزارشهای تاریخی در دست نیست، از بعضی روایت‌ها چنین برمی‌آید که تجارت در مدینه کم و بیش رونق داشته، ولی با تجارت مکه قابل رقابت نبوده است؛ موقعیت جغرافیایی، داشتن زمین مناسب برای کشاورزی، رقابت‌ها و چالش‌های داخلی مدینه را می‌توان از علل رکود تجاری مدینه دانست؛ ساکنان مدینه، با کاروانهای تجاری قریش که از کنار مدینه می‌گذشتند، معامله می‌کردند؛ علاوه بر این، در زمان حج برای معامله به بازارهای عکاظ، مجنه و ذی‌المجار می‌رفتند (حسینیان مقدم، ۱۳۸۲).
این نهاد قبل از ظهور اسلام به قدری در بین آحاد مردم همه‌گیر و ارزنده بود که تقریباً تمام مردم عرب به ویژه مکیان (مرد و زن) به آن مبادرت می‌کردند. قریشیان بازرگان بودند (طبری، همان، ج۳، ص۸۳۲؛ ابن اثیر، همان، ج۲، ص۸۴۹). از آن جمله، پدر بزرگوار پیامبر اکرم (ص) بودند، که به کار تجارت می‌پرداختند و در یکی از سفرهای تجاری که با کاروان قریش از شام برمی‌گشت، در مدینه درگذشت و در همان مکان مدفون شد (یعقوبی، همان، ج۱، ص۳۶۲؛ ابن اثیر، همان، ج۲، ص۵۴۰ و ۸۱۴). ابوطالب مثل سایر بزرگان قریش به تجارت می‌رفت و پیامبر اسلام (ص) را با خود می‌برد (طبری، همان، ج۳، ص۸۲۹؛ ابن اثیر، همان، ج۲، ص۸۴۶؛ مسعودی، مروج‌الذهب و معادن‌الجواهر، ج۱، ص۶۴۱؛ زیدان، همان، ص۲۰). رسول خدا (ص) از همان ایام جوانی که با عمویش به تجارت می‌رفت اخلاق و کردارش طوری بود که او را امین می‌خواندند و هوش و عقلش را تمجید می‌کردند؛ خدیجه دختر خویلد ابن اسدبن عبدالعزی بن قصی، که زنی تجارت پیشه و شرافتمند بود، چون از راستگویی و امانتداری رسول خدا (ص) خبر یافت، نزد وی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که همراه غلام وی «میسره» برای تجارت از مکه رهسپار شام شود، رسول خدا (ص) پذیرفت و به شام رفت و در هنگام بازگشت بیش از همه سود برده بود و چیزهایی نیز برای فروش در بازار تهامه، خریده بود (سبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، ص۱۹۰؛ طبری، همان، ج۳، ص۸۳۲-۸۳۳؛ ابن اثیر، همان، ج۲، ص۸۴۹). علاوه بر حضرت خدیجه (س)، زنان دیگری نیز در مکه بودند که به تجارت می‌پرداختند و در به راه انداختن قوافل تجاری سهم داشتند (اجتهادی، همان، ص۴۱) از جمله هند همسر ابوسفیان و مادر ابوجهل (واقدی، مغازی، ج۱، ص۶۷).
بعد از ظهور اسلام قطعاً بایستی تغییراتی در این نهاد صورت می‌گرفت ولی اینکه این تغییرات با چه شدتی و در کدام جهت باشد (مورد تشویق قرار می‌گیرد و زمینه‌های توسعه آن فراهم می‌شود، یا مورد عدم استقبال و نکوهش قرار می‌گیرد و سیر قهقرایی و افول را طی می کند)، در ذیل توضیح داده خواهد شد.
دیدگاه و نگرش نهادینه شده در جامعه بر شکل‌گیری و تکمیل و تغییر نهادها تاثیر می‌گذارد. رابطه‌ی نزدیکی میان مدل‌های ذهنی، سیستم باورها و نهادها وجود دارد، به گونه‌ای که نهادها از سیستم باورها استخراج می‌شوند (نورث، ۲۰۰۵). نهادها تبلور سیستم باورها یا مدل‌های ذهنی مشترک (ایدئولوژی) در خارج از ذهن است (نورث و دنزاو، ۱۹۹۴). نورث بیان می‌کند سیستم باورها بازنمایی داخلی چشم‌انداز انسانی را ماندگار می‌کند. نهادها ساختارهایی هستند که انسان‌ها بر این چشم‌انداز تحمیل می‌کنند تا محصول مورد علاقه‌ی خود را بدست آورند، بنابراین سیستم باورها بازنمایی داخلی و نهادها بروز خارجی این بازنمایی هستند (نورث، ۲۰۰۵). در این رابطه نورث مدل زیر را ارائه می‌کند (همان):
قبل از ظهور اسلام رویکرد نسبت به نهاد داد و ستد بین‌المللی مثبت بوده و همانطور که گفته شد این نهاد رونق داشته است. حال سوال اینجاست که ظهور اسلام با توجه به نوع رویکردش نسبت به نهاد داد و ستد بین‌المللی، چه تاثیری بر این نهاد گذاشت؟ به عبارت گویاتر آیا ظهور اسلام توانست به دلیل داشتن رویکرد مثبت نسبت به این نهاد، بستر نهادی را طوری ایجاد و تکمیل کند و یا تغییر دهد که هزینه معاملاتی کاهش یافته و زمینه رونق و توسعه نهاد داد و ستد بین‌المللی فراهم آید؟ برای پاسخگویی به این سوال لازم است که ابتدا با رویکرد اسلام نسبت به نهاد مزبور آشنا شد. برای این کار به تاریخ مراجعه کرده و با استناد به واقعیات و شواهد تاریخی گرایش اسلام در این زمینه مشخص می‌گردد.
بخش قابل توجهی از تعالیم محمد (ص) ناظر به مسائل تجارت بوده و مصطلحات قرآن سرشار از مفاهیم تجاری است (خاکرند و همکاران، ۱۳۸۶). از مجموعه آیات و روایات و نمونه‌های تاریخی که در زیر بیان می‌شود، برمی‌آید که دین اسلام زمینه‌ساز و مشوق داد و ستد بوده است. عبداله بن مسعود می‌گوید: پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: هیچ کس نیست که برای تجارت طعامی را از شهری به شهر دیگر از شهرهای مسلمین ببرد و آن را به قیمت خودش بفروشد، مگر اینکه جایگاهش نزد خداوند چون مقام شهید خواهد بود (حرعاملی، همان، ج۱۲، ص۲۸۴). امام علی (ع) فرمودند: «هرگز در بازار ننشیند جز کسی که عقل خرید و فروش دارد» (همان). امام صادق (ع) فرموده‌اند: «کوچیدن برای یک مسلمان عاقل شایسته نیست مگر در سه مورد: بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی (سفرهای تجارتی و…)، کسب توشه آخرت (سفرهای زیارتی)، رسیدن به لذتهای حلال (سفرهای تفریحی)» (حرعاملی، همان، ج۱۷، ص۶۳). معلی‌بن‌خنیس یکی از یاران امام صادق (ع) که تاجر بود، می‌گوید: «روزی از تجارت عقب مانده بودم تا چشم امام صادق (ع) به من افتاد فرمود هرچه زودتر به سوی عزت و شرف خود حرکت کن» (حرعاملی، همان، ج۶، ص۴). در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «رها کردن تجارت از عقل می‌کاهد» (طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج۷، ص۲). معاذبن کثیر فروشنده لباس می‌گوید: «به امام صادق (ع) عرض کردم: «می‌خواهم بازار را رها کنم چون به اندازه کافی دارا هستم». حضرت فرمودند: «در این صورت از تدبیر تو کاسته می‌شود و از تو کمکی بر چیزی نمی‌شود» (طوسی، همان، ج۷، ص۳). و وقتی متوجه شدند عمربن مسلم تجارت را رها ساخته فرمودند: «ترک تجارت کار شیطانی است» و این جمله را سه بار تکرار نمودند (حر عاملی، همان، ج۱۷، ص۱۴ و ۱۵). فضل‌بن یسار می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «من از تجارت دست برداشته‌ام و از آن خودداری می‌کنم». حضرت فرمود: «برای چه؟ مگر از آن ناتوان گشته‌ای؟ این چنین است که دارایی شما از بین می‌رود، از تجارت دست بر ندارید و از بخشش و فضل الهی طلب کنید» (کلینی، کافی، ج۵، ص۱۴۹).
قطعاً داشتن چنین گرایش مثبتی نسبت به تجارت باعث رونق این نهاد خواهد شد که شواهد تاریخی نیز این مطلب را تایید می‌کند. به دلیل داشتن چنین گرایش مثبتی بود که پیامبر اسلام (ص) دست به اقداماتی زدند که در جهت رونق و توسعه نهاد داد و ستد بین‌المللی بود. پیامبر اسلام (ص) بعد هجرت به مدینه از مزایای نسبی شبه جزیره و سابقه مهارت اهل مدینه در تجارت بهره گرفتند و به تشویق بازرگانی و مضاربه با مشارکت مهاجران و انصار پرداختند (صدر، همان، ص۱۷۰). به هنگام هجرت، مدینه مرکز اقتصادی مهمی از لحاظ مصرف و یا تولید (صادرات) به شمار نمی‌آمده است (العالی، دولت رسول خدا (ص)، ص۲۴). محصولات اساسی آن شامل انواع خرما، و جو بوده که تنها نیاز ساکنان آن و نیز برخی از اعراب مجاور مدینه را برآورده می‌ساخته است (جعفریان، همان، ص۳۷۳؛ العالی، همان، ص۲۴). یکی از نشانه‌های ظاهری ضعف فعالیت اقتصادی در مدینه، عدم وجود بازاری بزرگ در آن بوده است (العالی، همان، ص۲۴). مردم معاملات خویش را، اغلب در خانه‌ها و گاه در فضاهای باز گسترده‌ای که بازاری کوچک به شمار می‌آمده، انجام می‌داده‌اند (العالی، همان، ص۲۵). جعفریان نیز در کتاب خود بیان می‌دارد که از نظر اقتصادی محیط یثرب نسبت به مکه متفاوت بود. گرچه در اینجا نیز تجارت وجود داشت اما نه مانند تجارت مکیان که قافله‌های تجاری تابستانی و زمستانی داشته باشند. اقتصاد مدینه بر پایه کشت و زرع و نخلستانهایی بود که در نواحی مختلف مدینه وجود داشته است (جعفریان، همان، صص۳۷۲- ۳۷۳). تجارت مدینه به صورت داخلی بود و هیچگاه نمی‌توانست با کشاورزی آن رقابت نماید و اهالی هم به علت اشتغال به کشاورزی چندان رغبتی به تجارت نشان نمی‌دادند ولی چون مدینه در سر راه قرار گرفته بود، اهالی تنها برای رفع احتیاج ضروری خود، هنگام توقف قوافل تجاری با آنها داد و ستد می‌کردند (اجتهادی، همان، ص۴۳ به نقل از ابن هشام). بعد از ظهور اسلام از جمله اقدامات اساسی پیامبر اسلام (ص)، تاسیس بازاری جدید برای مسلمانان در محل بقیع زبیر بود[۱۰۰] (ابن ادریس، ۱۳۸۴ به نقل از علی‌بن عبداله سمهودی). مهمترین بازار مدینه در زمان ظهور اسلام، بازار بنی‌قینقاع- در منطقه بنی قینقاع و در کنار پل بطحان- بود که در اختیار یهودیان قرار داشت (العالی، همان، ص۱۷۸). یهودیان از اهالی بازار خراج می‌گرفتند، ولی پیامبر اسلام (ص)، خراجی از بازاریان اخذ نمی‌کرد هر چند که بازار را حکومت اسلامی در اختیار عموم نهاده بود (همان). امام علی (ع) نیز در زمان حکومت خود خراجی از مسلمانان برای بازار اخذ نمی‌کرد. در روایت آمده است که امام علی (ع) از اینکه از بازار مسلمانان اجاره‌ای دریافت کند کراهت داشت (حرعاملی، همان، ج۱۳، ص۴۰۶). این کار باعث کاهش هزینه‌ی معاملاتی می‌شد که رونق داد و ستد را در پی داشت. عدم تحمیل این هزینه‌ها بر بازار توسط پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) باعث کاهش قیمت تمام شده و به دنبال آن جلوگیری از افزایش قیمت در بازار می‌شد. در واقع ‌زمین مورد نیاز برای تشکیل بازار را پیامبر اسلام (ص) از طریق بیت‌المال فراهم آورده بود. این اقدام بیانگر این نکته است که پیامبر اسلام (ص) به عنوان حاکم جامعه‌ی اسلامی، زیرساخت‌ها و امکانات لازم برای توسعه‌ی نهاد داد و ستد را با هزینه‌ی بخش عمومی فراهم می‌کردند در غیر این صورت واحد خصوصی خود مجبور است با هزینه‌ی شخصی چنین شرایطی را مهیا سازد که به دلیل بالا رفتن هزینه‌ی معاملاتی مانع توسعه‌ی نهاد داد و ستد خواهد شد. از دیگر اقدامات این بود که پیامبر اسلام (ص) هرگونه رفتاری را که در بازار باعث افزایش هزینه‌ی معاملاتی می‌شد منع می‌کردند. این تحریم‌ها در قالب قوانین اسلامی، حاکم بر بازار شد و روابط بین طرفین تجاری را تعریف و تنظیم نمود. برای مثال با تحریم کم‌فروشی با نزول آیه‌ی ویل‌للمطففین، میزان‌ها و پیمانه‌ها اصلاح شد. در حالیکه هنگام هجرت پیامبر اسلام (ص) به مدینه تاجران مدینه از نظر توجه به این مساله بدترین مردم بودند (ابن ادریس، ۱۳۸۴ به نقل از تفسیر طبری). ربا که از معاملات رایج در بین عصر جاهلیت بود، حرام اعلام شد (بقره، ۲۷۵). بدین ترتیب تاجر برای تامین سرمایه‌ی لازم جهت انجام تجارت، به جای گرفتن وام با بهره از روش‌هایی مثل مضاربه استفاده کرد که هزینه‌ی معاملاتی را بسیار کاهش داد. بعد از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه پیامبر اسلام (ص) تهیه سرمایه لازم برای تجارت را از طریق عقد مضاربه برای مسلمانان تسهیل فرمودند (صدر، همان، ص۶۷). مسلمانان از ممنوعیت و حرمت ربا که ضربه مستقیمی بر استثمار یهودیان عرب در معاملات تجاری آنان بود، استفاده کرده و از آن پس، خود به تنهایی به انجام داد و ستدهای تجارتی و انجام خرید و فروش بدون ربا، که بر پایه‌های انسانی استوار بود، دست می‌زدند (العالی، همان، ص۳۱۲). احتکار کالاها ممنوع اعلام شد. امام سجاد (ع) می فرماید: «روزی رسول خدا (ص) بر محتکران گذشت. فرمان داد آنچه را احتکار کرده‌اند به بازار آورده، در معرض دید همگان قرار دهند» (حرعاملی، همان، ج۱۷، ص۴۳۰). نسیئی[۱۰۱] از جمله مسائلی بود که تحت تاثیر خواسته‌های عرب برای ایجاد جنگهای به موقع از شکل اصلی خود تحریف شده بود (جعفریان، همان، ص۱۸۵). این امر باعث از بین رفتن ثبات می‌شد و قطعاً این مسئله تاثیر منفی بر نهاد داد و ستد می‌گذاشت. آیه ۳۷ سوره توبه در خصوص جلوگیری از تاخیر ماه های حرام که رسم عرب جاهلی بود نازل گردید (سبحانی، همان، ج۱، ص۱۵۳). «إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَهٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلِّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّیُوَاطِؤُواْ عِدَّهَ مَا حَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» «جز این نیست که جابجا کردن [ماههاى حرام] فزونى در کفر است که کافران به وسیله آن گمراه مى‏شوند آن را یکسال حلال مى‏شمارند و یکسال [دیگر] آن را حرام مى‏دانند تا با شماره ماههایى که خدا حرام کرده است موافق سازند و در نتیجه آنچه را خدا حرام کرده [بر خود] حلال گردانند زشتى اعمالشان برایشان آراسته شده است و خدا گروه کافران را هدایت نمى‏کند» (سوره توبه (۹): ۳۷). اسلام بهره‌ی زنان را از آنچه کسب می‌کنند تصدیق نمود. «…لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ…» «…براى مردان از آنچه [به اختیار] کسب کرده‏اند بهره‏اى است و براى زنان [نیز] از آنچه [به اختیار] کسب کرده‏اند بهره‏اى است…» (آیه‌ی ۳۲ سوره‌ی نساء). بدین ترتیب به دلیل قائل شدن حقوق مالکیت برای زنان، آنها نیز برای پرداختن به کارهای مولد انگیزمند شدند. چرا که تنظیم و اجرای حقوق مالکیت فرد را نسبت به پاداش تلاشهایش امیدوار می‌سازد و در نتیجه چنین تلاشهایی صورت می‌پذیرد (آلچیان و دمستز، ۱۹۷۳؛ بارزل، ۱۹۸۹؛ دمستز، ۱۹۶۷). برقراری حقوق مالکیت شفاف تقریباً تعداد بی‌نهایتی از کنشها و رفتارهای اقتصادی را تسهیل خواهد کرد و کل پتانسیل و توان بالقوه اقتصادی را رها و آزاد می‌سازد. سیاست و دستور پیامبر اسلام (ص) مبنی بر اینکه هرکس زمین مواتی را آباد کند، از آن خود او می گردد (محدث نوری، مستدرک‌الوسائل، ج۱۷، ص۱۱۱)، در راستای توجه به اصل حیاتی فوق است. با تعریف قوانین واضح و روشن مسیر راه را مشخص نمود. بدین ترتیب برای تعیین تکلیف اینکه در چه جهتی حرکت شود دیگر نیازی نبود وقت و هزینه صرف گردد بلکه قوانین لازم در این خصوص قبلاً مشخص گردیده است که اینها همه باعث کاهش هزینه معاملاتی می‌گردد. برای مثال مجموعه‌ای از قوانین مربوط به تجارت را اینگونه بیان نمودند: «کسی که می‌فروشد و می‌خرد باید از پنج خصلت دوری کند و گرنه هرگز نخرد و نفروشد، ربا، قسم خوردن، عیب کالا را مخفی نگه داشتنن، موقع فروش تعریف کردن و هنگام خرید عیب گرفتن» (حرعاملی، همان، ج۱۲، ص۲۸۴). در واقع اسلام با ارائه‌ فرامین منطبق بر فطرت انسانی در ارتباط با مسائل داد و ستد، بهترین راه‌کارها را برای توسعه این نهاد ارائه نموده است. پیامبر اسلام (ص) بازرگانان غیر مسلمان را به داد و ستد با مسلمانان و فعالیت در بازار مسلمین تشویق می‌کردند؛ ایشان برای این منظور اطمینان می‌دادند که اگر چیزی از آنها ضایع شود جبران خواهد شد و تا وقتی که در مدینه هستند مهمان حضرتش هستند (صدر، همان، ص۱۷۰ به نقل از جعفر مرتضی). با چنین سیاست‌هایی تجارت خارجی توسعه یافت و مبادلات بازرگانی مدینه با مناطق اطراف گسترش یافت. چنانکه تاریخ بیان می‌کند که مردم مدینه هر سال در بازارهای عکاظ، ذی‌المجار و مجنه شرکت می‌کردند و نیازمندی‌های اقتصادی‌شان را از آنجا تامین می‌کردند (علی، همان، ج۷، صص ۳۶۵-۳۸۶). و از کاروان‌های تجاری مکیان که از کنار مدینه می‌گذشت، استقبال می‌کردند؛ همچنین می‌توان به سفر تجاری مردم مدینه به کشورهای همجوار اشاره کرد که از یمن و شام روغن و کشمش و از هند و بحرین عطر و مشک می‌آوردند و یهودیان مدینه نیز شراب و خشکبار به روم صادر می‌کردند (همان، ج۴، ص۱۴۱). پیامبر اسلام (ص) مشوق فعالیت‌های مولد مانند داد و ستد بودند و شمار زیادی از یاران ایشان به تجارت می‌پرداختند و اینگونه نبود که به دلیل نزدیکی با پیامبر اسلام (ص) از تجارت بازمانند. در این میان تعدادی از بزرگان صحابه در دوران رسول خدا (ص) فعالیت خویش را در تجارت متمرکز نمودند بدون اینکه فعالیت آنان تاثیری بر موضعگیری آنان نسبت به اسلام گذارد (العالی، همان، ص۳۳۸). از جمله عبدالرحمن‌بن عوف به فعالیت بازرگانی پرداخت و به چنان سودی دست یافت که با پشتوانه آن، توانست زندگی خویش را هموار سازد (همان، ص۳۱۳). همچنین عمر نقل می‌کند: «اشتغال به کسب و تجارت در بازارها مرا از رسیدن به حضور پیامبر اسلام (ص) بازداشت و این باعث شد اموری از دین برایم مخفی بماند» (خاکرند و همکاران، ۱۳۸۶). از طرفی در میان مهاجران افرادی بودند که هنگامی که در مکه زندگی می‌کردند، دارای آگاهی‌های گسترده‌ای در زمینه تجارت و بازرگانی بودند، این افراد آگاهی‌های خویش در این زمینه را در مدینه به کار گرفته و شروع به کار بازرگانی نمودند، روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمودند: «یاران من از مهاجرین، با معامله در بازار خود را مشغول کرده بودند» (العالی، همان، ص۳۱۲). یکی دیگر از اقدامات پیامبر اسلام (ص) خواندن پیمان برادری بین مسلمانان بود. عقد برادری خود پیمانی طرفینی بود که پیامبر اسلام (ص) بعد از ورود به مدینه میان مومنان منعقد کرد (جعفریان، همان، ص۱۷۱). برخی منابع، پیوند برادری را تا مرحله کمک اقتصادی نیز دانسته‌اند (العالی، همان، ص۷۶). روایت شده است که سعدبن ربیع- که شخصی ثروتمند بود- با عبدالرحمن بن عوف پیوند برادری بست و بخشی از ثروت خویش را بر او عرضه نمود، اما عبدالرحمن بن عوف به گرفتن مبلغی برای تجارت به عنوان قرض بسنده کرد (همان، ص۷۷). اگر در دوره‌ی جاهلیت جنگ و خونریزی در ماه های حرام موقتاً خاتمه می‌یافت و امکان تجارت فراهم می‌شد، پیامبر اسلام (ص) با خواندن عقد اخوت و بستن پیمان‌های مختلف با ادیان و قبایل متفاوت و تاکید بر متعهد ماندن بر آنها، صلح و امنیت را پایدارتر و همیشگی ساخت و زمینه‌ی توسعه‌ی تجارت را فراهم آورد. همچنین، پیامبر اسلام (ص) پس از حدیبیه برای دستیابی به مناطق شمال حجاز و مناطقی که در اطراف سرزمین شام واقع بود، سعی و کوشش فراوانی به خرج داد. به همین منظور حملات متعددی به این مناطق نمود تا این که بتواند تسلط خویش را بر این مناطق که امنیت حرکت بازرگانی مسلمانان و تزلزل حرکت تجارتی مشرکین را به همراه داشت، گسترش دهد (همان، ص۳۰۵). هدف اساسی پیامبر اسلام (ص) از حمله به این عشایر که گذرگاه عبور کاروان‌های تجاری به سوی شام بود، گسترش دولت اسلام و آماده‌سازی حرکت تجاری مسلمانان که پس از هجرت در مدینه آغاز به رشد نموده بود، بوده است (همان، ص۳۱۱). پیامبر اسلام (ص)، شخصاً بر بازار نظارت داشتند (کرمی، ۱۳۷۵ به نقل از سمهودی) و اجازه نمی‌دادند که اهل بازار با زیر پا گذاشتن قوانین و عدم اجرای صحیح آن در امور آن اختلال ایجاد کنند. ولی نظارت هرگز منجر به دخالت و خارج شدن آن از حالت طبیعی نمی‌شد. چنانچه وقتی از ایشان خواسته شد تا بر کالاهایی که احتکار شده بود و بعد از فرمان ایشان وارد بازار شد، قیمت گذارند فرمودند: «قیمت تنها در دست خداست هر وقت خواست بالا می‌برد و هر وقت خواست پایین می‌آورد» (طوسی، همان، ج۷، ص۱۶۱). جنب و جوشی که اسلام در مدینه جایگزین رکود و گوشه‌گیری نموده بود نیز بر رشد فعالیت بازرگانی تاثیر می‌گذاشت (العالی، همان، ص۳۱۳). با توجه به گرایش مثبت اسلام نسبت به داد و ستد (داخلی و خارجی)، بعد از هجرت شرایط و بستر نهادی مدینه چنان برای توسعه این نهاد فراهم شد که مدینه سوق العرب خوانده شد (ابن ادریس، ۱۳۸۴ به نقل از کتانی). همه این مطالب بیانگر این است که اسلام خواستار بهبود و توسعه و تسهیل نهاد داد و ستد (داخلی و بین‌المللی) بوده و به دلیل چنین بینش مثبتی نسبت به این نهاد، راهکارهای ارائه شده در این زمینه در راستای این هدف بوده‌ است.
۳- ۴. نقش و دخالت دولت بر نهاد داد و ستد بین‌المللی
عامل تعیین کننده تحول و توسعه به رغم تجربه‌های متفاوت، نهاد دولت است چرا که وجود دولت کارآمد برای فراهم آوردن کالا و خدماتی (مقررات و نهادهایی) که به بازار اجازه رشد و شکوفایی دهد و مردم را به سوی زندگی سالمتر و سعادتمندتر سوق دهد، حیاتی است (سروستانی و همکاران، ۱۳۸۴). دولت که خود یک نهاد بزرگ (نهاد نهادساز) می‌باشد (رنانی، ۱۳۸۲)، یکی از کانون‌های محوری نظریه نهادگرایی است. به عبارتی از دیدگاه نهادی، دولت به عنوان یک نهاد فراگیر که خود می‌تواند نهادهای جدیدی تعریف و مستقر کند، نقش بنیادین در بسترسازی برای کارکرد مناسب سایر نهادها در اقتصاد دارد (همان). شکل‌گیری دولتهای قراردادی در مقابل استعماری، به تعبیر نئوکلاسیکها، از ابتدا با این فلسفه و بینش شکل گرفت که مردم بخشی از حقوق خود را به دولت واگذار کنند و هزینه‌هایی (مالیات) را متقبل شوند تا حقوقی را که خود به هر دلیلی مثل سواری مجانی و یا هزینه بالا قادر به حفظ آن نبودند توسط دولت تامین و تضمین شود (متوسلی، همان، ص۱۵۵). نورث دولت را مسئول نهایی رشد و توسعه و یا رکود و عقب افتادگی کشورها می‌شمارد و درجه تکامل دولتها را وابسته به ساختار حقوق مالکیت می‌داند (نورث، ۱۳۷۷، ص۱۶). هر چه نهادهای اولیه بازار ضعیفتر، سیستم اطلاعاتی نارساتر، هزینه‌‌های معاملاتی بالاتر و ساز و کارهای ایجاد رقابت ضعیفتر باشد، نقش دولتها در تسهیل روند توسعه اقتصادی و یا عقب ماندگی بیشتر خواهد بود (متوسلی، همان، ص۱۴۹). دولت، سازمانی است که در خشونت مزیت نسبی دارد و بر محدوده‌ای جغرافیایی فرمان می‌راند که حدود آن را قدرت دولت در اخذ مالیات تعیین می‌کند (همان، ص۱۵۰). دولت به دلیل قدرت اول مملکت بودن، امکان فراهم آوردن ترتیبات نهادی لازم و مناسب را جهت توسعه دارد. امروزه به نحو فزاینده‌ای پذیرفته شده است که برای تحقق هدف توسعه اجتماعی و اقتصادی، وجود دولت موثر و کارا اهمیتی اساسی دارد. به عبارتی سرنوشت یک ملت به انگیزه، بینش و تمایل دولت‌ که در تصمیمات و طراحی نهادها و ترتیبات قانونی متجلی می‌شود، بستگی دارد (همان). امام علی (ع) درباره لزوم وجود نهاد دولت در جامعه، در پاسخ به شعار لا حُکْمَ اِلّا لِلّه از سوی خوارج، چنین پاسخ می‌دهند: «مردم، به زمامدار نیازمندند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار، تا مومنان در سایه حکومتش به کار خویش مشغول و کافران هم بهره‌مند شوند و مردم در دوران حکومت او زندگی را طی کنند و به وسیله او اموال بیت‌المال جمع‌ آوری گردد و به کمک او با دشمنان مبارزه شود. جاده‌ها امن و امان، حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود، نیکوکاران در رفاه و مردم از دست بدکاران در امان باشند» (نهج‌البلاغه، خ۴۰). نهادگرایان نقش مثبت و سازنده‌ای را برای دولت در نظر گرفته‌اند و ابزارهایی را در جهت پیاده نمودن نهادهای کارآمد و ایجاد بستر نهادی لازم برای توسعه اقتصادی برای دولت در نظر می گیرند (کیوانی، ۱۳۸۵). نهادگرایان جدید، خواهان افزایش حضور موثر دولت جهت شکل‌دهی و حمایت از نهادهای اجتماعی و اقتصادی می‌باشند. وظیفه‌ی اصلی دولت از نظر نهادگرایان، کاهش هزینه‌های معاملاتی در تصمیمات و مبادلات خصوصی میان افراد جامعه است (کوز، ۱۹۹۲). سازمان‌های مهم بین‌المللی همچون بانک جهانی و یا صندوق بین‌المللی پول IMF در گزارش‌های جدید خود به نقش مهم و موثر دولت در مدیریت رشد و توسعه اقتصادی اذعان نموده و دولت منضبط و فراهم آورنده نهادهای لازم را برای شکل‌گیری بازارهای کارآمد لازمه‌ی توسعه دانسته‌اند (گزارش بانک جهانی، ۱۳۷۸). اصولاً پیدایش دولت‌ها بر پایه نیاز جامعه به امنیت داخلی و خارجی، تعریف استانداردها، انتشار پول و تعریف و تضمین حقوق مالکیت بوده است (رنانی، بازار یا نابازار؟، ص۱۹).
در این بخش سعی داریم نقش و دخالت دولت را بر نهاد داد و ستد بین‌المللی مورد بررسی قرار دهیم. برای اینکار لازم دانستیم تاثیر دولت را بر نهاد مزبور در قالب ۵ وظیفه بررسی نماییم. به عبارت دیگر برای نشان دادن تاثیر نهاد دولت بر نهاد داد و ستد بین‌المللی از ۵ گویه استفاده کردیم که عبارتند از: برقراری و حفظ امنیت و استقلال جامعه، وضع و اعمال قوانین، اعمال نظارت و کنترل، اجرا و گسترش عدالت و برقراری ثبات. هر کدام از ۵ متغیر بالا ویژگی کالای عمومی را دارد. کالای عمومی کالایی است که منافع یا هزینه‌های آن خارجی و بنابراین غیر قابل تخصیص یا تحمیل به افراد خاصی می‌باشد. از این گذشته آثار خا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...