حِصــن بــام، آســـمان کنــید امــــروز
معنی و مفهوم: امروز برای آتشی که مانند مرّیخ سرخ رنگ است و پرتوهای زرد آن که مانند درفشی از جنس آفتاب است، قلعه‌ای (آتشدانی) محکم بسازید که آسمان به منزله‌ی بام آن باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

آرایه‌های ادبی: مرّیخ استعاره از آتش است به خاطر سرخی آن، آفتاب عَلَم اضافه‌ی تشبیهی و استعاره از پرتوهای زرد آتش است. مرّیخ، آفتاب و آسمان با هم تناسب دارند. حصن استعاره از آتشدان است.
۵۱ – رومیــان چـــون عــرب فــرو گیــرنـد
قبــــله از رومیــــان کنیـــد امــــروز
معنی و مفهوم: چون شعله‌های روشن آتش، همانند سپاه روم به زغال‌های سیاه که به اعراب می‌مانند، حمله می‌کنند و بر آن‌ها غالب می‌شوند، امروز قبله‌ی خود را آتش قرار دهید.
آرایه‌های ادبی: رومیان استعاره از آتش و عرب، استعاره از زغال سیاه است. بیت تلمیحی به غلبه‌ی رومیان بر اعراب در صدر اسلام نیز دارد. بر پایه‌ی رومیان آرایه‌ی رد صدر الی العجز در بیت وجود دارد.
۵۲ – ران خـــورشـــید را بــــدان آتـــش
داغ شـــاه جــــهان کنیــــد امــــروز
معنی و مفهوم: امروز به وسیله‌ی این آتش، بر خورشید داغ و نشان شاه اخستان بگذازید و آن را به عنوان مرکبی برای شاه، نشان دار کنید.
آرایه‌های ادبی: ران خورشید اضافه‌ی استعاری است. خورشید به مرکبی مانند شده است که داغ و نشان مالکیّت شاه را بر آن می‌گذارند.
۵۳ – بـــازوی زهـــره را بـــه نیــل فلــک
بــوالمظــفر نشــــان کنیــد امــــروز
واژگان: زهره: ناهید، دومین سیّاره‌ی منظومه‌ی شمسی پس از عطارد و پیش از زمین قرار دارد. (معین) نیل: گیاهی است که عصاره‌ی آن را نیلج گویند و در رنگرزی به کار می‌برند.
معنی و مفهوم: از رنگ نیل گون آسمان، بر بازوی ستاره‌ی زهره، نام «ابوالمظفر» را خال کوبی کنید.
آرایه‌های ادبی: بازوی زهره اضافه‌ی استعاری است. نیل فلک اضافه‌ی تشبیهی است. مصراع دوم اشاره به رسم خال کوبی بر بازو دارد.
۵۴ – بحـر جــود، اخسـتان گــوهـر بخـش
شـــاه گیتــی سـتانِ کشــور بخـش
معنی و مفهوم: شاه اخستان دریای کرم و بخشش است که به اطرافیان گوهر می‌بخشد. او فاتح کل عالم است و به پادشاهان دیگر کشور هدیه می‌دهد.
آرایه‌های ادبی: بحر جود اضافه‌ی تشبیهی است. بین ستاندن و بخشیدن تضّاد وجود دارد.
بند پنجم:
کلمات قافیه: زمانه، چمانه، سه گانه و …
حروف اصلی قافیه: انه
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: بستانیم
۵۵ – داد عمــــر از زمـــانــه بســتانیـــم
جـــان بــه وام از چــمانــه بســتانیـــم
واژگان: چمانه: نیم کدوی منقّش که در آن شراب خورند. (آنندراج)
معنی و مفهوم: بیا تا داد عمر را از روزگار بستانیم و از عمر خویش به خوبی بهره ببریم و از جام شراب، شراب جان بخشی که خود به منزله‌ی روح و جان است، قرض بگیریم.
آرایه‌های ادبی: جان استعاره از شراب است. داد ستاندن کنایه از به خوبی بهره بردن است.
۵۶ – ســاقیــا، اســب چــارگــامــه بــران
تــا رکـــاب ســـه گــانــه بسـتانیـــم
واژگان: چارگامه: اسب رهوار و خوش رفتار باشد. (برهان) رکاب: پیاله‌ی هشت پهلو. (معین) سه گانه: سه جام و پیاله‌ی شراب خوری. (برهان)
معنی و مفهوم: ای ساقی، شراب را به سرعت به ما برسان تا شراب سه گانه‌ی بامدادی (ثلاثه‌ی غسّاله) را از تو بگیریم و بنوشیم.
آرایه‌های ادبی: چارگامه راندن کنایه از سریع تاختن است. اسب با رکاب ایهام تناسب دارد. چهار و سه با هم تناسب دارند. گانه و گامه جناس لاحق ساخته‌اند.
۵۷ – اســـب در تـــاز تـــا جــهان طــــرب
بــه ســر تـــازیـــانــه بســتانیـــــم
معنی و مفهوم: مرکب شراب را به سرعت برسان تا عالم شادی و عشرت را خیلی سریع فتح کنیم.
آرایه‌های ادبی: جهان طرب اضافه‌ی تشبیهی است. به سر تازیانه ستاندن کنایه از خیلی سریع و آسان فتح کردن است.
۵۸ – حسـب داریــم بــر خــزانــه‌ی عیـــش
همـــه نقـــد از خــزانــه بســتانیــــم
واژگان: حَسب: منحصراً. (معین) نقد: حاضر، مهیّا. (معین)
معنی و مفهوم: ما مخصوص و منحصر به عشرت و شادی هستیم؛ پس باید حق خود را به صورت نقد از این عشرت زندگانی بگیریم.
آرایه‌های ادبی: خزانه و نقد با هم تناسب دارند. خزانه‌ی عیش اضافه‌ی تشبیهی است.
۵۹ – سـاتکینــی دهیــم و جـــور خــوریــم
دورهــا در میــــانـــه بســـتانیـــــم
واژگان: ساتکین، قدح و پیاله‌ی بزرگ شراب خواری را گویند. (برهان)
معنی و مفهوم: بیا تا قدحی از شراب به حاضران بزم بدهیم و خود تا خطّ جور ساغر، باده بنوشیم و دورهای شراب را که در میانه‌ی مجلس به گردش درمی‌آید، بگیریم و بنوشیم.
آرایه‌های ادبی: دور و جور جناس مضارع دارند. جور به علاقه‌ی جز و کل مجاز از جام و جام به علاقه‌ی حال و محل مجاز از شراب است. جور خوردن کنایه از بسیار نوشیدن است.
۶۰ – یـک دو دم بــر ســه قـول کـاسـه‌گــری
چــار کــاس مُغـــانـــه بســتانیـــــم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...