پانلهای ملی کالایی

ارزشیابی
شناخت
مشکلات

(۴) (۳) (۱)
تحقیقات:
تولید نوآوری
اعتبار(۲)
ترویج:
انتشار
کشاورزان:
بهرهبرداران
(۵)
نمودار ۲-۱- نظام اطلاعات کشاورزی (کرمی دهکردی، ۱۳۸۰)
همان طور که در نمودار ۲-۱ مشاهده میشود، هر یک از دایره ها یک زیر نظام را در نظام دانش و اطلاعات کشاورزی تشکیل میدهد و هر یک از کارکردهای این نظام در فرایند انتقال نوآوری نشان داده شده است. همچنین مشخص شده است که در کدام قسمت از نظام دانش و اطلاعات کشاورزی و در کدام مراحل از نشر فناوری، جریان اطلاعات به صورت مستقیم یا به صورت غیر مستقیم میباشد.
بنابراین میتوان دریافت که یک رهیافت نهادی در نظام دانش و اطلاعات کشاورزی مستتر است. این رهیافت نهادی به نظریهسازی دربارهی راههایی میپردازد که مردم و سازمانها به واسطهی آنها اطلاعات را دریافت و ارسال میکنند و انتقال میدهند و همچنین چگونگی تقابل و تعامل بین این راه ها و نقشهای مکملی را که نهادها در ارتباط با یکدیگر بازی میکنند، مشخص میسازد. مقصود از این رهیافت، بهبود مدیریت یا طراحی نظام دانش و اطلاعات کشاورزی است. بهطوری که کارکرد آن از راه های مناسب به وسیلهی سیاستگذاران، کشاورزان و دیگر مشارکتکنندگان موجود در این نظام موردنظر قرار میگیرد. بدیهی است که در چنین نظامی کشاورزان از جایگاهی ویژه برخوردارند و مهمترین نقش خود را به عنوان منبع اطلاعاتی ایفا میکنند (فلسفی و حسینی، ۱۳۸۴).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در نظام دانش و اطلاعات کشاورزی، اجزایی وجود دارند که به شرح زیر میباشند:
سیاستهای کشاورزی: مجموعهای از سیاستهای راهبردی بخش کشاورزی در قالب برنامهی توسعه و بر اساس یک خطمشی کلان و راهبردی در زیربخشهای مختلف شکل گرفته و بر تمامی فرآیندها، برنامهها و راهکارها تأثیر میگذارد. مهمترین سیاستهای کشاورزی عبارت است از: سیاست زراعت، سیاست باغبانی، سیاست امور دام، سیاست صنایع روستایی، سیاست منابع طبیعی، سیاست اقتصاد کشاورزی، سیاست مکانیزاسیون کشاورزی، سیاست زنان روستایی، سیاست ترویج و نظام بهرهبرداری.
جامعهی منبع – جامعهی کاربر (تحقیق و ترویج – سطوح مختلف کشاورزان): تمایزی درخور توجه بین آنهایی که فناوری را تولید میکنند (جامعهی منبع شامل نهادهای تحقیق و ترویج) – که خود تحت تأثیر سیاستهای کلان کشاورزی قرار دارند – و آنهایی که آن را به کار میگیرند (جامعهی کاربر شامل سطوح مختلف کشاورزان) وجود دارد. بر این اساس، تبادل اطلاعات بین دو جامعه برای ایجاد و انتقال موفقیتآمیز فناوری ضروری است. به این ترتیب ممکن است نه تنها دانشمندان بلکه سطوح مختلف کشاورزان، تولیدکنندهی اطلاعات و فناوری باشند و جوامع منبع نیز هم از طرف کشاورزان و هم از طرف دیگر جوامع منبع (مانند دانشگاهها و سازمانهای غیر دولتی) کاربران اطلاعات و فناوری به حساب آیند. بهعبارت دیگر، نقشهای دو جامعه کمتر دارای رفتار قالبی است و بیشتر قابل تبادل است. به عقیدهی رولینگ نیز مدلهای نظام دانش و اطلاعات کشاورزی باید بر اساس چنین پیوندهای دو سویهای پایهگذاری شوند.
فرا ارتباطات (فرایند شکلگیری مشارکت نهادینه): پیوندهای مؤثر بین جوامع منبع و کاربر نمیتواند بدون ارتباط اولیه بین این دو جامعه ایجاد شود، ارتباطی که اولویتها را ایجاد میکند، اصول اولیه را مشخص میسازد، رسانه ها را سازگار میکند و فهمی از فرآیندهای داخلی و عوامل زمینهای به دست میدهد.
نیازها و مشکلات: کشاورزان باید بتوانند در فضای نهادی ترسیمشده در قالب مشارکت نهادمند خود، پاسخ مناسب برای حل این مسائل و مشکلات را پیدا کنند. بدین ترتیب بر اساس میزان علاقه مندی مخاطبان میتوان از مشارکت نهادمند آنها به منظور رفع نیازها و مشکلاتشان بهره جست.
عناصر راهگشا: شامل فضای نهادی، رهبری و مدیریت، ساختار، عملکرد، زمینهی روستایی و پیوند (فلسفی و حسینی، ۱۳۸۴).
در رابطه با نظام اطلاعات کشاورزی و تکمیل شناخت رابطه بین تحقیق و ترویج کشاورزی، کرمی دهکردی (۱۳۸۰) فاکتورهای دخیل در ارتباط بین تحقیق و ترویج را به دو گروه تقسیمبندی نمود: فاکتورهای بیرونی و درونی ارتباط. فاکتورهای بیرونی، محیط کاری خارج از نهادههای تحقیق و ترویج است و عبارتند از: محیط سیاسی، حمایت فنی، مؤسسههای علمی و خصوصی و کشاورزان. در غیاب عوامل بیرونی، یک سازمان تنها از طریق فرآیندهای داخلی، پویایی لازم را نمیتواند داشته باشد (و برعکس). فاکتورهای درونی نیز به دو دسته تقسیم میشوند: ۱- ساختار و برنامهها (فاکتورهای نهادی) و ۲- استراتژیهای عملیاتی ارتباط. فاکتورهای نهادی، آن دسته از فاکتورهایی هستند که در فرایند ساخت یک سازمان یا مؤسسه پراکندهاند. این فاکتورها عبارتند از: ساختار کمیتهها و شوراهای هماهنگی و ارتباطی، اهداف و برنامههای عملیاتی نهادی، رهبری، پرسنل، منابع و رویه های سازمانی. استراتژیهای عملیاتی در دو بخش میآیند: ۱- استراتژیهای سازمانی ارتباط و ۲- استراتژیهای کارکردی. مکانیسم سازمانی ارتباط، شامل فاکتورهای فنی ارتباط و نظام تعیین اولویت در تحقیق و ترویج میباشد. فاکتورهای فنی ارتباط عبارتند از: فنون تحقیق و ترویج داخل مزرعه، رهیافت نظام پژوهش و ترویج مزرعهای و رهیافت آموزش و بازدید. تعیین اولویت تحقیقات با شرط توجه به نیازهای تحقیق، ترویج، اقتصاد ملی و روستائیان مورد توجه قرار گرفته است. این مکانیسمها مشخص میکند که در ارائه هر راهحلی برای ارتباط تحقیق، ترویج و کشاورز، باید به اجزاء و فاکتورهای گوناگونی توجه نمود. در این بین استراتژیهای عملیاتی مشخص میکند که راهحل باید در چه زمینههایی ارائه شوند.
بنابراین، میتوان چنین بیان نمود که در هر ارتباطی که به منظور نشر فناوریهای نوین صورت میگیرد، سه عنصر تحقیق، ترویج و کشاورز نقش اساسی دارند و در واقع در هر ارتباطی که بین این سه عنصر در هر نقطه از جهان و به هر شیوهای که برقرار شود، نظام دانش و اطلاعات کشاورزی شکل خواهد گرفت. اما همین نحوهی ارتباط بین تحقیق،ترویج و کشاورز است که سیستمهای مختلف تحقیقی – ترویجی و شیوه های مختلف ارتباط بین تحقیق و ترویج را در کشورهای مختلف شکل میدهد.
۲-۲-۳) شیوه های مرسوم ارتباطی تحقیق و ترویج کشاورزی در سطح جهان
مدل و سیاستهای گوناگونی در مورد ارتباط بین تحقیق و ترویج کشاورزی در کشورهای مختلف بهکار گرفته شدهاست؛ ولی آنچه مسلم است این است که در کشورهای پیشرفته ارتباط نزدیکتر و قویتری بین این دو ارگان وجود دارد و هر ساله سهم زیادی از درآمد ملی صرف برنامههای تحقیقاتی و ترویج آن بین کشاورزان میگردد. نوروزی و ملک محمدی (۱۳۸۶) به نقل از آرنون[۹] (۱۹۸۹)، ارتباط میان تحقیقات کشاورزی و زیرنظامهای دستاندرکار نشر تحقیقات را از طریق دو روش کلی زیر امکان پذیر میدانند:
الف) چهارچوبهای سازمانی که دربردارندهی یک چهارچوب اداری مشترک برای وظایف تحقیقات و ترویج است.
ب) ارتباطات کارکردی بین کارکنان ترویج و محققان که بر همکاری میان دو نظام جداگانهی تحقیقات و ترویج از راه های مختلف تأکید میکند.
در رویکرد نخست یک مؤسسهی خاص دو وظیفهی تحقیق و ترویج را به صورت توأماً بر عهده دارد. در این زمینه آرنون به مؤسسهی ملی فناوری کشاورزی در کشور آرژانتین اشاره میکند که دارای مسئولیت برابر درخصوص فعالیتهای ترویج و تحقیقات کشاورزی در مقیاس ملی است. نمونهی دیگر از روش چهارچوبهای سازمانی را میتوان در کشور کرهجنوبی ملاحظه کرد که در آن کار تحقیق و ترویج بر روی محصولات غذایی مهم در تمام سطوح ملی تا محلی بهصورت یکپارچه انجام میشود. آرنون مزایای عمدهی این رویکرد را به شرح زیر میداند:
دسترسی بهتر کارکنان ترویج به اطلاعاتی در خصوص نوآوریها؛
کاهش وقفهی زمانی بین انتقال یافته های تحقیقاتی و پذیرش آنها از سوی کشاورزان؛
تفاهم بهتر و بیشتر کارکنان ترویج در راستای دستیابی به هدفی مشترک؛
مشارکت محققان کشاورزی در فعالیتهای ترویج که کاهش تعداد کارکنان ترویج را مقدور میسازد؛
آموزش حین خدمت کارکنان ترویج توسط مراکز تحقیقاتی.
در مورد رویکرد دوم که در مورد اکثریت قریب به اتفاق کشورهای درحالتوسعه صدق میکند، تحقیق و ترویج کشاورزی به صورت دو دپارتمان جداگانه انجام وظیفه میکنند و از طریق پیوندهایی با یکدیگر ارتباط مییابند. به گفتهی سوان سون[۱۰]، در این رویکرد ملاحظات مدیریتی برای ارتباط تحقیق و ترویج بهکار گرفته میشود. شایعترین سازوکارهای ارتباطی میان نهادهای تحقیقات و ترویج کشاورزی تحت این رویکرد، عبارتند از:
ایجاد واحدهای رابط: برخی از کشورها و به ویژه کشورهای آفریقایی، ایجاد «یک واحد رابط» بین دو نهاد تحقیق و ترویج را تجربه کردهاند. در ایران نیز در نظر گرفتن یک یا دو پست تحت عنوان «کارشناس انتقال یافتهها» در مؤسسات تحقیقات کشاورزی تک محصولی را میتوان اقدامی در چهارچوب فوق تلقی کرد.
برگزاری سمینارها و کارگاههای آموزشی: در این زمینه نیز میتوان به دوره های آموزشی برگزار شده توسط محققین برای کارشناسان موضوعی ترویج اشاره کرد. گاهی اوقات نیز محققان در دوره های آموزشی کشاورزان شرکت میکنند. گزارش سمپوزیوم مشترک بانک جهانی و ایسنار نیز بر برگزاری مناسبتهایی همچون «روز مزرعه» در ایستگاههای تحقیقاتی و نیز همایشهای مشترک میان کارکنان تحقیق و ترویج بهعنوان شیوههایی جهت سازماندهی ارتباط میان تحقیقات و ترویج تأکید میکند. بهنظر میآید برگزاری مراسمی نظیر «هفته انتقال یافتهها» و یا «روز مزرعه» – که در چند سال اخیر در شمار مهمترین سازوکارهای ارتباطی تحقیق و ترویج کشاورزی در ایران قرار گرفتهاند – نوعی الگوسازی از تجربیات کشورهایی همچون هندوستان میباشد.
مشارکت محققان ارشد در آموزش حین خدمت کارکنان ترویج: آموزشهای حین خدمت کارکنان ترویج از جمله مهمترین تمهیداتی است که میباید جهت بهروز کردن دانش و مهارت آنها توسط مدیریت ترویج بهکار گرفته شود. بهنظر میرسد برای انجام این امر محققان کشاورزی دارای بیشترین صلاحیت حرفهای باشند. در این زمینه آرنون معتقد است که قبل از کشت محصولات عمده، باید یک دورهی آموزشی یک ماهه به صورت شبانهروزی برای کارکنان ترویج در ایستگاههای آزمایشی منطقه برگزار کرد. از جمله تعابیر محققان در آموزش کارکنان ترویج میتوان ضمن برگزاری دوره های آموزشی رسمی، به انتقال یافته های تحقیقاتی به مروجان و کارشناسان ترویج طی برگزاری مراسمی همچون روز مزرعه و یا هفته انتقال یافتهها نیز اشاره کرد.
ایجاد یک واحد تشکیلاتی مشترک: این واحد وظیفهی سازگارکردن فناوری با شرایط مزرعه را بر عهده دارد. واگذار کردن این وظیفه بهصورت انحصاری به هر یک از دو نهاد تحقیق و یا ترویج کشاورزی مشکلآفرین خواهد بود، زیرا اگر مسئولیت معرفی فناوری در شرایط مزرعه صرفاً بر عهدهی تحقیق گذاشته شود، این امکان وجود دارد که به هنگام ترویج آن فناوری در میان کشاورزان مسایلی پیش آید که از دید محققان مخفی بماند و یا مورد توجه کافی آنها قرار نگیرد. برعکس این حالت، یعنی تقبل انحصاری این وظیفه از طرف ترویج ممکن است دسترسی کشاورزان را به مؤسسات تحقیقاتی با اشکالاتی همراه کند، ضمن این که کارکنان ترویج امکان دارد دانش عمومی کافی در زمینهی فناوری موردنظر و طراحی مزرعهی آزمایشی را نداشته باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...