“آیینه‌ی جانت ازآن غماز نی “وسپس بیان کرده که‌این بیت در جواب سؤالی مقدر شده،و آن این است:«این آیینه‌ی جان، مسلماً در هر انسانی وجود دارد، پس برای چه عشق در آیینه‌ی ما صور معانی را اظهار نمی‌کند و آیینه‌ی جانمان، غماز این گونه اسرار نمی‌شود و جواب درست این است: علت این که‌ آیینه‌ی جمالت غماز راز نیست به خاطر اینکه از رخش زنگار ماسوا پاک نشده است و لازم است با مصقله ذکر الله آن را جلا داد.»(انقروی،۱۳۸۰:۵۳)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نیکلسون:
نیکلسون به معنای تحت اللفظی غماز اشاره می‌کند و می‌گوید غماز یعنی اشاره کننده به چشم و ابرو و حکایت کردن است. ومی‌گوید:«عشق به شاعر امر می‌کند اسراری را که بر او آشکار شده، را بر همگان صلا زند.چرا آیینه‌ی دل نمی‌تواند صفات الهی و‌اندیشه‌های درون خود را منعکس سازد؟ زیرا به زنگار گناه،دنیاپرستی، خودبینی و از این قبیل آلوده است و نیازمند است که به ذکر خداوند و تحت ارشاد پیری روحانی،صیقل پذیرد.»(نیکلسون،۱۳۸۴: ۲۷)
فروزانفر:
در مورد تلفظ و املا ی “آیینه ات”نوشته که باید سر هم نوشته و خوانده شود،”آینت”(ت) ضمیر است و این که ضمیر‌های متصل به کلمات مختلف به”ها” به صورت ام،ات، ش. استعمال می‌شوند و نهج الادب این همزه را الف وقایه نامیده است و گاهی هم این همزه را حذف می‌کند و ضمیر به ماقبل خود می‌پیوندد و از خاقانی این مثال را آورده است:

سنگ خون گرید به عبرت بر سرآن شیشه گر

کزهوا سنگ عرادش دردکان افشانده زمرد

(خاقانی،۱۳۸۶:۳۲۸)
وبیان کرده است تا بنده صفات خود را محو نکند مظهر اسماء و صفات الهی نمی‌شود پس این زدایش که صوفیان آن را تخلیه می‌نامند در مدارج فناء وصف و قرب النوافل که مرتبه‌ی تبدیل صفات است و لفظ آیینه دلیل بر وجود عبد است.»(فروزانفر،۱۳۸۲: ۳۹)
زمانی:
با بیانی ساده فقط بیت را معنی کرده است:«می‌دانی که چرا آینه‌ی دل و روحت اسرار و حقایق معنوی را نشان نمی‌دهد؟ به خاطر این که زنگار هوی و هوس را از روی آن پاک نکرده‌ای.یعنی چون دل، صاف و روشن شود اسرار عرفانی و حقایق ربانی در آن منعکس می‌گردد.»(زمانی، ۱۳۷۸: ۶۸)
استعلامی:
استعلامی ‌اشاره کرده است که:«علت این که بعضی از آیینه‌ها راز عشق را فاش نگوید این است که‌ایینه‌ی وجودش از علایق مادی و حبّ جاه و تعلق به ستایش خلق او را از فاش گفتن حقیقت باز داشته است.»(استعلامی،۱۳۷۸: ۲۸۵)
گولپینارلی:
این بیت را در گرو عشق می‌داند و تسلیم اراده‌ی بنده در قبال پروردگار. و مفهوم جذبه را بیان می‌کند و سپس می‌گوید:«صفات، ذات و اعمال انسانی که مظهر چنین جذبه یی باشد، در ذات، صفات و اعمال باری فانی می‌شود. این را “مرگ ارادی” گویند.یعنی به میل خود از هستی گذشتن. دل انسانی که بدین مقام نایل آید، به‌ آیینه‌ی صیقل یافته و از غبار و زنگار پاک شده بدل می‌یابد که حقایق را منعکس می‌کند.»(گولپینارلی،۱۳۸۴: ۷۷)
نظراجمالی:
آنگونه که زمانی توضیح داده است با توجه به بیت زیر که مولانا در آن بیان می‌کند که فرعون به دلیل آنکه رخی زنگاری دارد باید از آینه‌ی رنج دور باشد :

آینه رنج ز فرعون دور

کان رخ او رنگی و زنگاریست
(دیوان کبیر، بیت ۵۷۶)

درست است و نظر دیگر شارحان قابل تأمل است.

۲۳) اتفاقاً شاه روزی شد سوار
با خواص خویش از بهر شکار

(بیت۳۷)
انقروی و نیکلسون:
هر دو خواص را قوا‌ها و استعداد‌های عملی و علمی‌و نظری روح دانسته‌اند و از بهر شکار را شکار معرفت حق و مراتب وجود دانسته‌اند .انقروی بیت را این گونه شرح می‌دهد:« اتفاقاً آن پادشاه روح روزی با خواص خویش( قوای علمی‌و عملیه) بر اسب همت و عزیمت سوار شد و برای شکار معرفت مراتب وجود را سیر کرد.» ( انقروی، ۱۳۸۰:۵۵)
فروزانفر:
بدون اینکه حتّی بیت را ذکر کند از آن گذشته است.
زمانی:
زمانی معنی ساده و ظاهری برای بیت بیان کرده است و نظرش با انقروی و نیکلسون که به شرح عرفانی بیت پرداخته‌اند، کاملاً متمایز است. «اتفاقاً روزی آن شاه ، همراه خادمان ویژه‌ی خود سوار بر مرکوب خود شدند و عزم شکار کرد.»( زمانی، ۱۳۷۸:۷۲)
استعلامی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...