ای معشوق بدون تو زندگی می کنم واز تو این حرفها را دور وپنهان می گویم.
جانا: ای جان، ای معشوق، ای: ندا، جان، منادای / زندگانی، زندگی کردن/ وز: مخفف وَ از/ معنی : تعریف کردن ، حدیث وداستان گفتن/ نهانی:پنهانی/
بیت دوم:
برای من شرم وخجالت باشد از این کاری که می کنم (زندگی می کنم)زیرا که بدون تو (ای معشوق)برای چه زندگی می کنم. شرم باد : شرم باشد، خجالت آوراست/ کار خویشم : اضافه تخصیصی/ بی تو: بدون تو/ چندین : قید مقدار، چقدر، چه مدت/

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

بیت سوم :
تو نیستی ومن در این دنیای زنده ها هستم، درحقیقت باید بمیرم . تو نِه: تو نیستی/ تو ومن: آرایه جمع، مراعات نظیر/جهان زندگان: قید مکان، اضافه توصیفی ومِلکی است/ راستی: درحقیقت/گرانی می کنم: قناعت کنم واز زنده بودن که قناعت کنی یعنی باید مردن/
بیت چهارم :
باخود می گویم صبروتحمل می کنم، اما چه تحملی؟ همانطور که می دانی باید خودم راگول بزنم تا دلم را به صبر کردن سوق دهم . صبر : جناس تکرار، تحمل کردن/ حیلتی :مکرو حیله وفریب وگول زدن/ چونین: مانند این، مثل این / دانی : می دانی/
بیت پنجم :
ازغم واندوه من شادهستی (ای معشوق)، و زمانی که این موضوع را شنیده ام ، از غمی و اندوهی که داشتم خوشحالم (زیرا باعث خوشحالی تو شده واینکه به من فکر کنی)غم : جناس تکرار، اندوه، ماتم، غصه (قیدحالت) / شادی : خرسندی، خوشحالی، قیدحالت، جناس تکرار/ شادی و شادمانی : مترادف، مراعات نظیر/
بیت ششم :
در تمام راه عاشقی ، درخواست وخواهش وطلب کرده ام، بر سر راه تو (ای معشوق، چشم انتظار) و مانند دیده بان، منتظرم (تا تو را ببینم).
وزن غزل :
این غزل بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و در بحر رمل مسدس محذوف سروده شده است.
قافیه ها :
قافیه ها در این غزل عبارتند از : (زندگانی، نهانی، زندگانی، گرانی، دانی، شادمانی، دیده بانی) و کلمه ی ردیف (می کنم) است.
ویژگی سبکی غزل :
در این غزل شاعر گله و شکایات و درد دل خویش را قدم به قدم و مصرع به مصرع به معشوق می رساند، و مصرع دوم هر بیت، توجیه یا تفسیری برای مصرع اول هر بیت است این غزل هم از پیچیدگی های ادبی و عروضی عراقی بهره مند شد امّا نه همه ی موارد بلکه بسیاری از آرایه های ادبی موجود در این غزل، حُسن تکرار پیدا کرده اند و بافت ادبی غزل در نوبه ی خویش قابل بررسی است.

۴-۲-۳۹٫

تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم
بر رخ ز غم عشق تو خونابه گشادیم
در کار تو جان را به جفا نیست گرفتیم
در راه تو رخ را به وفا راست نهادیم
در آرزوی روی تو از دست برفتیم
و اندر طلب وصل تو از پای فتادیم
چون فتنه ی دیدار تو گشتیم به ناکام
در بندگی روی تو اقرار بدادیم
تا بسته ی بند اجل خویش نگردیم
از بند غم عشق تو آزاد مبادیم
نی نی به اجل هم نرهیم از غم عشقت
با عشق تو میریم که با عشق تو زادیم
درون مایه ی اصلی غزل :
در این غزل انوری عاشقی وفادار است و شالودۀ غزلش از وفاداری به معشوق است، عاشق در این راه، عشق و وجود و جان وآرزو و چشم و بندگی و تسلیم و اسیری را، به اخلاص گذاشته و فقط طالب معشوق است و بس و هستی وجود خود را در گرو عشق معشوق قرار داده و آن را یک وظیفه غیر قابل انکار می داند. بهرحال شوریدگی و وفاداری و عشق عاشق قابل تحسین و سپاس است، لیکن قلم انوری، زبانی است گشاده برخاسته از دل عاشق و پُر است از آرایه های لطیف ادبی که قابل بررسی هستند.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول :
تا وجود دل (عاشق) خود را در لابه لای گیسوی تو (ای معشوق) قرار دادیم (عاشق تو شدیم)، صورتمان از غصّۀ عشق تو مثل خون قرمز گشت (از غم عشق تو آنقدر گریه کردیم که گریه مان خونین شد). رَختِ دل : کنایه از وجود دل، اضافه ی تخصیصی / اندر : در / سر زلف : لا به لای گیسو / نهادیم : قرار دادیم/ بر رخ : روی صورت / غمِ عشقِ تو : اضافه ی تخصیصی / خونابه : خونی که با آب همراه باشد، کنایه از اشک خونین / گشادیم : باز کردیم /
بیت دوم :
در کار (راه عشق تو ای معشوق) جانمان را فنا قرض کردیم (یعنی جانمان را در راه عشق تو قرار دادیم)، و در راه عشق تو، صورتمان (وجودمان) را به وفاداری محکم و استوارگردانیدیم. کارِ تو: اضافه ی تخصیصی، مراد راه معشوق است، راهی که عاشق باید بپیماید / نیست گرفتیم : فنا فرض کردیم، شهید قرار دادیم / جان و رخ : مراعات نظیر / جفا و وفا: جناس زاید مزیّل / نهادیم: قرار دادیم /
بیت سوم :
در آرزو و میل دیدن سیمای تو، نابود شدیم و در خواست رسیدن به تو (ای معشوق)، خسته شدیم. آرزو: طلب، خواسته دل / رویِ تو : اضافه تخصیصی، صورت و سیمای تو / از دست برفتیم: کنایه از نابود شدیم / طلب : میل و خواهش / وصل تو : اضافۀ تخصیصی
بیت چهارم :
وقتی از آشوب ملاقات روی تو (ای معشوق) محروم ماندیم، اعتراف کردیم که غلام و بنده ی تو هستیم. چون : وقتی که / فتنه : آشوب / دیدار تو : اضافۀ تخصیصیناکام گشتیم : محروم ماندیم / روی تو: اضافه ی تخصیصی / بندگی : غلامی، نوکری /
بیت پنجم :
تا زمانی که گرفتار و اسیر زندان اجل نشویم (اجل، فرشته ی مرگ سر وقت ما نیاید و قصد جان مارا نکند) از زندان عشق تو (ای معشوق) آزاد و رها نمی شویم. بسته ی بند اجل : گرفتار زندان مرگ / اجل: فرشته مرگ، مجاز، آوردن جزء و اراده ی کل، در اینجا مقصود مردن و مرگ بوده است / اجل خویش: اضافه تخصیصی / نگردیم : نشویم / بند : زندان / غم عشق تو : اضافه ی تخصیصی / آزاد: رها / مبادیم: مباشیم، فعل دعایی است /
بیت ششم :
نه نه، با آمدن فرشتۀ مرگ هم از، زندان عشق تو (ای معشوق)آزاد نمی شویم، بلکه با عشق تو می میریم زیرا که با عشق تو به دنیا آمده ایم. نی نی : نه نه، تاکیدی / نرهیم : نمی رویم / غم عشقت : اضافه ی تخصیصی / عشق : جناس تکرار / میریم : می میریم (آزاد می شویم) / زادیم : به دنیا آمده ایم /
وزن غزل :
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن و در بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف سروده شده است.
قافیه :
در این غزل کلمات قافیه عبارتند از : (نهادیم، گشادیم، گرفتیم، نهادیم، فتادیم، بدادیم، مبادیم، زادییم)
ویژگی سبکی غزل :
زمینۀ اصلی غزل ایثار و شهادت عاشق در راه عشق و برای معشوق است. اگر با دیده ی بصیرت نگاهی دقیق و روان به کاور یا بدنه و پوشش ظاهری غزل بررسی کنیم، دو به دو بودن معنایی هر بیت را حس می‎کنیم، هدف شاعر امری واحد است امّا در این راه، ایثارگری های حال عاشق را بصورت گوناگون از دریچه های خاص خودش به قلم می کشد، که موج آرایه های بیرونی و درونی و اصطلاحات ادبی و دستوری در این غزل قرن ششم دیده می شود.

۴-۲-۴۰٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...