اصل وجود امام لطف است و تصرف امام لطف دیگری است و عدم حضور او از ما می‌باشد.
قوشچی در شرح این عبارت می‌نویسد: «وجود امام لطف است خواه تصرف بکند و خواه تصرف ظاهری نداشته باشد زیرا از حضرت علیA روایت شده است که فرمود: «لایخلو الارض عن قائم لله اما ظاهرا مشهورا أو خائفا مضمورا لئلا یبطل حجج الله و بیناته»و تصرف ظاهری امام لطف دیگری است و عدم تصرف ظاهری از طرف بندگان است به خاطر سوء اختیاری که دارند به جهت این که وی را می‌ترسانند و او را یاری نمی‌رسانند. بنابراین؛ خود مانع این تصرف شده اند»[۹۰].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

قوشچی در این که چرا اصل وجود امام لطف است تنها به یک دلیل اشاره می‌کند و آن هم این است که با وجود امام اتمام حجت می‌شود. علامه حلی در کشف المراد سه دلیل بر این مطلب ذکر می‌کند که عبارتند از:
۱٫امام حافظ شریعت است و آن را از تحریف به نقص یا زیادت حفظ می‌کند.
۲٫اعتقاد به وجود امام واین که وی حدود الاهی را اجرا خواهد کرد، مانع از ارتکاب مفاسد و قبایح از سوی مکلفین می‌باشد و سبب ساز حرکت آنها به سوی صلاح و رستگاری است.
۳٫بی تردید تصرف امام لطف است و این تصرف بدون وجود امام محقق نمی‌شود، پس وجود امام مقدمه واجب است و مقدمه واجب هم واجب است، بنابراین اصل وجود امام چون مقدمه واجب است، لطف است[۹۱].
علامه حلی در شرح عبارت «عدمه منا» تحقیق جالبی را مطرح کرده است.وی چنین آورده است:
«لطف بودن امامت بر سه رکن استوار است:
۱٫لطفی که بر خدا واجب است و آن عبارت است از آفریدن امام و قدرت و علم دادن به او و تصریح به اسم و نصب او، و خداوند این کار را کرده است.
۲٫لطفی که بر خود امام واجب است و آن عبارت است از قبول این مسؤولیت، و او این کار را کرده است.
۳٫لطفی که بر مردم واجب است و آن این است که از امام اطاعت کنند و او را یار ی رسانند. این رکن سوم محقق نشده است.
بنابر این منع لطف کامل از طرف مردم است و لطفی که بر خدا و امام واجب بوده است آنها آن را انجام داده اند»[۹۲].

۲-۷-۷-۱٫ ایراد قوشچی:

قوشچی می‌گوید: «ما نمی‌پذیریم که وجود امام بدون تصرف لطف باشد. اگر گفته شود هنگامی که مکلف به وجود امام اعتقاد داشته باشد از ظهور و تصرف او همواره بیمناک است و در نتیجه از قبایح اجتناب می‌کند، در جواب می‌گوییم اگر کسی به وجود چنین امامی اعتقاد نداشته باشد و تنها بر این باور باشد که در آینده امامی به وجود خواهد آمد (همانگونه که بیشتر اهل سنت قائل هستند) برای جلوگیری از ارتکاب قبایح کافی است (و لازم نیست که مانند شیعه به امامی که وجود دارد و غایب است، معتقد بود). اگر فردی از وجود حاکمی که در شهر پنهان است به گونه ای که هیچ کار و تصرفی نیز نمی‌تواند بکند، بترسد و مرتکب قبایح نشود هم چنین از حاکمی که الان در شهر نیست و بعدا از سوی سلطان به شهر خواهد آمد نیز بیمناک است و مرتکب قبایح نمی‌شود و این ترس، ترس از معدوم نیست که صحیح نباشد، بلکه ترس از «موجود مترقب» است؛ همان طور که ترس اول، ترس از «ظهور مترقب» میباشد»[۹۳].

۳-۷-۷-۱٫ نقد بر قوشچی:

همان طور که روشن است؛ قوشچی، دلیل دوم علامه حلی بر لطف بودن اصل امام را که پیش از این به آن اشاره شد،رد کرده است.
بر فرض صحت این رد، علامه حلی دو دلیل دیگر نیز بر لطف بودن اصل امام مطرح کرده بود که این سخن قوشچی آن دو دلیل را رد نمی‌کند و یکی از آن سه دلیل برای اثبات لطف بودن امام کفایت می‌کند. هم چنین قوشچی دلیلی (اتمام حجت) را که خودش در تقریر سخن قوشچی و در بیان علت لطف بودن اصل وجود امام آورد، را رد نکرده است.
منشا توهم و اشکال قوشچی این است که اهل سنت امامت را در عمل منحصر به سلطنت ظاهری کرده‌اند و حال آن که در تعریف امامت روشن شد که امامت ریاست دینی و دنیوی است و این تعریف بین شیعه و سنی اتفاقی است. امامت، مانند نبوت یک منصب الاهی است، همان طور که نبوت گاهی با سلطنت و حکومت ظاهری جمع می‌گردد و گاهی هم از سلطنت ظاهری جدا می‌شود ولی نبوت به حال خود باقی است، امامت نیز هم چنین است.

۲٫ بخش دوم:
امامت در قرآن از منظر محقق طوسی و فاضل قوشچی

۱-۲٫ فصل هشتم:
آیه ولایت

یکی از آیاتی که در باور شیعه بر امامت و ولایت بلافصل حضرت علیA پس از نبی مکرم اسلام دلالت دارد، آیه ۵۵ سوره مائده است که در میان شیعه به آیه ولایت معروف است. خداوند در این آیه می‌فرماید:
«اِنَّما وَلِیُّکُم اللهُ وَ رَسُولُه وَ الذینَ آمَنُوا الذینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ هُم رَاکِعُونَ»[۹۴]
«همانا ولیٌ شما تنها خدا و فرستاده او و کسانی هستند که به خدا ایمان آوردند کسانی که نماز را به پا می‌دارند و زکات می‌دهند در حالی که در رکوع هستند».
خود ائمهF برای اثبات ولایت و خلافت بلا فصل امام علیA به این آیه استشهاد می‌کردند. نمونه هایی از این استشهادات از امام علیA[95] و امام صادقA[96] و امام هادیA[97] در منابع شیعه موجود است.
هر چند در منابع روایی شیعه احادیثی وارد شده است که مضمون این آیه تنها برای حضرت علیA رخ نداده است، بلکه برای همه ائمه اطهار اتفاق افتاد و همه مصداق این آیه هستند به عبارت دیگر این آیه برای اثبات «امامت عامه» می باشد[۹۸]، ولی چون اصل و اساس اختلاف شیعه و اهل تسنن در نخستین خلیفه پس از رسول اکرم۶ است، لذا برای اثبات ولایت و خلافت ایشان به این آیه تمسک می‌شود.
قوشچی، در عین حال که می‌پذیرد شأن نزول این آیه حضرت علیA می‌باشد، ولی بر استدلال شیعه دو اشکال می‌گیرد و بر این باور است که این آیه مدعای شیعه را اثبات نمی‌کند. سید هاشم بحرانی در کتاب غایه المرام، ۲۴ حدیث از طریق عامه نقل کرده است که مفاد این روایات نشان می‌دهد که شأن نزول این آیه حضرت علیA می‌باشد و ۲۹ حدیث نیز از شیعه نقل کرده است[۹۹].
در این قسمت؛ ابتدا بیان محقق طوسی ذکر می‌شود و سپس تقریر قوشچی نقل شده و پس از آن ایرادات قوشچی مطرح و نقد و بررسی می‌شوند.

۱-۱-۲٫ بیان محقق طوسی:

محقق طوسی پس از آن که با دو دلیل عصمت و سیره رسول اکرم۶ انتصابی بودن امام و جانشین پیامبر را اثبات می‌کند[۱۰۰]، میگوید: از میان نصوصی که بر امامت بلافصل علیA پس از رسول خدا دلالت دارد، آیه ولایت است؛ زیرا اوصافی که در این آیه ذکر شده است، تنها در حضرت علیA جمع شده است.[۱۰۱]

۱-۱-۱-۲٫ تقریر قوشچی:

قوشچی سخن محقق طوسی را این گونه تقریر می‌کند[۱۰۲]:
به اتفاق مفسرین شأن نزول آیه، حضرت علیA است. این آیه هنگامی نازل شد که حضرت علیA در رکوع نمازش، انگشتری خود را به بینوا و سائل داد.
انّما به دلیل نقل و استعمال بر حصر دلالت دارد.
ولیّ گاهی به معنای ناصر و گاهی به معنای متصرف در امور و اولی در تصرف به کار می‌رود؛ مانند زمانی که گفته می‌شود: برادر زن ولی اوست یا حاکم ولی کسی است که ولی ندارد و هم چنین در عبارت ولی دم؛ روشن است که در همه این موارد، ولی به معنای اولی در تصرف به کار رفته است.
در این آیه ولیّ به معنای دوم (اولی در تصرف) به کار رفته است؛ ولایت در این آیه به دلیل وجود حصرنمی تواند به معنی نصرت باشد؛ زیرا به دلیل آیه «المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهم اَولِیاءُ بَعضٍ»[۱۰۳] همه مؤمنین باید ناصر و یاری دهنده همدیگر باشند و دلیلی ندارد که ولایت بدین معنی در برخی از مؤمنین، منحصر گردد.
ولیّ به این معنی همان امام است.
چون اوصاف مذکور در آیه، تنها در علیA جمع شده است پس فقط او شایسته امامت است.

۲-۱-۱-۲٫ اشکال اول قوشچی[۱۰۴]: (در معنای ولایت)

ولیّ در این آیه به معنای اولی در تصرف نیست؛ زیرا:
دلیل اول: سیاق آیات[۱۰۵]
در آیه ما قبل که می‌فرماید: «یا اَیُّها الذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا الیَهُودَ وَ النَصاری اولیاء بَعضُهم اولیاءُ بَعضٍ»[۱۰۶]
ولی به معنای ناصر و مولی و محب می‌باشد؛ زیرا ولایت یهود و نصاری که در این آیه نهی شده است به معنای تصرف و امامت نیست؛ بلکه مراد از آن نصرت و محبت می‌باشد. هم چنین ما بعد این آیه هم که می‌فرماید:
«وَ مَن یَتولّی اللهَ وَ رَسُولَه و الذینَ آمَنُوا فانَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبُونَ»[۱۰۷] تولی به معنی محبت و نصرت است نه امامت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...