با‌این‌حال، تمامی متغیرهای موثر در سیاست‌گذاری از طریق مداخله در روند تصمیم‌گیری بر سیاست‌گذاری تاثیر می‌گذارند. افکارعمومی داخلی و جامعه‌بین‌المللی با تحت تاثیر قراردادن افراد تصمیم‌گیر در یک کشور است که قادر به نفوذ در سیاست‌گذاری خارجی خواهند شد. از آنجایی که افراد و تصمیم‌های آنان مهمترین عامل تعیین‌کننده سیاست‌خارجی هستند(Hudson, 2005)، درک تصمیم‌ها و رفتارهای سیاست‌خارجی مستلزم شناخت و درک تصمیم‌گیران (شخصیت؛ برداشتها و انگیزه‌های آنان)، شیوه‌های تصمیم‌‌گیری و عناصر موثر در آن است.
بدین‌ ترتیب تصمیم، تصمیم‌گیری و تصمیم‌گیران(یا سیاست، سیاست‌گذاری و سیاست‌گذاران) محور اصلی مباحث مربوط به تحلیل سیاست‌خارجی است. تحلیل‌سیاست‌خارجی به دنبال چرایی و چگونگی ساخته‌ شدن تصمیم‌هایی است که تاریخ‌ و تحولات بین‌المللی را برساخته‌اند. تصمیم‌گیران(فردی و گروهی) به عنوان مهمترین بازیگران در متن روابط‌بین‌الملل قرار دارند(Hudson, 2005) ومنشاء اصلی بسیاری از (اگر نه همه ) تحولات بین‌المللی تصمیم‌های آنان است. رهبران (تصمیم‌گیران انسانی) منشاء اصلی تحولات روابط‌بین‌الملل هستند ( Breuning, 2007: 164; Mintz, 2004) و اگر به دنبال درک سیاست‌بین‌الملل هستیم، باید در جستجوی شناخت رهبران و مشاوران آنها باشیم. به سخن دیگر، تصمیم‌گیران و تصمیم‌گیری اساس و مبنای روابط‌بین‌الملل هستند(Hudson, 2005) و فهم رفتار سیاست‌خارجی و پیامدهای آن مستلزم شناخت تصمیم‌گیران و تصمیم‌گیری در کشور و موضوع مورد مطالعه است. به همین منوال اسمیت(Smith, 1988) نیز برآن است که دستورکار اصلی برنامه‌های پژوهشی در تحلیل سیاست‌خارجی تمرکز بر تصمیم ‌و تصمیم‌گیران است. در واقع تحلیل سیاست‌خارجی به عنوان یک زیر رشته روابط بین‌الملل، به دنبال توصیف، تبیین، تفسیر و پیش بینی سیاست‌ها و تصمیم‌هایی است که توسط سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران درقبال پدیده‌ها و بازیگران‌ خارجی اتخاذ می‌شود.
بدین ترتیب بررسی نقش سازمان‌های اطلاعاتی در سیاست‌خارجی نیز مستلزم مشخص کردن نقش آن در تصمیم‌‌گیری‌های خارجی کشور‌ها خواهد بود. در واقع متغیرهای موثر در سیاست‌گذاری خارجی، آندسته‌ از متغیرهایی هستند که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در شکل‌گیری تصمیم‌ مداخله کنند. از این رو تنها زمانی می‌توان از نقش سازمان‌های اطلاعاتی در سیاست‌خارجی صحبت کرد که جایگاه این نهادها در فرایند‌ سیاست‌گذاری خارجی(که تصمیم‌گیری در قلب آن جای دارد) تعیین شود.
فرایند تصمیم‌گیری
قبل از آنکه به فرایند تصمیم‌گیری در سیاست‌خارجی بپردازیم، ابتدا لازم است تعریفی از واژه تصمیم‌گیری و مهمتر از آن واژه سیاست‌گذاری که غالباً به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند، ارائه شود. سیاست‌گذاری عبارت از فرایندی است که طی آن دولت‌ مجموعه‌اقداماتی را برای شناسایی مسائل و موضوعات، ارائه بهترین راه‌حل برای حل و پیگیری آنها و اجرای راه حل انتخاب شده انجام می‌دهد. پرواضح است که تصمیم‌گیری بخشی از سیاست‌گذاری است. طبق تعریف سیاست‌گذاری را می‌توان به سه مرحله مساله‌یابی، تصمیم‌گیری و اجرای تصمیم تقسیم کرد. البته در ادبیات تحلیل سیاست‌خارجی معمولا سیاست‌گذاری خارجی با تصمیم‌گیری مترادف فرض شده است. برای مثال اسنایدر و رابینسون تصمیم‌گیری سیاست‌خارجی را شامل این مراحل می‌دانند: (۱) شناسایی مشکل ‌یا موضوع تصمیم، (۲) جستجو برای گزینه‌های مختلف، (۳) انتخاب یک گزینه(تصمیم) و (۴) اجرای گزینه انتخاب شده(Robinson and Snyder, 1965: 437).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

از سوی‌دیگر، تصمیم‌گیری به عنوان بخشی از روند سیاست‌گذاری، فرایندی فکری و اجتماعی است که مستلزم شناخت، ادراک و آگاهی تصمیم‌گیر از مساله یا موضوع تصمیم و مقتضیات زمانی و مکانی است تا بتواند شیوه‌ عمل خاصی را برای حل مساله یا پیگیری موضوع[۲۹] انتخاب یا ارائه کند. مهمترین ویژگی تصمیم‌گیری، طبق این تعریف آن است که تصمیم‌گیری به عنوان یک فرایند، نیازمند شناخت و آگاهی است. حل مشکلات به عنوان هدف تصمیم‌گیری، مستلزم شناسایی آنها است و سرانجام عمل انتخاب از میان گزینه‌های موجود یا طرح یک راه‌ حل بدیع توسط تصمیم‌گیر نیز بدون پشتوانه شناختی ممکن نیست. فرایند تصمیم‌گیری شامل مراحل زیر است:

    1. مواجه شدن با یک مساله [یا موضوع]
    1. مشخص‌کردن اهداف، آرمان‌هاو ارزش‌های مرتبط با مساله
    1. تهیه‌فهرستی کامل ازتمام راه‌ حل ‌های(سیاست‌های) ممکن برای حل مساله
    1. ارزیابی پیامد‌های مثبت ومنفی تک‌تک گزینه‌ها
    1. مقایسه پیامدهای گزینه‌ها با یکدیگر بر اساس اهداف تعیین شده
    1. انتخاب گرینه‌ یا سیاستی‌که پیامدهای آن بیشترین انطباق با اهداف را دارد(Dahl and Stinebrickner, 2002: 155).

همانطور که مشخص است، فرایند فوق توجهی به اجرای تصمیم‌ نداشته‌ است. این درحالی است که دستیابی به اهداف مستلزم اجرای تصمیم‌های اخذ شده است. علت این غفلت آن است که تصمیم‌گیری تنها یکی از مراحل سیاست‌گذاری خارجی است. بنابراین سیاست‌گذاری خارجی را می‌توان به مراحل زیر تقسیم کرد:

    1. شناخت مسائل و مشکلات
    1. شناسایی روش‌های مختلف برطرف کردن مسائل و برخورد با آنها
    1. انتخاب مناسب‌ترین آنها یا ارائه راه‌حلی برای مسائل و موضوعات (تصمیم‌گیری)
    1. اجرای تصمیم‌گرفته‌شده
    1. ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی تصمیم‌ اجرا شده

بخش بعدی این فصل به بررسی الگوهای نظری متفاوتی که رهیافت تصمیم‌گیری در نظریه‌پردازی تحلیل سیاست‌خارجی در خصوص نحوه عمل تصمیم‌گیران در فرایند سیاست‌گذاری خارجی ارائه کرده‌ است خواهد پرداخت. نقطه تمرکز رهیافت تصمیم‌گیری، شناسایی فرایند تصمیم‌گیری و متغیرهای موثر بر آن مانند فرایند‌های شناختی ، فضای‌ذهنی و برداشت‌های تصمیم‌گیران از موضوع تصمیم‌گیری و تاثیر ابهام‌‌ ناشی از عدم آگاهی از نیات و انگیزه‌های بازیگران رقیب می‌باشد.
مدلهای تصمیم‌گیری در سیاست خارجی
مدل‌‌ها نقش مهمی در مطالعه سیاست، اقتصاد، روان‌شناسی و دیگر رشته‌های دانشگاهی دارند. هدف از مدلسازی، ساختن مدلهایی برای پیش‌بینی یا تبیین رفتار اجتماعی است (Friedman,1953). رهیافت تصمیم‌گیری در تحلیل سیاست‌خارجی با تاکید و تمرکز بر فرایند تصمیم‌گیری و عوامل و متغیرهای موثر بر آن در سطوح تحلیل فردی و سازمانی(Hudson and Vore, 1995)، منجر به ارائه چارچوب‌های نظری و مدل‌هایی برای تصمیم‌گیری در سیاست‌خارجی شده ‌است که بررسی آنها می‌تواند زمینه‌ خوبی برای نشان دادن چرایی و چگونگی ارتباط سازمان‌های اطلاعاتی با روند سیاست‌گذاری خارجی باشد.
مدل کنش‌گرعقلانی: مدل‌کنش‌گر عقلانی همزاد تصمیم‌گیری سیاست‌خارجی است و بسیاری از دانش‌جویان و پژوهشگران آن را بهترین مدل برای ارائه نظریه‌ای جهان ‌شمول درباره رفتار سیاسی و اجتماعی می‌دانند. البته تعداد زیادی از پژوهشگران هم منتقد این مدل هستند. مدل‌عقلانی که امروزه در تحلیل سیاست‌خارجی مورد استفاده قرار می‌گیرد، برگرفته از نظریه‌پردازی‌های دهه ۱۹۴۰ در اقتصاد خرد است. در اقتصاد ‌خرد چنین فرض می‌شود که تصمیم‌گیر قادر به رتبه‌بندی ترجیحات براساس میزان رضایت ناشی از دستیابی به آرمانها و اهداف است(Sage, 1990: 233). هم‌چنین انتظار می‌رود که کنش‌گر‌عقلانی قادر به تشخیص و شناسایی گزینه‌های مختلف و پیامدهای آنها و انتخاب یکی از آنها با هدف بیشینه‌کردن رضایتمندی باشد. بدین‌ترتیب فرض براین است که یک تصمیم‌گیر اقتصادی عقلانی می‌تواند به مجموعه اهداف و آرمانهای خود دست‌یابد.
گراهام آلیسون عقلانیت را به عنوان «انتخاب سازگار و بیشینه‌ساز در درون محدودیت‌های خاص» تعریف می‌کند(Mintz and Derouen, 2010: 57). از نظر آلیسون، تصمیم‌گیر عقلانی گزینه‌ای را انتخاب می‌کند که پیامد ارجح را به دنبال داشته باشد. مدل‌کنشگر عقلانی از لحاظ نظری صرفه‌جو است. صرفه جو بودن بدین معنی است که تعداد کمی از پیش‌فرض‌ها همراه با یکدیگر قادر به تبیین طیف گسترده‌ای از کنش‌ها و تصمیم‌های سیاست‌خارجی هستند. البته این مدل اساسا برای تبیین رفتار اقتصادی ارائه شده است.
پیش‌فرض‌های مدل کنشگر عقلانی عبارتند از: (۱) کنش‌هدفمند:[۳۰] رفتار کنش‌گران درجهت رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده انجام می‌شود و از روی عادت یا انتظارات اجتماعی نیست. تصمیم‌گیر ابتدا باید یک هدف را انتخاب و حرکات و کنش‌های خود را در راستای رسیدن به آن هدف برنامه ریزی کند. (۲) ترجیحات سازگار:[۳۱]ترجیحات کنش‌گران با یکدیگر متناقض نیستند و در طول یکدیگر قرار دارند و کنش‌گران به راحتی می‌توانند آنها را براساس درجه ارجحیت منظم کنند.(۳)بیشینه‌کردن مطلوبیت: [۳۲] به این معنی که کنش‌گران گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که بیشترین نفع‌ و مطلوبیت را به دنبال داشته باشد.
گرِگ کشمن مراحل تصمیم‌گیری در مدل کنش‌گر عقلانی را به این صورت بازشناسی کرده است:

    1. شناسایی مسئله
    1. شناسایی و مرتب کردن اهداف
    1. جمع‌ آوری اخبار و اطلاعات(این کار می‌تواند همزمان با سایر مراحل باشد)
    1. شناسایی گزینه‌های مختلف قابل جایگزینی برای رسیدن به اهداف
    1. تجزیه و تحلیل و ارزیابی گزینه‌ها با توجه به سه معیار پیامدها ،کارایی و میزان احتمال موفقیت
    1. انتخاب بهترین گزینه‌ که بیشترین نفع را به دنبال دارد(تصمیم)
    1. اجرای تصمیم
    1. پایش و ارزیابی تصمیم‌اجرا شده(Cashman, 1993: 77-78).

البته استفاده از مدل کنش‌گر عقلانی به معنی تضمین پیامدهای مطلوب برای تصمیم‌ها نیست. در بسیاری از موارد کارشناسان و مشاوران ارشد مقامات تصمیم‌گیر، به طور کامل و دقیق مسئله تحت تصمیم‌گیری را بررسی می‌کنند اما پیامدهای تصمیم‌، پایین‌تر از حد بهینه می‌شود. به طور کلی باید گفت که براساس ادعای مدل‌کنش‌گر عقلانی کنش‌ عقلانی منجر به تصمیم‌های بهتر می‌شود اما لزوماً پیامدهای بهتر درپی نخواهد داشت.
اگرچه مدل‌کنش‌گرعقلانی در تحلیل‌سیاست‌خارجی و روابط‌بین‌الملل مدل مسلط بوده است، اما انتقادات فراوانی از فرض کنش‌گر عقلانی مطرح شده است که نتیجه آن ظهور رهیافت شناختی به تصمیم‌گیری و ارائه مدل‌های‌ شناختی جایگزین کنش‌گرعقلانی است. رهیافت شناختی در تحلیل سیاست‌خارجی(که از دستاوردهای جانبی رهیافت تصمیم‌گیری است) مانند رهیافت تصمیم‌گیری بر فرایند تصمیم‌گیری در سیاست‌خارجی تمرکز می‌کند. ریشه‌های شکل‌گیری این رهیافت را می‌توان به نظریه پردازی ‌اولیه هارولد و مارگارت اسپراوت درخصوص تمایز محیط عملیاتی و روانی تصمیم‌گیری نسبت داد(Sprout and Sprout, 1957;Hudson and Vore, 1995).
مدل‌های عقلانی و شناختی، درک ‌متفاوتی از تصمیم‌گیری ارائه می‌کنند. از نظر هربرت سایمون این مدل‌ها به ترتیب انسان‌اقتصادی و انسان روان‌شناختی را مطالعه می‌کنند. طبق این رهیافت، درک‌ چگونگی ساخته شدن تصمیم‌های سیاست خارجی توسط رهبران مستلزم شناخت محیط روانی آنها است. شکل‌گیری یک تصمیم‌در عرصه سیاست‌خارجی تحت تاثیر فاکتورهای متعددی است. دنیای واقعی بسیار پیچیده است و متغیرهای زیادی در هنگام اخذ تصمیم‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند. نقش فاکتورهایی مانند شخصیت و باور رهبران، سبک رهبری، احساسات، انگاره‌ها، ارزش‌ها، انسجام شناختی ، برداشت‌ تصمیم‌گیران از رویدادها و نقش و موقعیتش کشورشان، پردازش اخبار، سازماندهی آنها و سوگیری‌های شناختی در تصمیم‌گیری، نیاز به یک رهیافت روانشناختی به مطالعه تصمیم‌گیری سیاست‌خارجی را مشخص می‌کند. به همین دلیل این رهیافت به شدت متاثر از نظریه‌های روانشناسی است(Mintz and Derouen, 2010: 7-9).
مدل‌های شناختی بر این پیش‌فرض مبتنی هستند که تصمیم‌گیران توانایی محدودی برای پردازش اطلاعات دارند. تصمیم‌گیران به جای آنکه برای تضمین بهترین پیامد به دنبال دستیابی به تمام اخبار و اطلاعات مورد نیاز بروند، در عمل گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که به طور کلی پیامد ‌قابل ‌قبولی داشته باشد و آنها را تا حدودی راضی کند. به عبارت دیگر تصمیم‌گیران به دنبال بیشینه‌سازی یا پیامد‌ بهینه نیستند، بلکه رفتاری رضایتمندانه دارند و به دنبال پیامدهایی رضایت‌بخش هستند. در حالی که مدل‌های عقلانی بر رفتار بیشینه ‌جویانه و مقایسه‌ منافع و هزینه‌های هر کدام از گزینه‌ها تاکید دارند، مدل‌های شناختی برآنند که رفتار تصمیم‌گیری انسان‌ها مبتنی بر یادگیری و در محیطی با عقلانیت ‌محدود انجام می‌شود. علاوه بر آن مدل‌های شناختی تاکید می‌کنند که انسان‌ها در جمع‌ آوری اطلاعات و اخبار مورد نیاز در تصمیم‌گیری، رفتاری گزینشی دارند و فرایند جمع‌ آوری آنها هیچگاه فرایندی کامل و جامع(که مستلزم عقلانیت مطلق است) نیست (Simon, 1985: 295).
سایمون معتقد است که عقلانیت انسان‌ها محدود و تدریجی است و انسان‌ها رفتار خود را به تدریج با محدودیت‌ها و الزامات ناشی از شرایط بیرونی و ظرفیت‌های تصمیم‌گیری تطبیق می‌دهند(Simon, 1985: 294). در عوض، عقلانیت کلاسیک مورد تاکید در مدل‌های کنش‌گر عقلانی، عقلانیتی مطلق و ماهوی است که به جای توجه به تاثیر فرایند تصمیم‌گیری و شکل‌گیری پیامد‌های آن، بر عقلانی بودن خود پیامد اشاره ‌می‌کند. شاید بتوان ادعا کرد که فلان پیامد خوب یا بد است، اما بوجود آمدن پیامد خوب یا پیامد بد اساسا وابسته به فرایندی است که تدریجاً طی تصمیم‌گیری و اجرا آن را بوجود می‌آورد. بنابراین عقلانی بودن رفتار در تصمیم‌گیری تحت تاثیر استلزامات فرایند تصمیم‌گیری و اجرا معنی‌ خواهد داشت. از این رو در مدل‌های شناختی گفته می‌شود که عقلانیت محدود است و منظور از آن وابستگی عقلانی بودن یا نبودن یک پیامد یا رفتار به استلزامات فرایند و محیط تصمیم‌گیری است.
عقلانیت کلاسیک(مطلق) نیازمند دسترسی و پردازش کامل اطلاعات واخبار مرتبط با موضوع تصمیم‌گیری است. عقلانیت کلاسیک با توجه به نیاز فوق، منجر به روندی کند، آهسته و زمان‌بر در تصمیم‌گیری می‌شود و به قول سایمون تنها در شرایط معمولی، آرام و غیرپیچیده که کنش‌گر تنها یک هدف عملیاتی کاملا مشخص دارد، کاربرد خواهد داشت. این درحالی است که دربسیاری از مواقع، تصمیم‌گیری سیاست‌خارجی در شرایط پیچیده و امنیتی انجام می‌شود که مستلزم تصمیم سریع واقدام سریعتر است. بنابراین تبیین‌های مبتنی بر عقلانیت کلاسیک در مورد چنین مواردی، که اتفاقاً اکثریت تصمیم‌گیری‌ها را در برمی‌گیرند، ناکافی و ناقص است(Simon, 1959: 279). از سوی دیگر، به نظر سایمون علاوه بر زمان‌بر بودن عقلانیت‌کلاسیک، جمع‌ آوری اطلاعات کامل از موضوع‌ تصمیم، پردازش آنها و ارزیابی هر کدام از گزینه‌ها بر اساس آن، بسیار هزینه‌بر است و کنش‌گر را مجبور می‌کند تا رفتاری رضایت‌مندانه پیش‌بگیرد(Simon, 1959: 262-263).
رهیافت شناختی هم‌چنین به موضوع جمع‌ آوری اخبار، فشارزمانی، ابهام، توانایی حافظه تصمیم‌گیر، سوءبرداشت‌ها، ساختارسازمانی و دیگر فاکتورهایی که با شکل‌دادن به محیط‌روانی تصمیم‌گیر در تصمیم‌گیری موثرند، می‌پردازد. طبق این رهیافت فاکتورهای روانشناختی به طور بالقوه تاثیر زیادی بر تصمیم‌گیری به ویژه درشرایطی که واحد تصمیم فرد یا گروه کوچک باشد، دارند(Mintz and Derouen, 2010: 97). این تاثیر در تصمیم‌گیری دربحران، حکومت‌های دیکتاتوری یا کشورهای تازه استقلال یافته وانقلابی بیشتر است. اگر کشور بی‌ثبات باشد، واحد‌های تصمیم‌ فردی و کوچک بسیار موثر خواهند بود. در کشورهای تازه استقلال یافته وانقلابی هم که هنوز نهادهای اجرایی نهادینه نشده اند، رهبران نقش بسیار موثری در تصمیم‌ها ایفا می‌کنند. برای مثال می‌توان به نقش امام‌خمینی(ره) در تصمیم‌گیریهای دهه اول انقلاب اشاره کرد.
تصمیم‌گیران معمولا براساس برداشت‌های خودشان از واقعیت عمل می‌کنند و همین موضوع لزوم شناخت برداشت تصمیم‌گیران در تحلیل سیاست‌خارجی را مشخص می‌کند. ویژگی‌های فردی رهبران تاثیر چشم‌گیری بر رفتار و تصمیم‌گیری سیاست‌خارجی کشورها برجای می‌گذارد. این ویژگی‌ها، هم در شناخت آنها از جهان، کشور خود و موضوع مورد بحث تاثیر می‌گذارند و هم در پردازش داده‌ها و انتخاب‌گزینه‌ها در تصمیم‌گیری دخالت می‌کنند.(یزدان فام، ۱۳۸۷).
توجه به روانشناسی اجتماعی نیز یکی دیگر از ویژگی‌های رهیافت شناختی در تحلیل سیاست‌خارجی است. محیط روانی اجتماعی تصمیم‌گیری تحت‌تاثیر برداشت‌ها و باورهای افکارعمومی، گروه های اجتماعی ورسانه‌ها درخصوص رویدادها وموضوعات سیاست‌خارجی قراردارد و این فاکتورهای اجتماعی-شناختی قادرند فرایند تصمیم‌گیری را تحت‌تاثیر قرار دهند.
جدول زیر متغیرهای روان‌شناختی موثر بر تصمیم‌گیری را نشان می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...