مقالات و پایان نامه های دانشگاهی – ب) مبانی صلاحیت دولت در رسیدگی به جنایات بین المللی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
ب) مبانی صلاحیت دولت در رسیدگی به جنایات بین المللی
۱) اصل صلاحیت سرزمینی:[۱۰۹] باید گفت که » این اصل مهمترین و قدیمیترین اصل در تعیین صلاحیت کیفری است.«[۱۱۰] بر اساس این اصل، دولتی صلاحیت رسیدگی به جرم را دارا است که این جرم در قلمرو سرزمینی آن دولت واقع شده باشد. این اصل به نوبه خود به دو نوع تقسیم شده است. اصل صلاحیت سرزمینی شخصی یا موردی[۱۱۱] که بر اساس آن دولتی صلاحیت رسیدگی به جرم را دارد که تمام یا قسمتی از جرم در قلمرو آن دولت رخ داده باشد. و همچنین اصل صلاحیت سرزمینی نوعی یا عینی[۱۱۲] که بر طبق آن دولت صالح دولتی است که نتیجه یا آثار سوء آن جرم در قلمرو آن دولت اتفاق افتاده باشد. علاوه بر این نوع دیگری از صلاحیت سرزمینی تحت عنوان اصل صلاحیت سرزمینی شناور[۱۱۳] بیان شده است که بر اساس این اصل کشور صاحب پرچم صلاحیت رسیدگی به جرایم ارتکابی در کشتی یا هواپیمای تحت پرچم آن کشور را دارد.
۲) اصل صلاحیت شخصی یا اصل صلاحیت مبتنی بر ملیت:[۱۱۴] بر اساس این اصل، دولتی که مرتکب جرم یا قربانی جرم تابعیت آن کشور را دارد از صلاحیت رسیدگی به جرم برخوردار است. بر اساس این اصل دولت صلاحیت کیفری خویش را به ورای مرزهای طبیعی خود گسترش میدهد. چنانچه رسیدگی بر مبنای تابعیت مرتکب جرم باشد اصل تابعیت فعال و در صورتی که مبنای رسیدگی تابعیت قربانی جرم باشد اصل تابعیت منفعل نامیده میشود.
۳) اصل صلاحیت واقعی یا اصل صلاحیت حمایتی یا حفاظتی:[۱۱۵] بر اساس این اصل هر دولتی که از جرم رخ داده در خارج از قلمرواش از هر حیث متضرر شود میتواند مجرم را در دادگاههای داخلی خود تحت تعقیب قرار دهد. فارغ از اینکه ضرر فوق مادی باشد یا معنوی حتی وقتی که به حاکمیت و حیثیت دولت خدشه وارد شود. فارغ از این مسئله که مرتکب جرم تبعه همان کشور باشد یا خیر.
۴) اصل صلاحیت جهانی: » اخیراًً رویهای در حقوق بینالملل در حال گسترش است که به هر دولتی حق میدهد تا علیه مرتکبین جنایات بینالمللی اعمال صلاحیت نماید حتی بدون آنکه هیچ ارتباطی بین جرم رخ داده و کشور تعقیب کننده وجود داشته باشد. این قاعده حقوق بینالملل عرفی اعلام میکند که یک دولت حق محاکمه چنین افرادی را دارا میباشد. [۱۱۶]« بر اساس اصل صلاحیت جهانی دولتها حق دارند برخی از مجرمین را که در قلمرو آن ها حضور دارند مورد تعقیب قرار دهند فارغ از اینکه جرم در کجا اتفاق افتاده باشد یا مجرم و قربانی چه تابعیتی داشته باشند. بر خلاف سایر اصول حاکم بر صلاحیت در اصل صلاحیت جهانی اعمال صلاحیت قضایی متضمن ذینفع بودن کشور رسیدگی کننده نیست. » اصل صلاحیت جهانی یا همگانی بر این فرض مبتنی است که برخی از جرایم آن چنان در نظر همه افراد جامعه جهانی قبیح و قابل سرزنش محسوب میشوند که مرتکبین آن ها را میتوان دشمن همه ملل فرض کرد و بنابرین هر دولتی حق تعقیب، محاکمه و مجازات چنین مجرمی را خواهد داشت. [۱۱۷]«
ج) مبانی اعطای صلاحیت جهانی[۱۱۸]
دولتها بر اساس معاهدات یا عرف بینالمللی خود را ملزم به پیگرد مرتکبین جنایات بینالمللی میدانند. در جهت برخورد قاطع با جنایات بینالمللی علاوه بر اصول سنتی صلاحیت کشورها، صلاحیت جهانی سعی در گسترش حوزه صلاحیت دولتها در برخورد با مرتکبین جنایات بینالمللی دارد. وقتی دادگاههای ملی صلاحیت جهانی را به صورت صحیح و مطابق با استانداردهای شناخته شده جهانی اعمال مینمایند، عمل آن ها تنها جهت حمایت از منافع شخصی خویش نیست بلکه منافع و ارزشهای اساسی مشترک جامعه جهانی مدنظر میباشد. بنابرین کشورها در اعمال صلاحیت جهانی از سوی جامعه جهانی و به نمایندگی آن عمل میکنند.
۱) منطق منافع مشترک:[۱۱۹] بر اساس این منطق رفتار کسانی که در سرزمین یک دولت مرتکب جنایات شدید بینالمللی میشوند دارای اثر در سایر کشورهاست. » چنین عملی یک تهدید بلقوه را متوجه همه دولتها کرده و بنابرین همه این دولتها در پیگرد متخلف دارای منفعت هستند. [۱۲۰]«در قضیه آیشمن[۱۲۱] دیوان عالی اسرائیل بر چنین منطقی تکیه کرد و اعلام نمود: » همه دول متمدن منافع بسیار روشنی در مجازات جرایم جنگی دارند. مجرمی که مجازات نشده، خودش یک تهدید برای جامعه است. و یک جرم علیه حقوق جنگ به عنوان تخطی از حقوق بینالملل موضوع منفعت و نگرانی همگانی میباشد. [۱۲۲]«
۲) منطق نمایندگی:[۱۲۳] بر این اساس زمانی که جرایم ورای رعایت حقوق داخلی، تجاوز به هنجارهای حقوق بینالملل محسوب میشود، کشور پیگرد کننده نماینده جامعه جهانی محسوب میشود. در دعوای دمجانجاک[۱۲۴] دادگاه بر چنین منطقی تأکید نمود: » این فرض اساسی است که جنایات بینالمللی تجاوزاتی علیه حقوق ملل یا علیه بشریت هستند و کشور پیگرد کننده برای همه کشورها عمل میکند. [۱۲۵]«
۳) منطق قواعد آمره:[۱۲۶] بر اساس این منطق انجام جنایات بینالمللی در تضاد با قواعد آمره[۱۲۷] حقوق بینالملل بوده و هر کشوری میتواند اعمالی را که با قواعد آمره حقوق بینالملل در تضاد است مورد رسیدگی و پیگرد قرار دهد. در قضیه پینوشه لرد براون ویلکینسون[۱۲۸] تأکید کرد: » ماهیت قاعده آمره بودن جرم بینالمللی شکنجه، کشورها را در اعمال صلاحیت جهانی نسبت به شکنجه در هرکجا که اتفاق افتاده باشد محق میکند. حقوق بینالملل مقرر میدارد که جرایم قواعد آمره توسط هر کشوری قابل مجازات است زیرا مرتکبین آن دشمن مشترک همه بشریت هستند و همه کشور ها منافع یکسانی در دستگیری و پیگرد آن ها دارند. [۱۲۹]«
۴) منطق صدمه و آسیب:[۱۳۰] بر مبنای این نظریه آسیب و صدمه ناشی از جرایم بینالمللی چنان است که توقیف و محاکمه مرتکبین آن را توسط هر کشوری ایجاب میکند. جنایاتی مانند نسلزدایی و جنایات علیه بشریت علاوه بر اینکه باعث صدمات جسمی و فیزیکی جبران ناپذیر میشوند باعث نابودی ساختار اجتماعی و بروز آسیبهای روانی نیز میگردند. » ما بیشتر نگران مرتکبین جنایتهای نسلزدایی و جرائم علیه بشریت هستیم آن هم به دلیل رنج و درد و زیان باورنکردنی ناشی از این جرایم. [۱۳۱]«
استدلالات فوق برخورداری کشورها از صلاحیت جهانی در پیگرد مرتکبین جنایات بینالمللی را توجیه میکند. هر چند در مقابل، مخالفان دلایلی از جمله مصونیت حاکمیت را در رد اصل صلاحیت جهانی ارائه میدهند.[۱۳۲]
د) تعهد به مقابله با جنایات بینالمللی
همان گونه که پیش از این گفته شد کشورها علاوه بر اصول سنتی صلاحیت، یعنی رسیدگی به جرایم بر اساس اصول صلاحیت سرزمینی، صلاحیت مبتنی بر ملیت و صلاحیت حمایتی یا حفاظتی، در برخورد با مرتکبین جنایات بینالمللی از اصل صلاحیت جهانی نیز برخوردار گشتهاند. در نتیجه دولتها باید جهت انجام تعهدات خویش مبنی بر مقابله با جنایات بینالمللی تمام تلاش خویش را مبذول دارند و نمیتوانند به استناد عدم ارتباط جرم با دولت از تعقیب و پیگرد آن شانه خالی نمایند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 11:08:00 ق.ظ ]
|