دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع بررسی تناسب در … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
{ أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیهِ دَلِیلًا ثُمَّ قَبَضْناهالَینا قَبْضاً یسِیراً}[۴۱۱]
این دو آیه و آیات بعد از اینها، تا نهایه، نظیر تنظیرو تشبیهی است برای مضمون دو آیه قبل بلکه چهار آیه قبل که فرمود: خدای سبحان رسول را به منظور هدایت مردم به سوی راه رشد و نجاتشان از ضلالت فرستاد، تا بعضی از آنان که خدا میخواهد هدایت یابند، و بعضی دیگر کههوای نفس خود را معبود گرفتهاند کارشان به جایی برسد که نه بشنوند و نه بفهمند و….
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و بعد از اشاره به محتوای اجمالی نهایه میگوید: این معنا، آن چیزی است که دقت در مضامین آیات و خصوصیات نظم آنها، آن را به دست میدهد و با همین معنا وجهاتصال آنها بهایات قبل نیز روشن میشود.
و بعد از ردّ نظرات مفسّرین دیگر، مجدداً تأکید میکند که: آیه ۴۵ تنظیر و تشیهی است برای اینکه چرا جهل و ضلالت دامنگیر مردم میشود و چگونه خدای تعالی آنرا بوسیله فرستادن رسولان و دعوت حقّهایشان بر میدارد.[۴۱۲]
علامه& همچنین معتقد است که: برگرداندن وجهه کلام به جایی دیگر درقرآن کریم بسیار است، و این خود از لطیف ترین بیانات است که جز در قرآن در هیچ کلامیدیگر یافت نمیشود. و سپس مثالهایی را در این زمینه مطرح نمودهاست.[۴۱۳]
سید قطب نیز در ذیل این آیات با زیبائی هر چه تمامتر به نحوه ارتباط این آیات با آیات قبل از خودش
اشاره نموده و بسیار لطیف آنرا توضیح میدهد وی معتقد است کهاین آیات گرچه یک نوع دعوت به تدبر وتفکر دربارهافریدههای خداوند است ونشان دهندۀ قدرت وتدبیر ایشان است اما بشر با این آیات گویا به یک جشن بزرگ دعوت شدهاست. و با این توضیح که در آیات قبل، از زخم زبانها واستهزاءها ومسخره کردنهای مشرکان که نسبت به پیامبر | روا میداشتند صحبت نمودهاست و همانطور کهانسانهای خسته ورنجور با نشستن در سایه ساری رفع خستگی و ملالت میکنند، قرآن نیز که بردل پیامبر | نازل میگردید به منزلۀ مرهم آرام بخش وسایۀ گستردۀ فرح افزای در گرمای کفر ومنکر خدا وعصیان از فرمان یزدان بود.
ودر پایان تأکید میکند سایه ( به ویژه در گرمای بیابان سوزان ) صحنهای است که با روح سراسر سوره وآنچه در آن از بارانها و سایههاست هماهنگی دارد. [۴۱۴]
مضّاده (تضّاد)
تضاد که گاهی از آن به مطابقه و طباق نیز نام میبرند، عبارت است از جمع میان دو معنای متضاد، یعنی دو معنایی کهاجمالاً تقابل دارند. حال این دو معنی گاهی دو اسم هستند وگاهی دو فعل وگاهی نیز دو حرف.[۴۱۵]
باتوجه بهاین تعریف میتوان گفت تضاد در دو صنعت طباق ومقابله تحقق میباد؛ بهاین معنا که: تضاد یا از نوع طباق است یعنی دو عنصر متضاد کنار هم قرار میگیرند مانند اول وآخر، ظاهر وباطن، در آیۀ:
{هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیم}[۴۱۶]
یا از نوع مقابلهاست. در مقابله کلام از دو بخش تشکیل میشود ودر هر بخش چند واژه متناسب به کار رفتهاست وهریک از این دو بخش در تقابل با یکدیگرند بطور مثال در آیات: {فلا صَدّق وَلا صَلّی وَلکِن کَذّبَ وَتولّی }[۴۱۷]؛« (در آن حال فرشتگان میگویند: این به کام مرگ افتاده ) نه« دعوت پیامبر را »باور کرد ونه نماز خواند بلکه ( در میان اجتماعات ) تکذیب کرد وروی برگرداند.» تناسب وجود دارد واین دو در تقابل با بخش دوم آیه یعنی کذّب وتولّی قرار گرفتهاند.[۴۱۸]
البته در علوم قرآنی وبویژه تفسیر، از این هم فراتر رفته وبه بررسی تقابل وتضاد بین دو یا چند آیهاشاره دارد.
بنابراین یکی دیگر از عوامل تناسب و ارتباط آیات، که موجب هم نشینی برخی از آیات در کنار هم شدهاست تضاد میباشد. بدین معنی که گاهی بین دو یا چند آیه تقابل و تضّاد وجود دارد و مفسّر با یافتن این نوع ارتباط به توضیح وتفسیر آنها میپردازد چون در غیر این صورت نمیتوان بههدف و غرض اصلی آیات دست یافت. سیوطی در الاتقان بهاین مسالهاشاره کرده اما تعریف خاصی از آن ارائه ندادهاست. او آیه:
{وَ سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ…}.[۴۱۹]
را شاهد مثال آورده و معتقد است که: چون در آغاز سوره بقره اوصاف مومنان را بیان کردهاست و سپس از کافران سخن به میان آوردهاست پس میان این دو بخش جامع وهمی از نوع تضاد وجود دارد.[۴۲۰]
مفسّر بزرگ المیزان نیز یکی از عوامل مناسب بین آیات را وجود علاقه تضّاد میداند و علاوه بر اینکه به آن اشاره میکند، آیات را نیز بر اساس همین مساله تفسیر میکند.
ایشان نیز در ذیل آیه فوق الذکر ( بقره / ۶) سخن گفتن از متقین، کافرین و منافقین در کنار هم را یک نوع مقابله میداند و در ذیل آن مینویسد: مقابله بین متقین که گفتیم دارای دو هدایتند، با کفار و منافقین درست میشود، چون کفار هم دارای دو کوری هستند، یکی ضلالت و کوری اول، که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و…… شد و دوم ضلالت و کوریای که ضلالت اولشان رابیشتر کرد….
پس متقین میان دو هدایت واقعند، هم چنان که کفار و منافقین میانه دو ضلالت قرار گرفتهاند…[۴۲۱]
سید قطب (ره) در ابتدای تفسیر سورۀ مبارکۀ بقره به سه دستهاز مردم اشاره نمودهاست ( مومنان، کافران، منافقان ) وسپس در ذیل آیات ۷- ۶ ارتباط آنرا با آیات قبلی مشخص میکند ومینویسد:
در اینجا تصویر پرهیز گاران وتصویر کافران را درست برابر هم میبینیم ومیان این دو دستهاز آیات تقابل تام وجود دارد
وی درادامه به توضیح علت این تقابل میپردازد بهاین صورت که قرآن برای پرهیز گاران هدایت است واز سوی دیگر بیم دادن وندادن برای کافران مساوی است. همه دریچههای هدایت برای پرهیزگاران باز است و همه روزنهها برای کافران بستهاست، همهء پیوندها برای متقین پیوستهاست و اما تمام آنها برای کافران گسستهاست.[۴۲۲]
علامه (ره) هم چنین در ذیل آیات ۲۸۱ الی ۲۷۵ سورۀ بقره که به بررسی آیات تحریم ربا میپردازد، مینویسد: این آیات با آیات قبلش ( که دربارهانفاق است) بی ارتباط نیست هم چنانکهاز جمله{یَمحَقُ اللهالرِّبا وَ یُربیِ الصَّدَقاتِ}[۴۲۳] و جمله {وَ أَن تَصَدَّقُواْ خَیرٌْ لَّکُم} [۴۲۴] که در ضمن این آیات آمده، این ارتباط فهمیده میشود؛ هم چنان که در سوره روم و آل عمران نیز مساله ربا مقارن با مسالهانفاق و صدقه واقع شدهاست.
بعلاوه دقت در آیات نیز این ارتباط را تایید میکند، زیرا رباخوری درست ضد و مقابل انفاق و صدقهاست، چون ربا خوار پول بلا عوض میگیرد و انفاقگر پول بلا عوض میدهد و هم چنین از نظر آثار نیز با هم تضاد دارند.[۴۲۵]
سید قطب نظری شبیه مرحوم علامه (ره) وخاطر نشان میکند کهاین دستهاز آیات درست مقابل آیات پیشین است واین گونه مینویسد:
چهرۀ دیگری که مقابل صدقه واحسانی است که در درس گذشته قانون آن بیان شد، چهرۀ درهم و بدکارهای بنام ربا است، صدقه عبارت است از بخشایشی و بزرگواری و طهارت و پاکی و همکاری و…. ولی ربا عبارت است از آزمندی، پلیدی وناپاکی وخود بینی وخود خواهی.[۴۲۶]
بنابراین، تضاد معنایی و تقابل بین معانی بخشهای مختلف کلام، آرایههای متنوعی را پدید میآورد که یکی از ارکان اعجاز ادبی قرآن را نیز تشکیل میدهد.
علاوهبر این در تبیین برخی مفاهیم و آشکارتر نمودن بعضی معانی در پارهای از عبارات قرآنی نیز تأثیر بسزایی دارد. این ویژگی متناسب با گونه متمایز و برجسته بلاغت در قرآن است که در آن آرایههای ادبی و عناصر زیبایی آفرین و زینت بخش سخن در همه یا اغلب موارد هماهنگ با شیوایی، روانی و سلاست کلام و در راستای تبیین معنی و تسهیل فهم آن برای مخاطب میباشد
استطراد
در لغت به معنی خود را به گریختن زدن به قصد فریفتن دشمن است؛[۴۲۷]و در اصطلاح علوم بلاغت کهاز جمله
محسّنات معنوی سخن است عبارت است از: از این که متکلم بنا به مناسبتی از مطلبی به مطلب دیگر متصل شود و سپس به سخن اول برگردد. تا آنرا تمام کند.[۴۲۸]
برخی رفع ملال وخستگی از مخاطب را وحسن خروج از کلام وتأکید سخن اصلی را از فواید این صنعت دانستهاند. برای نمونه وقتی گویندهاز مفاخر قوم خویش سخن میگوید هجو و بدگویی از دشمن به مثابۀ تأکیدی بر مفاخر باز گوشدهاست.
گاهی نیز سخن استطرادی مقصود اصلی گویندهاست و آنچه پیشتر بیان شده به مثابۀ بهانه وزمینه برای سخن استطرادی است.[۴۲۹]
زرکشی نیز کهاستطراد را یکی از عوامل تناسب آیات میداند این گونه تعریف نمودهاست:
التعریض بعیب انسان بذکر عیب غیره: یعنی آشکار کردن عیب شخصی با بیان عیب دیگری. [۴۳۰]
ابن ابی الاصبع وجود استطراد را در قرآن کریم نادر دانسته، و پیش از یک شاهد قرآنی برای آن ذکر نمیکند؛ [۴۳۱] چون معتقد است کهاین صنعت بیشتر در رابطه با شعر است.
اما برخی دیگر از قرآن پژوهان و مفسران موارد زیادی را از قرآن به عنوان شاهد استفاده نمودهاند گرچه شاید آنها نیز بطور آشکار بهان اشاره نکرده باشند.
در عین حال یکی دیگر از مواردی که آیات را کنار هم قرار میدهد و بین آنها ارتباط برقرار میکند، استطراد است.
علامه طباطبائی& در تفسیر شریف المیزان، این مساله را مدنظر داشتهاست و در برقرار کردن ارتباط بین آیات و تفسیر آنها از آن استفاده نمودهاست.
بطور مثال ذیل آیه:
{یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ
ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون}[۴۳۲]
این چنین مینویسد که: در اینجا از ذکر لباس ظاهر و پوشاندن عورت ظاهری به ذکر لباس باطن و چیزی که سئیات باطنی را میپوشاند، و آدمی را از شرم و گناه که باعث رسوایی اوست باز میدارد منتقل شدهاست. آری، آن تأثر و انفعالی کهاز کشف عورت به آدمیدست میدهد در عورت ظاهری و باطنیش از یک سنخ است، با این تفاوت که تاثر از بروز معایب باطنی بیشتر و ناگوارتر و دوامش زیادتر است زیرا حسابگر آن خدای تعالی است… و سپس میگوید؛ اینکه در آخر آیه فرمودهاست:{ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون} برای تتمیم دادن همین مطلب آمدهاست. [۴۳۳]
سید قطب نیز در ذیل آیه فوق اگر چهاز تعابیرخاص خود استفاده کردهاست والبته بی ارتباط با بحث مانیست؛ معتقد است که مجموعهایات ۳۴ ـ ۲۶ یکی از توقفگاههای این سورهاست، پس از صحنه نخستین در داستان بلند بالای بشریت قرار گرفته والبتهان هم طولانی وهمراه با عبرتها و پندهاست.
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 12:51:00 ق.ظ ]
|