کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



محققان در این­باره می­گویند: روایات ازدواج دختر حضرت علی با عمر، در دو کتاب معروف صحیح بخارى و صحیح مسلم موجود نیست. مؤلفِ این دو کتاب، از این روایات اعراض کرده و آن­ها را در صحاح­خود نیاورده­اند. روایات مبنی بر ازدواج ام­کلثوم با عمربن­خطاب در کتاب­هاى روایى دیگر اهل­سنت -که به صِحاح معروفند- نیز نقل نشده است. بنابراین، همه نویسندگان صِحاح ششگانه­ی اهل­سنت بر ترک و عدم نقل این روایات، اتفاق نظر داشته اند. این حکایت، حتى در کتاب­هاى روایى مانند مسند احمدبن­حنبل هم نیامده است و خودِ احمد و عده-­ اى دیگر به تبعیت از او، اظهار داشته اند که آن چه در مسند احمد نیامده است، صحیح نیست. رجال سند آن عده اى دروغگو، جعل کننده و از نظر نقل حدیث، ضعیف و تدلیس­گر هستند.

آن­گاه به بررسى و تحقیق درباره متن این روایت­ها پرداختیم و با دید ریزبین و دقیق، سخنان علماى اهل­سنت و گفتار آن­ها را در این موضوع ملاحظه نمودیم. مشاهده کردیم که سخنان آنان با هم تناقض دارند و یکدیگر را تکذیب مى­کنند. از طرفى، از جهت دلالت نیز معلوم شد که این داستان هیچ اصل و اساسى ندارد.
احتمالى که در این زمینه قوى به نظر مى­رسد این است که سازندگان این داستان، در پى ساختن فضیلتى براى عمربن­خطاب بوده ­اند، زیرا متوجه شدند که عمربن­خطاب خود از راویان این حدیث نبوى است که حضرتش فرموده است:«هر نسب و خویشاوندى، در روز رستاخیز گسستنى است، مگر نسب و خویشاوندى من».
البته در جایی هم فرض را بر صحت ماجرا گرفته و اضافه می­ کنند که در این صورت هم این ازدواج زیر سوال است زیرا پژوهشگران اسلامی گفته­اند: وقتى عمر مُرد، ام­کلثوم هنوز کوچک و نابالغ بود. یکى از آن دانشمندان شیخ ابومحمّدنوبختى از پیشینیان امامیّه است. وى در کتاب «الإمامه» خود مى نویسد: ام­کلثوم، صغیر و نابالغ بود و عمر پیش از این که با او زفاف نماید، مُرد.[۳۶۸]
وقتی همسری ام­کلثوم با عمر زیر سوال باشد وجود روایت پیشگویی کعب در مورد “بر در جهنم ایستادنِ عمر” نیز به طریق اولی قابل پذیرش نخواهد بود. این داستان چیزی جز فضیلت ساختگی برای کعب و عمر به همراه ندارد.
اما در ادامه­ شواهدی وجود دارد که دلالت بر پیشگویی کعب­الاحبار برای عمر است. کعب­ به عمر بشارت شهادت را می­دهد و عمر گویی که به صدق گفتار او ایمان دارد می­پرسد، چگونه شهید شوم درحالی که من در جزیره العرب هستم؟[۳۶۹]
پیشگویی کعب­الاحبار این بار برای عمر به وقوع می­پیوندد و او سه روز بعد مضروب می­ شود. جالب توجه که او مأخذ و منبع این خبر غیبی خود را تورات، کتاب الهی ذکر می­ کند و عمر با شگفتی از او می­پرسد: آیا شما نام عمربن­خطاب را در تورات یافتید؟ کعب پاسخی منفی اما با رویکردی مثبت می­دهد، که خیر اسم را ندیدم اما صفات و ویژگی­های تو را یافتم. کعب در طی سه روز، رفت و آمد مرتب به عمر گوشزد می­ کند که چه مقدار از عمرش باقی است.[۳۷۰]
محدثان اهل­سنت هرگز از خود نپرسیدند چرا فقط کعب مجاز است از تورات نقل کند؟ یا اینکه چرا پیامبر از ارجاع امت به کتاب­های الهی (تورات) غافل شده و صحابه را از این مهم با خبر نکرده است؟
روایت زیر صراحت بیشتری در مراجعه­ی جدی و همراه با یقین عمر به کعب­الاحبار- برای شنیدن پیشگویی­های او- را دارد.
از امالی محمدبن­حبیب نقل شده که ابن­عباس گفت: عمر در اواخر خلافتش آرزوی مرگ خود را می­کرد، روزی که من نزد وی بودم از کعب­الاحبار پرسید: من مرگ خویش را نزدیک می بینم، اول عقیده­ی تو درباره علی­بن­ابی­طالب چیست؟ دوم اینکه در این مورد چه چیزی در کتابهای خود می­یابید؟ چون شما بر این باورید که کار ما در کتاب­های شما نوشته شده است. کعب گفت: به عقیده من علی برای این کار روا نیست زیرا او مردی سخت دیندار است از هیچ خطایی چشم پوشی نکرده و به اجتهاد خود نیز عمل نمی­کند . . . اما آنچه در کتاب است این است که حکومت به او و فرزندانش نمی­رسد . . . عمر گفت: پس به چه کسی می­رسد؟ کعب گفت: ما چنین می­یابیم که بعد از صاحب شریعت و دو تن از اصحابش، حکومت به کسانی خواهد رسید که پیامبرp بر سر اصل دین با آنان جنگیده است.[۳۷۱]
هم­چنین نقل است که کعب­الاحبار در مقابل صفین ساعاتی توقف می­ کند و از ریختن خونی در این سرزمین یاد می­ کند، مسلمانانِ اطراف او به همهمه می­افتند که او از کجا چنین می­گوید. در واقع خودشان از زبان خودشان برای کعب مقام آفرینی می­ کنند که این اقوال از اخبار غیبی است و خداوند به او اختصاص داده است، کعب به سخن درآمده و گفتاری دارد دال بر اینکه هر جایی و گوشه ­ای از زمین واقعه­ای رخ دهد – تا روز قیامت – در تورات وجود دارد.[۳۷۲]
آیا کسی از کعب نپرسید با این تفاصیل، چگونه است که تورات ادعای وجود هر واقعه­ای تا قیامت را دارد، اما مشکلات قوم یهود را حل نکرده است؟
۴-۲-۱۰- اعلم مردم از دیدگاه کعب­الاحبار
گزارشی وجود دارد که معاویه از کعب­الاحبارمی­خواهد تا عالمترین فرد را به او معرفی کند. بعد از خواندن قصه­ای نسبتا طولانی در کمال حیرت شاهد هستیم که او فردی یهودی را معرفی می­ کند.
معاویه به کعب گفت: اعلم­ مردم را به من معرفی کن، کعب گفت: من اعلم نمی­شناسم مگر ذالقربات را که او هم در یمن است. معاویه کسی را فرستاد تا ذالقربات را نزد او بیاورند، او در شهر “غوطه” بود، کعب او را در “غوطه” ملاقات و سرهایشان را به هم نزدیک کردند، البته این قصه طولانی است (و از گفتنش صرف نظر کرده) ولی مهم آن است که ذالقربات یک یهودی بود.[۳۷۳]
با خواندن این روایت این سوال برای انسان پیش می ­آید که، چرا کعب­الاحبار مسلمان شده است در حالی که اعلم­ مردمان هنوز در نظرش یک یهودی است؟
جالب توجه آنجاست که ذوالقربات کسی است که خلافت را به ترتیبی بر خلاف آنچه نزد مسلمانان متعارف است طراحی کرد؛ گفتیم که ترتیب او پاسخی بود به درخواست تشکیلات سری یهود، زیرا او در منابع تاریخی و در منابع رجالیِ مکتبِ اهل­سنت، فردی ناشناس است. درباره او تنها گفته­اند، فردی یهودی بود که معاویه او را به شام فرا خواند تا پیشگویی­های یهودی خود را مطرح کند. ابن­حجر با نقل ماجرای آمدن ذوالقربات نزد معاویه گفته است: کعب او را ملاقت کرد و هر دو سرهایشان را نزدیک یکدیگر بردند و. . . ابن­حجر پس از آن ماجرایی طولانی به نقل از سعیدبن­عبدالرحمن­بن­نافع نقل کرده و در ضمنِ آن گفته است: او فردی یهودی بود.[۳۷۴]
همین نزدیک کردن سرها به هم، خود کنایه از نوعی سرّگویی بین این دو فرد است. به نظر این ماجرا بیشتر از آنچه که ذهبی از قول ابن­سعد درباره کعب­الاحبار- در حال خواندن اسفار در مسجد- نقل کرده است[۳۷۵] بر یهودی بودن افکار کعب دلالت دارد.
در روایتی دیگر کعب­الاحبار نزد عمر بود، عمر گفت: ای کعب! ارباب علم چه کسانی هستند؟ گفت: کسانی که به آن عمل می­ کنند. عمر پرسید: چه چیزی علم را در قلب علما آن هم بعد از آن که از آن آگاه شده و آن را به خاطر سپردند، از بین می برد؟ گفت: طمع، خبثِ نفس و طلب حاجت از مردم، علم را از دل علما بیرون می برد. عمر گفت: راست می­گوید.[۳۷۶]
البته این از معدود مواردی هست که عمر، کعب را تصدیق می­ کند اما معیار تصدیق خود و علت پرسش را بیان نمی­کند
۴-۲-۱۱-آموزه­های اخلاق عملی کعب­الاحبار برای صحابه
شواهدی وجود دارد که نشان می­دهد گاهی کعب­الاحبار سعی در آموزش عملی برخی آموزه­های خود به مسلمانان علی­الخصوص عمربن­خطاب دارد.
کعب در حالی که در نزد عمربن­خطاب بود از محل نشستن عمر فاصله گرفت عمر این کار او را زشت شمارد، کعب گفت: ای امیرالمومنین! از حکمتِ نصیحت­های لقمان به فرزندش این است که ای فرزندم! اگر در کنار صاحب قدرتی نشستی که بین تو و او فاصله­ای نبود، بدان ممکن است، کسی به نزد آن صاحب قدرت بیاید و او در نزد آن صاحب قدرت مقرب­تر باشد و تو باعث شوی آن شخص از مکانی که شایسته آن است دور داشته شود و این برای تو نقصی خواهد بود.[۳۷۷]
در ادامه، واقعه­ی دیگری نقل می­ کند که در مفهوم با قبلی مشابه است اما خضوع کعب­الاحبار را بیش از قبلی به نمایش می­ گذارد.
شنیدم از کعب­الاحبار که می­گفت وارد شدم بر عمربن­خطاب در حالی که او نشسته بود بر تختش و زیر او حصیری بود و سمت راست و چپش هم بالشی بود، عمر گفت: بنشین ای ابا اسحاق و اشاره کرد به پشتی ها، کعب به آن پشتی­ها توجهی نکرد و در جایی بدون پشتی نشست و گفت: در نصایح حضرت سلیمان به حضرت داود است که بر پادشاهی وارد نمی شوید مگر آنکه او مالک تو می­ شود، و از او دست نمی کشید مگر آنکه تو را فراموش می­ کند. بین خود و بین او اندازه یک یا دو نفر جایی قرار بده تا شاید در این بین کسی بیاید که نسبت به تو برتری داشته باشد و اگر آن فرد جایی غیر از آنجا که شایستگی آن را دارد بنشیند، این برای او برتری محسوب خواهد شد و برای تو نقصی به حساب خواهد آمد.[۳۷۸]
این نیز نوعی کلاسِ اخلاقِ عملی برای عمربن­خطاب محسوب خواهد شد. البته آموزش اخلاق نظری هم در این بین بسیار وجود دارد که نمونه زیر می ­تواند از آن جمله باشد.
کعب­الاحبارمی­گوید: فردی را می­یابی که اعمال بسیار خوبی را انجام می­دهد شب­ها را به تهجد بیدار است و روزها را روزه­دار است اما هیچ­یک از این امور نزد پروردگارش به اندازه مردار الاغ ارزش ندارد، فرد پرسید: چگونه؟ گفت: به سبب کمی عقل و بی­رغبتی­اش در انجام امور خیر، در حالی که مردی را می­یابی که شب­ها می­خوابد و روزها را روزه نمی­گیرد و کار خوبی از او صادر نمی­ شود ولی شاید در نزد خدا از مقربان باشد.[۳۷۹]
موارد فوق از جمله اموری است که به نظر کعب­الاحبار با نقلِ آن­ها سعی در آموزش آیین و روش خاصی از دینداری را دارد، که اهمیت آن بر افرادِ حقیقت جو مخفی نیست.
۴-۲-۱۲- بزرگداشت شهرهای خاص توسط کعب­الاحبار
همانطور که اشاره شد تازه مسلمانان اهل­کتاب توجهی ویژه به برخی شهرها داشتند و اقوال زیادی در وصف این شهرها وجود دارد که در اینجا به گوشه ­ای از این اقوال اشاره می­ شود.
روایات بسیاری وجود دارد که به طرز عجیبی در وصف شام و ساکنان شام می­باشد و این خود جای تأمل دارد.
هنگامی که عمر با مردم در مورد شهرها مشورت می­کرد، کعب با بیاناتی که در قبل اشاره کردیم شام را مدح و عراق را مذمت می­ کند.[۳۸۰]
کعب از دو نفر در مورد شهرشان می­پرسد و بعد از شنیدن جواب بدون معطلی شروع به بیان مطالبی می­ کند که اهل شام چگونه­اند و در قیامت اهل حمص چه خواهند شد.
دو نفر کعب را ملاقات کردند، کعب از آن­ها پرسید که اهل کجا هستید؟ گفتند: اهل شام، گفت: شاید از آن سپاهی هستید که هفتاد هزار نفر از آن­ها بدون حساب و عذاب وارد بهشت می­شوند، گفتند: آن­ها که وصف کردید چه کسانی هستند؟ کعب گفت: آن­ها اهل حمص هستند؛ گفتند: نه ما اهل حمص نیستیم. کعب گفت: شاید شما از آن­هایی باشید که در بهشت آن­ها را به لباس سبزشان می­شناسند. گفتند: آن­ها چه کسانی هستند؟ گفت: اهل دمشق، گفتند: نه ما اهل دمشق نیستیم، کعب گفت: شاید از آن سپاهی هستید که در زیر سایه­ی عرش الهی هستند. گفتند: آن­ها چه کسانی هستند؟ گفت: آن­ها اهل اردن هستند و الی آخر . .[۳۸۱]
همانطور که مشاهده می کنید، مدح شهر­ها از شام تا به شهرهای دیگر از زبان کعب گزارش داده می­ شود و شام در بالاترین رتبه قرار دارد.
هم­چنین عمربن­خطاب به کعب نامه نوشت و گفت: برای من منزلگاهی اختیار کن، کعب برای او نامه­ای نوشت که ای امیرالمومنین! اشیاء جمع شدند، سخا گفت: من یمن را می­خواهم حسن خلق گفت: من هم با تو هستم. جفا گفت: من حجاز را می­خواهم و فقر گفت: من هم با تو هستم، شجاعت گفت: من شام را می­خواهم و شمشیر گفت: من هم با تو هستم، علم گفت: من عراق را می­خواهم و عقل گفت: من هم با تو هستم. زمانی که نامه به عمر رسید، عمر گفت: پس عراق، عراق.[۳۸۲]
برخلاف سخن قبلی این روایت، عراق را تمجید می­ کند.
در تحلیل این اقوال باید نکاتی ذکر شود، از آنجایی که کعب­الاحبار دوران حکومت اموی را درک نکرد ولی با برخی امویان- یعنی معاویه- در حکومتِ خلفاء، هم عصر بود. به نظر همین امر، معاویه را برآن داشت تا با بهره گرفتن از شرایطی که برای او فراهم شده و با بخشیدن یک منصب رسمی به او، شرایط رسیدن به حکومت را برای خود فراهم کند. معاویه موفق شده بود که حاکم شام شود؛ اگر نگوییم کعب، نظریه پرداز خلافت او بوده، حداقل پیشگوی سرنوشت خلافتش بوده است. او در دوره­ خلفا به چنان شأن اجتماعی­ای دست یافت که بعدها از رهگذر آن توانست از طریق همین پیشگویی آینده حکومت امویان را رقم بزند. به گزارش ذیل توجه کنید.[۳۸۳]
نقل است که کعب­الاحبار به محض شنیدن آواز فردی که علی را خلیفه­ی بعد از عثمان می­دانست، گفت: اشتباه گفتی، بلکه امیر پس از او کسی است که دارای استر چشم آبی است (یعنی معاویه)؛ وقتی این خبر به معاویه رسید، نزد کعب آمد و گفت: ای ابا اسحاق تو با وجود آن که علی و زبیر و دیگر اصحاب محمد حضور دارند، چنین می­گویی؟ کعب گفت: حکومت به تو خواهد رسید.[۳۸۴]
این که چرا معاویه از این خبر شگفت زده می­ شود جای تأمل دارد، شاید شگفت­زدگی معاویه از این پیشگویی کعب برگرفته از سنجش افکار عمومی بود، او احتمال کسب این موقعیت را برای خود محال می­دانسته و گمان نمی­کرده که مردم او را بر اصحاب مقرب پیامبرترجیح دهند، از طرفی کسب چنین منسبی را در سر می­پرورانده است. لذا سعی می­ کند در میدان رقابت کوتاه نیامده و در مقابل صحابه­ی ارجح چون علی به مبارزه تبلیغاتی بپردازد؛ کعب­الاحبار نیز با پیشگویی­هایش راه را برای دستیابی معاویه به خلافت هموار می­سازد، هر چند این پیشگویی کعب مانند تعاریفی که از ابوهریره می­کرد پایه و اساس نداشت اما معاویه آن را تأیید می­کرد؛ زیرا حدیثی از پیامبر درباره خلافت خود می­دانست.
از عبدالمک­بن­عمیر نقل شده است که به معاویه گفت: ای معاویه وقتی به پادشاهی رسیدی به نیکی رفتار کن، من در آرزوی خلافت هستم.[۳۸۵]
اما گزارش­ها در وصف و تمجید شهرها را با شاهد زیر ادامه می­دهیم:
دو نفر به قصد نماز وارد بیت المقدس شدند، کعب­الاحبار در دمشق نزد آن دو آمد و پرسید قصد رفتن به کجا را دارید؟ گفتند به ایلیا می رویم، کعب گفت: نگویید ایلیا بگویید “بیت المقدس” که بیت­المقدس سرزمین برگزیده خداوند است،­ بهترین آن­هاست، گنج آن­ها و زمینی متبرک و مقدس است؛ برگزیده خداوند از بندگان، در بیت المقدس است و خدا زمین را از اینجا گسترش داد و جمع کرد؛ خداوند در وقت هر نماز به آنجا آمده و دری میزند و رحمتش را به بیت المقدس می­فرستد و بعد به سایر سرزمینها، کسی که از منزلش خارج شود، فقط به قصد نماز در بیت المقدس، از گناهانش خارج می­ شود مانند کسی که از مادر متولد شده است.[۳۸۶]
این همه توجه روی بیت­المقدس و یا مفاهیم یهودی به صورت زیرکانه و سعی در تمجید مکان­هایی که با مذهب یهود در ارتباط است جای تأمل دارد محقق معاصر شیعی به مواردی اشاره می­ کند که توجه به آن تا حدودی پاسخ به سوال را روشن می­ کند. او می­گوید:
«کعب کوشید، احادیثی را که می­توانست بیزاری مسلمانان از یهودیان و اقداماتشان را فرو نشاند و از نظر روانشناسی موجب «عادی سازی» می­شد، تقویت کند، زیرا مسلمانان از تصمیماتی که از سوی مجامع یهودی در بیت­المقدس – که به دشمنی با دین جدید مشهود بودند- گرفته می­شد، بیزار بودند. این بی ­اعتمادی مسلمانان می­توانست اقدامات و تلاش­ های تشکیلات یهودی مستقر در بیت­المقدس را با شکست روبرو کند. رهایی از این معضلِ پیچیده، بدون قانع کردن عقلانیت اسلامی ممکن نبود. مسلمانان از آرمان­های یهود بیزار بودند، زیرا آنان به شکل­های گوناگون بیت­المقدس را تقدیس می­کردند و جایگاه دینی آن را والاتر از مسجدالحرام که قبله­ی دل­های مسلمانان بود می­دانستند».[۳۸۷]
کعب­الاحبار و یارانش در این مسیر از جعل روایات صرف­نظر نکردند و تمام سعی خود را برای از بین بردن این بیزاری در دل مسلمانان به کار گرفتند. به تعدادی از آن در زیر اشاره می­ شود.
«روایت اول: کعب گفته است: یک روز در بیت المقدس به اندازه هزار روز، یک ماه در آن به اندازه هزار ماه و یک سال در آن به اندازه هزار سال است و هر که در آن از دنیا برود گویا در آسمان از دنیا رفته و هر که در اطراف آن از دنیا رود نیز گویا در خود آن از دنیا رفته است.
تقدیس مورد نظر در این روایت، سرزمین شام را که به گفته کعب، در اطرف بیت المقدس قرار دارد و بعدها قرار بود مرکز حکومت اموی باشد، نیز در بر می­گیرد. این راویت، محدوده قلمرو اموی را که از دمشق تا فلسطین امتداد دارد، مشخص می­ کند.
روایت دوم: کعب گفت: خداوند عزوجل به بیت المقدس فرمود: در میان سرزمین­های من، تو بهشت و حرم برگزیده­ی من هستی هر کس، در تو ساکن شود در رحمت من قرار دارد و هر کس از تو بیرون رود مورد خشم من قرار می­گیرد.
او در تقدیس و تعظیم بیت­المقدس تا بدانجا پیش رفت که آن را برتر از بیت­الحرام خواند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 12:16:00 ق.ظ ]




تفاوت بین رهبری و مدیریت به دلیل همپوشی آن ها به آسانی قابل شناسایی نیست. اکثر مدیران از خود مهارت های رهبری نشان می دهند و در فعالیت های رهبری سهمی دارند(آراسته،۱۳۸۳،ص۵۶۱).
گاردنر[۱۹] فعالیت های مدیریتی رهبر را برنامه ریزی،تعیین اولویت ها،سازماندهی و تصمیم سازی می داند. رهبری به نوآوری بینش و جهت دهی اشاره می کنند در حالی که مدیریت به اجرا،ساختار و فعالیت های یکنواخت اشاره دارد.به زعم گاردنر (۱۹۹۰)رهبری،فرایند برانگیختن و یا سرمشق قرار گرفتن برای واداشتن گروه به منظور رسیدن به اهداف است. فایول[۲۰](۱۶۳۷) مدیریت را بر اساس پنج کارکرد، برنامه ریزی[۲۱] ،سازمان دهی[۲۲] ،فرماندهی[۲۳] ،هماهنگی[۲۴] و کنترل[۲۵] تعریف نموده است (آراسته، ۱۳۸۳،صص۵۶۲-۵۶۱).

به طور کلی می توان رهبری را شامل آینده نگری،جهت دهی برنامه ریزی،ایجاد تعهد،و بیان مشکلات و موانع بر سر راه تغییر و تحولات و امید وار ساختن برای غلبه بر آن ها دانست(همان منبع) .
عنصر مدیریت شامل تنظیم بودجه، تشکیلات و نیروهای انسانی،ارزیابی و از همه مهم تر مشکل گشایی است که تا حد زیادی آینده نگری،کارآمدی و کارآیی را به ارمغان می آورد.به طور خلاصه می توان گفت رهبری، انجام کارهای صحیح و مدیریت اجرای کار ها به نحو صحیح است (آراسته،۱۳۸۳،ص۵۶۲).
وظایف اصلی مدیریت شامل برنامه ریزی،سازمان دهی،تأمین نیروی انسانی،هدایت و کنترل است. هر اندازه یک مدیر به فعالیت های اجرایی نزدیک شود وقت بیشتری را صرف هدایت کرده است و هر اندازه از فعالیت های اجرایی دور تر شود،وقت بیشتری را صرف برنامه ریزی کرده است(همان منبع).زمانی را که یک مدیر صرف کارهای فنی می کند را نمی توان جزء زمان مدیریت به حساب آورد.کارکنان به دنبال مدیران حرکت می کنند.بنابراین مدیران باید به گونه ای عمل نمایند که انگیزه حرکت را در آن ها ایجاد کنند(آراسته،۱۳۸۳).
صاحبنظران آموزش عالی در دهه ۱۹۷۰ با توجه به ماهیت و رسالت های آموزش عالی و چالش های آموزش عالی نگاهی جدید به نحوه اداره ی مراکز آموزش عالی با توجه به ویژگی های آن نمودند (آراسته،۱۳۸۳).
۲-۱۳- آموزش عالی و زمینه های تحول آن
آموزش عالی یکی از زیر ساخت های نظام آموزشی هر کشور می باشد که وظیفه آن تربیت نیروی متخصص در حوزه های مختلف پژوهش و ارائه خدمات تخصصی در حوزه های متنوع علم و فناوری به جامعه است.آموزش عالی را در بعضی متون انگلیسی،آموزش پس از دوره متوسطه می دانند.شاید نتوان تعریف روشن و جامعی از آموزش عالی داد زیرا در جوامع مختلف دیدگاه ها نسبت به آموزش عالی متفاوت است.در یک تعریف کلی می توانیم بگوییم آموزش عالی عبارت است از«آموزش فراتر از سطح مدرسه،که در دانشگاه ها،کالج ها،و سایر موسسات مرتبط صورت می گیرد»(گیدنز ، ۱۹۸۹/ترجمه صبوری، ۱۳۷۶، ص ۸۰۱).
در میان نهاد های اجتماعی و اقتصادی که ظرف ۹۰۰ سال اخیر پا به عرصه وجود گذاشته اند،تنها تعداد انگشت شماری توانست‌اند‌مانند‌کالج هاودانشگاه‌ها دوام آورند و پایدار بمانند(آیکن بری ، ۱۹۹۱/ترجمه امیری ، ۱۳۸۰، ص ۸۱).دانشگاه ها همواره دو نقش ایجاد کنندگان تغییر و یا دریافت کنندگان و انتقال دهندگان آن را با هم ترکیب کرده و یا به صورت جداگانه این نقش را ایفا نموده اند(کبریایی ، ۱۳۷۹).
۲-۱۴- نقش و جایگاه آموزش عالی در توسعه
آموزش عالی از نقش و تاثیر گذاری اقتصادی مهمی برخوردار است،زیرا معرف نوع مهمی از سرمایه گذاری در منابع انسانی است که با فراهم کردن و ارتقای دانش، نگرش ها و مهارت های مورد نیاز کارکنان در زمینه های مختلف به توسعه اقتصادی کمک می کند (وودهال[۲۶] ،۱۹۹۲: ۹۹-۱۷۷ ).
نقش و جایگاه آموزش عالی در این عرصه زمانی می تواند روشن گردد که به این حقیقت توجه شود که پیش بینی ها و برآوردهای علمی ،تغییرات و پیشرفت های سریعی را در حوزه فناوری (تکنولوژی) و به تبع آن در کارکرد نهادهای اقتصادی جامعه ترسیم می کنند.لذا از آنجایی که آموزش عالی افراد را با مهارت های تکنیکی و علمی مناسب تربیت و آماده می کنند،یکی از عناصر کلیدی در پیوند بین دانش علمی و کاربرد های آن برای تحقق پیشرفت های اقتصادی محسوب می شوند. (نوروز زاده ، فتحی واجارگاه ۱۳۸۷ : ۲-۱).
بنابراین،دانشگاه هاو مراکز آموزش عالی در بسیاری از جوامع توسعه یافته از دو طریق به گونه ای کار آمددر بازسازی و توسعه موفقیت آمیز اقتصادی مشارکت کرده اند؛اول،تربیت نیروی انسانی از نظر علمی و فنی با کیفیت به تعداد لازم ؛دوم،ایجاد محیط و شرایط تحقیق و توسعه که پیشرفت پایه ای را در توسعه صنعتی امکان پذیر می سازد(سینگ[۲۷] ،۱۹۹۶ :۱۵۹-۱۴۲ ).
آلتباخ[۲۸] (۱۹۸۸)، در مروری بر مسائل آموزش عالی در جهان سوم چنین نتیجه می گیرد:«آموزش عالی در جهان سوم،نهاد بسیار مهمی را تشکیل می دهد؛نه تنها به لحاظ این که تربیت نخبگان را بر عهده دارد و مبنایی را برای جامعه‌ای برخوردار از تکنولوژی مهیا می کند، بلکه از این نظر که مهم ترین نهاد فکری است که تاثیر بسیار گسترده ای بر فرهنگ،امور سیاسی و اعتقادی دارد.دانشگاهیان نه تنها از طریق نوشتن و تالیف،نقش عمده ای در جامعه ایفا می کنند،بلکه با دادن مشاوره به دولت و بخش صنعت،در حیات فکری و نظایر آن نیز مشارکت می نمایند. دانشگاه ها بخشی از یک شبکه بین المللی دانش هستند که از ریشه های تاریخی و ابعاد امروزی برخوردارند » (وودهال[۲۹]،۱۹۹۹ :۴۷۰ ).
امروزه دانشگاه واژه ای چند معنایی است: محل آموزش، محل ارائه درس،محل تربیت کارشناسان مورد نیاز سازمان ها،محل پژوهش،محل نقادی سیستم های اجتماعی،فرهنگی،علمی،محل‌اندیشه‌ورزی و خلاقیت و نوآوری و همه این کارکردهای متنوع و متضاد در موقعیت هایی تحقق می پذیرد یا انتظار می رود تحقق یابد که دانشگاه نامیده می شود.(یمنی دوزی سرخابی ،۱۳۸۸،:۱۴ ).
هرچند دانشگاه در لغت به معنی محل دانش است و بر اساس ماده یک قانون تاسیس دانشگاه به موسسه ای که تعلیم درجات عالیه علوم و فنون و ادبیات و فلسفه و هنر کند ، اطلاق می شود ،(لغت نامه دهخدا).
از بعد جامعه شناسی آموزش عالی ، آلن تورن سه کارکرد برای دانشگاه مطرح می کند؛کارکردهایی که در تضاد و تعارض با یکدیگر عمل می کنند:
کارکرد بازتولید (تربیت نخبگان و تفسیر اطلاعات و در عین حال باز تولید ساختار و کارکردهای خود)؛
کارکرد سازگاری(سازگاری با تغییرات توأم با باز تولید خود)؛کارکرد تولید(تولید محصولات متنوع و دشواری جذب آنها با توجه به ناهمگویی های ناشی از جهانی شدن اقتصاد).(همان منبع ،ص۵).
ارنست بویرز چهار رسالت اساسی را برای دانشگاه مطرح می سازد:
اکتشاف علمی؛انسجام بین داده های موجود از طریق تفکر بین رشته ای ؛کاربرد اطلاعات در مسائل واقعی و آموزش به عنوان کار جدی دانشگاه .ملاحظه می شود که بویرز موضوع اکتشاف علمی را مطرح می کند و نه انتقال علم،و در عین حال تفکر بین رشته ای را در جهت انسجام بخشی به داده های متنوع مهم می داند نه تخصص گرایی که با مثله کردن دانش.وی همچنین اطلاعات را از زاویه کاربرد آن در مسائل واقعی مطرح می سازد که لازمه آن تشخیص وضعیت گذشته و موجود دانشگاه است نه تقلید و اقتباس فرهنگی که در مطالعات تطبیقی به جد نقد شده است.در نهایت آموزش جدی را مهم می داند به این معنی که آموزش در بستر نظریه اطلاعات قرار می گیرد.تا امکان اثر بخشی آن فراهم آید یعنی چه کسی،چه چیزی‌را ، از‎ چه‌ کسی، چرا، چگونه، کجا ،چه ‌موقع ‌و ‌با‌ چه‌ نتایجی ‌یاد ‌می‌گیرد.(یمنی‌دوزی‌سرخابی ۱۳۸۸،صص۷-۶).
۲-۱۵- مفهوم دانشگاه
در زبان فارسی دانشگاه به معنای محل دانش و علم و معادل با یونیورسیتی آمده است.(لغت نامه دهخدا) بنابراین از لحاظ لغوی دانشگاه محل دانش است نه صرفا محل درس دادن که معنی مدرسه را می رساند.در زبان یونانی school به معنی تفریح است و در زبان لاتین نهاد تحصیلی (ludus) گفته می شود که به معنی بازی است.یعنی اینکه آنهایی که رسالت اندیشیدن بر هستی و روشن کردن تمام جنبه های فرهنگ را دارند باید از نگرانی های روز مره جدا باشند.( یمنی دوزی سرخابی،۱۳۸۸ : ۲۶ )
از آنجا که دانشگاه نوآور محل دانش،استقرار دانش، نقد و تولید دانش است، بنابراین به ضرورت نباید به چنین دانشگاهی به عنوان ابزار نگاه کرد.دانشگاه صرفا برای آموزش نیروی انسانی لازم برای سازمان های دولتی نیست.دانشگاه مدرسه نیست.به این دلیل است که در برخی از کشورها (مانند فرانسه)مدارس عالی به وجود آمده اند که کار آنها تربیت مهندس و کارشناس و …. است و بدین ترتیب مرز خود را از دانشگاه ها جدا کرده اند.(همان منبع،صص۲۸-۲۹)
دانشگاه خدمت رسان به ذهن و روح است.انسان در مبارزه برای زندگی تنها برای بقا مبارزه نمی کند؛نیت خاص او تاکید بر نیازهای فرهنگی نیز هست.نسل ها به دنبال هم می آیند انسان ها متولد می شوند و می میرند ولی آفرینش اندیشه ها در زمان (همانند علم و هنر)والاترین و پرمعناترین میراث هستند که انسان می تواند به آن افتخار کند چنان که در صورت اضمحلال آن تاسف می خورد و در هجران آن به سر می برد.(همان منبع: ۲۹).
اگر نهاد آموزش عالی را زمینه ای بدانیم که در آن علم در معنای ناب آن حرکت شتابان به خود می گیرد و نیز تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآمد حاصل آن محسوب می شود،پر بیراه نخواهد بود اگر این نهاد اثر گذار را مهم ترین و بنیادی ترین عامل در ارتباط با توسعه قلمداد کنیم.پیوند میان آموزش عالی و توسعه پایدار همواره موضوعی بحث برانگیز بوده است.در یک سو تصور می شود که وجود دانشگاه ها برآورنده نیازهای مادی و اقتصادی جامعه پیش رو است .در سوی دیگر این پیش فرض وجود دارد که دانشگاه ها صرفا در خدمت منافع اقتصادی نیستند،بلکه در تحولات فکری،ایدئولوژیک و غیر مادی نیز نقش محوری ایفا می کنند.
دانشگاه ها در فرایند توسعه کشورها به ویژه توسعه پایدار در زمینه های علمی،فناوری و مدیریت آموزش عالی دارای نقش کلیدی و منحصر به فردی می باشند.امروزه دانشگاه های ما در روند جهانی شدن آن هم در دنیایی که سراسیمه به سمت جهانی شدن حرکت می کند از نواقص و مشکلات عدیده ای رنج می برند.آنها باید بکوشند که با برنامه ریزی صحیح هر چه سریعتر خود را آماده تغییر و تحولات به وجود آمده کنند.(قربانی شیخ نشین،۱۳۸۹،ص۲-۱).
دانشگاه ها سیستم هایی باز هستند.آنها پدیده هایی مجزا هستند که می توانند اقدامات خود را طراحی کنند و بین اجزای خود هماهنگی به وجود آورند.دانشگاه ها در همین حال دارای مرزهای گسترده ای هستند که می توانند با گروه ها و نهاد های گوناگون تعامل داشته باشند.اغلب این تعاملات می توانند به تدریس،پژوهش و مدیریت تقسیم بندی شوند.دانشگاه می کوشد مرزهای کشف نشده دانش را به دست آورد و به فراسوی حل مسئله رفته و به سمت تعریف جامع از آن حرکت کند.این حرکت به جلو و شکافتن موانع،همیشه معیار طلایی پژوهش بوده است.(همان منبع،صص۲۵۰-۲۴۹).
از وظایف مهم مجموعه آموزش عالی،پرورش نیروی انسانی کارآمد برای اشتغال در بخش های گوناگون و مورد نیاز جامعه است و هدف اصلی و نهایی دانشگاه ها تولید دانش ،تأمین نیازهای جامعه،تربیت متخصصان،و ارائه راهکار برای حل معضلات اجتماعی در همه زمینه هاست.به بیان دیگر با تحولات کنونی،پاسخ گویی به نیازها و انتظارات جامعه با توجه به توزیع عادلانه امکانات و تناسب کیفیت و توزیع منابع با ملاحظه مسائل اقتصادی-اجتماعی ضروری به نظر می رسد(بازرگان ،۱۳۷۷ص ۱۲۶).به نظر اندیشمندان و صاحب نظران علم مدیریت و منابع انسانی،کارکنان مجرب و کارآمد در کنار منابع مالی،تجهیزات،و بودجه از مهم ترین منابع سازمان به شمار می روند که می توانند در مجموعه نظم اداری،برای توسعه و پیشرفت فعالیت های اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی ،تأثیر بنیادین داشته باشند.(شریف زاده،۱۳۹۰).
۲-۱۶- رسالت و اهداف آموزش عالی در ایران
شورای عالی برنامه ریزی وزارت علوم،فناوری و تحقیقات (وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت ) در جلسه یکصدو بیست و سوم خود در تاریخ ۷/۳/۱۳۶۷ ، سندی را به نام «رسالت و جایگاه دانشگاه در نظام جمهوری اسلامی ایران » به تصویب رسانده است.دانشگاه های کشور نیز در سال های اخیر در تلاش هایی مستقل از یکدیگر به تدوین بیانیه رسالت خود همت گماشته اند.(نوروز زاده ، فتحی واجارگاه ، ۱۳۸۷ ، صص۲۷-۲۶).صاحب نظران آموزش عالی کارکردهای اصلی آموزش عالی را در ایران اسلامی فردا به شرح زیر بر شمرده اند:توسعه و نشر علوم،معارف و ارزش های اسلامی در سطح ملی،منطقه ای و بین المللی،گسترش مرزهای دانش و اعتلای موقعیت علمی کشور در سطح منطقه ای و بین المللی، تربیت و توسعه منابع انسانی یا سرمایه انسانی جامعه بر مبنای تزکیه،علم و حکمت، ارتقای سطح دانش و فرهنگ عمومی،مشارکت در توسعه پایدار فرهنگی،سیاسی، اقتصادی جامعه و حل معضلات اجتماعی،گسترش زبان و ادب فارسی به صورت دومین زبان اسلام و،در نهایت،برقراری و گسترش روابط علمی – فرهنگی در سطح منطقه ای و بین المللی (خلیجی ، ۱۳۷۶ ).اما به نظر می رسد اصلی ترین رسالت آموزش عالی ایران،به دلیل مزیت ها و فرصت ها منحصر به فردی که دارد،طرح اندیشه ای نوین برای برون رفت از بحران معرفتی کنونی جهان،ارائه الگویی نوین برای توسعه ای همه جانبه و پایدار،و تربیت انسان هایی فرهیخته برای ایفای چنین نقشی است.هزاره جدید، هزاره اندیشه است و لازمه توسعه یافتگی و برتری در این هزاره،توانمندی ارائه راه حلی جامع و یکپارچه برای همه مشکلات بشریت است-اندیشه ای که به تحولات سه دهه اخیر در ایران انجامید.(نوروز زاده ، فتحی واجارگاه ،۱۳۸۷).
گرچه در نگاه اول،دانشگاه محل تربیت نیروهای متخصص جامعه در عرصه های مختلف محسوب می شود،اما به گواهی کلیه صاحب نظران،این کارکرد و هدف دانشگاه،تنها هدف آن نبوده و اهداف مهم دیگری نیز برای آن متصور است (مدرس هاشمی،۱۳۹۱).البته از ابتدای تأسیس دانشگاه ها در کشور ما نیز اهداف مختلفی برای آنها ذکر شده است.لذا در ذیل به طور مختصر به آنها اشاره می شود:
الف-انسان سازی: گرچه تصویری که از انسان متعالی در مکاتب و کشورهای مختلف ارائه گردیده متفاوت است،اما در همه کشورها،یکی از کارکردها ی اصلی دانشگاه،کمک به تعالی انسان ذکر شده است.در مرجع آورده شده است که “اولین وظیفه و نقش آموزش عالی ،کشاندن افراد به سوی مقاصد مشترک ،علاقه ها،هدف ها،ارزش ها، مهارت ها و آرمان هایی است که کنترل ارادی و داوطلبانه مردم و دولت ها را به نفع اهداف عالی تر و بزرگتر میسر می سازد و آن هدف خود انسانیت است”.
ب-پرورش تفکر نقاد و آزاد:این موضوع نیز از رسالت های دانشگاه است که دانشجویان خود را مقید به دنباله روی از نظرات قبلی و پذیرفتن بی کم و کاست آنها ننماید.روشن است که حرکت در یک چارچوب منطقی و اصولی و پرهیز از هجوگرایی علمی،لازمه هر فعالیت علمی است،اما وجود فضایی” غیر آزاد” که هر فرد از بیان نظرات خود در هر زمینه ای ،به دلیل تعارض با نظرات موجود،واهمه داشته باشد نیز با اساس دانشگاه در تضاد است.بنابراین دانشگاه همواره باید بستر بروز و ظهور نظریات جدید،تضارب آرا،قوت گرفتن نظریات مستدل تر باشد و این بستر ،جز با پرورش تفکر نقاد،تحلیل گر و آزاد شکل نخواهد گرفت.
ج-پرورش نیروی متخصص در عرصه های مختلف
د-ارائه خدمات علمی و پژوهشی به جامعه(مدرس هاشمی،۱۳۹۱).
در زمینه اهداف آموزش عالی ،نظرهای متعددی مطرح شده که همه آن ها بیانگر نوعی تفکر و بینش در مورد آموزش عالی به طور عام، و دانشگاه به طور خاص است(فروغی ابری،یارمحمدیان،طرقی، ۱۳۸۳،صص:۸۶-۸۵).
تقی پور ظهیر(۱۳۷۰)پنج نقش عمده را برای آموزش عالی قائل شده است:
تربیت دانشمندان،پژوهشگران و مدیران به منظور نوسازی جامعه در حال تحول.
تربیت نیروی انسانی متخصص برای دنیای کار در بخش های گوناگون.
ارائه خدمات علمی و فنی از طریق آموزش های ضمن خدمت متناسب با نیاز بزرگسالان و جامعه.
فراهم نمودن امکان آموزش مستمر برای دانش آموختگان از طریق ارائه دوره های آموزش تکمیلی.
انتقال میراث فرهنگی به نسل جوان که موجب ایجاد مهارت ها و عادات تفکرانتقادی در آن ها شد.
پازارگادی(۱۳۸۱)در مورد اهداف و رسالتهای آموزش عالی نوین می گوید:ماموریت دانشگاه همان وظیفه ای است که دانشگاه در جهان معاصر به عهده دارد اما اهداف دانشگاه آن هدفهایی است که دانشگاه در جهان معاصر به عهده دارد اما اهداف دانشگاه آن هدف هایی است که دانشگاه می خواهد به آن برسد.این اهداف با توجه به نقش نوین آنها عبارتند از:
۱٫پاسخ گویی به نیازهای جامعه.
۲٫کمک به پیشبرد و سرعت بخشیدن به فرایند توسعه فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی کشور.
۳٫تربیت نیروی انسانی متخصص مورد نیاز جامعه.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ق.ظ ]




عمق آب

امتیاز

۵/۱

بسیاربد

۶/۴-۵/۱

بد

۱/۹-۶/۴

نسبتاً بد

۲/۱۵-۱/۹

متوسط

۹/۲۲-۲/۱۵

خوب

۵/۳۰-۹/۲۲

بسیار خوب

بیشتر از ۵/۳۰

عالی

-از گسل‌ها و شکستگی های زمین حداقل ۸۰-۱۰۰ متر فاصله داشته باشد.(Jeng.et al,1996)
جهت باد غالب سمت مناطق مسکونی نباشد مناطق مرطوب به دلیل بارندگی زیادی که دارند دفن زباله از مشکلات عمده آن‌ها است.
خاک و پوشش گیاهی:هر گونه لایه نفوذپذیر در سطح بالای آب زیرزمینی غیرمناسب می‌باشد. وزیرپایین­ترین سلول حداقل ۲ متر لایه کم نفوذ­پذیر خاک باشد حتی­الامکان محل دفن خارج از اراضی کشاورزی و مناطق جنگلی و باغات باشد.
– حداقل فاصله از چاه‌های آب ۳۰۰-۳۶۵ متر باشد. (شریعتمداری، ۱۳۷۹)
– از شبکه جاده‌ها ۸۰ متر و حداکثر ۱۰۰۰ متر باشد (Jun,c,1999)
– از شهرها حداقل ۲ تا ۳ کیلومتر و حداکثر ۲۰ کیلومتر فاصله داشته باشد (عمرانی،۱۳۷۷)
محل دفن خارج از مناطق جنگلی و باغهای میوه و اراضی کشاورزی مرغوب قرار گیرد، (شریعتمداری،۱۳۷۹)
-حداقل فاصله از مراکز حفاظت‌شده زیست‌محیطی ۱۵۰ تا ۵۰۰ متر Gov,1999) )
– شیبی کمتر از ۴۰ درصد داشته باشد (Jeng.et al, 1996)
-بستر آهکی و صخره­های ترکدار و اغلب گودال­های شنی و ریگی برای دفن بهداشتی مناسب نمی ­باشد زیرا شیرابه راحت­تر حرکت می­ کند. مناطق باتلاقی به شرط اینکه کاملا خشک شوند مناسب می‌باشد. چاله­های رسی نیز مناسب است. حداقل فاصله از گسل ۶۱۱ تا ۱۰۰ متر و از اراضی ناپایدار ۱۰۰ متر عنوان می گردد. (شریعتمداری،۱۳۷۹)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۵-پهنه بندی مکان‌های مناسب دفن زباله
پهنه بندی مکان‌های مناسب دفن زباله سطح زمین را به نواحی ویژه و مجزا از درجات بالفعل و یا بالقوه مناسب از کم تا بسیار زیاد تقسیم می­ کند. این فرایند که بر مبنای شناخت ویژگی­های طبیعی و مدل سازی کمی بر پایه داده ­های ناحیه مورد مطالعه صورت می­گیرد می ­تواند مبنایی برای برنامه­ ریزی­های آتی باشد.
برای تهیه نقشه پهنه بندی مکان‌های بهینه دفن زباله از روش تحلیل سلسله‌مراتبی AHP و منطق بولین استفاده گردید.برای این امر ابتدا وزن عوامل موثر بر مکان‌یابی تعیین و برای انجام مقایسه، ماتریس سطوح ۱،۲و۳ ایجاد گردید. سپس عوامل مختلف دوتایی با هم مقایسه شده و مقادیر مربوط به آن‌ها اختصاص یافته است.
۴-۵-۱-تعیین ضریب اهمیت معیارها
برای تعیین ضریب اهمیت معیارها چند روش وجود دارد که معمولی ترین آن‌ها مقایسه دو به دویی است در این روش معیارها دو به دو با یکدیگر مقایسه می‌شوند و درجه اهمیت هر معیار نسبت به معیار دیگر مشخص می‌شود برای این کار می توان روش استاندارد ارائه شده توسط ساعتی استفاده کرد. روش کار به این ترتیب است که به هر مقایسه دو دویی یک عدد از ۱تا ۹ نسبت داده می‌شوند.
پس از وزندهی وزن‌ها را نرمالیزه می کنیم پس از آن وزن‌ها و نسبت توافق CR را محاسبه نمود و چنانچه این نسبت کمتر از ۰٫۱ باشد مقایسه های قابل‌قبول و وزن‌های محاسبه شده را استخراج می کنیم که نرخ ناسازگاری یا همان CR برای داده‌های ما عدد ۷/۰ به دست آمده که نشان دهنده قابل‌قبول بودن نتایج می‌باشد. وزن‌های محاسبه شده از این روش در تلفیق لایه ها به روش AHP مکانی استفاده می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:16:00 ق.ظ ]




نوع تشبیه : مرسل مجمل
۲- قلوبُهم مَوتاها
نوع تشبیه : بلیغ
۶- وَ هوَ کَالدَّوحهِ العقیم : ظلالٌ وَاخضرارٌ وَ لا یُرَجّی جناها ( همان، ص۳۰۰)
و او مانند درخت پر شاخ و برگ عقیمی است که سایه و سرسبزی دارد اما امیدی به چیدنش نیست .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۷- وَ غدی یُشبه یومی وَ حَدیثــی کَقدیمــی ( همان، ص۳۲۳)
و فردایم شبیه امروز است و جدیدم همانند قدیم .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۸- و فی البحر آلافٌ … کأنَّ عبابَه وَ أمواجَه مشحونه فی المراکب ( همان، ص۳۳۸)
و در دریا هزاران است … گویی سیلابها و امواجش در کشتیها لبریز و سرشار است .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۹- سَهُلَ الهوانُ علی النفوس فلم یَعُد للجرح مِنِ ألمٍ … وَخفَّ العارُ ( همان، ص۳۴۶)
پذیرش ذلت برایشان آسان است و این زخم و جراحت ، برایشان درد آور نیست و قبول عار و ننگ

برایشان آسان است .
نوع تشبیه : ضمنی
۱۰- أبصرتها عند الصباح الغضّ تشبـه کوکبــه ( همان، ص۳۶۰)
در صبحگاهی گرفته ، او را همچو ن ستاره ای تابان می بینم .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۱۱- فتناولتُ أقحواناً ندیِّاً وَ نداهُ کاللؤلؤ المکنــون ( همان، ص۳۶۴)
بابونه نمناکی به دست آوردم که شبنمش چون گوهری پنهان است .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۱۲- قطراتُ النّدی علیها دموعی أنت أدری مِنّی بما یبکینی ( همان، ص۳۶۵)
قطره های شبنم بر این گلها مانند اشکهای من است وتوبهتر ازمن بر آنچه که مرا به گریه وا می دارد آگاهی .
نوع تشبیه : مقلوب
۱۳- بلبلٌ فوقَ الغصون ساحرٌ جمُّ الفنون ( همان، ص۳۸۲)
بلبلی است بر شاخسار ، ساحری است که صاحب همه هنرها است .
نوع تشبیه : بلیغ
۱۴- هو یا روحی لِروحی کالندی للنَّرجس ( همان، ص۳۹۴)
او ای روح من برای جانم مانند شبنم است .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۱۵-المحسناتُ إلی المریض غدونَ أشباهاً لهنّه ( همان، ص۴۲۹)
پرستاران مهربان در حق بیمار شبیه این کبوتران زیبایند .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۱۶- الرّوضُ کالمستشفیات ، دواءُها إیناسهنّه ( همان، ص۴۳۰)
بیمارستان باغ آنها ، و داروی آن مهر تیمارگرانش است.
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۱۷- ألَم یَکُن فی قومِهِ کوکبا لاحَ لِیَمحُو نورُهُ الغیهَبا ( همان، ص۴۴۰)
و آیا در میان قوم ، ستاره ای تابنده نشد تا تیرگی را محو کند.
نوع تشبیه : بلیغ
۱۸- دعَت الرجال وَلم تکد حتی مَشت هممٌ إلی الهیجاء کالأطواد ( همان، ص۴۴۴)
قضیه ای که مردان را فراخواند و کوتاه نیامد تا اینکه همتهایی چون کوه به میدان نبرد روانه شدند .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۱۹- رُبَّ وادٍ کأنّه النّهرُ الأخضرُ یختالُ فی بُرود الجمال ( همان، ص۴۵۲)
چه سرزمینی بود که رود سبزش تو گویی در پیراهن های زیبایی خودنمایی می کرد .
نوع تشبیه : مرسل مجمل
۲۰- قلبٌ وراء الشیب متقد الصبا کالجمر تحت رماده یتحرّقُ ( همان، ص۴۶۵)
قلبی که در پیری عشق بر می افروزد مانند اخگری است که زیر خاکستر شعله ور می شود .
نوع تشبیه : مرکب
۲۱- أدبٌ کالریاض فی الحسن و الطیب قریبٌ جناه للمستفید ( همان، ص۴۷۰)
ادبی است مانند باغ در زیبایی و حسن و چیدنش برای استفاده کننده میسّر است .
نوع تشبیه : مرسل مفصل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ق.ظ ]




نقش۸. هنگام رفتن زن از سینما، مجید درمییابد که او از یک پا معلول است.
نقش صفر صفر: بر اثر این ماجرا، وضعیت آشفتگی روحی مجید عود میکند.
پاره ی پنج: نقش صفر: حال روحی مجید وخیم شده است.
نقش۱. حبیب برای بهتر شدن حال مجید چاره میجوید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نقش۲. یکی از دوستان حبیب، راه حل مشکل مجید را زن میداند.
نقش۳. حبیب زنی معروفه را استخدام میکند تا روزهای جمعه که زنان منزل به روضه میروند و مجید تنها است، به بهانهی پائیدن خانه به انجا برود.
نقش۴. اقدس روزهای جمعه به منزل مجید میرود.
نقش۵. مجید و اقدس رفته رفته به یکدیگر علاقمند میشوند.
نقش۶. اقدس از مشغولیتها و کسب و کار قبلیاش که حشر و نشر با مردان بوده است، کناره میگیرد.
نقش۷. دکتر، دلّالی که اقدس را به حبیب آقا معرفی کرده بود، سعی میکند به هر طریقی اقدس را به زندگی قبلیاش پایبند نگه دارد.
نقش۸. اقدس در برابر وسوسهها و تهدیدهای دکتر مقاومت میکند.
نقش صفر صفر: علاقهی مجید و اقدس به یکدیگر شدیدتر میشود.
پارهی شش: نقش صفر: عشق مجید و اقدس، آنها را به یکدیگر متعهد میکند و تصمیم به ازدواج میگیرند.
نقش۱. اقدس النگوها و داراییاش را بابت بدهکاری دکتر به او میدهد تا دینی به گردن نداشته باشد و آزادانه با کسی که دوست میدارد، زندگی کند.
نقش۲. اقدس از زندگی سابقش جدا شده و نزد مجید میرود.
نقش۳. مجید کارت عروسی خود و اقدس را برای حبیب میبرد.
نقش۴. حبیب با خواستهی مجید مخالفت میکند و او را سرزنش و توبیخ میکند.
نقش۵. مجید دل آزرده و دل شکسته میشود.
نقش۶. مجید و اقدس به امامزاده میروند و عقد میکنند.
نقش صفر صفر: مجید خانهی محقری در جنب گاوداری اجاره میکند و به همراه اقدس، در آن زندگی مشترک خود را دور از چشم خانواده آغاز میکنند.
پارهی هفت: نقش صفر: زینت قفس کرک را زیر دیگ بزرگی میگذارد؛ کرک خفه میشود.
نقش۱. مرگ کرک به گردن مجید میافتد.
نقش۲. کریم شبانه با تفنگ شکاری به بالین مجید میرود و به آن شلیک میکند، ولی پس از کنار زدن لحاف میفهمد که تخت خالی است.
نقش۴. مجید به دلیل اینکه با اقدس ازدواج کرده بود و شب را در نزد او بود، از مرگ نجات مییابد.
نقش۵. حبیب از مجید بیخبر است و دلنگران او است و به دنبال او میگردد.
نقش۶. مجید پیدایش میشود.
نقش صفر صفر: کریم از کردهی خود پشیمان میشود، از مجید حلالیت میطلبد و راه صحرا را در پیش میگیرد.
پارهی هشت: نقش صفر: فروغالزمان از وصال حبیب ناامید شده و تصمیم میگیرد به مشهد عزیمت کند و باقی عمر را در آنجا مجاور شود.
نقش۱. مجید از قصد فروغالزمان آگاه میشود و به دنبال او میرود.
نقش۲. مجید برای راضی کردن فروغالزمان به بازگشت، خبر ازدواج خود را به او میدهد و به او اطمینان میدهد که دیگر سدّ راه وصال آنها نیست.
نقش۳. فروغالزمان درخواست مجید را قبول میکند.
نقش۴. مجید فروغالزمان را به منزلش میبرد و اقدس را به او نشان میدهد.
نقش۵. فروغالزمان گمان میکند که اقدس دختر سرایدار گاوداری است.
نقش۶. فروغالزمان خبر ازدواج مجید را به حبیب میدهد و گمان اشتباه خود را نیز به او میگوید.
نقش۷. حبیب از این خبر خوشحال میشود و مجید را به خاطر انتخاب شایستهاش تحسین میکند.
نقش۸. حبیب برای توجیه مخالفتش با انتخاب قبلی مجید، گذشتهی ناپسند اقدس را نزد او فاش میکند.
نقش۹. مجید با شنیدن واقعیات تلخ در مورد همسرش، دچار آشفتگی روحی میشود و از حبیب میخواهد برای بهبود یافتن، او را شبانه به امامزاده داوود ببرد.
نقش صفر صفر(وضعیت نهایی): مجید در راه امامزاده داوود می میرد.
چنانکه مشاهده کردیم، داستان سوته دلان از هشت پارهی اساسی تشکیل شده است که در هر کدام تعدادی نقش وجود دارد. همهی این نقشها در پیرنگ اصلی داستان و روند علی و معلولی آن مفید هستند. داستان با صحنهی مغازهی کرایه ظروف «حبیب آقا»(زمینه)، آغاز میشود. در این صحنه حبیب آقا مشغول رسیدگی به دو مشتری است که یکی برای کرایهی ظروف مجلس عروسی آمده است و دیگری برای کرایهی اسباب مجلس ختم. این زمینه علاوه بر این که خواننده را با شغل حبیب آقا آشنا میکند، زمینهای است برای ورود شخصیت اصلی داستان یعنی «مجید» به متن فیلمنامه؛ زیرا در همین صحنه حبیب آقا ازمشتری اول که مراسم عروسی در پیش دارد کارت دعوت طلب میکند، با این توضیح:
* «حبیب: ولله من که گرفتارم، واسه مجیده، تو هر مجلسی که ظرف میدیم، باید بره، خواه عزا، خواه عروسی.
جورابچی: خدا شفاش بده، شمام بدجوری دستتون بند این برادر شده.»
و اینچنین زمینهی آشنایی مخاطب با شخصیتی به نام مجید که بیمار نیز هست، فراهم میشود.
در پارهی دوم، نویسنده به معرفی افراد خانواده، به شیوهی غیرمستقیم میپردازد؛ این معرفی به خاطر کشف علت رفتارهایی که از این افراددر آینده سر میزند و تأثیرگذاری آن رفتارها در پیرنگ اصلی، داستان مجید، حائز اهمیت است. برای مثال:
علت عزم سفر کردن «فروغ الزمان» در پارهی هشتم(نقش صفر) ناامیدی و دلخوری از حبیب به خاطر عدم وصال است که نهایتاً به آشکار شدن راز «اقدس» در نزد «مجید»
(نقش۹) و مرگ مجید(وضعیت پایانی داستان) میشود.
همچنین «زینت» به خاطر توجه بیش از حد شوهرش به کرک حس رقابت و حسادتش برنگیخته میشود و کرک را میکشد؛ مرگ کرک به گردن مجید میافتد و کریم از شدت غضب شبانه به اتاق مجید رفته و به رختخواب او شلیک میکند، اما مجید که شب را نزد اقدس بوده ات از مرگ رهایی مییابد. این پاره علاوه بر توصیف حالات درونیکریم و اقدس و کمک ه شناخت شخصیتی آنها، درفرخنده جلوه دادن پیوند مجید و اقدس نقش مؤثر دارد، زیرا اگر این ازدواج صورت نمیگرفت، مجید در رختخواب خود میب.د و کشته میشد.
هرچند موضوع اصلی فیلمنامه، داستان مجید است، اما موضوعات دیگر یعنی داستان شخیتهای دیگر هم در فیلمنامه وجود دارد که به موازات داستان مجید پیش میروند. هرکدام از این داستانها در عین حال که به تنهایی جذابند، در داستان اصلی تأثیر مستقیم دارند.
«پیرنگ»
«حبیب آقا ظروفچی» پس از مرگ پدر، به دلیل آنکه فرزند نخستین خانواده است، مسئولیت خانواده و اعضای آن را بر عهده میگیرد و همواره به خاطر مصلحت و آسایش آنان، از خواسته های خود چشمپوشی میکند؛ بیشتر از همه، دلواپس زندگی و آینده «مجید»، برادر ناقص عقل خود است و این دلنگرانی او را پایبندِ تیمارداری از برادرش نگه داشته است. «حبیب» برای بهبود وضعیت «مجید» به هر دری میزند و هر راهی را امتحان میکند، تا جایی که به توصیهی دوست دوافروشش، مصلحت وقت را در این میبیند که «مجید» را به حشر و نشر با یک زن مشغول کند تا نیاز روحی و جسمی او به زن برطرف شود، باشد که بهبود یابد. «حبیب» زنی معروفه را استخدام میکند تا روزهای جمعه که زنان منزل به روضه میروند و «مجید» تنها میماند، به بهانهی پاییدن منزل، به آنجا برود. بدین ترتیب، «اقدس» وارد زندگی «مجید» میشود. «مجید» که همواره فقدان و گرایش شدید به زن را در خود احساس میکند، رفته رفته دلبستهی «اقدس» میشود. «اقدس» نیز با مقایسهی عشق پاک و بیدریغ «مجید» با مردان زیادی که تا پیش از این با او سر و کار داشتهاند، پذیرای آن میشود.
«مجید» و «اقدس» تصمیم به ازدواج میگیرند، ولی «حبیب»به دلیل سابقهی ناپسند «اقدس»، با این وصلت مخالفت میکند. «مجید» بدون اطلاع و اجازهی «حبیب»، «اقدس» را به عقد خود درمیآورد و مخفیانه، به زندگی مشترک خود مشغول میشوند.
در این میان، «فروغالزمان» که سالیان دراز عاشق و دلباختهی «حبیب آقا» بوده است، به ناچار، تصمیم به رضا به داده میگیرد و قصد میکند «تهران» را ترک و به «مشهد» عزیمت کند. «مجید» از قصد او آگاه میشود و به دنبال او میرود و با دادن خبر ازدواج خود و اینکه دیگر مانع وصال او و «حبیب»نیست، او را برمیگرداند. او را به منزل خود میبرد و «اقدس» را نشانش میدهد. «فروغالزمان» هم به گمان اینکه همسر «مجید» دختر سرایدار گاوداری است، خبر ازدواج «مجید» را به «حبیب» میدهد. «حبیب» از این خبر خوشحال میشود ، بیخبر از اینکه همسر «مجید» ، «اقدس» است، او را به خاطر این انتخاب شایسته و عاقلانه مورد تحسین خود قرار میدهد و این انتخاب را با «اقدس» مقایسه میکند و برای توجیه دلیل مخالفتش با آن، گذشتهی ناپسند او را برای «مجید» فاش می کند.
«مجید» با شنیدن حقایق تلخ در مورد همسر محبوبش، دچار آشفتگی شدید روحی میشود و در پایان، جان خود را از دست میدهد.
در متن حوادث بودنِ «مجید» و تأثیر خواسته و ناخواستهی او در پیدایش حوادث، نشان دهندهی ارتباط میان پیرنگ و شخصیت اصلی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:15:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم