EVA معمولا بر اساس ارزش های تاریخی محاسبه می شود، بنابراین می تواند تا حدودی گمراه کننده باشد، به عبارتی بدون ارزیابی تصمیمات سرمایه گذاری بلندمدت، تجزیه و تحلیل EVA می تواند نتایج نادرستی ارائه دهد.

گاهی اوقات انجام تجزیه و تحلیل EVA غیر عملی است، به عنوان یک قاعده ی کلی تجزیه و تحلیل EVA برای شرکت هایی که تازه تاسیس شده اند و شرکت های سرمایه گذاری مناسب نیست.
برای تجزیه و تحلیل EVA شناسایی همه ی منابعی که در یک شرکت مورد استفاده قرار گرفته اند، ضروری است. بسیاری از دارایی هایی که در فعالیت های یک شرکت به کار گرفته می شوند، دارایی های نامشهود هستند که شناسایی، تعیین ارزش و تعیین هزینه ی سرمایه برای آن ها بسیار مشکل می باشد.
پیچیدگی محاسبات مربوط به ارزش افزوده اقتصادی را می توان جزء معایب این معیار نیز به حساب برد. به عنوان نمونه محاسبه WACC کاری سخت و زمان بر است و مستلزم مراجعه به پیوست های صورت های مالی می باشد.(محمودزاده، ۱۳۸۹)
۲-۶-۴-۲-ارزش افزوده اقتصادی تعدیل شده
یکی از عمده ترین انتقادات وارد شده به EVA آن است که هزینه فرصت منابع به کار گرفته شده در شرکت را بر مبنای ارزش دفتری آن ها محاسبه می کند در حالی که سرمایه گذاران انتظار بازده مبتنی بر ارزش بازار را دارند. اگر سرمایه گذاران شرکت را به ارزش بازار آن فروخته و وجوه حاصل از آن را در دارایی های با ریسک مساوی ریسک شرکت سرمایه گذاری کنند، در این صورت آن ها می توانند انتظار تحصیل بازدهی معادل هزینه سرمایه بر مبنای ارزش بازار کل شرکت و لزوما ارزش دفتری سرمایه گذاری نمایش داده شده در ترازنامه شرکت را داشته باشند. در نتیجه، هزینه سرمایه ناگزیر باید هزینه فرصت واقعی سرمایه گذاران را منعکس کند. به منظور بر طرف ساختن این نقص، Jeffrey و همکاران وی (۱۹۹۷) پیشنهاد جایگزینی آن با یک معیار جایگزینی که آن ها REVA می نامند را مطرح کردند. آن ها REVA را به عنوان سود خالص باقی مانده پس از کسر هزینه فرصت سرمایه گذاران به ارزش بازار، از سود خالص باقی مانده پس از کسر هزینه فرصت سرمایه گذاران بازار، از سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات تعریف می کنند که به صورت زیر محاسبه می شود :
= NOPATt سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات در انتهای دوره t
WACC= میانگین موزون هزینه سرمایه
MCapital t-1 = ارزش بازار شرکت در ابتدای دوره t (انتهای دوره t-1 )
حامیان EVA برای تعدیل ترازنامه حسابداری قبل از انجام برآورد از ارزش دارایی های به کار گرفته شده در شرکت دقت می کنند. این تعدیلات عمدتا شامل افزودن سرقفلی مستهلک شده انباشته به کل دارایی ها، ارزش سرمایه ای شده اجاره های عملیاتی، R&D و هزینه بازاریابی و توسعه محصولات جدید و سایر معادل های سرمایه می باشد هدف نمایش یک ترازنامه تعدیل شده است که ارزش اقتصادی دارایی های به کار گرفته شده را بسیار دقیق تر از ترازنامه ذاتا محافظه کارانه مبتنی بر بهای تمام شده تاریخی طبق اصول پذیرفته شده حسابداری منعکس کند. بنابراین انتقاد دیگر بر EVA آن است که تعدیلات انجام شده در ارزش دفتری دارایی های موجود در ترازنامه حسابداری هنوز ارزش کل شرکت را که ارزش فرصت های آینده را نیز در بر می گیرد، تعیین نمی کند.
ارزش کل شرکت عبارت است از مجموع دارایی های به کار گرفته شده و ارزش فعلی خالص فرصت های سرمایه گذاری جاری و آینده است که همچنین مساوی ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به علاوه ارزش بازار بدهی ها می باشد. بنابراین تفاوت بین ارزش بازار شرکت و ارزش دفتری اقتصادی دارایی های به کار گرفته شده آن نشان دهنده ارزیابی بازار از ارزش فرصت های سرمایه گذاری جاری و آینده شرکت است. این تفاوت را می توان یک ارزیابی از ارزش استراتژی رقابتی شرکت و تخصیص منابع آن تلقی نمود. ارزش بازار شرکت می تواند بالاتر یا پایین تر از ارزش دفتری اقتصادی دارایی های به کار گرفته شده باشد اگر شرکت به عقیده بازار استراتژی ضعیفی را اتخاذ کند و یا فاقد منابع انسانی مورد نیاز برای اجرای یک استراتژی خوب به طور موفقیت آمیز باشد، ارزش شرکت در بازار به میزان پایین برآورد خواهد شد که ممکن است حتی زیر ارزش دفتری اقتصادی دارایی های آن باشد. (داداشی خالص،۱۳۸۷)
۲-۶-۴-۳-ارزش افزوده بازار
در سیستم مدیریت مبتنی بر ارزش از آنجا که نخستین هدف بنگاه‌ها ثروت آفرینی برای سهام داران است لذا اندازه‌ی مهمی که به عنوان شاخص ارزش آفرینی واحدهای تجاری برای سهام داران در نظر گرفته می‌شود اندازه‌ی ارزش افزوده‌ی بازار است. این اندازه یک اندازه‌ی خارجی از ارزیابی عملکرد است و تبلور دیدگاه بازار سرمایه نسبت به ارزش‌های شرکت است. افراد حرفه‌ای ارزش افزوده‌ی بازار را بهترین اندازه‌ی عملکرد مبتنی بر ارزش می‌دانند.
ارزش افزوده‌ی بازار از تفاوت بین ارزش بازار شرکت (شامل سهام و بدهی) و جمع سرمایه‌ی سرمایه‌گذاری شده در شرکت به دست می‌آید: (دستگیر و ایزدی نیا، ۱۳۸۲)
۲-۶-۴-۴-ارزش افزوده سهامدار
در فرایند ارزش آفرینی مالی، تبیین ایجاد ارزش برای سهامدار بسیار با اهمیت است. یک شرکت زمانی برای سهام دارانش ارزش ایجاد می نماید که بازده سهامدار از بازده مورد انتظار سرمایه فراتر رود. به عبارت دیگر، یک شرکت در سالی ایجاد ارزش نموده است که فراتر از انتظارات عمل نماید. ارزش ایجاد شده سهامدار به صورت ذیل کمی می گردد : (رهنمای رودپشتی، ۱۳۹۰)
ارزش ایجاد شده سهامدار را همچنین می توان به صورت ذیل محاسبه نمود :
ارزش بازار حقوق صاحبان سهام
افزایش ارزش بازار حقوق صاحبان سهام
ارزش افزوده سهامدار
بازده سهامدار
بازده مورد انتظار سرمایه
ارزش ایجاد شده سهامدار
شکل(۲-۳)- فرایند ارزش آفرینی
ارزش افزوده سهامدار اصطلاحی است که برای تفاوت مابین دارایی نگهداشته شده توسط سهام داران در پایان سال معین و دارایی نگهداشته شده آنان در سال گذشته به کار برده می شود. افزایش ارزش بازار حقوق صاحبان سهام – ارزش افزوده سهامدار نیست. زمانی از افزایش ارزش بازار حقوق صاحبان سهام صحبت می شود که :
سهام داران پول پرداختی برگه های سهام جدید شرکت را تقبل نمایند
تبدیل اوراق قرضه تضمین کننده قابل تبدیل، روی دهد
ارزش افزوده سهام به صورت ذیل محاسبه می گردد :
ارزش افزوده سهام =
افزایش ارزش بازار حقوق صاحبان سهام
+ سود سهام پرداخت شده در طول سال
-هزینه افزایش سرمایه
+ دیگر پرداخت ها به سهام داران (تخفیف بر ارزش اسمی، خرید مجدد سهام)
-تبدیل اوراق قرضه تضمین نشده قابل تبدیل
جدول۲-۴ محاسبه ارزش افزوده سهامدار برای دوره زمانی ۱۹۹۱-۱۹۹۹ را نشان می دهد. ارزش افزوده سهامدار از افزایش ارزش بازار حقوق صاحبان سهام در هر سال فراتر رفته است.
اگرچه، ارزش افزوده سهامدار، ارزش ایجاد شده سهامدار نیست. برای ارزش ایجاد شده در طول یک دوره، بازده سهامدار بایستی که از بازده مورد انتظار حقوق صاحبان سهام فراتر رود. (رهنمای رودپشتی، ۱۳۹۰)
جدول (۲-۴)- جنرال الکتریک – افزایش ارزش بازار حقوق صاحبان سهام و ارزش افزوده سهامدار در سال (بیلیون واحد پولی)
۲-۱۵-مزایا و معایب ارزش افزوده سهامدار
تمرکز اصلی معیارهای حسابداری سنتی بر معیارهایی است که معادل سود بعد از مالیات می باشد. رویکرد مبتنی بر ارزش (VBM) نظیر ارزش افزوده سهامدار (SVA) از طریق سود عملیاتی قبل از مالیات (NOPAT) و تخصیص مخارج سرمایه ای مربوط به عملیات اقتصادی کسب و کار، بر روی عملکرد عملیاتی متمرکز می باشد. ارزش افزوده سهامدار (SVA) از متغیرهای بسیار مهمی می باشد که این ویژگی آن را از معیارهای حسابداری سنتی مجزا می کند. مزیت عمده این معیار این است که این معیار مقدار سرمایه به کار رفته شده یک کسب و کار را مورد بررسی قرار می دهد. ارزش افزوده سهامدار (SVA) ترکیبی از داده های موجود در صورت سود و زیان و ترازنامه می باشد که این داده ها جهت تعیین و نمایش بازده های اضافی کل سرمایه گذاران مورد استفاده قرار می گیرد. در سطح گسترده ارزش افزوده سهامدار به عنوان یک ابزار تصمیم گیری در نظر گرفته می شود که در سطح تجاری با ارتباطی که بین آن و استراتژی های تجاری وجود دارد، بر سه بخش تمرکز دارد :
بهبود تصمیمات عملیاتی ( تهیه، تولید و بازاریابی و غیره ) و حمایت از آن و یا افزایش سود عملیاتی قبل از مالیات (NOPAT).
سرمایه گذاری در پروژه هایی که سهم مثبتی در ارزش افزوده سهامدار دارد.
کاهش در سرمایه هایی که منجر به سود اقتصادی نمی گردند، مانند فعالیت های ساخت ضایعات، یا صرفه جویی در سرمایه در گردش / دارایی ها.
همچنین از انتفادات این روش این است که در دوره کوتاه مدت بر ارزش سهامدار تمرکز دارد، در حالی که در بلند مدت ممکن است ارزش سهامدار کاهش یابد.(کاویانی، صمدی لرگانی، ایمنی و همکاران، ۱۳۹۱)
۲-۱۶-مروری بر پژوهش های داخلی
محمدرضا نیکخبت و علی اکبر مقیمی به بررسی رابطه بین ارزش افزوده اقتصادی و ساختار سرمایه در شرکت های محصولات کانی غیر فلزی و ساخت ماشین آلات و تجهیزات پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته اند. در این تحقیق اطلاعات ۵ساله (۸۷-۸۳) مربوط به ۲۵ شرکت در دو صنعت متفاوت مطالعه شد و نتیجه آزمون فرضیه ها نشان داد که رابطه معناداری بین ارزش افزوده اقتصادی و نسبت بدهی به دارایی در سه سطح تجمیع صنایع، صنعت محصولات کانی غیر فلزی و صنعت ساخت ماشین آلات و تجهیزات وجود ندارد. همچنین نتیجه ها نشان می داد که رابطه معنی داری بین ارزش افزوده اقتصادی و نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام در دو سطح تجمیع دو صنعت و صنعت ساخت ماشین الات و تجهیزات وجود ندارد ولی درصنعت محصولات کانی غیر فلزی رابطه ای خطی و معکوس بین دو متغیر در سطح اطمینان ۹۵ درصد مشاهده می شد. به علاوه تحقیقات نشان می داد که رابطه معنی داری بین ارزش افزوده اقتصادی و نسبت بدهی بهره دار به حقوق صاحبان سهام در شرکت های گروه محصولات کانی وجود ندارد، ولی در سطح تجمیع دو صنعت رابطه ای خطی و معکوس و در سطح صنعت ساخت ماشین آلات و تجهیزات رابطه ای خطی و مستقیم بین ارزش افزوده اقتصادی و نسبت بدهی بهره دار به حقوق صاحبان سهام مشاهده می شود. همین طور نتایج تحقیق نشان می داد که ساختار سرمایه در شرکت های گروه محصولات کانی غیر فلزی و ساخت ماشین آلات و تجهیزات با ارزش افزوده اقتصادی در سطح هر یک از دو صنعت و همچنین مجموع آن دو رابطه دارد.
حجازی و عارفه حسینی، به مقایسه رابطه ارزش افزوده بازار و ارزش افزوده اقتصادی با معیارهای حسابداری و بررسی این موضوع می پردازند که آیا بین دو شاخص ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار با معیارهای ارزیابی عملکرد حسابداری ارتباطی وجود دارد تا به وسیله آن به مناسبترین معیار ارزیابی عملکرد داخلی که نماینده ارزش افزوده بازار نیز باشد دست یافت. در پایان این بررسی پیشنهاد شده است از معیار ارزش افزوده اقتصادی به عنوان شاخص ارزیابی داخلی و خارجی به علت رابطه قوی آن با ارزش افزوده بازار استفاده شود.این تحقیق ۴ فرضیه اصلی دارد، جامعه آماری شامل شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است که دارای اندازه متوسط هستند. اندازه متوسط نیز به این صورت تعریف شده است :” شرکت هایی که طی سال ۱۳۸۲ میزان دارایی آنها بین ۷۶ میلیارد ریال و ۶۲۶٫۵ میلیارد ریال است “. که بدین ترتیب ۱۹۸ شرکت در این دامنه قرار گرفتند. آزمون فرضیه ۱، بیانگر همبستگی بسیار قوی ۰٫۷۸ در سطح اطمینان ۹۵% بین دو متغیر ارزش افزوده بازار استاندارد شده به عنوان متغیر وابسته و ارزش افزوده اقتصادی استاندارد شده به عنوان متغیر مستقل است. آزمون فرضیه ۲، بیانگر همبستگی ۰٫۶۷ طی پنج سال مورد رسیدگی در سطح اطمینان ۹۵% بین دو متغیر ارزش افزوده بازار استاندارد شده به عنوان متغیر وابسته، و بازده حقوق صاحبان سرمایه، به عنوان متغیر مستقل می باشد. آزمون فرضیه فرعی “ب” نیز بیانگر همبستگی با اهمیت و قوی به میزان ۰٫۶۶ و در سطح اطمینان ۹۵% بین دو متغیر ارزش افزوده بازار استاندارد شده به عنوان متغیر وابسته و بازده سرمایه گذاری به عنوان متغیر مستقل می باشد. آزمون فرضیه فرعی “ج” طی پنج سال مورد رسیدگی در سطح اطمینان ۹۵%، همبستگی معناداری میان ارزش افزوده بازار استاندارد شده با معیار رشد سود هر سهم مشاهده نشد. همین طور نتایج آزمون فرضیه های فرعی ۳، این گونه اند که، قسمت “الف” آن بیانگر همبستگی بسیار قوی به میزان ۰٫۸ طی پنج سال مورد رسیدگی در سطح اطمینان ۹۵% بین دو متغیر ارزش افزوده اقتصادی استاندارد شده به عنوان متغیر وابسته و بازده حقوق صاحبان سرمایه به عنوان متغیر مستقل می باشد. قسمت “ب” فرضیه بیانگر همبستگی بسیار قوی و بااهمیت به میزان ۰٫۶۸ در سطح اطمینان ۹۵% بین دو متغیر ارزش افزوده اقتصادی استاندارد شده به عنوان متغیر وابسته با بازده سرمایه گذاری به عنوان متغیر مستقل است. آزمون فرضیه فرعی “ج” بیانگر همبستگی معنادار به میزان ۰٫۴۴ طی پنج سال مورد رسیدگی در سطح اطمینان ۹۵% بین دو متغیر ارزش افزوده اقتصادی استاندارد شده به عنوان متغیر وابسته با رشد سود هر سهم به عنوان متغیر مستقل است.بررسی فرضیه ۴ که بیان می دارد ارزش افزوده اقتصادی در مقایسه با سایر معیارها ( بازده حقوق صاحبان سرمایه، بازده سرمایه گذاری و رشد سود هر سهم ) از قدرت تبیین بیشتری برخوردار است، نشان داد که در پنج سال مورد رسیدگی، ضریب تبیین ارزش افزوده اقتصادی استاندارد شده همواره به طرز قابل ملاحظه ای بالاتر از ضریب تبیین سایر متغیرهای مستقل بوده است.
محمود یحیی زاده فر در مقاله ای تحت عنوان رابطه ارزش افزوده اقتصادی و نسبت های سودآوری با ارزش افزوده بازار شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به بررسی ارتباط دو دسته معیارهای ارزیابی عملکرد سنتی ( بازده حقوق صاحبان سهام، بازده دارایی و سود هر سهم ) و معیار ارزیابی عملکرد مبتنی بر ارزش با ارزش افزوده بازار شرکت ها در فاصله زمانی ۱۳۸۵-۱۳۷۹ می پردازد و نتیجه می گیرد که ارتباط معناداری بین ارزش افزوده اقتصادی و نرخ بازده حقوق صاحبان سهام و ارزش افزوده بازار شرکتها وجود دارد، اما بین نرخ بازده دارایی ها و سود هر سهم و ارزش افزوده بازار رابطه معناداری وجود ندارد.
فریدون رهنمای رودپشتی در مقاله ای با عنوان بررسی و ارزیابی کارکرد ارزش افزوده اقتصادی و ارزش افزوده بازار جهت ارزیابی عملکرد اقتصادی شرکت ها، شرکتهای فعال صنعت سیمان را مابین سال های ۷۸ تا ۸۲ بررسی کرد و به این نتیجه رسید که بین ارزش افزوده اقتصادی با متغیرهای مالی مورد مطالعه نظیر EPS , Pو ROI رابطه وجود دارد. همچنین وجود رابطه MVA با ROI , ROS و RI نیز تایید گردیده است و نتایج مطالعه نشان می دهد که میزان رابطه EVA با متغیرها در مقایسه با MVA با متغیرها بیشتر است.
اصغر عارفی در مقاله ای تحت عنوان ارزش افزوده اقتصادی در شرکت های تصاحب شده در بورس اوراق بهادار تهران، عملکرد شرکت های تصاحب شده در بورس اوراق بهادار تهران را برای سال های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۳ با بهره گرفتن از ارزش افزوده اقتصادی مورد بررسی قرار داده است، و دو فرضیه را بدین ترتیب مطرح کرده است، میانگین ارزش افزوده اقتصادی پس از تصاحب در شرکت های تصاحب شده، بالاتر از میانگین قبل از تصاحب شرکت های مذکور است، و فرضیه دوم، میانگین ارزش افزوده اقتصادی پس از تصاحب در شرکت های تصاحب شده، بالاتر از میانگین ارزش افزوده اقتصادی پس از تصاحب شرکت های تصاحب نشده است. نتایج پژوهش درخصوص شرکت های تصاحب نشده نشان می دهد که ارزش افزوده اقتصادی پس از تصاحب در شرکت های مذکور نسبت به شرکت های تصاحب شده کمتر کاهش یافته است ولی از نظر آماری معنادار نیست. بنابراین مدیران شرکت های خریدار با بهره گرفتن از راهبرد تصاحب، توانایی بهبود عملکرد و خلق ارزش افزوده اقتصادی در شرکت های تصاحب شده را نداشته اند و تصاحب شرکت ها در ایران از نظر شاخص مذکور با کاهش عملکرد مواجه شده است.
غلامرضا کرمی، محسن نظری و سید مجتبی شفیع پور در مقاله ای تحت عنوان ارزش افزوده اقتصادی و نقد شوندگی بازار سهام تلاش کرده اند با ارائه یک الگو، اثرگذاری متغیرهای نقد شوندگی بازار سهام و ارزش افزوده اقتصادی بر ارزش شرکت و معناداری رابطه میان آنها را مورد آزمون قرار دهند، آنها بیان می دارند در این چارچوب، هزینه سرمایه کمتر و ارزش افزوده اقتصادی بالاترنشان دهنده ی ارتقای عملکرد و افزایش نقد شوندگی است و در نهایت مجموع این عوامل موجب افزایش ارزش شرکت می شود. آنان با بهره گرفتن از روش مطالعه ترکیبی، داده های مربوط به ۱۵۴ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را ما بین سال های ۱۳۸۳ و ۱۳۸۸ بررسی کرده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد، رابطه مثبت و معناداری میان ارزش افزوده اقتصادی و نقد شوندگی بازار سهام وجود دارد و همبستگی قوی و معنادار میان متغیرها و ارزش شرکت نیز تایید کننده اثرگذاری آن ها بر یکدیگر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...