الف) معنای لغوی بکارت
«بِکر» در آیه شریفه: «لا فارِضٌ ولابِکرٌ» (بقره / ۶۸) اشاره به گاوی است که نزاییده است، وزنی که شوهر نکرده « بِکر» نامیده شده واین تسمیه به اعتبار زن «ثیِّب» می باشد. چون که« بِکر» بودن در زنان مزیتی است برای ازدواج. (راغب اصفهانی، ۱۳۸۷، ص ۹۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

« البکاره» یعنی دوشیزگی، «البکر» یعنی دختر شوهر نکرده و پسر زن نگرفته. (معلوف، ۱۳۷۹،ص۲۲۷و ۲۲۸).
ب) معنای اصطلاحی بکارت
در بحث نکاح به زنی گفته می شود که بکارت او از راه مواقعه از بین نرفته باشد. بنا بر این اگر با دختری مواقعه نشده ولی از غیر طریق مواقعه بکارتش از بین رفته باشد، عنوان بکر را دارد وحتی بکر ممکن است شوهر هم داشته باشد.
در فقه در قسمت مقررات کیفری مرادف با اصطلاح «غیر محصن» به کار رفته است. (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸،ص ۱۱۲).
۲-۷- خِطبه(خواستگاری)
الف) معنای لغوی خِطبه
خِطبه به معنای خواستگاری کردن است. و اصل خِطبه حالتی است که انسان هنگام خواستگاری با آن هیئت می نشیند مثل جِلسَه وقِعدَه که به معنای نوعی نشستن می باشد و گفته می شود که از واژه ی « خُطبَه، خَاطِبٌ و خَطِیبٌ» ساخته شده است اما از خِطبَه فقط خَاطِبٌ ساخته شده است وفعل هر دو واژه خَطَبَ است. (راغب اصفهانی، ۱۳۸۷، ص۲۴۲).
ب) معنای اصطلاحی خِطبه (خواستگاری)
خواستگاری عبارت است از تقاضای همسری از طرف مرد به زن یا ولی او. خواستگاری دو گونه است: گاهی به تصریح، وزمانی به تعریض وکنایه (مسالک شهید ثانی، ۱۳۱۰، ۱/ ۴۹۸).
خواستگاری به تعریض این است که مرد با لفظی که احتمال رغبت برای ازدواج در آن می رود، خواسته خود را غیر مستقیم بیان کند، مثلاً بگوید، من به تو تمایل دارم(نجفی،۱۳۷۴، ۳/۱۲۱).
۲-۸- ربیب و ربیبه
الف) معنای لغوی ربیب و ربیبه
«رَابُ و رَابَّه» به یکی از زن و شوهرگویند که تکفل تربیت فرزند از همسر قبلی خود را بر عهده دارد وبه آن فرزند «رَبِیبٌ ورَبِیبَهٌ» گویند. (راغب اصفهانی، ۱۳۸۷، ص۲۹۳).
ب) معنای اصطلاحی ربیب و ربیبه
ربیبه به معنی مربوبه « تربیت شده» (طبرسی، ۱۳۶۰، ۵/۹۱).
«ربیبه» دختر زوجه را گویند. (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸،ص ۳۲۸).
فصل سوم
بررسی احکام نکاح در تورات
۳-۱- تعریف نکاح در عهد قدیم
دریهود، ازدواج عقدی است میان دو نفر که بر اساس آن برکت خدا را طلب می کنند. این قرار دارد کتبی، که از طرف شوهر به زن داده می شود، «کتوبه» نام دارد. مقصود از ازدواج، تقلید رابطه میان آدم وحوا است، که هریک در جهت ایجاد خانه وکاشانه – وجهانی- هماهنگ از یکدیگر پشتیبانی کردند. تلمود بابل مقرر می دارد که مرد باید “همسرش را چون خود دوست داشته باشد وبیش از خود اورا محترم بدارد”، وبرکت ازدواج در این دعاست که زوج باید یکدیگر را در شادی خود سهیم سازند. (وقار، ۱۳۷۸،ص۲۷۶).
۳-۲- اهمیت نکاح در عهد قدیم
مساله ازدواج امری است که در عهد قدیم به آن توجه زیادی شده است به طوری که می خوانیم:«خداوند فرمود شایسته نیست آدم تنها بماند،باید برای او یار مناسبی به وجود آورم» (پیدایش ۱۸:۲).
و در واقع،این نخستین فرمانی بود که خداوند به آدم ابوالبشر داد (پیدایش ۲۸:۱).
چنان که ازکتب عهد قدیم بر میاید مساله ازدواج،مخصوصا برای زنان اهمیت فراوانی داشت،به طوری که دختران به خاطرازدواج نکردن گریه سر می دادند.« نظیر دختر یِفتَاحِ (یکی ازرهبران اسراییل) که ازپدرش دو ماه مهلت می خواهد که به خاطر ازدواج نکردن گریه کند و دختران اسراییل به یاد او همه ساله این کار را می کنند». (داوران ۱۱:۳۶-۳۸).
یا ازدواج نکردن باعث شرمندگی آنان می شد و از مردان تقاضای ازدواج می کردند. نظیر آنچه در کتاب اشعیا:(۱:۴)آمده است «زنان به مردان می گویند:ما خود خوراک و پوشاک خود را تهیه میکنیم فقط اجازه بده تورا شوهرخود بخوانیم تا نزدمردم شرمگین نشویم». نیزدرکتاب(روت ۹:۳)
در کتاب گنجینه ای از تلمود در این زمینه آمده است:
ازدواج وتشکیل خانواده یک فریضه ی دینی خطیر«در میان یهودیان» به شمار می آید که تلمود به آن اهمیت بسیاری می دهد ودر باری اجرای آن تأکید فراوان می کند: ” هرکس زن ندارد ازشادمانی واز برکت واز نیکی محروم است.” (یواموت، ۶۲ب)، “هرکس زن ندارد یک آدم کامل به تمام معنی نیست چنان که گفته شده است، «خداوند» آنها را نر وماده آفریده وایشان را برکت داد ونامشان را آدم نهاد ” (پیدایش،۵: ۲) (یواموت،۶۳الف).
فریضه ی ازدواج «در تلمود » به قدری اهمیت دارد که گفته اند: ” انسان مجاز است یک سفرتورات را بفروشد وبا پول آن هزینه ی ازدواج خود را فراهم سازد ” «مگیلا، ۲۷الف ». (کهن،۱۳۸۲، ص۱۸۰)
در عهد قدیم نیز برای افرادی که ازدواج می کنند تسهیلاتی در نظر گرفته می شود از جمله: “چون کسی زن تازه بگیرد در لشکر بیرون نرود وهیچ کاری به او تکلیف نشود تا یک سال درخانه ی خود آزاد بماند وزنی را که گرفته است مسرور سازد”.(تثنیه، ۲۴: ۵).
واما اهمیت این مسئله در میان یهودیان، بنا به گفته ی ویل دورانت، بیشتر بدان جهت بود که آنان پیوسته آرزوی ازدیاد وتکثیر نسل خویش را داشتند ودلیل آن نیز خطری بود که از جانب اقوام اطراف خویش احساس می کردند. لذا، ازدواج را از بیست سالگی اجباری کردند وحتی کاهنان را از این قاعده مستثنا نکردند… آنان به مقام مادری احترام می گذاشتند وبه دختران بی شوهری که در سال های ازدواج بودند وهمچنین به زنان نازا به چشم حقارت می نگریستند. (دورانت، ۱۳۷۳،۱/ ۳۸۸).
از همین روست که درعهد قدیم کنیز بخشی به شوهران نزد زنان نازا امری رایج بود نظیر آنچه که در (پیدایش،۳:۳۰-۶)آمده است. درواقع، چنان که گفتیم، هدف آنان از ازدواج، داشتن فرزند وازدیاد نسل بود واین مسئله به قدری اهمیت داشت که اگر مردی بدون داشتن فرزندی می مرد بر برادر اوواجب بود که همسر برادرش را به زنی بگیرد وبرای برادر مردهی خویش فرزندی بیاورد ودر واقع، حق برادر شوهری را ادا کند. (پیدایش،۳۸:۷-۱۲).
اگر برادران با هم ساکن باشند و یکی از آنها بی اولاد بمیرد زن آن متوفی به نکاح بیگانه بیرون نرود بلکه برادر شوهرش به او داخل شده او را بزنی بگیرد و حق برادر شوهری را مرعی دارد. (سفر تثنیه ۲۵: ۵).
و مقرر است اول زاده که میزاید به اسم برادر متوفی قائم گردد تا آنکه اسمش ازبنی اسرائیل محو نشود. (سفر تثنیه ۲۵: ۶).
و اگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود زن برادرش به دروازه پیش مشایخ برود و بگوید که برادرشوهر من به برخیزانیدن اسم برادرخود در اسرائیل انکار می کند و به رعایت حق برادر شوهری با من راضی نیست. (سفر تثنیه ۲۵: ۷).
پس مشایخ شهرش آن مرد را طلب داشته به او مکالمه کنند واگر اقرار نموده بگوید که او را نمی خواهم بگیرم. (سفر تثنیه ۲۵: ۸).
آنگاه زن برادرش در نظر مشایخ پیش او آمده نعلین او را ازپایش بکشد و بر رویش خیو (آب دهان)بیندازد و در جواب بگوید به شخصی که به بنا کردن خانه برادرش راضی نیست چنین کرده شود. (سفر تثنیه ۲۵: ۹)
و در اسرائیل اسم او را خانه کشیده نعلین بگذارند. (سفر تثنیه ۲۵: ۱۰).
۳-۳- اهداف نکاح در عهد قدیم
” وخدا نوح وپسرانش را برکت داده ایشان را گفت که بارور وبسیار شوید وزمین را پر کنید” (پیدایش۹: ۱) ” وشما بارور وبسیار شوید ودرزمین منتشر شده درآن فراوان شوید” (پیدایش ۹: ۷) ” وهم خدا ویرا گفت که من خدای قدیرم باروروبسیار شو وقوم بلکه جماعت قومها از تو صادر می شوند واز صلب تو ملوک بیرون خواهند آمد” (پیدایش ۳۵: ۱۱)
۳-۴- معیار انتخاب همسردر عهد قدیم
یکی از ادیانی که به شدت پیروان خود را از ازدواج با بیگانگان بر حذر داشته، آیین یهود است، و لذا در بخش های مختلفی از کتاب تورات با شدیدترین لحن، یهودیان را از ازدواج با بیگانگان منع کرده و آن را از گناهان کبیره معرفی نموده است.
اولین موردی که در تورات از ازدواج با بیگانه اظهار کراهت شده،(سفر پیدایش) است. در آنجا آمده است. حضرت ابراهیم(ع) هنگامی که تصمیم گرفت برای فرزندش اسحاق زن بگیرد، پیشکارش را قسم داد که از کنعانیان« مردم بومی منطقه» برای اسحاق زن نگیرد، بلکه با همه ی دوری راه، به نزد خویشاوندان ابراهیم و ساره سفر کند و از آنان دختری برای اسحاق بر گزیند و پیشکار ابراهیم نیز چنین کرد و برادر زاده ی ابراهیم را – که (رفقه) نام داشت و دختر بِنوئیل از شهر ناحور در بین النهرین بود- برای اسحاق به زنی برگزید و او را به سر زمین کنعان آورد. (سفرپیدایش فصل ۲۴آیات ۶۷تا ۳۷).
درسفر تثنیه (باب ۷، آیه ی ۵ –۱) چنین آمده: «چون یهود، خدایت، تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا می روی در آورد و امتهای بسیار را که حِتِیان و جِرجاشیان و…، هفت امت بزرگتر و عظیم تر از تو باشد، از پیش تو اخراج نماید… با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما. دختر خود را به پسر ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر! زیرا که اولاد تو را از متابعت من بر خواهند گرداند تا خدایان غیر را عبادت نماید و غضب خداوند بر شما افروخته شده و شما را به زودی هلاک خواهد ساخت ».
همچنین در کتاب اول پادشاهان (باب ۱۱، آیه ی ۳ –۱) آمده است: « و سلیمان… زنان غریب بسیاری را از مو آبِیان و عَمُونِیان و اِدُومِیان و صِیدونِیان و حِتِیان، دوست می داشت، از امت هایی که خداوند درباره ی ایشان، بنی اسرائیل را فرموده است که شما به ایشان در نیایید و ایشان به شما در نیایند، مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند. و سلیمان با اینها به محبت ملصق شد… و زنانش دل او را برگردانید ند ».
و همچنین در سفر تثنیه (باب ۷ آیه ۴و ۳)آمده است:«با آن ها (اقوام دیگر) ازدواج نکنید و بگذارید فرزندانتان با پسران و دختران ایشان ازدواج کنند چون در نتیجه ازدواج با آنها جوانانتان به بت برستی کشیده خواهند شد و همین سبب خواهد شد که خشم خداوند نسبت به شما افروخته شود و شما رابه کلی نابود سازد». در کتب عهد قدیم،همانند کتاب(عزرا ۱۰: ۱۷- ۱)،کسانی که از این قانون سرپیچی و با غیر یهودیان ازدواج کرده اند گناه کار شناخته شده اند و تعهد می کنند که از زنان غیر یهودی خویش جدا میشوند و طبق شریعت عمل می کنند.آنان ظرف سه ماه از همسران غیر یهودی خویش جدا می شوند. (نور حسن فتیده، ۱۳۷۹، ص ۶۷).
نیز در کتاب نحیما (باب ۱۳ آیه ی ۳۰ –۲۳)آمده است:« در آن روزها نیزبعضی یهودیان را دیدم که زنانی از اشدودیان و عمونیان و موآبیان گرفته بودند و نصف کلام پسران ایشان درزبان اشدودیان بود و به زبان یهود نمی توانستند به خوبی تکلم کنند، بلکه به زبان این قوم و آن قوم،بنابراین با ایشان مشاجره نموده ایشان را ملامت کردم و بعضی از ایشان را زدم و موی ایشان را کندم و ایشان را به خدا قسم داده گفتم:دختران خود به پسران آنها مدهید و دختر آنها را به جهت پسران خود و به جهت خویشتن مگیرید».
آیا سلیمان،پادشاه اسرائیل در همین امر گناه نورزید؟! با آن که در امتهای بسیار پادشاهی مثل او نبود واگر چه او محبوب خدای می بود و خدا او را به پادشاهی تمام اسرائیل نصب کرده بود، زنان بیگانه او را نیز مرتکب گناه ساختند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...