ارلی وانگ اولین تئوری هوش فرهنگی را با انتشار کتاب “هوش فرهنگی ومقالات فردی بین فرهنگی “در سال ۲۰۰۳ توسعه دادند. این دو، هوش فرهنگی را این گونه تعریف کردند: توانایی یک فرد در راستای سازگاری موفقیت آمیز با محیط‌های فرهنگی جدید که معمولاً با بافت فرهنگی خود فرد متفاوت است. ارلی و موساکوفسکی دو نوع عمده هوش فرهنگی را ارائه کردند:

      1. هوش فرهنگی سازمانی برای سازمانها.
      2. ( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    1. هوش فرهنگی نژادی و جغرافیایی جهت آگاهی از فرهنگ کشورها.

هوش فرهنگی، توانایی افراد برای رشد شخصی از طریق تداوم یادگیری و شناخت بهتر میراث‌های فرهنگی، آداب و رسوم و ارزشهای گوناگون و رفتار مؤثر با افرادی با پیشینه فرهنگی و ادراک متفاوت است.
ارلی وانگ (۲۰۰۴) هوش فرهنگی را به عنوان قابلیت فرد برای سازگاری مؤثر با قالبهای نوین فرهنگی تعریف می‌کنند. و ساختار هوش فرهنگی را به انواع دیگر هوش از جمله هوش عاطفی و اجتماعی مربوط می‌دانند. آنها معتقدند در مواجهه با موقعیتهای فرهنگی جدید به زحمت می‌توان علائم و نشانه‌های آشنایی یافت که بتوان از آنها در برقراری ارتباط سود جست. در این موارد، فرد باید باتوجه به اطلاعات موجود یک چارچوب شناختی مشترک تدوین کند، حتی اگر این چارچوب درک کافی از رفتارها و هنجارهای محلی نداشته باشد. تدوین چنین چا رچوبهایی تنها از عهده کسانی بر می آید که از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشند.
در تعـریفی دیگر از هوش فرهنگی، یک قابلیت فردی برای درک، تفسیر واقدام اثر بخش در موقعیتهایی دانسته شده است که از تنوع فرهنگی برخوردارند و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش سازگار است. که هوش را بیشتر یک توانایی شناختی می‌دانند.‌ (پیترسون ، ۲۰۰۴).
مطابق با این تعریف، در واقع هوش فرهنگی با تمرکز بر قابلیت‌های خاصی که برای روابط شخصی با کیفیت و اثر بخشی در شرایط فرهنگی مختلف لازم است بر جنبه‌ای دیگر از هوش شناختی تمرکز دارد.
هـوش فـرهنگی همچنین بینش‌های فردی را در بر می‌گیرد که برای انطباق با موقعیت‌ها و تعاملات میان فرهنگی و حضور موفق در گروه های کاری چند فرهنگی مفید است.
در تعریفی دیگر از هوش فرهنگی، قابلیت فرد برای درک، تفسیر و اقدام اثربخش در موقعیت‌های متنوع فرهنگی می‌باشد و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش فرهنگی می‌باشد و با آن دسته از مفاهیم مرتبط با هوش سازگار است که هوش را بیشتر یک توانایی شناختی می‌دانند (پیترسون ۲۰۰۴).
هوش فرهنگی درک ظاهر و باطن افراد از نظر فکری و عملی است. همچنین چهار چوب و زبانی را در اختیار ما قرار می‌دهد که تفاوتها را درک کرده و روی آنها سرمایه گذاری کنیم نه اینکه آنها را تحمل کرده یا نادیده بگیریم(plumetal2007)[47].
فردی که دارای هوش فرهنگی بالاست توانایی یادگیری در محیط فرهنگی جدید را دارد و از رویارویی با فرهنگهای جدید لذت می‌برد.
هوش فرهنگی یکی از کاراتـرین ابـزارها بـرای انجـام اثـربخش وظایـف در محیطهای دارای تنوع و نا همگون نیروی کار می‌باشد. این نوع از هوش توانایی و مهارت ویژه‌ای است که به فرد این امکان را می‌دهد تا در موقعیت‌های چند فرهنگی بتواند به طور اثر بخش به انجام وظیفه بپردازد.
بسیاری از محققان هوش فرهنگی را توانایی فرد برای انجام وظیفه به طور اثر بخش در موقعیتهای متفاوت فرهنگی معرفی می‌کنند (انگ و دیگران،۲۰۰۵ ، ارلی و انگ،۲۰۰۳، ارلی و موساکوفسکی،۲۰۰۵، مک نب، ۲۰۰۸ ).
عده‌ای این نوع از هوش را یک نوع شایستگی چند وجهی می‌دانند که شامل دانش فرهنگی، عمل به صورت متفکرانه و فهرستی از مهارتهای رفتاری می‌باشد (توماس و اینکسون ، ۲۰۰۴).
(توماس و ارلون، ۲۰۰۸)هوش فرهنگی را به عنوان یک سیستم از توانائیهای تعاملی تعریف کردند.
هوش فرهنگی ظرفیتی است که به فرد اجازه می‌دهد تا در برابر طیف گسترده فرهنگ‌ها درک و فهم درستی داشته باشند و بطور مناسب عمل کنند (توماس ،۲۰۰۶).
افرادی که از هوش فرهنگی بالاتری برخوردارند در ابراز عواطف و حالات فیریکی تسلط بیشتری دارند‌ (ارلی و دیگران، ۲۰۰۶).
در واقع توانایی درک و تفسیر و انطباق رفتاری با زمینه‌های فرهنگی یکی از مهارتهایی است که اساساً برای افراد شاغل در شرکت‌های بین المللی مهم می‌باشد‌ (هافستد ،۲۰۰۳).
هوش فرهنگی نوع بدیعی از هوش است که ارتباط زیادی با محیط‌های کاری متنوع فرهنگی دارد. هـوش فـرهنگی را استعـداد بـه کارگیری مهـارت‌ها و توانایی‌ها در محیط‌های مختلف تعریـف می‌کنند.
در فرهنگ‌های مختلف و حتی در خرده فرهنگ‌ها در درون یک فرهنگ ملی طیف وسیعی از احساسات و عواطف وجود دارد. به نحوی که تفاوت در زبان، قومیت، سیاست‌ها و بسیاری خصوصیات دیگر می‌تواند به عنوان منابع تعارض بالقوه ظهور کند و در صورت نبودن درک صحیح، توسعه روابط کاری مناسب را با مشکل مواجه سازد. (ترایندس،۲۰۰۶) بنابراین اثرات تفاوت‌های فرهنگی و مدیریت این گونه تنوعات از مقوله‌های بسیار پیچیده می‌باشد (هریس و مورن،۲۰۰۴ ).
۲-۱۰ اجزای هوش فرهنگی
براساس تقسیم بندی مرکز مطالعات هوش فرهنگی، هوش فرهنگی به سه بخش انگیزه، دانش و رفتار فرهنگی تقسیم می‌شود.
توماس (۲۰۰۵) هوش فرهنگی را در قالب سه متغییر دانش فرهنگی [۴۸]، مهارتهای فرهنگی و مراقبتهای فرهنگی[۴۹] مورد بررسی قرار می‌دهد.
شکل ۲-۲
۲-۱۰-۱ دانش فرهنگی
در برگیرنده مجموعه‌ای از دانستنیها در مورد این است که: فرهنگ چیست ؟ چگونه فرهنگها متفاوت می‌شوند ؟ فرهنگ چگونه رفتار را تحت تأثیر قرار می‌دهد ؟
دو نوع دانش فرهنگی وجود دارد: دانش واقعی و دانش مجازی یا تفسیری. دانش واقعی روش مشخصی دارد، قابل آموزش است. در حالی که دانش تفسیری به توانایی درک رفتار و الگوهای موجود در فرهنگ اطلاق می‌شود. در این حوزه دانش با احساس آمیخته می‌باشد. این احساس بستگی به تجارب گذشته دارد.
تأثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم‌های شناخت و انگیزش صورت می‌گیرد. مکانیسم‌های شناخت به چگونگی دریافت تعبیر پیامهای فرهنگی مربوط می‌شود. ادراک انتخابی و انتظارات افراد، نگرش‌های متفاوت و نمایش‌های رفتاری از نمودهای تأثیر فرهنگ بر رفتار از طریق مکانیسم شناخت می‌باشد.
مکانیسم انگیزش با در نظر گرفتن تفاوتهای موجود در ادراک از خود، ترجیحات و انتخاب در رابطه با نیاز ها… در واقع این مکانیسم مشخص می‌کند چه چیزی در فرهنگ مطلوب است.
۲-۱۰-۲ مراقبتهای فرهنگی
مراقبتهای فرهنگی (توجهات فرهنگی) پل رابط دانش فرهنگی و مهارت‌های فرهنگی است. آگاهی داشتن از ایده‌ها و احساسات ونگرش‌ها و عوامل مؤثر در ادراک خود فرد و دیگران با توجه به زمینه‌های فرهنگی متفاوت افراد در این گروه قرار می‌گیرد. علاوه بر موارد مذکور توجه به این نکته که آن چیزی را که در رفتار افراد مشاهده می‌کنیم، فرضیات افراد در گفتگوهای خود بکار می‌گیرند همگی تحت تأثیر فرهنگ آنها می‌باشد نیز تحت عنوان کلی مراقبت‌های فرهنگی می‌گنجد.
۲-۱۰-۳ مهارت‌های فرهنگی
این دسته از مهارتها به مهارت‌های ادراکی، ارتباطی و تطبیقی تقسیم بندی می‌شود.

    1. مهارت‌های ادراکی: به درجه استقبال افراد از تجربه‌های جدید بستگی دارد، همچنین بالا بودن تحمل افراد در مقابل عدم اطمینان در این حوزه قرار می‌گیرد
    1. مهارت‌های ارتباطی: شامل انعطاف پذیری، همدلی و روابط اجتماعی قوی می‌باشد.
    1. مهارت تطبیقی: رفتارهای انطباقی در موقعیت‌های بین فرهنگی با در نظر گرفتن انعطاف پذیری رفتاری…

۲-۱۱ توسعه هوش فرهنگی
مدل توسعه هوش فرهنگی بر اساس تقسیم بندی توماس (۲۰۰۵) در شکل ۲ آمده است. مراحل توسعه هوش فرهنگی عبارت است از:

    1. واکنش نشان دادن در برابر محرک‌های بیرونی.

۲٫تشخیص هنجار‌های فرهنگی در محیط‌های جدید و داشتن انگیزه در جهت یادگیری بیشتر در مورد آن.
۳٫رفتار انطباقی با سایر فرهنگ‌ها.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...