مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | قسمت 10 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
همچنین فناوری اطلاعات می توان سرعت یکپارچگی و کاربرد دانش را از طریق رمز گذاری و خودکارسازی رویه های سازمانی افزایش دهد. سیستم های خودکارسازی مثالهایی از کاربردهای فناوری اطلاعات است که نیاز به ارتباطات و هماهنگی را کاهش میدهد و استفاده کاراتر از رویه های سازمانی را از طریق ثبت به موقع و خودکار مستندات کاری، اطلاعات، مقررات و فعالیت ها ممکن میسازد.
۲-۲-۷)مدلهای مدیریت دانش
بنتیس (۱۹۹۹) بیان میکند که در اقتصاد دانش محور، محصولات و سازمانها بر اساس دانش زندگی میکنند و می میرند، و موفق ترین سازمانها آنهایی هستند که در مقایسه با رقبای خود از این سرمایه ناملموس به نحو بهتر و سریع تری استفاده میکنند.
مهمترین مدلهای مدیریت دانش را ویگ (۱۹۹۳)، وان گروگ و روس (۱۹۹۵) ، نوناکا و تاکچی (۱۹۹۵)، بویسوت (۱۹۹۸) و چوو (۱۹۹۸) ارائه کردهاند. همه این مدلها دیدگاه های مختلفی را درباره عناصر مفهومی کلیدی مدیریت دانش – که زیر ساختار آن را تشکیل میدهند – بیان میکنند. ما در اینجا به توصیف دو مدل ویگ و نوناکا و تاکچی می پردازیم.
۲-۲-۷-۱)مدل ایجاد و کاربرد دانش ویگ
ویگ (۱۹۹۳) مدل مدیریت دانش خود را به اصل زیر نزدیک کرد: دانش زمانی مفید و ارزشمند خواهد شد که سازماندهی شود. این سازماندهی باید با توجه به نوع به کارگیری آن متفاوت بوده، با بهره گرفتن از مسیر های چندگانه ورودی، قابل دسترس و بازیابی باشد. ابعاد قابل بررسی در مدل مدیریت دانش ویگ عبارت انداز:
۱) کامل بودن[۸۰]، ۲) پیوند داشتن[۸۱]، ۳) تناسب[۸۲]، ۴) چشم انداز[۸۳] و هدف[۸۴].
کامل بودن به این سوال پاسخ میدهد که دانش مرتبط چقدر از یک منبع قابل دسترس است. منابع میتواند شامل اذهان انسانها یا پایگاه های دانش (دانش پنهان یا آشکار) باشد. ابتدا باید مطلع شویم که آیا دانش مورد نیاز بیرون از این منابع است یا خیر. تمام دانش مورد نیاز ممکن است در این منابع موجود باشد، اما اگرکسی در مورد موجودیت یا قابلیت دسترسی به آن چیزی نداند نمی تواند از آن استفاده کند.
پیوند داشتن، به روابط قابل درک و مشخص بین موضوعات دانشی مختلف اشاره دارد. موضوعات دانشی بسیار کمی وجود دارد که کاملاً از سایر موضوعات جدا باشند. هر قدر این پیوند در یک پایگاه دانش بیشتر می شود، انسجام و ارزش محتوا بیشتر میگردد.
چشم انداز و هدف به پدیده ای اشاره دارد که از طریق آن اغلب از یک نقطه نظر یا برای یک هدف خاص، درباره چیزی اطلاعات کسب میکنیم، ما بیشتر دانش خود را با بهره گرفتن از ابعاد چشم انداز و هدف سازماندهی میکنیم (ویگ، ۱۹۹۳).
مدل مدیریت دانش ویگ، سطوح درونی کردن دانش را تعریف میکند. رویکرد ویگ بعد چهارم مدل نوناکا و تاکچی را که درونی کردن دانش است توسعه میدهد. جدول(۲-۲) به طور مختصر هر یک از این سطوح را تعریف میکند.
جدول ۲-۲) مدل مدیریت دانش ویگ- سطوح درونی سازی
سطح
نوع
تعریف
۱
مبتدی
از دانش و روش استفاده از آن آگاهی بسیار کمی دارد یا اصلاً آگاهی ندارد.
۲
شروع کننده
میداند دانش وجود دارد و در کجا می توان آن را به دست آورد اما نمی تواند با آن استدلال کند.
۳
شایسته
درباره دانش اطلاع دارد و میتواند از دانش موجود در پایگاه های دانش مثل مستندات و افراد مشاور استفاده و همچنین استدلال کند.
۴
کارشناس
از دانش اطلاع دارد، در حافظه دانش دارد، میداند در کجا کاربرد دارد و بدون هر گونه کمک بیرونی استدلال میکند.
۵
کارشناس ارشد
بر دانش به طور کامل مسلط است، و درکی عمیق از ارزشها، قضاوتها و پیامدهای استفاده از دانش دارد.
منبع: (ویگ، ۱۹۹۳)
به طور کلی پیوستار درونی شدن دانش از پایین ترین سطح یعنی مبتدی – کسی که نمی داند، کسی که حتی درباره وجود دانش آگاهی ندارد – شروع می شود و تا سطح کارشناسی ارشد که فرد درک عمیقی نه فقط درباره دانش فنی و تحلیلی بلکه همچنین درباره ارزشها، قضاوتها و انگیزه های استفاده از دانش دارد، ادامه مییابد. ویگ (۱۹۹۳) همچنین سه شکل دانش را دانش عمومی[۸۵]، دانش مشترک[۸۶] و دانش شخصی[۸۷]ذکر میکند. دانش عمومی، دانش آشکار، ملموس و تسهیم شده است که عموماً برای تمامی افراد قابل دسترس است. برای مثال، یک کتاب یا اطلاعات منتشر شده در یک وب سایت عمومی نمونه ای از دانش عمومی است.
دانش تخصصی مشترک، دانشی است که منحصراًً نزد دانشگران یک حوزه بوده، در کارشان تسهیم شده یا در درون فناوری جای دارد و معمولاً از طریق زبانها و کدهای تخصصی تبادل می شود. این شکل از دانش در گروههای تسهیم تجربه و در میان شبکه های غیر رسمی همفکر که معمولاً با یکدیگر تعامل دارند و دانش را به منظور بهبود حرفه شان تسهیم میکند رایج است. سرانجام، دانش شخصی، کاملترین شکل دانش است که قابلیت دسترسی آن بسیار کم میباشد. این شکل دانش بیشتر ماهیت پنهان دارد تا آشکار و به طور ناخودآگاه در کار و زندگی روزانه مورد استفاده واقع می شود.
ویگ (۱۹۹۳) علاوه بر تعریف این سه شکل دانش، چهار نوع دانش را مشخص میکند: واقعی، مفهومی، انتظاری و روش شناختی. دانش واقعی به داده ها و زنجیره های علی، اندازه گیریها و متون مربوط می شود که معمولاً محتوای آن قابل مشاهده و تأیید است. دانش مفهومی شامل سیستمها، مفاهیم و دیدگاه ها (مثل مفهوم سابقه کار و بازار سهام داغ) می شود. دانش انتظاری به قضاوتها، فرضیات و انتظارات دانشگران مربوط می شود مثل شهود، الهام، اولویتها و اکتشافهایی که ما در تصمیم گیری خود استفاده میکنیم. سرانجام، دانش روش شناختی به استدلال، استراتژیها، روش های تصمیم گیری و فنون دیگر مربوط می شود. مثل یادگیری از اشتباههای گذشته یا برآورد مبتنی بر تحلیلهای روند. روی هم رفته، سه شکل دانش با ترکیب چهار نوع دانش، ماتریسی را ایجاد میکنند که مبنای مدل مدیریت دانش ویگ را شکل میدهند (جدول ۲-۳)
جدول۲-۳) ماتریس مدیریت دانش
شکل دانش
نوع دانش
واقعی مفهومی انتظاری روش شناختی
عمومی
اندازه گیری، متون
ثبات، توازن
وقتی عرضه فراتر از تقاضا باشد، قیمت کاهش مییابد.
در جستجوی درجات حرارت بیش از ضابطه
مشترک
تحلیل پیشبینی
«بازار داغ است»
مقدار کمی آب در معجون کافی است.
بررسی ناکامیهای گذشته
شخصی
رنگ«مناسب»، ترکیب
شرکت عملکرد خوبی دارد
حدس و گمانی که تحلیل گر دارد اشتباه است
روند اخیر چیست؟
منبع: (ویگ، ۱۹۹۳)
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-26] [ 10:59:00 ق.ظ ]
|