۱-دل خواه – دل آن را می خواهد(نهادی)
۲-گل فروش- آن که گل می فروشد(مفعولی)
در مثال (۵) اگر چه سیاهی با تخته سیاه بی ارتباط نیست. اما سازه ی معنایی به شمار نمی آید چرا که هر تخته سیاهی لزوما سیاه نیست. دراین جمله معنای سیاه و تخته با هم جمع شده اند تا معنی تخته سیاه را بسازند. به عبارتی در این جمله تخته سیاه کوچکترین سازه ی معنایی تلقی میشود. از سوی دیگر درجمله ی (۶) سیاه یک سازه ی معنایی به شمار می آید(همان: ۲۶)
بر چسب معنایی (semantic tallies) در واژه های raspberry , gooseberry , bilberry , cranberry هیچ کدام از دو جز ترکیب سازه ی معنایی نیست .دراین کلمات rasp- goose-bill-cran هیچ نوع معنایی ندارد و صرفا نقش تمایز دهنده دارند و برابر است با برچسبهای شماره ای یا عددی. برای مثال (نوع C/ نوعB/ نوع A )berry به عبارت دیگر این کلمات نوع یک مقوله را نشان میدهند که به آنها برچسب های معنایی گفته می شود جز دوم berry که مقوله را نشان میدهد مقوله نمای معنایی(semantic categorizers) گفته می شود این دو با هم کوچک ترین سازه ی معنایی را می سازند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برچسب خالص (pure tallies): برچسب های معنایی که ارتباط معنایی قابل ملاحظه ای با عناصر دیگر زبان را ندارند گفته می شود مثل bill –cran در cranberry و bilberry
برچسب ناخالص (impure tallies): به برچسب های معنایی که ارتباط معنایی قابل ملاحظه ای را با عناصر معنی دار عادی زبان دارند بدون اینکه خودشان سازه ی معنایی باشند گفته می شود برای مثال سیاه در تخته سیاه و red در red wine
شاخص معنایی (semantic indicators): برچسب های ناخالص را که به همین صورت در بافت های دیگر میتوانند به عنوان سازه ی معنایی عمل کنند اما در این جا سازه ی معنایی نیستند تحت عنوان کلی شاخص معنایی قرار می گیرند. برای مثال red wine نوعی شراب است اما red dress نوعی لباس نیست.
شاخص کامل (full indicators) :به عناصری که مثل black در blackbird تمام معنای سازه ای عادی خود را دارند شاخص کامل و به آنهایی که تمام معنای سازه ای عادی خود راندارند مثل house در greenhouse که دیگر خانه نیست بلکه مانند خانه، یک ساختمان است و سیاه در تخته سیاه که دیگر سیاه نیست بلکه مانند رنگ سیاه تیره است شاخص جزییpartial indicators اطلاق میشود( همان: ۳۴)
بودن یا نبودن هسته تاثیری در شفافیت معنایی ترکیب ندارد.
۴-۱-۱۱- ارتباط معنایی بین اجزای واژه مرکب
واژه ی مرکب و چگونگی ارتباط معنایی بین اجزای آن یکی ازعمده ترین مباحثی است که در ترکیب مطرح می شود. بخشی از معنی ترکیبات مربوط به ساختار نحوی است که با ارائه جملات زیر ساختی برای آنها معنی ترکیب تا حدی روشن می شود البته باید در نظر داشت که معنی واژه ی مرکب، تنها با روشن شدن ارتباط نحوی بین اجزا مشخص نمیشود و وجود عناصر معنی دار تشکیل دهنده ی ترکیب نیز معنی روشنی به آن نمی بخشند. آن چه که نگارندگان دراین پژوهش در پی آن هستند دست یابی به معیارهایی است که با به کارگیری آن بتوان معنی ترکیب را پیش بینی کرد همچنین قصد بر این است که روابط پنهانی اجزا تشکیل دهنده ترکیب را نیز که درجایی باعث شفافیت ودرجایی دیگر سبب تیرگی معنای آن
می گردند مورد بررسی قرار گیرد. درارزیابی این مبحث از عواملی چون رابطه نحوی بین دو جز ترکیب مستقل یا عدم مستقل بودن هسته ی ترکیب، بسامد هسته و وابسته، ارجاعی بودن یا ارجاعی نبودن، معیار شاخص و معنای کلی ترکیب (معنای مجازی یا حقیقی) بهره گرفته شده است.
در بحث تجزیه و تحلیل، کلمه های مرکب حاصل از عنصر غیر فعلی+ ستاک حال را مورد بررسی قرار داده ایم این دسته از واژه ها در سه گروه قید + بن فعل، صفت+ بن فعل و اسم+بن فعل جای می گیرند.در فارسی تمام ترکیبات فعل برون مرکز محسوب می شوند وهسته ی آنها در بیرون از ترکیب یعنی در جمله ی زیر ساخت شان دیده می شود مثلا هسته ی ترکیب بادنما را باید در جمله ی معادل نحوی اش (وسیله ای که جهت باد را نشان میدهد) جست جو کرد . نخست به مقوله ی قید + بن فعل پرداخته می شود به منظور بررسی این مقولات از لحاظ شفافیت وتیرگی معنایی واژه های مرکب «تندرو» «آرام پز» «روکش» «درون گرا» «کم فروش» «زود رنج» «شب تاب» «دوربین» «روزآمد» «پیش خرید» را به عنوان مثال مورد بررسی قرار گرفت.
دراین ترکیبات هر دو جز ترکیب درمفهوم اولیه ی خود یعنی شاخص کامل به کار رفته است و از لحاظ رابطه ای نحوی جز x دراین ترکیب ها در جمله ی زیر ساختی جایگاه های گوناگونی را اشغال می کند.
در ترکیبات حاصل از قید+ بن فعل به طور کلی جز y,x در این ترکیبات در معنی اصلی اش به کار رفته هر چند که نقش نحوی متفاوتی دارد و همین باعث شفافیت معنایی ترکیب می شود. اما در درجه بندی این ترکیبات از لحاظ شفافیت و تیرگی معنایی با توجه به معیارهای ذکر شده درجاتی وجوددارد و میتوان پیوستار زیر را برای آنها رسم کرد.

۴

۳

۲

۱

۰

تندرو

آرام پز روکش درون گرا

کم فروش زودرنج
پیش خرید

شب تاب روز آمد

دوربین

در جایگاه صفر واژه ی دوربین قرار دارد ( آنچه که دور را می بیند) هسته و وابسته شاخص کامل یعنی در معنی اصلی یا مفهوم اولیه خود به کار رفته اند. از لحاظ رابطه نحوی جز غیر فعلی یعنی وابسته، مفعول جز فعلی است بنابراین نمونه ی اعلا است (مفعول مستقیم) فاعل مفعول غیر مستقیم) از لحاظ ارجاعی بودن هر دو جز ترکیب (ارجاعی) است از لحاظ بسامد هسته و وابسته بسامد بالایی دارند واز لحاظ معنا معنای حقیقی ترکیب مد نظر است. دراین ترکیب هسته به صورت مستقل کاربرد ندارد و از این رو نسبت به دیگر ترکیبات برای مثال پارچه فروش که فروش به صورت مستقل کاربرد دارد شفافیت کمتری دارد با این حال در میان این ترکیبات درنهایت شفافیت قرار میگیرد.
در جایگاه یک واژه های شب تاب و روز آمد قرار دارند در شب تاب ( چیزی که در شب
می تابد) عنصر غیر فعلی متمم دری عنصر فعلی است بنابراین از نمونه ی اعلا فاصله گرفته لذا بعد از دوربین آمده است. هسته و وابسته شاخص کامل یعنی در مفهوم اولیه آمده است. هر دو جز ترکیب (ارجاعی) است بسامد هسته و وابسته بالا است. و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است.
در جایگاه دوم «کم فروش» «زود رنج» «پیش خرید» قرار دارد. در این ترکیبات از لحاظ رابطه نحوی عنصر غیر فعلی در جایگاه قید یا افزوده قرار دارد لذا از نمونه ی اعلا فاصله گرفته است هسته و وابسته شاخص کامل یعنی در مفهوم اولیه ی خود به کار رفته اند از لحاظ ارجاعی بودن هردو جز ترکیب (+ ارجاعی) است و معنای حقیقی ترکیب مد نظر است دراین جا هسته به صورت مستقل کاربرد دارد لذا در درجه ی قبل از آرام پز و روکش و درون گرا قرار می گیرند.
در جایگاه سوم «آرام پز» «روکش» و «درون گرا» قرار دارد. از لحاظ رابطه نحوی «آرام» ، «رو» و «درون» قید یا افزوده هستند هسته به صورت مستقل کاربرد ندارد هر دو جز ترکیب (+ ارجاعی ) اند و بسامد هسته و وابسته بالا است.در جایگاه چهارم واژه ی «تندرو» قرار دارد. اگر آن را به معنای کسی بگیریم که تند می دود شفاف است و وابسته قید است و درجایگاه چهارم شفافیت معنایی قرار می گیرد اما اگر آن را در معنای مجازی اش (افراطی بودن )بگیریم درنهایت تیرگی قرار می گیرد که دراین صورت رابطه نحوی برقرار نیست. هسته و وابسته شاخص نیستند و هر دو جز (-ارجاعی) هستند قیدهای این ترکیبات در تقابل مدرج با جفت خود هستند مثلا «تند» در مقابل با «کند» «دور» در تقابل با «نزدیک » و «دیر» با «زود» و همچنین در «روکش» درتقابل مکمل با «زیر» قرار دارد و عامل تقابل نیز به شفافیت واژه ها کمک میکند.
جهت بررسی مقوله ی اسم +بن فعل از لحاظ شفافیت و تیرگی معنایی واژه های مرکب «قلمرو» «گردن کش» «وطن فروش» «سرشناس» «دل آور» « دست برد» «زبان شناس» «دست باف» «بهادار» «آب پاش» «چشم بند» «راه ساز» «چشم انداز» «بادنما» «پارچه فروش» «قلم تراش» «بارکش» را به عنوان مثال مورد بررسی قرار گرفت.
برای ترکیبات حاصل از اسم+ بن فعل نیز میتوان پیوستار زیر را رسم کرد که از ۰ تا ۵ درجه بندی شده است.

۵

۴

۳

۲

۱

۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...