« ۱ _ ایهام و دو بعدی بودن: دارا بودن معانی نزدیک و دور از ذهن که از برجسته ترین شگردهای زیبا آفرینی است و موجب تلاش و تکاپوی ذهنی می شود.
۲-ایجاز: در کنایه به دلیل دو بعدی بودن، لفظ بار معنایی دوگانه دارد و نقش دو لفظ را ایفا می کند.
۳-آشنایی زدایی: صور خیال ابزار ایجاد غرابت و آشنایی زدایی در زبان هستند و کنایه نیز یکی از ابزار غرابت به شمار می رود.
۴-استدلال: صور خیال مانند تشبیه، استعاره و مجاز فقط در عواطف تأثیر دارند ولی کنایه به دلیل استدلالی بودنش هم در عواطف تأثیر دارد و هم در عقل. به این طریق که در کنایه ذهن از طریق استدلال از مکنی به یا لازم به معنای ثانوی که مکنی عنه یا ملزوم است، هدایت می شود. »(ده مرده و دیگران، ۱۳۸۶: ۱۲۵- ۱۲۳)
انواع کنایه
کنایه را از لحاظ مکنی به به سه قسمت، تقسیم کرده اند:
۱-کنایه از موصوف (اسم) مکنی به صفت یا مجموعه ای از صفات است.
ای اسیر آب و گل نقشی بر آر پیش از آن کز خشت ما ایوان کنند
(شهریار: ۱۳۸۶: ۲۲۳)
اسیر آب و گل کنایه از انسان است.
۲-کنایه از صفت (مکنی به صفت و مکنی عنه صفت):
با شهریار بی دل ساقی به سرگرانی است چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد
(همان: ۱۵۹)
سرگرانی: سرسنگین، کم اعتنا.
ای کافر روسپید برآیی از امتحان تا رو سیه به عرصه محشر نبینمت
(همان: ۱۴۹)
روسیه کنایه از عاصی، بدبخت
نشوی غره به مهمانی دنیای دنی کاین سیه سفره گلوگیر کند مهمان را
سیه سفره کنایه ازدنیا
(همان: ۸۶)
یکی از صور خیالی که در شعر شاعر بسامد بالایی دارد و در نگاه اول به شعر بیش از هر چیزی نظر خواننده را به خود جلب می کند کاربرد فراوان کنایه در شعر است. اگر چه ممکن است که شاعر در به کار بردن اینگونه عبارات افراط کرده باشد ولی در اغلب موارد کاربرد تعبیرات کنایی عامل زیبایی و برجستگی سخن او به شمار می رود.
صیحه اش ناگه به گوش آمد که دکّان تخته کن ور بساطی چیده بود از هول جان برچید و رفت
(شهریار، ۱۳۸۶: ۱۴۳)
دکّان تخته کردن کنایه از کسب و کار کسی را از رونق انداختن- بساط چیدن: مالی اندک را روی زمین ریختن به قصد فروش
سرو بلند من که به دادم نمی رسی دستم اگر رسد به خدا می رسانمت
(همان: ۱۴۷)
دست رسیدن بر چیزی کنایه از غالب و توانا بودن
اینقدر پا به پا مکن از دست می روم ترسم که چشم بندم و دیگر نبینمت
(همان: ۱۴۹)
پا به پا کردن: مردد بودن، از دست رفتن: ناتوان شدن
بدان لب مرده دانی زنده کردن ناسپاسی بین که زلفت پشت گوش اندازد آیین مسیحا را
(همان: ۷۵)
پشت گوش انداختن: فراموش کردن و بی اعتنا بودن
ماست ها در کیسه کردن اینهمه بیخود نبود می کشد خشم خدا این تسمه ها از گُرده ها
(همان: ۹۳)
ماست ها را کیسه کردن: از ترس به جای خود نشستن و از تهدید کسی ترسیدن
دزد بازار نخواهد مگر آشفته و رند آب را کرده گل آلود که ماهی گیرد
(همان: ۱۷۷)
آب را گل آلود کردن: برای سود خویش کارها را به هم زدن و آشفتن.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

روح لیلی به خدا جز به سوی مجنون نیست جرس قافله کشکی به عبث می ساید
(همان: ۱۵۲)
کشک ساییدن: انجام دادن کار بی اهمیت یا بی نتیجه
با رنگ و بویت ای گل، گل رنگ و بو ندارد با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد
(همان: ۱۵۹)
رنگ و بو داشتن: رونق و صفا
آب در جو: عزت و اعتبار، کامیابی
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد
(همان: ۱۵۴)
از پا افتادن: ضعیف و ناتوان گشتن
مهر تو را مشتری شوند به آهی آه که دل در بساط آه ندارد
(همان: ۱۶۰)
آه در بساط نداشتن: سخت بی چیز و تهیدست بودن
شهریارا دگر از بخت چه خواهی که برند خوبرویان غزل نغز تو را دست به دست
(همان: ۱۱۷)
دست به دست بردن: به اعزاز و اکرام بردن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...