" پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – قسمت 15 – 7 " |
“
زیمرمن، جاکوبسون و واتسون[۷۵](۱۹۹۶؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵) یک گروه از پدران و مادرانی را که با روش راه حل محورتحت درمان قرار گرفته بودند، با گروه کنترل مقایسه کردند و تفاوت های معنی داری را بین دو گروه به دست آوردند. مرکز خانواده میلواکی دی شازر (۱۹۹۱) ۷۲% تا ۸۲% موفقیت را در طول ۴/۵ جلسه گزارش کرد.
سانتریز[۷۶](۱۹۹۸؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵) در یک مطالعه کارایی رویکرد راه حل محوررا در درمان افسردگی دانشجویان مورد بررسی قرار داد. وی یک نمونه ۴۰ نفری از دانشجویان دانشگاه را که در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفته بودند مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که درمان راه حل محوربه اندازه روان درمانی بین فردی مؤثر بوده است.
درمان راه حل محورتقریباً در مورد همه ی اختلالات رفتاری و در تمام الگوهای درمان به کار رفته است. به ویژه برای درمان اختلال های خفیف و اختلال های سازگاری، مفید واقع می شود (راوز و کارمن، ۱۹۹۶). اما برای «بیماران روانی مزمن» هم توصیه شده است (بوکر و بلیمتر، ۱۹۹۶؛ وبستر واگن و مارکینز، ۱۹۹۶؛ به نقل از بانینگ، ۲۰۰۷).
ایکز[۷۷]و همکاران (۱۹۹۷؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵) اثر SFT را بر خانواده های اسکیزوفرن بررسی کردند. نمونه شامل ۱۰ بیمار و خانواده های شان بود که ۵ خانواده را در گروه کنترل و ۵ خانواده دیگر را در گروه آزمایش تحت درمان قرار داد. در گروه آزمایش هفته ای ۲۰ دقیقه با آن ها درمان SFT انجام می شد. نتایج به دست آمده نیز تاییدی بر اثر بخشی درمان SFT بود.
در مطالعه دیگری لامبرت[۷۸] و همکاران (۲۰۰۰؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵) کارایی SFT را برای درمان مشکلات بیماران تحت درمان بهداشت روانی از قبیل اختلالات خلقی، اضطراب، اختلالات سازاگری ، وسواس و سوء مصرف مواد را در بزرگسالان بررسی کردند که گروه آزمایشی شامل ۲۷ بیمار بود که تحت درمان راه حل محورقرار گرفتند و گروه دوم شامل ۴۵ بیمار که به وسیله روان درمانی یکپارچه نگر درمان شدند نتایج نشان داد که درمان راه حل محوردر جلسات کمی نسبت به روان درمانی یکپارچه نگر موثرتر واقع شده است.
موولی[۷۹](۱۹۹۸ ؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳) در مطالعه ای که به منظور بررسی کارایی درمان راه حل محور انجام داده بودند، از ۵۶ خانواده گروه نمونه، ۴۴% بهبودی روابط خانوادگی را گزارش نمودند.
در مطالعه دیگری که مو ولی (۱۹۹۷) به منظور بررسی کارایی خانواده درمانی راه حل محوردر رسیدن به اهداف و ایجاد تغییرات مثبت در بهداشت روانی کودکان انجام داده بودند. نتایج حاکی از موفقیت ۷۲% تا ۸۰% این رویکرد بوده است (نظری، ۱۳۸۳).
ماد[۸۰](۲۰۰۰)، در پژوهشی اثر ترکیب دو روش درمانی راه حل محور و آموزش مهارت های ارتباطی را با دو گروه آزمایشی و کنترل مورد آزمون قرار داد. و هیچ تفاوت معناداری را در افزایش رضایت در مؤلفه ارتباط میان آزمودنی ها نیافت. نلسون[۸۱](۲۰۰۱)، نیز اثربخشی درمان گروهی راه حل محوررا در کاهش تعارضات زناشویی مورد بررسی قرار داد و افزایش معنی داری را در رضایت زناشویی گزارش کردهاست.
در مطالعه کنترل شده ای، کونولی[۸۲] و همکاران (۲۰۰۳؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵)، اثر خانواده درمانی راه حل محوررا بر مشکلات رفتاری کودکان بررسی کردند. در این تحقیق ۴ کودک حضور داشت و ۳ نفر تحت درمان راه حل محورو دیگری به عنوان کنترل قرار گرفت. این کودکان دارای رفتارهای پرخاشگرانه بودند و هیچ سوء استفاده ای از جانب خانواده هایشان نداشته اند.
نتایج نشان داد که این رویکرد سود برده اند. کونولی و همکاران (۲۰۰۳؛ به نقل از سودانی، ۱۳۸۵) در تحقیقی دیگر، تأثیر درمان راه حل محوررا بر روی کودکان ۸-۹ ساله پرخاشگر مورد بررسی قرار دادند. مداخلات درمانی از ۴ تا ۵ جلسه و با پیگیری سه ماهه انجام گردید. نتایج تحقیقات نشان دهنده کاهش معناداری در رفتار پرخاشگرانه کودکان بود.
لافونتین و گاردنر[۸۳](۱۹۹۶) تاثیر گروههای راه حل محوررا بر کودکان مدرسه ای (۳۱۱-N) را مورد بررسی قرار دادند. آن ها بر مبنای سه زیر مقیاس شاخص ویژگی های شخصیتی به تفاوت های بین گروهی معناداری دست یافتند که حاکی از عزت نفس بیشتر، نگرش های مثبت تر و احساسات مثبت تر درباره ی خود و راه های مناسب تر برای مقابله با هیجانات در گروه آزمایش است.
لینچ و روبین [۸۴] (۲۰۰۰) شناسایی کرد که کودکان دریافت کننده ی درمان کوتاه مدت راه حل محوربهبود معنا داری در مقیاس داشتند در صورتی که نمرات افراد بدون درمان تغییر نکرد، مقدار اثر گذاری متوسط بود.
فرانکلین و استریلر[۸۵](۲۰۰۴) نگرش دانش آموزان حاضر در مدرسه ای را که همه کارکنان آن از لحاظ تکنیک های درمان کوتاه مدت راه حل محورآموزش دیده بودند با نگرش دانش آموزان مشابهی که در یک دبیرستان دیگر حضور داشتند مقایسه کردند. پاسخ دانش آموزان به موقعیت مدرسه حاکی از آن بود که دانش آموزان حاضر درمدرسه راه حل محوررضایت مدرسه را به عنوان محاسن درجه بندی کردند (فرانکلین و همکاران، ۲۰۰۸).
لینرال، مالیا و واندروود[۸۶]، (۱۹۹۵) دانش آموزان دبیرستانی را به یکی از سه گروه درمان برای یک جلسه ی درمانی اختصاص دادند. از مجموع ۶۱ دانش آموز، ۱۹ نفر جلسه را با تمرکز بر مسئله و خاتمه با یک تکلیف پشت سر گذاشتند. ۴۰ نفر جلسه را درباره ی مسئله بدون تکلیف سپری کردند و ۲۲ نفر یک جلسه راه حل محوررا با یک تکلیف پایانی به انجام رساندند.
۶۹% در پی گیری هفته ششم در همه ی گروه ها بهتر بودند اما جلسات راه حل محورکوتاه تر از بقیه ی گروه ها بودند (پرسلی و مک کورمیک[۸۷]، ۲۰۰۷).
گاستاناس[۸۸]،(۲۰۰۵) یک بررسی را در مورد مقایسه ی نتایج درمان راه حل محورتوسط مشاوران مجرب در گروهی از نوجوانان واحدهای خانواده خوانده و افراد دیگری از خدمات بهداشتی سرپایی را گزارش داد. در گروه آزمایشی ۸۱ نفر بودند که ۴۴ نفر آن ها در وضعیت مراقبت خوانده بودند و ۳۷ نفر در مؤسسات مراقبت های بهداشتی حضور داشتند. گروه مقایسه ی ۵۲ نفری که از نظر سن، جنسیت و سازگاری روانی با یکدیگر مطابقت داشتند، همین مقیاس های آزمون را به پایان رساندند. همه ی آن ها، ۱ تا ۴ هفته بعد از خاتمه ی ۴ تا ۵ جلسه درمان مقیاس های بیشتری را به پایان رساندند. میانگین ۴۳/۳ داده های دسته بندی شده گزارش میشوند، اختلاف معناداری در همه ی مقیاس ها برای گروه آزمایش وجود داشت، مشاوران ۸۳% بهبود بیشتر را درجه بندی کردند. نمرات مقیاس گذاری مراجع مطابق با ابزار استاندارد بود (پرسنلی و مک کورمیک، ۲۰۰۷).
گروهی از مددکاران اجتماعی سازمان خدمات اجتماعی شهر هلسینگ که در یک اداره رفاه اجتماعی عادی کار میکنند برای استفاده از اصول اساسی راه حل محوردر کارشان با افراد و خانواده های مربوط به رفاه کودک آموزش دیدند. روابط اجتماعی مددکاران با مراجع هایشان با روابط مشابه قبلی و گروه کنترل مقایسه شد.
اظهارات مثبت و دیدگاه های مشترک بین مددکاران اجتماعی و مراجع هایشان افزایش یافت (ساندمن[۸۹]، ۱۹۹۷).
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 08:44:00 ب.ظ ]
|