1. مسائل ارزشی ، عقیدتی و مذهبی

گاه ازدواج به علت نا آگاهی زن و شوهر از قابلیت‌های ذهنی و یا در اثر بی اطلاعی از نظامهای ارزشی و پایبندهای اخلاقی یکدیگر با اشکال مواجه می شود . پس از آنکه زن و شوهر به نتیجه رسیدند زوجه مشترک چندانی با هم ندارند . پیوندهای زندگی زناشوئی آن ها سست شده ، در هم فرو می پاشد .(قراچه داغی ، ۱۳۷۰).

همسانی میان زن و شوهر از نظر مذهبی ، سبب جذب و وابستگی هر چه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشوئی شان می‌باشد و بر عکس ناهمسانی سبب و سرچشمه ‌کشمکش‌های خانوادگی است . به عقیده ورد همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد اختلافات و کشمکشها بیشتر است . ناهماهنگی مذهبی علاوه بر ایجاد اختلاف بین زن و شوهر مشکلات بسیاری را نیز در روابط ایشان با والدین همسرشان ایجاد می‌کند . (ساروخانی ، ۱۳۷۰).

روانشناسان ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را کار غیر عاقلانه ای می دانند . اگر یکی از زوجین به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد است . تربیت کودکان بسیار متأثر از نگرش مذهبی زوجین است . مثلاً اگر پدر مسلمان و مادر مسیحی باشد و هر یک پایبند به عقاید خود باشند تلاش در تربیت کودکان مبتنی بر اندیشه دین خود خواهند داشت و این امر سبب بروز اختلاف خانوادگی خواهند شد (شاملو ، ۱۳۷۶).

        1. علایق و طرز تفکر

الیس (۱۹۸۶) ، ، به نقش تفکر در سازگاری و ناسازگاری زناشوئی پرداخته است . توافق زن و مرد ‌در مورد مسائل مختلف زندگی نقش عمده ای دارد که این توافق متأثر از طرز فکر علایق آن دو می‌باشد و زوجین می بایست در زمینه موضوعاتی از قبیل آزادی افراد در خانواده ، تعهد فرزندان ، تحصیل و تربیت فرزندان ، مداخله اطرافیان و غیره با هم به یک توافق منطقی برسند . این توافق خصوصاًً ‌در مورد نحوه ی تربیت فرزندان حائز اهمیت است . در زمینه علایقی مانند نحوه گذراندن اوقات فراغت از قبیل سینما رفتن ، شرکت در مجالس مذهبی ، خواندن کتاب ، گوش دادن به موسیقی و رادیو و غیره نیز باید توافق نسبی حاصل گردد . اگر یکی از زوجین بدون در نظر گرفتن علایق طرف مقابل خود تعصب نشان دهد موجبات دلسردی و ناکامی طرف مقابل را فراهم خواهد ساخت . داشتن توافق نسبت به موضوعات مهم زندگی یکی از مسائلی است که در موقعیت و رضایت زندگی زناشوئی نقش دارد . (سلیمانیان ،۱۳۷۳).

        1. مزاج و شخصیت

بلوم[۳۸] ، مطالعه ای بر روی ۱۶۶ زوج که در ترکیب ۲۰ تا ۸۵ سال سن داشتند انجام داد . همه شرکت کنندگان در یک مقیاس سازگاری زناشوئی جدید و جامعه که به آن مقیاس‌ها مزاج سلطه گر خوشایند و بر انگیزاننده مهرابین اضافه شده بودند تقسیم شدند . یافته ها نشان می‌دهد که کلاً افرادی که در گروه مزاج خواشایند تر و سلطه گرتر بودند تمایل به ازدواجهای شادتر داشتند به علاوه آنهایی که با مزاج خوشایندتر دست به انتخاب همسر می زدند ، در ازدواجهایشان شادتر بودند . خلاصه خوشایندی مزاج (که ارزیابی بسیار کلی از سازگاری روانشناختی در مقابل ناسازگاری است) یک کلید پیش بین در رضایت از ازدواج مورد توجه بود . آنهائی که با سازگاری بهتر دست به انتخاب همسر می زدند از ازدواج راضی تر بودند . همچنین یافته های ویژه در خصوص زنان نشان داد که ناخوشایندی و سلطه پذیری (برای مثال افسرده ساز) ویژگی‌های زنانی بود که کاملاً در سازگاری زناشوئی مضر بودند . اساس مزاج پراکنش (واریانس) بیشتری (۳۰ تا ۳۴ درصد) در سازگاری زناشوئی را توضیح دهد که این تأثیرات قبلاً در نوشته های سازگاری زناشوئی – شخصیت گزارش شده بود . (مهرابیان ، ۱۹۹۹).

۲-۱-۳ تأثیر رضایت و سازگاری زناشوئی بر کودکان

در اینجا ‌به این واقعیت باید توجه کرد که تحقیقات صورت گرفته تحت عنوان کیفیت زناشوئی ، در برگیرنده مفاهیمی هستند که به صورت متفاوتی نام گذاری شده اند . نامهایی همچون سازگاری ، خشنودی ، هماهنگی ، رضایت و کیفیت زناشوئی و غیره . البته بین این مفاهیم تمایزات اساسی وجود دارد با این حال پژوهش‌ها نشان داده است که همبستگی های بسیار نیرومندی ما بین این شاخص ها وجود دارد و این شازه ها شاخص های الزامی تجارب ذهنی کلی طرفین ارتباط هستند تعارض و ناهماهنگی نیز به عنوان بخشی از تجربه زناشوئی مد نظر گرفته اند در حقیقت تعارض ممکن است در سه بعد تعریف شود : محتوا و تداوم تغییرات در هر یک یا در تمامی این ابعاد می‌تواند تلویحات کاملاً متفاوتی را برای پیگشتهای کودک داشته باشد . در حال حاضر ، این روابط بالقوه به طور گسترده ای نامکشوف مانده اند . توافق همگانی بر سر این نکته که تجربه تعارض بین والدین با رشد اجتماعی کرودک رابطه منفی دارد . جالب توجه به نظر می‌رسد ، نکته توجه آن است که محققان بین شدت ، تداوم شیوه اموری مشابه ، افتراق قایل شدند . توافق هایی در خصوص رابطه کیفیت زناشوئی و پیگشتهای کودک ظهور یافته اند . تجربه تعارض بین والدین با رشد اجتماعی و سلوک اجتماعی کلی کودک نسبت عکس دارد . این مسئله که ناهماهنگی زناشوئی به پیام‌های نامطلوب بسیاری در کودک می‌ انجامد بر اساس شواهد برگرفته از مطالعات تحقیقی متونعی بنا شده است . از این مطالعات این گونه بر می‌آید که تعارض مداوم بین والدین و نه طلاق ، عامل مهمی است که سرانجام تأثیر منفی بر سازگار کودک برجای می‌گذارد . تحقیقات بعدی این ادعای بنیادین را حمایت کرده و آن را گسترش داده‌اند . (استافورد و به یر ، ترجمه دهگان پور و خرازچی ، ۱۳۷۷).

در سنین اولیه ، کودکان ظاهراًً ناهماهنگی زناشوئی حساس هستند . کودکان ۱۰ ماهه به عاطفه منفی دیگران پاسخ می‌گویند و پاسخهای عاطفی به تجربه تعارض زناشوئی تا نوجوانی ادامه می‌یابد . شکل پاسخ رفتاری کودکان در طول زمان تغییر می‌کند .از نوزادی تا نو پائی ، افزایش فاحشی در پاسخ های مطلوب اجتماعی و کاهش قابل ملاحظه ای در نمایش های خشم به وجود می‌آید . کودکانی که تعارضات مداومی را بین والدینشان شاهد بوده اند ، واکنش های آشفته بیشتری را طی سال‌های اول مدرسه به نمایش گذارده اند . علاوه بر این بین افزایش تعارض زناشوئی و مسائل کودک ظاهراًً تا نوجوانی نیز ادامه می‌یابد . زمینه یابی های صورت گرفته ‌در مورد کودکان در سطح ملی حاکی از آن است اضطراب ، افسردگی ، انزوا ، رفتار ضد اجتماعی و رفتار تکانشی بین فعالی نوجوانان ، با افزایش تعارض زناشوئی رابطه مستقیم دارد (استافورد و به یرف ترجمه دهگان پور و خرازچی ، ۱۳۷۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...