کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۲- که سه چهارم مطالبات رادراختیار داشته باشند.
باید توجه داشت که هر دو اکثریت باید در کنار هم باشد، لذا اگر نصف به علاوه یک طلبکارها محقق شود اما این افراد، سه چهارم مطالبات را در اختیار نداشته باشند و یا مطالبات به سه چهارم برسد اما نصفِ به علاوه یکِ طلبکارها تشکیل نشود،قراردادارفاقی منعقد نمیشود.بلکه باید افراد اضافه شوند تا به مرز سه چهارم مطالبات برسد یا در حالی که به سه چهارم رسیده، افراد اضافه شوند تا اکثریتِ نصفِ به علاوه یک تکمیل گردد مواد ۴۸۰ و ۴۸۱ ق.ت.
۱-۲-۴-۲- آثار قرارداد ارفاقی
تاجر ورشکسته ملزم به اجرای قرارداد ارفاقی خواهد بود و باید به مفاد آن عمل کند.اما مهمترین اثر قرارداد مزبور نسبت به تاجر،این است که وضعیت ممنوعیت تاجر در مداخله ی اموالش که با صدور حکم ورشکستگی به وجود آمده از بین می رود.یعنی ماموریت مدیر تصفیه خاتمه یافته و تاجر می تواند در اموال خود دخالت نماید. بنابراین دارایی که دراختیار مدیر تصفیه بوده در اختیارخود تاجر قرار می گیرد م ۴۹۱ ق.ت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۲-۴-۳- ابطال قرارداد ارفاقی
قانونگذار در دو مورد قراردار ارفاقی را قابل ابطال دانسته:
۱- در صورتی که ورشکستگی به تقلب باشد.
۲-درصورتی که درمیزان دارایی وقروض تاجر،حیله ای به کار رفته باشد. م ۴۹۲ ق.ت.
از بین دو مورد مزبور، ورشکستگی به تقلب مربوط به قبل از صدور حکم ورشکستگی و به کار بردن حیله در میزان دارایی و قروض تاجر،مربوط به بعد از صدور حکم ورشکستگی می باشد.
حقوقدانان نسبت به ماده ۵۰۰ ق. ت. نظرات مختلفی را ارائه دادهاند.برخی معتقدند این اصل که بطلان اثر قهقرایی دارد به هیچ وجه قابل انصراف نیست و نمیشود با یک حکم قانونی آن را کنار گذاشت و لذا حکم ماده ۵۰۰ قابل اجرا نمیباشد.
گروهی دیگر از حقوقدانان معتقدند ماده ۵۰۰ به طور خاص و استثناء در مورد تاجر ورشکسته قابل اجراست و استثنائاً در مورد ماده ۵۰۰، بطلان اثر قهقرایی ندارد.
البته ماده ۵۰۰ راجع به فسخ هم می باشد و چون فسخ اثر قهقرایی ندارد این مسئله هم با ماده ۵۰۰ زیر سوال میرود.
۱-۳- تعهدات طبیعی در آیینه رویه قضایی
تلاش فراوان ما برای یافتن رد پایی از تعهدات طبیعی در رویه قضایی نتیجهای در بر نداشت؛ زیرا هر چند این رویه قضایی است که باید تعهدهای طبیعی را بر مبنای اخلاق و عادات عمومی شناسایی کند و بر آن مهر تأیید زند اما رویه قضایی ما دراین باره دست به ابتکاری نزده راه عملی وادار ساختن رویه قضایی به تحرک این است که دعاوی حقوقی در این زمینه مطرح شود و وکلای دادگستری و مشاوران حقوقی ازآنان قضاوت درباره وجود تعهدات طبیعی بخواهند (کاتوزیان، ۱۳۸۵، ص ۵۲۳). با این وجود، نباید از تأثیر فقدان قاعده مرور زمان مسقط در حقوق ایران بر تهی بودن رویه قضایی از تحلیلهای پیرامون تعهدات طبیعی غافل ماند.به هر حال چشمانداز این تعهدات در رویه قضایی، در دو بخش شکلی و ماهوی بررسی وتبیین میشود.
۱-۳-۱- دادگاه صالح در دعوای استرداد
اصولاً دعاوی مربوط تعهدات طبیعی هنگامی مطرح میشود که مدیون، استرداد دین ادا شده را از دادگاه خواستار شود چون با توجه به ماده ۲ ق. آ.د.م. هیچ دادگاهی نمی تواند به دعوایی رسیدگی کند مگر اینکه شخص یا اشخاص ذی نفع یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی را برابر قانون درخواست نموده باشد.و در ضمن تشخیص صلاحیت با دادگاهی است که دعوا در آنجا مطرح شده است که اگر دارای صلاحیت باشد به دعوی رسیدگی می نماید و اگر فاقد صلاحیت باشد با صدور قرار عدم صلا حیت پرونده را به دادگاه صلاحیت دار ارسال می کند در بیشتر این موارد موضوع دین، وجه نقد است؛ بنابراین با توجه به مقررات ماده۱۳ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی وانقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ و ماده۲۰ ق م مصوب۱۳۰۷ ورأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور (رای وحدت رویه شماره ۹ بتاریخ ۲۶/۳/۱۳۵۹ صادره از هیات عمومی دیوان عالی کشور حکم مقرر در ماده ۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی راجع به مراجعه خواهان به دادگاه محل وقوع عقد یا قرارداد و یا محل انجام تعهد قاعده عمومی صلاحیت نسبی دادگاه محل اقامت خوانده را که در ماده ۲۱ قانون مزبور پیش بینی شده نفی نکرده است بلکه انتخاب بین سه دادگاه در اختیار خواهان گذاشته شده است) (باختر، ۱۳۸۷، ص ۸۹) ، خواهانِ متقاضی استرداد،در تعیین دادگاه صالح اختیار دارد، تا هریک از محاکم محل اقامت خوانده،محل وقوع عقد و یا محل اجرای تعهد را برگزیند؛ زیرا این گونه دعاوی از جمله دعاوی راجع به اموال منقول است که از عقود وقراردادها ناشی میشود.همچنین دعوای استرداد،از جمله دعاوی مالی است؛از این رو اجرا و رعایت تشریفات شکلی آیین دادرسی، مانند لزوم تقویم خواسته و ابطال تمبر هزینه دادرسی مطابق تعرفه دعوی مالی، در طرح آن ضروری است.
۱-۳-۲- ارکان دعوای استرداد
چنانچه دادرس پس از رسیدگی، متوجه ایفای داوطلبانه تعهد طبیعی توسط مدیون شود،در دعوای استرداد حکم بر بی حقی خواهان صادر خواهد نمود. براین اساس، درمقام تبیین ارکان دعوای استرداد باید گفت که اولاً، پرداخت باید در مقام ایفای تعهد باشد ونه در مقام هبه و مانند آن؛ و ثالثاً، مدیون به اراده خود تعهد را ایفا نموده باشد و نه از روی اکراه واجبار.
باید توجه داشت که عبارت دعوای استرداد او مسموع نخواهد بودموضوع قسمت اخیر ماده ۲۶۶ قانون مدنی، مجوز صدور قرارعدم استماع دعوا پس از رسیدگی ماهوی نیست؛ بلکه دادرس حسب مورد بر محکومیت خوانده و یا بی حقی خواهان حکم مینماید؛زیرا، قرار عدم استماع دعوا موضوع ماده۲ قانون آیین دادرسی دادگاه عمومی وانقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹، قراری شکلی و ناظر بر مواردی است که طی آن رسیدگی برابر قانون در خواست نشده و یا خواهان ذینفع نباشد.
۱-۴- تحلیل اقتصادی تعهدات طبیعی
در ابتدا مفاهیم اولیه ی حقوق و اقتصاد، به عنوان یکی از نوین ترین مطالعات بین رشته ای به نحو اجمالی بررسی و سپس با بهره گیری از اصول آن، تعهدات طبیعی از منظر اقتصادی تحلیل می شود.
۱-۴-۱- مقدمه‌ای بر رابطه حقوق و اقتصاد
آنگونه که از این تاریخ عملاً رشته ی مطالعاتی جدیدی با عنوان تحلیل اقتصادی حقوق یا حقوق و اقتصاد ایجاد شد(یادی پور،۱۳۸۹، ص۱۱۸) به رغم آن که توجه حقوقدانان به مسایل اقتصادی و نقش حقوق در روابط اقتصادی و توجه اقتصاد دانان نسبت به پدیده ی حقوق و نقش آن در سازمان و روابط اقتصادی، پیشینه ای دیرین دارد، اما حقوق و اقتصاد به معنای جدید آن بیش از پنجاه سال در آمریکا و بیش از دو دهه در کشورهای پیشرفته ی دیگر قدمت ندارد (بابایی،۱۳۸۶، ص ۱۵).
تا همین توجه به رابطه حقوق و اقتصاد از دو قرن پیش مورد توجه و مطالعه ی دانشمندان علم اقتصاد قرار گرفته است؛ این مطالعات با تحولات عمده ای مواجه شده است. به ویژه مطالعه ی حقوق و اقتصاد از دهه ۱۹۶۰ میلادی با انتشار مقاله یرونالد کاوز وارد مرحله ی جدیدی شده است. اواخر، حقوق استفاده خود از اقتصاد را فقط به موضوعات مربوط به قوانین ضد تر است، تنظیم مقررات مربوط به صنایع، مالیات و تعیین خسارت های پولی محدود کرده بود.
علم حقوق برای پاسخ دادن به برخی پرسش های مطرح در این خصوص، به اقتصاد نیاز داشت.
به تدریج این تأثیر محدود متقابل حقوق و اقتصاد،به نحوی شگرف تغییر یافت؛این حرکت تقریباً از دهه ی ۱۹۶۰ میلادی و از هنگامی آغاز شد که تحلیل اقتصادی حقوق در بیشتر رشته های قدیمی حقوق، مانند حقوق اموال، قراردادها، شبه جرم، حقوق جزا و آیین دادرسی و حقوق اساسی توسعه یافت. علم اقتصاد، ماهیت یک تئوری علمی برای پیش بینی آثار ضمانت اجراهای قانونی بر روی رفتار انسان ها را مطرح نموده است. برای اقتصاد دانان، ضمانت اجراها مانند قیمت کالاها است؛ احتمالاً همان اندازه که مردم به تغییر قیمت ها واکنش نشان می دهند، به ضمانت اجراها نیز واکنش نشان می دهند. مردم نسبت به قیمت های گزاف، از طریق خرید و مصرف کمتر چنین کالاهایی واکنش نشان می دهند؛ بر این اساس، احتمالاً مردم به اعمال و افعال دارای ضمانت اجرای سنگین تر، با ارتکاب کمتر آن افعال، واکنش نشان می دهند. علم اقتصاد دارای تئوری های دقیقی چون تئوری قیمت و تئوری بازی و روش های کاملاً تجربی مانند آمار و اقتصاد سنجی در مورد تحلیل آثار قیمت ها بر رفتار افراد است
موج جدید پیوند اقتصاد و حقوق به شعبه ی دوم این سنتز یعنی تحلیل اقتصادی حقوق مربوط می گردد آنگونه که پیوند این دو رشته بیشتر در این شعبه نمود می یابد؛ در واقع مقصود از این گرایش، تحلیل موضوعات حقوقی با کمک ابزارها، تئوری ها و تکنیک های اقتصادی است.
امروزه تعاریف متعددی از تحلیل اقتصادی حقوقو یا حقوق و اقتصاد ارائه می شود. به عنوان نمونه گفته شده است حقوق و اقتصاد به علمی اطلاق می شود که در آن تئوری اقتصادی)اساساً اقتصاد خرد (برای شکلگیری، ساختار، روال و آثار اقتصادی حقوق و نهادهای حقوقی اعمال می شود) (بابایی، ۱۳۸۶، ص ۱۸) و یا در تعریف دیگری آمده است تحلیل اقتصادی حقوق عبارت است از به کارگیری نظریه های علم اقتصاد، خاصه کارآیی به عنوان مبنای قواعد حقوقی به منظور ارزیابی این قواعد و عنداللزوم اصلاح آن ها (کاویانی، ۱۳۸۶، ص۷۲). شاید بهترین تعریف از این علم نوین را بتوان با بهره گرفتن از مثال های مذکور در کتاب حقوق و اقتصاد، ارائه نمود؛ جایی که با ارائه ی دو هدف، مفهوم واقعی تحلیل اقتصادی حقوق و فایده ی آن روشن می شود که عبارتند از بررسی آثار قوانین و قواعد و احکام حقوقی بر رفتار آحاد مردم (ایجاد قاعده‌ی رفتاری)، شناسایی قواعد غیرکارآمد و پیشنهاد قوانین کارآمد.
۱-۴-۲- جایگاه کارآیی و عدالت در تحلیل اقتصادی حقوق
در پاسخ به این پرسش که در تحلیل های اقتصادی حقوق، کدام یک از کارآیی یا عدالت هدف اصلی است، سه دیدگاه کلی وجود دارد؛ مکتب حقوق و اقتصاد شیکاگو، لوازم کارآیی همچون کاهش هزینه های اجتماعی را به عنوان هدف تحلیل اقتصادی حقوق مطرح و به مفهوم عدالت در تحلیل های سنتی حقوق خرده می گیرد؛ در مقابل، حقوقدانان و اقتصاد دانان نهادگرا کارآیی و قواعد آن را ابزاری برای نیل به عدالت می دانند. گروهی نیز معتقدند که عدالت و کارآیی در سنتز اقتصادِ حقوق مفاهیم منطبق و واحدی هستند (دادگر،۱۳۸۹،ص ۱۵۹).
به نظر می رسد هیچ یک از نظریات بیان شده نتوانسته به طور کامل، جایگاه کارآیی را در حقوق و اقتصاد تبیین کند؛ چرا که در خصوص جایگاه کارآیی باید قائل به تفکیک شد؛ بدین توضیح که تحلیل اقتصادی حقوق، در واقع به دنبال تحلیل اقتصادی موضوعات حقوقی است، این موضوعات بر دو گونه اند؛ برخی بازاری اند؛ مانند پول، بورس، حقوق بانکی و گروهی غیربازاری اند؛ مانند حقوق خانواده، مسؤولیت مدنی و قراردادها. آن جا که حقوق و اقتصاد به دنبال تحلیل اقتصادی موضوعات بازاری حقوق است، می توان عدالت را بر کارآیی منطبق و نزدیک دانست؛ چرا که تحلیل اقتصادی، خود در حوزه و محدوده ای بازاری و اقتصادی در حال بررسی وتحلیل است. اما هنگامی که سنتز حقوق و اقتصاد، موضوعات غیربازاری حقوق را تحلیل میکند، کارآیی در بالاترین سطح ارزش خود، تنها می تواند به عنوان ابزاری در خدمت هدف غایی عدالت و حق باشد. غایت مطلوب هر دادرسی حق گزاری و رسیدن به حقیقت است نه فصلخصومت. چه بهتر که به جای زرنگتر و کارآمدتر، صاحب حق برنده شود (کاتوزیان، ۱۳۸۵، ص۵۸۲).
گاهی نیز عدالت و کارآیی در تقابل هم قرار می گیرند؛ آ نگونه که قانونگذار ناگزیر از انتخاب مقادیری از هر دو می باشد. مقررات مربوط به مرور زمان و مهلت های قانونی اعتراض و تجدیدنظرخواهی)نوعاً قوانین شکلی(از اینگونه اند؛ زیرا قانون گاهی از دادرس می خواهد بدون آنکه حتی خوانده را ملاقات کرده باشد، وی رامحکوم و پس از انقضای مواعد قانونی اعتراض، حکم را به مرحله ی اجرا درآورد.
هرچند حق و عدالت چیز دیگری باشد.همچنین آدام اسمیت)از بزرگان علم اقتصاد(، برای نیل به توسعه ی اقتصادی، سه اصل استقرار صلح، بهره مندی افراد از ثروت به نسبت استحقاق شان و تضمین این امر از سوی دستگاه قضایی کارآمد را ضروری دانسته است .با مداقه در اصل دوم در می یابیم که این اصل، به نوعی ترجمان قاعده ی منع دارا شدن بلاجهت است. می توان گفت قوای تقنینی و قضایی کشور هنگامی در مسیر تضمینی اصل اساسی مذکور قرار می گیرند که قانونگذار از ادای حقیقی دیون مدنی حمایت کرده و مدیون را مستحق استرداد چنین دیونی نداند و دادگاه ها نیز از این مقرره پیروی کنند. در مقام تحلیل اقتصادی نهادهای حقوقی می توان گفت کاهش هزینه های اجتماعی، که مشتمل بر هزینه های اداری و هزینه ی اشتباهات است، از کارا بودن آن نهاد حقوقی حکایت دارد.
از منظر تحلیل اقتصادی جریان دادرسی نیز قاعده ی ماده ی ۲۶۶ کارآمد است؛ چنانچه با لحاظ تأثیر قواعد حقوقی در رفتار اشخاص و ایجاد قواعد رفتاری ناشی از آن، هزینه ی اداری به عنوان معیاری در میزان اقامه ی دعاوی باشد، مسموع نبودن دعوای استرداد دین طبیعی پرداخت شده، عدم طرح دعوا از سوی متعهد واقعی را در پی دارد. این امر کاهش دعاوی و صرفه جویی در فرصت طرفین و قضات را موجب شده و کاهش مخارج اجرایی و اداری را در پی خواهد داشت. همچنین کاهش هزینه های عادی اداری، مانند هزینه ی خرید کاغذ و دیگر ملزومات و مخارج نیروی انسانی مانند حقوق مأموران قضایی و اداری، از دیگر آثار مثبت اقتصادی پذیرش این قاعده ی حقوقی است.
۱-۵- چگونگی نفوذ تعهدات طبیعی به جهان حقوق
علاوه بر طلبکار و بدهکار و دین معین که از جمله ارکان تحقق هر تعهدی اعم از مدنی یا طبیعی است، وجود شرایط دیگری جهت رخنه تعهد طبیعی در میان تعهدات مدنی لازم است که قبل از بیان آنها، یادآوری این نکته ضروری است که رکنضمانت اجرااز نظر پیروان مکتب کلاسیک، از جمله عناصر سازنده تعهد است، حال آنکه عقیده معاصرین، خلاف این است زیرا در تمام مواردی که متعهد طوعأ وفای به عهد میکند و نیازی به الزام وی(ضمانت اجرا)پیدا نمیشود، باز هم تعهد، محقق و با ایفا، زایل شده است و نمی توان در چنین شرایطی،منکر وجودتعهدشد.از این استدلال، طرفداران مکاتب اخلاقی برای اثبات وجود تعهد طبیعی(که بدون ضمانت اجرای قانونی است)و تسهیل ورود آنها به دنیای حقوقی استفاده میکنند.(کاتوزیان، ۱۳۷۰، ص ۴۷) در هر حال، در نظریه های کلاسیک، حصول شرایط زیر برای پذیرفته شدن تعهد طبیعی در جرگه تعهدات مدنی ضروری است:
اولوجود یک تعهد حقوقی قبلی که به دلیلی ناقص(عقیم یا تغییرماهیت یافته)شده،زیرا بدون وجود یک سبب حقوقی نمی‌توان رابطه ای راتعهدنامید.
دومبا وجودی کهوظیفه اخلاقیمبنای تعهد طبیعی نیست ولی مدیون باید تکلیف ادای دین را در وجدان خود احساس کند، هر چند که قانون، وی را مجبور به اجرای آن نکند.
سومعدم امکان الزام حقوقی مدیون: به این معنا که هر چندسببدر هر دو نوع تعهد (مدنی و طبیعی) حقوقیاست ولی مدیون باید مختار در انجام یا عدم انجام دین طبیعی باشد.به همین دلیل نیز مواد قانونی مربوط به این نوع تعهدات، ایفاء بهمیلآگاهانه و با اختیار مدیون را شرط تحقق آن اعلام کردهاند. بنابراین، تعهد طبیعی وقتی قدم به دنیای حقوقی میگذارد که تعهد مدنی قبلی به دلیلی، ضمانت اجرای خود را از دست داده یا از ابتدا از آن محروم مانده و مدیون، علی رغم فقدان التزام قانونی، با میل و با علم به عدم اجبار مبادرت به اجرای آن می نماید.در این لحظه، تعهد طبیعیتبدیلبه تعهد حقوقی شده و در شمار این تعهدات به حساب میآید،اما در اثر ایفاء، بلافاصله ساقط میگردد و آنچه باقی میماند خصوصیت عدم امکان استردادآن چیزی است که ادا گردیده، زیرا عمل واقع شده، ادای دین است نه بخشش یا هر نوع عمل رایگان دیگر و یاایفاء ناروا. و همچنین از نظر، نظریه مکتب اخلاقی و ارادی، عواملی چند باید جمع گردد تا تعهدات طبیعی بتوانند به جرگه تعهدات مدنی بپیوندند، از آن جمله است:
اولوجود یک تکلیف اخلاقی: این وظیفه اخلاقی در وجدان مدیون وجود دارد.اما تنها در لحظهای که این حس درونی به اوج غلیان خود می رسد و مدیون را وادار به ایفاء تکلیف اخلاقی خود مینماید،تعهد طبیعی زاده می شود.بنابراین آنچه در این مرحله به ظهور می رسد فقط حاصل فشار وجدان متعهد است، پس نمی توان تعهد طبیعی را ته نشین تعهد مدنی سابق دانست که ضمانت اجرای خود را از دست داده است.دراین مکتب،امکان تجزیه تعهد و حق، به دو رکندینوالتزام به تأدیهپذیرفته نشده است و تعهد بدون ضمانت اجرا، تعهد شمرده نمی شود.
دوماعلام اراده مدیون:پذیرش وظیفه اخلاقی توسط مدیون و ابراز آن از طریق اقدام به ایفاء تعهد و یا وعده به اجرای آن، شرط دوم تحقق این تعهدات است، پس تا قبل از اعلام صریح یا ضمنی اراده وی هیچ چیز وجود ندارد نه رابطه حقوقی و نه تعهد؛آنچه موجود است تکلیف اخلاقی است که هنوز راه به دنیای حقوق باز نکرده است و این تنها اراده متعهد است که وظیفه اخلاقی مسکوت را زنده کرده و به آن اثر حقوقی می بخشد.اوست که باید با علم به اینکه هیچ چیز نمی تواند وی را مجبور به انجام تعهد کند، تصمیم به اجرا بگیرد.
سومتأیید وجدان اجتماعی و افکار عمومی:هر تعهد طبیعی نمی تواند تبدیل به تعهد مدنی شود.بنابراین، اراده مدیون به تنهایی کافی برای پذیرفته شدن تکلیف اخلاقی در میان قواعد حقوقی نیست بلکه، این اراده باید با مصالح و منافع عمومی موافق بوده و وجدان اجتماعی نیز وظیفه اخلاقی را پذیرا باشددر هر حال، وظیفه انطباق اراده مدیون با مصالح عمومی، همان طور که قبلا گفته شد، به عهده دادرس است.
فصل دوم
مبنای نظری تعهدات طبیعی و مقایسه آن با تعهدات مدنی و اخلاقی
۲-۱- مبنای حقوقی تعهدات طبیعی
پیش از تبیین مبنای حقوقی تعهدات طبیعی، از بررسی متون و مختلف فقهی چنین نتیجه میشود که در این متون، پیشینه صریح ومستقیمی ازموضوع تعهدات طبیعی نمیتوان یافت؛با این وجود، چه بسا از برخی عناوین مشابه چون پرداخت دین از ناحیه غیرمدیون بدون داشتن اذن در پرداخت (سنهوری، ۱۲۶۳، ص ۱۲؛ مکی عاملی، ۱۳۸۳، ص ۲۶۷)، بتوان تعهدات طبیعی راتحلیل نمود؛ هرچند این مباحث درمبانی، ارکان و نتایج تفاوتی آشکار با تعهدات طبیعی دارند؛افزون براین، در برخی کتب فقهی مثال هایی آورده شده که در عین شباهت های مختصر به تعهدات طبیعی، نمی‌توان آن را ذیل این تعهدات بحث نمود.به عنوان نمونه گفته شده است.
اگرحربی مسلمان شود در حالی که ذمه او مشغول به مهریه زوجهاش است و زوجه مسلمان نباشد، ذمه او باقی است، اما حق مطالبه از زوج را ندارد… (نجفی، ۱۳۶۹، ص ۵۵۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 11:20:00 ب.ظ ]




نمودار شماره ۸ : درصد کیفیت ابنیه در محلات مورد مطالعه ۱۳۱
نمودار شماره۹: درصد میزان بهره مندی ازتأسیسات زیربنایی واحدهای مسکونی
در محلات مورد مطالعه ۱۳۲
نمودار شماره ۱۰: درصد کیفیت روشنایی محله از دید ساکنین ۱۳۳
نمودار شماره ۱۱: ترکیب سنی و جنسی پاسخگویان ۱۳۴
عنوان صفحه
نمودار شماره ۱۲: درصد میزان تحصیلات پاسخگویان ۱۳۵
نمودار شماره ۱۳: میزان بومی و غیربومی بودن ساکنین محله ۱۳۶
نمودار شماره ۱۴: مبدأ مهاجرت ساکنین غیربومی ۱۳۸
نمودار شماره۱۵: علت مهاجرت ساکنین غیربومی به شهر بندرعباس ۱۴۲
نمودار شماره ۱۶: علت انتخاب محله برای سکونت از دید ساکنین ۱۴۳

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نمودار شماره ۱۷: درصد سابقه سکونت در محله ۱۴۵
نمودار شماره ۱۸: درصد میزان صمیمیت ساکنین محله با یکدیگر ۱۴۷
نمودار شماره ۱۹: درصد سابقه مشارکت ساکنین ۱۵۰
نمودار شماره ۲۰: درصد میزان مشارکت ۱۵۱
نمودار شماره ۲۱: درصد نوع مشارکت ساکنین ۱۵۲
نمودارشماره ۲۲: درصد حداکثر ساعت رفت و آمد در شب ۱۵۴
نمودارشماره ۲۳: نوع جرایم موجود در محلات مورد مطالعه ۱۵۵
نمودارشماره ۲۴: درصد میزان امنیت اجتماعی در محله از دید ساکنین ۱۵۶
نمودارشماره ۲۵: وضعیت اشتغال ساکنین ۱۵۸
نمودارشماره ۲۶: میزان درآمد ماهیانه ۱۶۱
نمودارشماره ۲۷: درصد نوع مالکیت ۱۶۲
نمودارشماره ۲۸: درصد رسمی یا غیررسمی مالکیت ۱۶۳
نمودارشماره ۲۹: درصد میزان استفاده از امکانات دولتی یا خصوصی ۱۶۴
نمودارشماره ۳۰: درصد میزان خدمات رسانی شهرداری و دیگر
دستگاه های دولتی به محله ۱۶۶
نمودارشماره ۳۱: نقش دستگاه های دولتی مسئول خدمات رسانی
به محلات از دید ساکنین ۱۶۷
فهرست تصاویر
عنوان صفحه
تصویر شماره ۱: شکل گیری محله چاهستانیها بر اساس توپوگرافی زمین ۱۲۶
تصویر شماره ۲: شکل گیری معابر و ساختمان های غیرهمسطح در محله چاهستانیها ۱۲۷
تصویر شماره ۳: یکنواختی در استفاده از مصالح در محله چاهستانیها ۱۲۸
تصویر شماره ۴: تنوع مصالح بکار رفته در محله سورو ۱۳۰
تصویر شماره ۵: فعالیت های مزاحم و غیررسمی در محله چاهستانیها ۱۵۹
تصویر شماره ۶: فعالیت های مرتبط با محیط در محله سورو ۱۶۰
تصویر شماره ۷: فضاهای خالی بلااستفاده در محله سورو، مکانی برای تجمع زباله ۱۷۲
تصویر شماره ۸: کیفیت نامناسب معابر در محله سورو ۱۷۲
تصویر شماره ۹: کیفیت نامناسب و کم عرض بودن معابر در محله چاهستانیها ۱۷۴
تصویر شماره ۱۰: نبودن سیستم جمع آوری فاضلاب در محله چاهستانیها ۱۷۵
تصویر شماره ۱۱: فضاهای خالی بلااستفاده در محله چاهستانیها، مکانی برای تجمع زباله ۱۷۵
فهرست نقشه ها
عنوان صفحه
نقشه شماره ۱: محدوده محلات غیر رسمی شهر بندر عباس ۸۹
نقشه شماره ۲: موقعیت محله سورو در شهر بندر عباس ۹۶
نقشه شماره ۳: موقعیت محله چاهستانیها در شهر بندر عباس ۹۸
نقشه شماره ۴: ساختار کلی محله سورو ۱۰۱
نقشه شماره ۵: ساختار کلی محله چاهستانیها ۱۰۲
نقشه شماره ۶: نوع دسترسی های محله سورو ۱۰۶

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ب.ظ ]




۳- برخى از دو سوره‏ها مکررا نازل شده چنانکه گفته می‌شود که سوره حمد دو مرتبه نازل شده یکمرتبه در مکه و یکمرتبه در مدینه….[۵۹۲]
قبلا گفتیم که سید قطب در مقدمۀ هر سوره درباره مکی یا مدنی بودن آن نظر می‌دهد و به بررسی روایات و نقد دیدگاه های دیگر مفسران می‌پردازد. واینکه سیاق آیات، مهمترین معیار وی درباره مکی یا مدنی دانستن آیات و سور قرآن است. چون وی معتقد است که‌ایات و سوره‌ها در شرایط و موقعیت‌های خاص و مطابق با نیازهای جامعه‌انروز نازل شده‌اند و یافتن و فهم آن شرایط ما را در فهم صحیح‌تر و دقیق‌تر آیات کمک می‌کند.[۵۹۳] و عموماً هر موضوعی را از جوانب گوناگون و در مجالهای مختلف مورد بررسی و توجه قرار می‌دهد.[۵۹۴]
بطور مثال در مقدمۀ سورۀ عنکبوت، کل سوره را مکّی میداند ودیدگاه کسانی را که معتقدند برخی از آیات آن مدنی است با کمک سیاق آیات و استدلال ردّ نموده‌ است.
سورۀ عنکبوت مکّی است. بـعضی از روایــات بیان میدارندکه یازده ‌آیۀ نخستین، مدنی هستند. چرا کـه «جهاد» و «منافقین» در آنها ذکر شده‌است. و لیکن ما ترجیح می‌دهیم کـه‌ایـن سوره جملگی مکّی است. دربارۀ سبب نزول آیۀ هشتم گفته‌اند به مناسب ایـمان آوردن سـعد پسرابی‌وقاص نازل گردیده‌است، همانگونه‌که خواهد آمده پـذیرش اسلام سـعد پسر ابی‌وقّاص هم در مکّه بوده‌است و جای جدال و ستیز نیست. آیۀ هشتم هم جزو آیات یازده گانهای است که گفته ند مدنی هستند. بدین جهت ما ترجیح می‌دهیم که‌همۀ این آیات مکّی است. توضیح ذکر جـهاد در ایـن سوره، ساده‌است. این سوره در صـدد ذکـرجهاد بـا مسأله برگرداندن مومنان از دین است. یعنی جهاد نفس مراد است و بـاید نـفس شکیبابی ورزد واز دیـن برگردانده نشود. این هم در سیاق سوره پیدا و روشـن است.[۵۹۵]
بنابراین در روش تفسیرى مفسر فى ظلال، تعیین مکى یا مدنى بودن آیات و سوره‏هاى قرآن، اولین گام در راه دستیابى به فضا و شرایط تاریخى نزول قرآن با دیگر ویژگیهاى ممتاز آن است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سید قطب به عنوان یکى از مُصلحانى که در صدد دمیدن روح تجدید حیات اسلام برآمده و در اندیشه ‌احیاء روحیه بازگشت به قرآن و تعالیم آن بوده‌است، بر تشخیص و تعیین آیات مکى و مدنى جهت تأمین این هدف بزرگ تأکید ورزیده و در سر آغاز همه سوره‏هاى قرآن، و پیش از تفسیر آیات آنها، این موضوع مهم را مطرح و نظریات مختلف را مورد توجّه و تأمّل قرار داده و به صورت مستدل به ردّ یا پذیرش آنها پرداخته‌است. چون معتقد است که شناخت آیات مکى و مدنى از اهمیت زیادی برخوردار است بطوری که برخى از قرآن شناسان نیز بر این باورند که:
« سزاوار است مسیر اصلى پژوهش علماى اسلامى براى دستیابى به مراحل مختلف پیشرفت و گسترش اسلام، همین موضوع باشد! تا از این طریق، محققان و صاحب نظران چگونگى گام‏هاى حکیمانه قرآن را به‌هنگام همراهى با وقایع، حوادث و شرایط جامعه نوبنیاد اسلامى باز شناسند».
سیّد علاوه بر اینکه با کمک سیاق، مکّی یا مدنی بودن آیات و سوره‌ها را مشخص می‌کند، اختلاف موجود در این زمینه را نیز با همین معیار برطرف کرده‌است.
بطور مثال درباره سورۀ مبارکۀ هود بعد از مطرح کردن نظرات مفسران دیگر به نقد و بررسی آنها پرداخته‌است و تأکید می‌کند که تمامی‌آیات این سوره مکّی است چون سیاق آیات آنرا ثابت کرده و موضوع آن با موضوع کل سوره‌ها ی مکی مطابقت می‌کند.[۵۹۶]
گاهی نیز با کمک سیاق آیات نظر خودرا در بارۀ مکی ویا مدنی بودن آیات وسوره‌ها تقویت می‌کند.
بطور مثال در ذیل آیۀ ۲۰سورۀ مبارکۀ انعام می‌نویسد: به نظر ما این آیه مکّی است. ذکر اهـل کـتاب در آن بدین شیوه، بیانگر این واقعیّت است که در رویاروئی با مشرکان، بدیشان گوشزد شود که‌این کتابی را که‌انکار می‌نمائید، اهل کتاب آن را مانند فرزندانشان می‌شناسند! واگر هم اغلب اهل کتاب بدان ایمان نمیآورند، بخاطر خود باختگی وزیانکاری آنها است. وکار آنان در این‌باره به کار مشرکانی شبیه‌است که خویشتن را باخته‌انـد و زیان دیده نموده‌اند و بدین لحاظ بـه‌ایـن آئین نگرویدهاند. سیاق قرآنی نیز در این آیه و همۀ آیه‌های بعد از آن، از مشرکان سخن میراند. که مکّی بودن این آیه را تقویت مینماید.[۵۹۷]
بنابراین وی برای سوره‌های مکّی یک محور، که‌همان پی ریزی عقیده توحیدی بود مطرح می‌کند و
محور سوره‌های مدنی را نازل شدن شریعت و نقشه نظام اسلامی‌و احکام دین معرفی می‌کند.[۵۹۸] و علت درک و فهم این مطالب همان سیاق آیات و سوره‌ها است که مفسر را در تفسیر آیات کمک می‌کند.
البته باید خاطر نشان کرد که مهمترین ملاکهای شناخت سوره‌ها وآیات مکی ومدنی بین دانشمندان علوم قرآنی از این قرار است که:
معیار زمان. بیشتر مفسرین معتقدند که معیار مکى یا مدنى بودن آیات وسور, هجرت پیغمبر اکرم(ص) از مکه به مدینه ‌است.
به عبارت دیگر هر سوره‏اى که پیش از هجرت نازل شده مکى و هر سوره‏اى که پس از هجرت نازل شده‌است مدنى به شمار مى‏رود، خواه در مدینه نازل شده باشد خواه در سفرها و حتى در مکه در سفر حج یا عمره یا پس از فتح، چون پس از هجرت بوده‌است، مدنى محسوب مى‏شود

    1. معیار مکان. هرچه در شهر مکه و پیرامون آن نازل شده مکى است و هرچه در مدینه و پیرامون آن نازل گردیده مدنى است، خواه پیش از هجرت یا پس از آن نازل شده باشد.
    1. معیار خطاب. هر سوره‏اى که در آن، خطاب به مشرکان مى‏کند مکى و هر سوره‏اى که در آن خطاب به مؤمنان مى‏کند، مدنى است.[۵۹۹]

.تعیین مصداق با کمک سیاق
علامه(ره) در تفسیر برخی آیات، مصادیق آنرا با کمک سیاق تأیید و یا ردّ می‌کند و یا مفهوم عام یک آیه را به گروه‌ها و افراد کوچکتر اختصاص می‌دهد.
این موضوع اگر چه‌از لطافتها و ظرافتهای خاص خود بر خوردار است اما دقّّت و توجّه زیاد و هم چنین مانوس بودن و تسلّط به‌ همه مضامین قرآنی را می‌طلبد که ‌هر دو مفسر مورد نظر از عهدۀ این کار به خوبی برآمده‌اند. بطور مثال در ذیل آیه:
{مَا کاَنَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَ الْحُکْم… }[۶۰۰]
می‌نویسد: این آیات ازنظر سیاق، هم بهتر و هم آسانتر، با عیسی بن مریم (س) انطباق دارد تا با رسول خدا. [۶۰۱]
و یا در ذیل آیه:
{ یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ادْخُلُواْ فىِ السِّلْمِ کَافَّهً وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ…}[۶۰۲]
علامه ضمن توضیح و تفسیر واژه«سِلم» و عبارت «خطوات الشیطان» این گونه نتیجه می‌گیرد که: مراد از پیروی خطوات الشیطان، پیروی او در تمامی‌دعوتها یش به باطل نیست، بلکه منظور پیروی او است در دعوتهایی که به عنوان دین می‌کند…
و در ادامه می‌آورد که: و از خصوصیات سیاق کلام و قیود آن این معنا نیز استفاده می‌شود که خطوات الشیطان تنها آن گامهایی از شیطان است که در طریقه و روش پیروی شود.[۶۰۳]
گاهی نیز اگر عبارتی یا کلمه‌ای داراى مصداق‌هاى متفاوت باشد، با کمک سیاق آیات براى آن، مصداق واقعى تعیین می‌کند.بطور مثال ذیل آیات؛
{إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا…. وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّین}[۶۰۴]
می‌نویسد: تصدیق روز جزا, دو مصداق دارد: ۱٫ تصدیق لفظى و قلبى ۲٫ تصدیق عملى و عینى.
آنچه‌از سیاق شمردن اعمال صالحه بر مى‏آید این است که مراد از« تصدیق یوم الدین» این است که مصلین علاوه بر تصدیق قلبى روز جزا عملا هم آن را تصدیق مى‏کنند، به‌این معنا که سیره زندگیشان سیره کسى است که معتقد است هر عملى که‌انجام دهد به زودى در مورد آن بازخواست، و بر طبق آن جزا داده مى‏شود.[۶۰۵]
مفسّر المیزان علاوه بر موارد فوق، نقش سیاق را در موارد مختلفی دخالت داده و برای تفسیر آیات استفاده نموده‌است، که مهمترین آنها بطور فهرست وار عبارتند از: تعیین زمان نزول آیات[۶۰۶]،
مشخص کردن نوع اعراب کلمات[۶۰۷]و پذیرش یا عدم پذیرش اسباب النزول[۶۰۸]، تعیین یکی از قرائات در بین قرائات مختلف و.[۶۰۹]..
مفسّر فی ظلال القرآن نیز گاهی با تکیه بر مقوله سیاق آیات، برای برخی از عبارات و اصطلاحات خاص قرآنی مصداق مشخصی معرفی می‌کند. بطوری که بدون استفاده‌ از آن، یافتن مصداق امری مشکل خواهد بود.بطور مثال در ذیل آیه ۱۴۲ بقره:
{سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاس…. }[۶۱۰]
می‌نویسد: از سیاق آیات و نیز حوادث و رخدادهای مدینه روشن می‌شود که منظور از«سفهاء»، همان نابخردان یهودی هستند همانطور هم که قبلاً گفتیم که‌هم ایشان بودند که در تغییر قبله سر و صدا کردند.[۶۱۱]
ایشان هم چنین ذیل آیه ۱۴ سوره بقره:
{واذا وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِینَ ءَامَنُواْ… إِلىَ‏ شَیَاطِینِهِمْ….}[۶۱۲]
می‌گوید:از سیاق سوره و روند حوادث که در تاریخ زندگی پیامبر |اتفاق افتاده پیداست که مقصود از شیاطین، قوم یهود می‌باشد.[۶۱۳]
پذیرش ویا عدم پذیرش بعضی تفسیرها در بارۀ آیات
یکی از کارکردهای سیاق در المیزان و فی ظلال القرآن عبارت است از شناساندن ناصواب بودن برخی از نظریه‌های تفسیری مفسران.
علامه گاهی آراء تفسیری از مفسران قدیم وجدید را که با سیاق آیات ناهمگون وناسازگار است مردود دانسته وبا کمک گرفتن از سیاق آیات به‌اثبات نظریۀ خود می‌پردازد.
بطور مثال ذیل آیات ۱۸۵- ۱۸۳ سورۀ مبارکۀ بقره بعد از تفسیر آیات وآوردن نظرات مفسران دیگر دربارۀ وجود نسخ حکم روزه برای روزه داران به شدت آنرا ردنموده‌است ومی‌نویسد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ب.ظ ]




با توجه به تغییر نقش سنتی مردان و زنان در جامعه و خانواده، که دستیابی به برابری کامل بین مردان و زنان را ضروری و لازم می­سازد،
با تصمیم به اجرای اصولی که در اعلامیه رفع تبعیض علیه زنان آمده است و به خاطر آن اهداف و نیز جهت انجام اقدامات ضروری برای از میان برداشتن این‌گونه تبعیض‌ها در تمامی اشکال و مظاهر آن.»[۴۰]

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«با توجه‌ به‌ اینکه‌ بر طبق‌ اصولی‌ که‌ در منشور ملل‌ متحد اعلام‌ گردیده‌ است‌ شناسایی‌ حیثیت‌ ذاتی‌ و حقوق‌ یکسان‌ و غیرقابل‌ انتقال‌ کلیه‌ اعضاء خانواده‌ بشر مبنای‌ آزادی‌ ـ عدالت‌ و صلح‌ در جهان‌ است‌، با اذعان‌ به‌ اینکه‌ حقوق‌ مذکور ناشی‌ از حیثیت‌ ذاتی‌ شخص‌ انسان‌ است‌،
با اذعان‌ به‌ اینکه‌ بر طبق‌ اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر کمال‌ مطلوب‌ انسان‌ آزاد رهایی‌ یافته‌ از ترس‌ و فقر فقط‌ در صورتی‌ حاصل‌ می‌شود که‌ شرایط‌ تمتع‌ هر کس‌ از حقوق‌ اقتصادی‌ ـ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ خود و همچنین‌ از حقوق‌ مدنی‌ و سیاسی‌ او ایجاد شود،
با توجه‌ به‌ اینکه‌ کشورها بر طبق‌ منشور ملل‌ متحد به‌ ترویج‌ احترام‌ جهانی‌ و مؤثر حقوق‌ و آزادی‌های‌ بشر ملزم‌ هستند.»[۴۱]
« با در نظر گرفتن منشور سازمان ملل مبنی بر شناسایی حیثیت ذاتی و حقوق برابر برای همه انسان‌ها، اعضاء دولت‌ها خود را متعهد می‌دانند که با پیوستن به سازمان ملل جهت دستیابی و تحقق بخشیدن به اهداف آن و احترام و رعایت حقوق بشر و آزادی‌های اساسی در سطح جهان و برای همه انسان‌ها، بدون در نظر گرفتن نژاد، جنس، زبان و دین، همکاری‌های لازم را به عمل آورند،
با در نظر گرفتن منشور جهانی حقوق بشر مبنی بر اینکه تمام انسان‌ها آزاد آفریده‌ شده‌اند و از نظر حیثیت و حقوق باهم برابر هستند و نیز همه حق برخورداری از تمام حقوق و آزادی‌های مندرج در منشور را بدون در نظر گرفتن هر نوع امتیاز ویژه‌ای مثل نژاد، جنس، رنگ یا منشأ ملی دارند،
با در نظر گرفتن اینکه همه انسان‌ها در مقابل قانون برابر هستند و حق دارند در مقابل هر نوع تبعیضی و تحریک تبعیض‌آمیزی بطور برابر از حمایت قانونی برخوردار گردند،
با اعتقاد به اینکه نظریه برتری بطور علمی اشتباه است و آن چیزی جزء بی‌عدالتی اجتماعی نیست و اخلاقاً خطرناک و قابل محکوم کردن می‌باشد، بنابراین چه در تئوری و چه در عمل هیچ توجیهی برای تبعیض وجود نخواهد داشت،
با تصدیق دوباره که تبعیض بین انسان‌ها مانع دوستی و روابط صلح‌آمیز میان ملت‌ها و انسان‌ها می‌شود و آرامش و امنیت مردم را سلب می کند و باعث جلوگیری از همزیستی انسان­هایی می‌شود که می‌خواهند در یک سرزمین در کنار یکدیگر زندگی کنند، با اعتقاد به اینکه وجود تبعیض در منافات با آمال جامعه بشری است، با اعلام خطر مبنی بر اعمال تبعیض در بعضی از مناطق جهان، با تصمیم به اقدامات لازم جهت سرعت بخشیدن به حذف تبعیض در تمام اشکال آن،
با یادآوری به میثاق رفع تبعیض در استخدام و تبعیض شغلی که در سال ۱۹۵۸ به وسیله سازمان بین ­المللی کار به تصویب رسیده و نیز یادآوری به میثاق رفع تبعیض در آموزش که به وسیله سازمان‌های آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۹۶۰ به تصویب رسیده است،
با آرزو به اجرای اصولی که در منشور سازمان ملل متحد مبنی بر حذف تمام اشکال تبعیض و نیز حمایت از اقدامات عملی اخیر مبنی به پایان دادن به تبعیض بیان شده است»[۴۲]
« لازم‌ است‌ اعضای‌ جامعه‌ بین‌المللی‌ تعهدات‌ خطیر خود را در زمینه‌ بسط‌ و تشویق‌ احترام‌ به‌ حقوق‌ و آزادی‌های‌ اساسی‌ عموم‌ افراد بشر، بدون‌ توجه‌ به‌ وجوه‌ امتیاز از هر نوع‌‌ ایفا کنند.
اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر مبین‌ تفاهم‌ مشترک‌ ملل‌ جهان‌ در زمینه‌ حقوق‌ غیرقابل‌ سلب‌ و نقض‌ عموم‌ اعضای‌ خانواده‌ بشری‌ بوده‌ متضمن‌ تعهدی‌ برای‌ اعضای‌ جامعه‌ بین‌المللی‌ است‌.
از بدو تصویب‌ اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر سازمان‌ ملل‌متحد، پیشرفت‌های‌ چشمگیری‌ به‌ منظور تعیین‌ معیارهایی‌ برای‌ تمتع‌ از حقوق‌ و آزادی‌های‌ اساسی‌ بشر و حمایت‌ آن‌ کرده‌ است‌. در این‌ مدت‌، اسناد بین‌المللی‌ مهم‌ متعددی‌ به‌ تصویب‌ رسیده‌ لیکن‌ در زمینه‌ تحقق‌ حقوق‌ و آزادی‌های‌ مذکور، هنوز کارهای‌ زیادی‌ باید انجام‌ پذیرد.
هدف‌ نخستین‌ سازمان‌ ملل‌متحد در زمینه‌ حقوق‌ بشر، برخورداری‌ یکایک‌ افراد از حداکثر آزادی‌ و حیثیت‌ است‌. برای‌ تحقق‌ این‌ مقصود، قوانین‌ هر کشوری‌ باید آزادی‌ بیان‌، آزادی‌ کسب‌ اطلاعات‌، آزادی‌ ایمان‌ و مذهب‌ و نیز حق‌ شرکت‌ در حیات‌ سیاسی‌، اقتصادی‌، فرهنگی‌ و اجتماعی‌ کشور را برای‌ عموم‌ افراد، صرف‌نظر از جنس، نژاد، زبان‌، مذهب‌ یا اعتقاد سیاسی‌ تأمین‌ کند.
کشورها باید عزم‌ خود را مبنی‌ بر اعمال‌ مؤثر اصول‌ راجع‌ به‌ حقوق‌ و آزادی‌های‌ اساسی‌ بشر که‌ در منشور ملل‌ متحد و سایر اسناد بین‌المللی‌ به‌ ودیعه‌ سپرده‌شده‌ مؤکداً اعلام‌ دارند.
موارد نقض‌ دامنه‌دار حقوق‌ بشر، ناشی‌ از تجاوز یا هر نوع‌ مناقشه‌ با پیامدهای‌ اسفناکی‌ که‌ در بر دارد، به‌ مصائب‌ ناگفتنی‌ بشر منتهی‌ می‌شود و واکنش‌هایی‌ را به‌ وجود می‌آورد که‌ امکان‌ دارد جهان‌ را گرفتار مخاصمات‌ روزافزون‌ کند. وظیفه‌ جامعه‌ بین‌المللی‌ است‌ که‌ در زمینه‌ محو این‌ قبیل‌ بلایا همکاری‌ کنند.
موارد نقض‌ فاحش‌ حقوق‌ بشر ناشی‌ از تبعیض‌ بر مبنای‌ نژاد، جنس، مذهب‌ و اعتقاد به‌ افکار بخصوص‌ یا بیان‌ آن‌ وجدان‌ بشریت‌ را جریحه‌دار می‌کند و مبانی‌ آزادی‌، عدالت‌ و صلح‌ را در جهان‌ به‌ مخاطره‌ می‌افکند.
تبعیضی‌ که‌ زنان‌ همچنان‌ در مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ قربانی‌ آنند باید از بین‌ برود. منزلت‌ مادون‌ برای‌ زنان‌ قائل‌ شدن‌، مغایر منشور ملل‌متحد و نیز موازین‌ اعلامیه‌ جهانی‌ حقوق‌ بشر است‌ و اعمال‌ کامل‌ مفاد اعلامیه‌ راجع‌ به‌ محو کلیه‌ اشکال‌ تبعیض‌ علیه‌ زنان‌ از الزامات‌ حتمی‌ پیشرفت‌ انسان.»[۴۳]
« با توجه به اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد که شناسایی حیثیت ذاتی و حقوق برابر و غیرقابل انتقال تمام اعضاء خانواده بشری را مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان اعلام داشته است،
با توجه به اینکه حقوق مذکور از شأن و منزلت ذاتی انسان سرچشمه گرفته است،
با توجه به تعهدات دولت‌های امضاء کننده منشور، به ویژه ماده ۵۵ آن که اعتلای رعایت و حرمت حقوق بشر و آزادی‌های اساسی را متذکر می‌شود،
با در نظر گرفتن ماده پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده هفتم کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که مقرر داشته است: هیچ‌کس را نمی­ توان مورد آزار و شکنجه و یا مجازات و رفتارهای ظالمانه و غیرانسانی قرارداد که سلب‌کننده حقوق مدنی و اجتماعی فرد است،
با توجه به اعلامیه مجمع عمومی ٩ دسامبر ١٩٧۵ مبنی بر حمایت انسانهائی که مورد شکنجه و اعمال ظالمانه غیرانسانی و رفتارهائی که باعث سلب حقوق مدنی و اجتماعی آن‌ها می‌شود،
با آرزو و تلاش و تأثیرگذاری بیشتر علیه شکنجه و دیگر اعمال وحشیانه و غیرانسانی و مجازات و رفتارهائی که حقوق انسان‌ها را در سراسر جهان به مخاطره می‌اندازد.»[۴۴]
« از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان اساس آزادی و عدالت و صلح را در جهان تشکیل می‌دهد،
از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه‌ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است،
از آنجا که اساساً حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد،
از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام کرده‌اند و تصمیم راسخ گرفته‌اند که به پیشرفت اجتماعی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری به وجود آورند،
از آنجا که دولت‌های عضو متعهد شده ­اند که احترام جهانی و رعایت واقعی حقوق بشر و آزادی­های اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تأمین کنند،
از آنجا که حسن تفاهم مشترک نسبت به این حقوق و آزادی­ها برای اجرای کامل این تعهد کمال اهمیت را دارد،
مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل اعلام می‌کند تا جمیع افراد و کلیه ارکان اجتماع این اعلامیه را دائماً مد نظر داشته باشند و مجاهدت کنند که به وسیله تعلیم و تربیت احترام این حقوق و آزادی‌ها توسعه یابد و با تدابیر تدریجی ملی و بین ­المللی، شناسایی و اجرای واقعی و حیاتی آن‌ها، چه در میان خود ملل عضو و چه در بین مردم کشورهایی که در قلمرو آن‌ها می‌باشند، تأمین گردد.»[۴۵]
« با آگاهی به نیاز فوری به اینکه حقوق و اصول مربوط به برابری، امنیت، آزادی، تمامیت، و وقار همه انسان‌ها به طور جهانشمول درباره زنان اعمال شود،
با توجه به اینکه این حقوق و اصول در اسناد بین ­المللی محترم شمرده‌شده،
با نگرانی از اینکه خشونت علیه زنان مانعی در راه دستیابی به برابری، پیشرفت و صلح است،
با تاکید بر اینکه خشونت علیه زنان، مبنایی بر نقض حقوق بشر و آزادی­های اساسی زنان است و برخورداری زنان را از این حقوق و آزادی‌ها بطور ناقص یا کامل نفی می‌کند، و با نگرانی درباره عدم موفقیت درازمدت در حمایت و ارتقاء این حقوق و آزادی‌ها در موارد خشونت علیه زنان،
با آگاهی بر اینکه خشونت علیه زنان نمایشی از نابرابری تاریخی روابط قدرت میان زنان و مردان است، که به تحت سلطه کشیدن و تبعیض علیه زنان توسط مردان و به پیشگیری از پیشرفت کامل زنان انجامیده، و اینکه خشونت علیه زنان یکی از مکانیزم­ های مهم اجتماعی است که زنان را به موقعیت­های فرودست در مقایسه با مردان مجبور می‌کند،
با نگرانی از اینکه برخی گروه‌های زنان، از جمله زنان متعلق به گروه‌های اقلیت، زنان بومی، زنان پناهنده، زنان مهاجر، زنانی که در مناطق روستایی یا دورافتاده زندگی می‌کنند، زنان بینوا، زنانی زندانی یا در حبس، دختر بچه‌ها، زنان معلول و ناتوان، زنان کهنسال و زنان در مناطق جنگی، بطور ویژه در مقابل خشونت آسیب‌پذیر هستند،
با یادآوری نتیجه پاراگراف ۲۳ پیوست قطعنامه شورای اجتماعی ۱۵/۱۹۹۰ به تاریخ ۲۴ مه ۱۹۹۰ و تشخیص این که خشونت علیه زنان در خانواده و جامعه فراگیر بوده و از مرزهای درآمد، طبقه و فرهنگ می‌گذرد، باید با اقدامات فوری و موثر برای محو این واقعه همراه باشد،
هم­چنین با یادآوری قطعنامه شورای اقتصادی و اجتماعی ۱۸/۱۹۹۱ به تاریخ ۳۰ مه ۱۹۹۱، که در آن شورا پیشنهاد پیشبرد امر تدوین یک سند بین ­المللی را که به طور صریح مسئله خشونت علیه زنان را مورد توجه قرار دهد،
با استقبال از نقشی که جنبش­های زنان در جلب توجه روزافزون به ماهیت، جدی بودن، و ابعاد مسئله خشونت علیه زنان ایفا می‌کنند،
با احساس مخاطره از این که فرصت­های زنان برای دستیابی به برابری حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه، به دلایلی از جمله خشونت فراگیر و مداوم، محدود هستند،
با اعتقاد به اینکه با توجه به نکات ذکرشده در بالا نیاز برای تعریف جامع و روشن خشونت علیه زنان، یک بیانیه روشن از حقوقی که باید اعمال شوند که حذف خشونت علیه زنان در همه اشکال آن تضمین شود، یک تعهد توسط دولت‌ها در احترام به مسئولیت های آنان، و یک تعهد توسط تمامی جامعه بین المللی به حذف خشونت علیه زنان،
رسماً اعلامیه حذف خشونت علیه زنان اعلان می‌دارد و اصرار دارد که هر گونه تلاشی برای شناختن و محترم شمردن آن توسط عموم، به عمل آید.»[۴۶]
تکرار مکرر الزام دستیابی به برابری زنان و مردان در عرصه ­های گوناگون نشانگر اهمیت احقاق حقوق زنان، نیاز به اسنادی جهت پیشبرد این حقوق و الزام بررسی جهت رفع تبعیض­ها می­باشد.

۲-۷- مصادیق شکنجه علیه زنان

با توجه به تعاریفی که از شکنجه، کشورهای جهان سوم و کشورهای پیشرفته ارائه شد؛ و هم­چنین قوانین بین ­المللی، به بررسی انواعی از رفتارها و هنجارها ـ که می‌توان شکنجه نامید ـ می‌پردازیم.

۲-۷-۱- شکنجه در کشورهای پیشرفته

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ب.ظ ]




از ویژگیهای ابوحنفیه که جمیع محققین و فقها بر آن اتفاق نظر دارند صراحت و بی باکی او و تسامح و اغماض در دادن فتواست. وی در حد امکان، حکم به صحت کارها و تصرفات انسان می‌داد و تلاش داشت به زعم خود، از تهیدستان و ضعیفان جانبدارى کند.
رعایت حاکمیت دولت که در امام متجلى است
فقه تقدیری (فرضی = أرأیتَ)
ابوحنفیه اصل ایمان و کفر را تصدیق و انکار می‌‌‌دانست و معتقد به تفاوت درجات ایمان نبود.

مذهب مالکی

شخصیت مالک

این مذهب، دومین مذهب اهل سنت از نظر قدمت و سومین آن از نگاه قلمرو است. مؤسس این مذهب، مالک بن انس بن مالک بن عامر اصبحى مدنى از طبقه سوم فقیهان تابعی مدینه است. او حدود سالهای ۹۰ تا ۹۷ در آن شهر تولد یافت. مالک بیشتر زندگانی خود را در مدینه سپری کرد. فقه را نزد ربیعه بن فروخ، ابن شهاب زهری، نافع مولی عبدالله بن عمر بن هرمز، امام جعفر صادق (ع) و ابوالزناد فرا گرفت. وى از پـیـشوایان مکتب حدیث علم آموخت. عبدالرحمن بن هرمز و عبدالرحمن معروف به ربیعه الراى (م۱۳۶ق) از استادان او هستند. در سن هفده سالگى پس از آن که اساتیدش او را در فقه و حدیث گواهى کردند مالک (۹۳ـ۱۹۷ق) در مدینه به فتوا دادن و تدریس پرداخت و حدود هفتاد سال در همین شهر بـه افـتـاء و تـعـلـیم مردم ادامه داد. او براى تدریس و فتوا در مسجد النبى مى‌‌نشست و به هنگام خواندن حدیث به قبر پیامبر (ص) اشاره مى‌‌کرد. وی در برابر خلفا، سیاست آرامی را دنبال می‏کرد. اما با سکوت او در برابر قیام نفس زکیه به سال (۱۴۵ ه.ق) والی مدینه را به او بدگمان ساخت و او را مجازات کرد. منصور بابت این رفتار والی که بی‏اطلاع او صورت یافته بود، از مالک عذرخواهی نمود. همچنین هارون در سفر حج خود در سال ۱۷۹ ه.ق در آخرین سال عمر مالک، از او دیدار به عمل آورد. با این همه، می‏توان گفت که مالک از عباسیان ناخشنود بوده، چنانکه همین ناخشنودی او سبب گرایش امویان اندلس به او گشت. مالک، در حدیث شناسی پیشگام بود.
اثر مهم فقهی مالک کتاب « الموطأ » است که به درخواست منصور به نگارش آن پرداخت. دیگر اثر او، « رساله إلی الرشید » است.
مذهب فقهی مالک، به مثابه یک مدرسه فکری نبوده و اجتهاد فقهای آن فراتر از رأی مالک نمی‏رود. مالکیان در باورهای اعتقادی خود پیرو مکتب اشعریند.
مذهب مالک پیش از ظهور مذهب شافعی، بر حجاز، مصر و سرزمین های آفریقایی اطراف آن، اندلس و سودان غلبه داشت و در بغداد هم حضور چشمگیری داشت تا آن که پس از سال ۴۰۰ ه.ق. رو به افول نهاده، با ظهور مذهب شافعی در مصر، مذهب مالکی در آن به جایگاه دوم تنزل یافت اما موقعیت خود در شرق آفریقا را از دست نداد. امروزه مذهب مالکی در قسمتهای شمالی آفریقا، الجزایر، تونس، در قسمت های کوهستانی مصر، سودان، کویت، قطر، بحرین غلبه دارد و در فلسطین و عربستان هم به ویژه منطقه احساء به صورت محدودتر ادامه حیات می دهد.

منابع استنباط نزد مالک

قرآن کریم
سنت، دومین تکیه گاه مالک بود. از دیدگاه او ـ برخلاف ابوحنیفه ـ خبر واحد حجت است و کوتاهی درباره آن تا زمانی که با عمل مردم مدینه مخالفتی نداشته باشد جایز نیست. بیشتر اتکای مالک در حدیث روایاتی بود که اهل حجاز نقل کرده‌اند.
اجماع: مالک، افزون بر اجماع به معنای مشهور آن نزد عموم، اجماع مردم مدینه را هم حجت می‌دانست.
قیاس: وی بر احکامی که در کتاب و سنت بدانها تصریح شده قیاس می‌کرد، چنان که در موطاء احکام بسیاری از این نوع آمده ‌است.
استحسان: شـاطبی از قـول اصبغ می‌گوید: از ابنقاسم شنیدم که به نقل از مالک میگفت : استحسان نه دهم علم است. با این حال، مالک به اندازه ابوحنیفه دامنه استحسان را گسترش نداده است.
اسـتـصـحـاب: قرافی می‌گوید: اسـتـصـحـاب نـزد مـالک، امام مزنی و ابوبکر صیرفی حجت است.
مـصـالـح مرسله: یکی از اصول مالک اعتبار دادن به مصالح مرسله‌است، چنان که مذهب او به عمل به مصلحت شهرت دارد.
سـد ذرائع: مالک بیش از دیگران دامنه این اصل را گسترد و بسیاری از احکام را بر آن استوار ساخت. عرف: مالک به عرف هم پناه می‌برد، اما در بنای احکام بر آن به اندازه دیگران پیش نمی‌رفت.
قـول صحابی: فقه مالک بر فتواها و داوریهای صحابه تکیه داشت. او فقه فقهای هفتگانه رادر مدینه فراگرفت و سنت را همان چیزی می‌دانست که صحابه برآنند. به همین دلیل در میان همه منابع استنباط او فتوای صحابه جایگاهی برجسته داشت.

ویژگی‌ها و منابع مذهب مالکی

مالک علاوه بر کتاب، سنت، فتاوی صحابه، اجماع، قیاس، استحسان، مصالح مرسله و استصحاب، عمل اهل مدینه را در زمره منابع دینی یاد کرده است.
مالک، ظاهر قرآن را بر سنت مقدم می‏داشت. او عام و مـطلق کـتاب و سنت را قطعی ندانست، بلکه درهای تـخصیص و تقیید را به طور کامل گشود.
مراعات مصلحت: مالک بر این عقیده بود که هدف اصلی شارع تحقق بخشیدن به مصالح و منافع مردم است. به همین دلیل فقه خود را گاه با سد ذرایع و گاه با فتح آن پیرامون این محور به حرکت درآورد تا این مصالح را از طریق قیاس و استحسان یا ازطریق مصالح مرسله و سد ذرایع و یا هر طریق دیگری برآورده سازد. وی از همین دیـدگاه، عقود را وسیله‌ای قرار داد که خواسته‌های اصلی مردم را تحقق می‌بخشد و با مقتضای عرف آنان همراهی و همسویی دارد.
او در پی‌بردن بـه هـدف شریعت بـه فتواها و داوری‌های صحابه تکیه می‌کند و سپس به عنوان کسی که در فهم متون شریعت و همچنین اهداف دور و نزدیکش به ریشه رسیده، به شـنـاخـت و کـشف احکام و اهداف آنها می‌پردازد.
وی طعن بر اصحاب رسول خدا (ص) را زشت شمرده و آن را جرم بزرگ می‏دانست. او همچنین قرآن را قدیم دانسته و به جبر باور داشت.

دلیل

مفهوم دلیل

پرسش اساسی که در این فصل مطرح میگردد این است که آیا میتوان تعریفی جامع و مانع از دلیل ارائه کرد (بند نخست). ولی برای تکمیل بحث باید به این پرسش نیز پاسخ گفت که آیا آنچه به عنوان دلیل در ادلّهی اثبات دعوا مطرح میشود، ارتباطی به بحث منطقی مربوط به دلیل دارد و درصورتی که مرتبط است، دلیل در این مبحث تا چه اندازه از دیدگاه علم منطق قابل تبیین است (بند دوم).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ادله جمع مکسر دلیل و جمع دیگر دلائل یا دلالت دلائل است. معنی لغوی دلیل راهنما است. دلیل در اصطلاح حقوق عامل اثبات حقیقت امری است که مورد انکار قرار می‌گیرد (ق. مدنی با اینکه یک جلد را به شرح ادله اثبات دعوی اختصاص داده تعریفی از دلیل نکرده است. آئین دادرسی مدنی دلیل را به این عبارت تعریف می کند: (دلیل عبارت از امری است که اصحاب دعوی برای اثبات دعوی یا دفاع از دعوی به آن استناد می‌نمایند)[۱] آنها که بیشتر در امور جزائی به دنبال مطالعه هستند می‌گویند دلیل نوری است که قاضی را برای کشف حقیقت راهنمائی می‌کند به این ترتیب دلیل لسان قانون معنی محدودی دارد و امری است که کاربرد آن در دادگاه است و زمان ظهور و تجلی آن زمان دعوی و دفاع است در یک معنی وسیع دلیل حافظ و نگهدارنده حق شناخته می‌شود اعم از اینکه دعوایی مطرح و از دلیل استفاده شود یا نشود و بالاخره به تعریفی از دلیل می‌رسیم که می‌گوید دلیل مبنای علم و یقین قاضی در اثبات بزهکاری است مجموع وسایلی است که به کمک آن قاضی وقوع جرم و شناخت فاعل مادی و معنوی آن تصمیم به مبادرت می‌ورزد.[۲]

تعریف دلیل

در بیشتر رشته های علمی این عادت از دیرباز وجود دارد که به منظور شناخت هر مفهومی ابتدا آن را از لحاظ لغوی و سپس از نظر اصطلاحی تعریف مینمایند. این عادت که به طور خاص در بین علمای حقوق نیز جاری است دارای فواید بسیاری نیز می باشد؛ از جمله این که تعریف لغوی در غالب موارد در تعریف اصطلاحی مؤثراست، زیرا براساس اصل » عدم النقل » که از اصول لفظیه در اصول فقه به شمار میرود به هنگام شک در معنای اصطلاحی، اصل بر عدم نقل و عدم تغییر معنای لغوی است، چرا که اگر شارع مقدس یا قانون گذار، معنای دیگری را غیر از معنای لغوی مدنظر میداشت، این قصد خویش را به صراحت بیان می نمود یا دست کم قرینهای مبنی بر آن وضع میکرد. فایدهی دیگر تعریف لغوی، آسان نمودن آموزش اصطلاحات از طریق بررسی معانی لغوی آنها در ابتدای امر میباشد. بنابراین ما نیز ابتدا به تعریف لغوی دلیل پرداخته و سپس به تعریف اصطلاحی آن دست میزنیم.

تعریف لغوی دلیل

دلیل واژهای عربی است که از مصدر « دلالت » و فعل ثلاثی مجرد « دلَّ یدلُّ دلاله » مشتق شده و بر وزن « فعیل » و به معنای فاعل می باشد. بنابراین دلیل به معنای « دال » و به معنای راهنما، رهنمون شونده، دلالتکننده و هدایتکننده می باشد. جمع مکسر دلیل، درکتب لغت عربی « ادله » ذکر شده گرچه در زبان نوشتاری و به ویژه گفتاری از واژهی « ادله » نیز برای جمع بستن دلیل استفاده میگردد.

تعریف اصطلاحی دلیل

معنای اصطلاحی دلیل نیز از معنای لغوی آن چندان دور نیفتاده است. جایگاه اصلی بحث دلیل، علم منطق می باشد. طبق نظر علمای منطق، دلیل عبارت است از « شیئی که از وجود آن پی به وجود شیئی دیگر می بریم » ( لنگرودی ، ۱۳۷۶: ۴)
در زبان رایج نیز این معنای منطقی کاربرد فراوانی دارد ؛ هر چند گاهی دلیل را مترادف با علّت نیز استعمال می کنند، اما علت و دلیل همیشه کاملاً منطبق بر یکدیگر نیستند، زیرا در علم منطق و نیز در بحث ادلّهی اثبات دعوا، هم علت و هم معلول می توانند دلیل محسوب شوند : هم می توان از وجود معلول (دود) به وجود علت (آتش) پی برد و هم امکان دارد، از وجود علت (خورشید ) پی به وجود معلول (روشنایی) برده شود. بنابراین دلیل اعم از علت میباشد و میتواند یا علت و یا معلول باشد.
پس از آشنایی مقدماتی با این مفهوم، باید دید که در فقه، حقوق و نیز قوانین موضوعه چه تعریفی از دلیل ارائه شده است. در تعریف فقهی بیشتر به معنای لغوی آن تأکید شده است. ( لنگرودی ، ۱۳۷۶: ۳۱۳)
در کتب حقوقی نیز بیشترین توجه روی تعریف قانونی و نقد آن متمرکز شده است. در قانون مدنی تعریفی از دلیل به دست داه نشده، لیکن در ق .آ.د.م براساس ماده ۱۹۴ « دلیل عبارت از امری است که اصحاب دعوا برای اثبات یا دفاع از دعوا به آن استناد می نمایند » .
در قرآن نیز کلمه« دلیل » در آیه ۴۵ سوره فرقان آمده است: « ألم تر إلی ربک کیف مدّ الظل ولو شاء لجعله ساکناً ثمّ جعلنا الشمس علیه دلیلاً » ترجمه: « آیا ندیدی پروردگارت چگونه سایه را گستراند؟ و اگر میخواست هر آینه آنرا ساکن قرار میداد سپس آفتاب را بر آن دلیل قرار داد. » همچنین از همین ریشه و به معنای راهنمائی آمده است آنجا که به نقل از شیطان خطاب به حضرت آدم می فرماید: « قال یا آدم هل ادلک علی شجره الخلد … » یعنی« ای آدم آیا راهنمائی کنم تو را به درخت جاودانی؟ » (آیه۱۲۰ سوره طه)

تبیین منطقی دلیل

با توجه به این که « دلیل » در بحث ادلّه ی اثبات دعوا چیزی است که از وجود آن پی به وجود حقی برده می شود، مفهوم دلیل در این بحث نزدیک به مفهوم دلیل در علم منطق است. لیکن باید به بررسی بیشتری پرداخت تا روشن شود که چه نوع دلیل از جمله دلایلی می باشد که در علم منطق مطرح است . در علم منطق تقسیم بندی مشهوری از دلیل به اعتبار نوع دلالت آن وجود دارد که براساس آن، انواع دلیل عبارت است از : وضعی، عقلی و طبعی و هر یک از این دلایل نیز به لفظی و غیرلفظی تقسیم می شوند .
سعی ما در این مبحث بر این است که با شناخت اقسام این دلایل، آن را با بحث ادلّه اثبات دعوا تطبیق داده، و بررسی نماییم که نوع معمول ادلّه ای که ما در بحث ادلّه اثبات دعوا با آن سروکار داریم از کدام یک از انواع دلیل وضعی، عقلی و یا طبعی می باشد.
دلیل وضعی، دلیلی است که به خودی خود دلالت بر امری نمی کند، بلکه دلالت آن به خاطر وضع و جعل افراد می باشد. این دلیل بر دو قسم است : لفظی که دلالت تمامی الفاظ است بر معانی آنها، مثل به کار بردن لفظ « گل » زیبا با ویژگی های معین و غیر لفظی که عبارت است از دلالت هر نوع نقش، طرح و یا اثری غیر از الفاظ بر شیء خاصی به شرط این که به وسیله ی افراد انسانی این دلالت ایجاد شده باشد، مانند علایم راهنمایی و رانندگی . بنابراین دلالت چراغ قرمز بر ممنوعیت عبور، نوعی دلالت وضعی از نوع غیرلفظی است.
دلیل عقلی، دلیلی است که در آن عقل با مشاهده و دریافت آن بر وجود مدلول حکم می کند. این نوع دلیل نیز به لفظی و غیرلفظی تقسیم می شود. دلالت عقلی لفظی مثل شنیدن صدای سگ در پشت دیوار و پی بردن به وجود این حیوان و دلالت عقلی غیرلفظی مثل دلالت دود بر آتش.
دلالت طبعی، دلالتی است که با شناخت طبع انسان حاصل می شود، به گونه ای که از وجود یک اثر یا عارضه ای در بدن انسان به عنوان دلیل به وجود چیز دیگری که مدلول خوانده می شود پی می بریم. این نوع دلالت با شناخت شیوه کار کرد بدن انسان حاصل می شود و عقل به تنها یی نمی تواند بر آن حکم کند . این دلالت نیز به لفظی و غیرلفظی تقسیم می شود: دلالت طبعی لفظی، مثل سرفه کردن فرد که دلالت بر سرماخوردگی وی می نماید و دلالت طبعی غیرلفظی، مثل رنگ پریدگی که حکایت از ترس دارد .( خوانساری : ۱۳۶۲، ۵۶ )
حال باید دید که در ادلّه ی اثبات دعوا برتری با کدامی ک از انواع دلالت است که در علم منطق مطرح است. در رابطه با ادلّه طبعی باید گفت که این دلایل در برخی موارد می توانند در بحث ادلّه اثبات دعوا مصداق داشته باشند، همانند اکثر مواردی که پزشکی قانونی از طریق معاینه ی بدن انسان و اجزا و آثار آن امری را احراز می کند. البته این نوع دلالت بیشتر در مباحث کیفری کاربرد دارد و آن هم به خاطرپذیرش اصل آزادی ادلّه در امور کیفری و نیز تأثیری که این نوع دلالت بر کشف جرائم بر ضد تمامیت جسمی اشخاص دارد . اما به طور خاص، این ادلّه در مباحث مدنی در مورد نسب کاربرد دارد، به عنوان م ثال در پزشکی قانونی، که یکی از انواع کارشناسی می باشد، گفته می شود که طبیعت بدن انسان به گونه ای است که از ترکیب گروه خونی زوجین قطعاً فرزندانی با گروه خونی خاص به وجود نخواهند آمد . ولی به هر حال ارزش این ادلّه مساوی با ارزش امارات قضایی است و قاضی در ارزی ابی آن ها آزاد است، هر . چند که ممکن است از لحاظ علم بیولوژی در این خصوص ادعای قطع و یقین شده باشد .( خوانساری : ۱۳۶۲، ۱۹۲ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:19:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم