کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



پرسش این است که؛ مقتضای خلیفه اللهی انسان چه می‏شود؟ اگر موجودی «خلیفه خدا» شد، باید کلام مستخلف‏عنه را بزند. اگر گفته می‏شود که اُمانیسم؛ یعنی «احترام به انسانیت و تکریم انسان»، این سخن در برخی از جهات صحیح است، ولی باید دید حامیان این مکتب، چه چیزی را بر این مبنا بار می‏کنند. آنان می‏گویند: چون انسان کریم است پس تمام کارها باید در مدار انسان بچرخد. حقیقت سخنشان این است که «الحق یدور مدار الانسان حیثما دار» ولی این مطلب صحیح نیست و با مقام خلیفه‏اللّهی سازگار نیست. این خدایی کردن انسان است. اگر کسی بگوید من به میل خودم عمل می‏کنم، هر چه فکر بشر است. هر چه خودم خواستم. این یعنی من «اللّه» هستم نه خلیفه اللّه! اگر کسی تحت ربوبیت اللّه نباشد، در حقیقت خلافت او را نپذیرفته است. و در نتیجه دیگر انسانیت ندارد و در نتیجه کرامت و شرافتی هم نخواهد داشت، چنین موجودی فقط حیوان ناطق است و در واقع بهیمه است و یا شیطان است.
خلاصه سخن این‏که: شناخت واقعی انسان، وقتی صورت می گیرد که بر اساس واقعیت «خلافه اللهی» بشر تنظیم شود نه بر اساس «أنَا ربّکم الأعلی».[۲۸] ارزش انسان و به تعبیری انسانیت انسان، به خلیفه اللهی او است و خلیفه اللهی انسان، به پذیرش ربوبیت الهی است. اگر در چنین فضایی انسان را بشناسیم، راه درستی در پیش گرفته شده است. اگر خلیفه اللهی، محور شناخت انسان باشد، هم «کرامت» انسان محفوظ می‏ماند و هم «مقام» او. اما اگر خداییِ انسان، محورشد، نه چیزی از «کرامت» او باقی می‏ماند و نه از «مقام» او.
۱-۱-۳-): رابطه انسان با هستی:
یکی دیگر از مؤلفه‏هایی که در شناخت انسان نقش دارد، محیط زندگی انسان و چگونگی ارتباط وی با آن است. انسان در خلأ زندگی نمی‏کند، در جهانی زندگی می‏کند که موجودات هستی پیرامون وی را گرفته‏اند و لذا یکی از شؤون بشر، تعامل با هستی است. این تعامل می‏تواند سازنده و یا مخرّب باشد. چگونگی رفتار بشر، تأثیر مستقیم بر هستی می‏گذارد. تمام اجزای ریز و درشت و مرئی و نامرئی هستی، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند. هر حرکت بشر، بر نظام هستی تأثیر می‏گذارد. حال اگر شناخت انسان بر اساس وحی و ایمان و تقوا تنظیم شود، در فرایند شناخت موفق خواهیم بود و اما اگر بر مبنای هوس باشد، ره آوردی، جز فساد و نابودی نخواهیم داشت».[۲۹]
از مجموع آنچه در سه قسم گذشته (هویت شناسی، جایگاه شناسی تعامل شناسی انسان با هستی)، که ارائه شد، چند مطلب به دست می‌آید:
۱-): وجود ابعاد چندگانه در نهاد انسان، حاکی از چند بعدی بودن خود آدمی است و این بعدهای چندگانه از مرتبه واحد برخوردار نیستند. آدمی در بعد غرایز اشتراکاتی با سایر موجودات ـ خصوصاً حیوانات ـ دارد، گرچه اختلافات مهمی هم دارد. اما در بعد فطرت و امور فطری (فطریات)، چنان تمایزی از سایر موجودات ـ و نه فقط حیوانات ـ پیدا می‌کند که شایسته خطاب «انی جاعلٌ فی الارضِ خلیفهً»[۳۰]و «لقد کرّمنا بنی آدم»[۳۱] می‌گردد. آدمی که حقیقت وجودش هم به همین مرتبه بازگشت دارد، در این جایگاه موجودی صرفاً زمینی نمی‌تواند باشد. حقیقت این مرتبه و منشأ آن به عالم ماوراء می‌رسد، و در واقع حقیقت او به گواهی آیه «و نفختُ فیه من روحی»[۳۲] به عالم الوهی می‌رسد.
۲ ـ): در فضای اگزیستانسیالیسم(الحادی)، توجه و تکیه بر اصالت وجود انسان و وحید و یگانه بودن هر فردی تا آن جا پیش می‌رود که رسالت هر فرد برای زیستن و انجام آنچه بر عهده او نهاده شده، چنان به او اختصاص دارد که نه هیچ فرد دیگری می‌تواند جانشین او در انجام آن رسالت گردد و نه هیچ‌کسی می‌تواند رسالت او را بر او بنمایاند. به این ترتیب، تعیین درستی یا نادرستی منش یک فرد در سلوک زندگی از دسترس قضاوت و داوری عملاً خارج می‌گردد و کسی نمی‌تواند حکم کند که دیگری در مسیر درستی حرکت می‌کند یا نه.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

باور به چنین اصلی گذشته از آنکه با معیارهای دینی ما سازگاری ندارد، خود مشرب اگزیستانسیالیسم الحادی را هم به نوعی از درون تهی می‌کند و آن فریاد بلندی که علیه بد فهمی انسان و تحویلی‌نگری او و تقلیل آدمی تا حد سایر اشیاء و حتی ماشین برخاسته بود و از این رهگذر این مشرب خود را در خدمت انسان ـ به معنای حقیقی‌اش ـ با اختصاصات انسانی در آورده بود، خود این فریاد هم به نحوی به دام خطا در می‌غلطد. تا وقتی ما نتوانیم معیاری جهت تنظیم رفتارها، کنش‌ها، خلق و خوها و باورها و اعتقادات انسانها، پیش روی آنها قرار دهیم، به گونه‌ای که هر فرد ترازویی جهت سنجش خود در دست داشته باشد هرگز نخواهیم توانست آدمی را به سمت بهترین‌هایش سوق دهیم، هر چند که بتوانیم اوضاع او را نسبت به گذشته‌اش بهبود بخشیم. به دیگر سخن، انسان اگزیستانسیال، اگر چه در ابعاد انسانی خویش حرکت کرده و از چنان تحویل‌نگری خلاصی یافته (و از این جهت گام بزرگی بر داشته و این توفیقی برای اگزیستانسیالیسم محسوب می‌گردد.) ولی هنوز با حقیقت انسانی یعنی با آنچه می‌تواند باشد، فاصله زیادی دارد و اگر هدف اگزیستانسیالیسم را یاری انسان برای رسیدن به چنین غایتی تلقی نماییم (چنان که خودش مدعی است)، باید گفت «این ره که تو می‌روی به ترکستان است»! در این باب شاید فقط یک نکته جای گفتگو و تأمل داشته باشد و آن اینکه هم در معنا درمانی و هم در فلسفه هایدگر (به بیانی) اگر چه دینداری به فرد عرضه نمی‌شود، ولی او را تا آستانه دین سوق می‌دهد. از آن جا که انسان مکلف و مسؤول در برابر خداونـد است از یـک سو معیار و میـزان درستی یا نادرستـی مشی او در زندگـی روشن و واضح است و هر فرد به مقداری که منطبق بر موازین شرعی و دینی است در ابعاد سه‌گانه “اعتقادی، خلقیات و رفتارها” درست حرکت کرده و در غیر این صورت نه.
با توجه به مطالب فوق، می‌توان گفت اگزیستانسیالیسم (بیشتر در تفکر سارتر عیان است) به ما می‌گوید که انسان «چه نیست»، اما نمی‌تواند بگوید که «چه باید باشد». این مکتب به خوبی نشان می‌دهد که فرو کاستن حقیقت آدمی به آنچه امثال فروید، یونگ، هابز و … گفته‌اند چه مصیبت‌ها و فاجعه‌هایی برای جوامع انسانی به همراه آورده و چگونه منجر به سوق بشر به سمت پوچی و ناامیدی و هرزگی در سطح وسیع آن (اعم از جنسی، فکری و …)، گردیده است، و لیکن خودش هم از ارائه حقیقت آدمی و آن غایت آرمانی که هر انسانی می‌تواند به آن دست یابد به کل عاجر مانده و در این زمینه هیچ سخنی ندارد. به بیانی دیگر، اگزیستانسیالیسم «لایی» است که «الاّ» ندارد. در نگاه دینی، اما، با تکیه بر همان ویژگی «شدن» و نه «بودن» صرف، ضمن اشاره به وضع انسان فروتر ازمرتبه انسانی، به انسانی که مسیر «شدنش» را نیز درست طی می‌کند و جایگاهی که بدین ترتیب تحصیل خواهد کرد، نیز اشاره شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: برخی انسانها به گونه‌ای شده‌اند که در سطح چهارپایان و حتی گمراه‌تر از آنان قرار گرفته‌اند. «اولئکَ کالانعام بل هُم اضلّ»[۳۳] روشن است که حیوان به جهت حرکت کردنش بر مدار غریزه، قدرت تخلف ندارد و لذا گمراهی هم درباره او معنادار نیست. معناداری گمراهی در این موضع، برای موجودی است که می‌توانسته جای دیگری باشد ولی این جاست. آن حد «گمراه‌تر ـ فروتر ـ از حیوان» را هم خداوند چنین نشان داده است که برخی از انسانها از سنگ‌ خارا (سخت‌ترین سنگ) هم سخت‌ترند. چه سنگ خارا را هنوز قدرتی هست که بشکافد و آب زلال از درونش به بیرون جریان یابد ولی برخی انسانها چنان سنگ می‌شوند که هرگز راهی برای برون جستن حقایق از درون فطرت خویش باقی نمی‌گذارند.
از سوی دیگر، آدمی می‌تواند علاوه بر برخورداری از حیات طبیعی، واجد حیاتی دیگر نیز باشد که خاص انسان است. انسانی که رو به سمت تعالی دارد و نه فرو رفتن.
قرآن از این زندگی و حیات خاص انسانی، تعبیر به «حیات طیبه» می‌کند و جهت‌گیری دعوت انبیا را به سوی آن می‌داند ‌«یا أیها الذین آمنوا إستجیبوا لله و للرسولِ اذا دعاکم لما یُحییکم»[۳۴] پیداست که این حیات، آن چیزی نیست که به مجرد حضور در عالم و تولد در دنیا برای آدمی فراهم شود، چه، این حیات برای حیوانات و نباتات هم فراهم است. لذا آدمی تا در حد تدارک امورات تن خود است، واجد این حیات نمی‌شود. اینکه «حیات طیبه به او می‌بخشیم»[۳۵] این حیات طیبه به این معنا نیست که زندگی‌اش را پاک کنیم، (بلکه) به او زندگی پاکیزه می‌دهیم. یعنی غیر از این زندگی طبیعی که همسان دیگران است، یک زندگی طیّبی دارد که دیگران به آن نرسیده‌اند… در همین دنیا … در حالی که با مردم است، مانند افراد عادی نیست. یک حیات و زندگی طیّب دارد که دیگران به آن حیات نرسیده‌اند»[۳۶]
۳-): نه تنها انسان، بلکه همه هستی به دنبال یک هدف عینی، معین و دقیق روانند و لزوم رسیدن به آن مقصد، چنین شکلی را برای عالم و انسان اقتضا می‌کند (نظام احسن). هر گاه هدف مشخص و معین باشد، مسیر راه تا رسیدن به آن هدف هم مسیری خاص، عینی و دقیق‌ خواهد بود. بنابراین، معیار و ملاکی برای سنجش هر فرد در هر لحظه وجود دارد که نشان می‌دهد در چهارچوب حصول هدف گام بر می‌دارد یا نه. چنان برنامه‌ای که تأمین کننده ضوابط چنین مسیری باشد به هیچ وجه «نوشته دست انسان» نمی‌تواند باشد. برای اینکه خداوند می فرماید: «و ما اُوتیتم من العلمِ الا قلیلا»،[۳۷] لذا ضرورت وجود این به عنوان دستورالعمل راهنمایی و هدایت بشر به سوی مقصد و مقصود حقیقی از سوی مبدا‍ فاعلی هستی رخ می کند تا علاوه بر ایضاح مسیر، خود مقصد و حقایق مربوط به آن نیز توضیح وافی ‌یابد. به گونه‌ای که شناخت آنها انگیزه‌ای کامل جهت پیمودن راه تا مقصد برای فرد ایجاد نماید. به تعبیر ویلیام برت «هایدگر می‌گوید من متفکری «در راه» هستم … (بنابراین) او خودش نمی‌تواند بگوید که مقصدش کجاست. چون برای اینکه چنین چیزی بگوید می‌بایست به مقصد رسیده باشد» [۳۸]
۴ ـ): نتیجه برگزیده بودن، برنامه خاص داشتن برای طول زندگی است. برنامه‌ای که برای انسان به طور عام ریخته شده باشد و همه انسانها ـ جدا از رسالت فردی‌شان ـ موظف به پیروی از آن باشند.
۵ ـ): وجود انسان، یک «بودن» صرف نیست، یک «شدن» است. تفاوت انسان، وقتی که پا به این عالم می‌گذارد، با لحظه‌ای که از این عالم رخت بر می‌بندد، در همین است: او در بدو تولد یک «بودن» ـ یک موجود ـ است، ولی در لحظه مرگ، یک «شدن» است. «انسان آن چیزی نیست که آفریده شده است، بلکه آن چیزی است که خودش بخواهد باشد»[۳۹]
قرآن؛ به دلیل آنکه تصویر خاصی از دنیا دارد، مرگ را هم شکل دیگری می‌بیند. در این نگاه، نه فقط حقیقت دنیا، حقیقت مستقل و منفکی از آخرت نیست، مرگ هم پایان و انتهای کار و زندگی نمی‌باشد. مرگ چیزی نیست جز یک انتقال نشئه که زندگی دنیا را به حیات آخرت پیوند می‌زند و در واقع مرز عبور به سوی ابدیت و جاودانگی و حیات دایم است. به همین دلیل قرآن از مرگ تعبیر به «توفی» می‌کند و نه «فوت». «قرآن راجع به مردن کلمه «توفی» را به کار می‌برد که از ماده «وفات» است نه از ماده «فوت». «توفی» درست نقطه مقابل «فوت» را می‌رساند، یعنی چیزی را تمام و کمال تحویل گرفتن … در حالی که «فوت» معنایش از دست رفتن است … لهذا می‌فرماید:‌ «اللهُ یتوفی الانفسَ حینَ موتِها».[۴۰] خدا نفوس را در وقت مردن به تمام و کمال تحویل می‌گیرد».[۴۱] این تحویل گرفتن محصول زندگی و تمام و کمال تحویل گرفتن آنچه که با سرمایه عمر حاصل گردیده، خود دست مایه و سرمایه‌ای است که سنگ بنای زندگی دیگر را بنیان می‌گذارد.
۶-): انسان؛ موجودی دو بعدی و مرکب از دو عنصر خاکی و ملکوتی است، جایگاه هر دو بخش، مبدأ آنها و تفاوتشان کاملاً روشن است. «از نظر قرآن کریم خلقت یک امر آنی نیست؛ یک حیوان و یا یک انسان در مراتب تکاملی که طی می‌کند دائماً در حال خلق شدن است، بلکه اساساً جهان همیشه در حال خلق شدن و دائماً در حال حدوث است».[۴۲] و این امر نه تنها مشکلی در انتساب عالم به حق تعالی بوجود نمی‌آورد که عین تعلق بودن جهان را آشکار می‌سازد. نیز هر بخش از وجود آدمی سیر تکاملی خاص خویش را دارد بی‌‌آنکه یکی محذوری برای دیگری ایجاد نماید، اما انسان با آن جایگاه با عظمت که در هستی داشت، «همین موجود در قرآن، مورد بزرگترین نکوهش‌ها و ملامتها قرار گرفته است».[۴۳] «آدمی موجودی بسیار ستمگر و بسیار نادان است».[۴۴] «نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است».[۴۵] «پس از استغنا طغیان می‌کند».[۴۶] «حریص و تنگ چشم است».[۴۷] بنابراین، جای پرسش دارد که آیا واقعاً انسان موجودی دو سرشتی است که نیمی از سرشتش نور و نیمی ظلمت باشد؟ پاسخ قطعاً منفی است. زیرا فرق است بین انسان در مقام تعریف و انسان در مقام تحقق و مصداق. و لذا فاصله است میان انسان واقعی (آن چنان که هست) و انسان حقیقی (آن چنان که باید باشد). انسانی که در این پرسش سخن از اوست انسان در مقام تحقق و مصداق است. البته پذیرش ویژگی‌های ناپسند برای انسان واقعی، هرگز به این معنا نیست که انسانی در عمل انسانی، مذموم و صاحب اوصاف رذیله و فاقد آن اوصاف حمیده خواهد بود. بلکه حداکثر سخن آن است که انسان، موجودی مختار و صاحب اراده و انتخاب است که امکان تبدیل شدن به هر دو حالت را دارد و این بسته به خود او است. این خود انسان است که باید سازنده و معمار خویشتن باشد»[۴۸] و البته «علی‌رغم اعتقاد ما به توان و استعداد انسانیت در بشر، نباید چشمان خود را به این واقعیت ببندیم که انسانهایی که «انسان» باشند یک اقلیت هستند و اقلیت هم باقی خواهند ماند» راه دست یافتن به این معنا هم از سه طریق امکان‌پذیر است: با انجام کاری ارزشمند؛ با تجربه «ارزش» والا ـ تجربیات ارزشمندی مانند برخورد با شگفتیهای طبیعت، فرهنگ و یا درک و دریافتن فردی دیگر، یعنی عشق- و با تحمل درد و رنج که آدمی را به عمیق‌ترین و ژرفترین معنای زندگی رهنمون می‌شود. در بیان استاد مطهری(ره) شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوه دارد، «ایمان» است پس انسان حقیقی که خلیفه الله و مسجود ملائکه و دارنده همه کمالات انسانی است، انسان به علاوه ایمان است، نه انسان منهای ایمان. انسان منهای ایمان کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص، خونریز، بخیل و ممسک است. کافر و پست‌تر از حیوان است.[۴۹]
۷-):نکته پایانی این است، که انسانی که در اینجا مورد نظر است و مناسبات او با دین بررسی می‏شود، انسان متعارف و به طور کلی است، نه انسان کامل. انسان کامل که درک حقیقت او و چگونگی برخورد او در عرصه دین‏شناسی و دینداری فراتر از آن است که در دسترس عقل ناقص بشر عادی باشد، از موضوع این بحث ‏خارج است. چنین انسانی ممکن است، دین را به خاطر خود دین بخواهد و خدا را به خاطر خود او، عبادت کند و از دوست، غیر دوست را تمنا نکند. خدا مطلوب بالذات انسان کامل است. در انسان کامل، خودی در کار نیست تا انتظارات او از دین، نقشی را در دینداری او بازی کند، هرچند نباید فراموش کرد که نفی خودی و فانی شدن در خدا، در اثر تعلیم و تربیت دینی دست‏یافتنی است.
نتیجه سخن آنکه: ویژگی های که برای انسان در انسان شناسی اسلامی ذکر شده، عبارتند از: هدفمندی، جاودانگی، دو بعدی بودن، علم و آگاهی، اختیار و آزادی، قدرت و توانایی، تحول پذیری، که مهمترین ویژگی های انسان از نظر اسلام هستند که بعضی از این خصوصیات در هیچ یک از مکتب ها و نظام های فکری غیر اسلامی مطرح نیست.[۵۰] و این ویژگی ها همانطور که سابقا گفته شد، در صورتی حاصل خواهد شد که واقعیت “خلافه اللهی” بشر در نظر گرفته شود و اگر چنین شد و این اصل در نظر گرفته شد، نیازها واحتیاجات وی، غیر از نیازها و احتیاجاتی است که این اصل مهم خلافه اللهی در نظر گرفته نشود.
۱-۲-): تعریف دین:
یکی از بحث‌های مهم در دین‌پژوهی، اصل تعریف و شناخت دین است که در آن به تبیین ماهیت و چیستی دین، پرداخته‌ می‌شود؛ به این بیان که دین چه ویژگی‌هایی دارد که آن را از سایر ایدئولوژی‌های شبه دین متمایز می‌سازند. آنچه که امروزه به نام دین شناخته مى‏شود، از تنوع فراوانى ‏برخوردار است، توحید و یکتاپرستى، اعتقاد به قدرتهاى جادویى، اعتقاد به تقدس برخى حیوانات و اشیاء و اشکال گوناگون بت پرستى‏ و … را دین مى‏نامند و درشاخه‏هاى مختلف علوم، نظیر فلسفه دین، جامعه‏شناسى دین و روان‏شناسى دین مورد بررسى و کاوش قرار مى‏گیرند. این تنوع وگستردگى موجب شده است تا عده‏اى مدعى شوند امکان تعریف واحدى از دین ‏ممکن نیست و ارائه تعریفى که جامع افراد و مانع اغیار باشد امکان‏پذیر نیست. دشواری‌های تعریف دین، معلول عواملی هستند، که انتزاعی بودن مفهوم دین، یکی از عوامل عمده می باشد که در اینجا به همین یک عامل بسنده می شود.
اموری که در صدد تعریف آن‌ها بر می‌آییم دو دسته هستند: دسته‌ا‌ی که مصداق محسوس دارند و قابل اشاره‌ی حسی‌اند، مانند انسان، درخت، گیاه و… و دسته‌ای که دارای مصداق حسی نیستند. تعریف دسته‌ا‌ی اول؛ به لحاظ این‌ که مصداق محسوس دارند، سهل ‌الوصول است، زیرا مصداق این امور معین و معلوم است و می‌توان با ملاحظه‌ی خصوصیات و ویژگی‌های عام و مشترک میان افراد و حذف خصوصیات فردی به تعریف آن‌ها دست یافت؛ اما تعریف اموری مانند دین، آزادی، ایمان و مفاهیمی از این دست که جزو مفاهیم انتزاعی هستند و مصداق محسوس ندارند، اگر ممتنع نباشند، دست‌کم با دشواری‌های فراوانی روبروست، زیرا در باره‌ی تعریف دین، می‌توان گفت: که از یک طرف ارائه‌ تعریف از دین متوقف بر تعیین مصادیق دین است و از سوی دیگر تعیین مصادیق دین، متوقف بر تعریف متقدم است و این خود دور صریح است.[۵۱] به همین جهت است که برخی راه درست در تعریف مفاهیم انتزاعی را تعریف قراردادی دانسته‌اند.[۵۲]
برخی معتقدند؛ که اساساً دین از مفاهیم ماهوی نیست؛ زیرا به عقیده‌ی آن‌ها، دین مجموعه‌ا‌ی قواعد اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی است که وحدت حقیقی ندارد و هرچیزی که وحدت حقیقی نداشته باشد وجود حقیقی نیز ندارد و فاقد وجود حقیقی فاقد ماهیت نیز هست و لذا جنس و فصل ندارد؛ بنابراین، اموری را می‌توان تعریف کرد که ویژگی‌های ذکر شده را داشته باشند و دارای جنس و فصل و ماهیت باشند و دین به خاطر این‌که هیچ‌یک از این خصوصیات را دارا نیست، تعریف حقیقی و ماهوی ندارد و اگر تعریفی برای آن باشد تعریف لفظی و یا بیان لوازم و خصوصیات است.[۵۳]
اما علی رغم اینکه تعریف دین با دشواری‌هایی روبرو است و مشکلات زیادی در راه تعریف دین وجود دارند؛ اما این دشواری‌ها دلیل نمی‌شود که ما به جای حل مسأله، به حذف آن بپردازیم و از ارائه‌ تعریف دین صرف نظر کنیم. با توجه به اهمیتی که دین در حیات انسانی بشر دارد و بخش عمده‌ فرهنگ بشری را تشکیل می‌دهد، صرف نظر کردن از بیان و تعریف دین، مانند این می‌ماند که ما بگوییم چون هوا ناپاک است، پس باید از تنفس کردن صرف نظر کرد. همین علت، باعث شده که برخی از دانشمندان، مانند ماکس وبر (۱۸۶۴-۱۹۲۰م) با آن‌که تحقیقات فراوانی در باره‌ی دین انجام داده است، ولی هیچ تعریفی از دین ارائه نکرده است. به عقیده‌ی وی؛ اگر کسی بخواهد تعریفی از دین ارائه دهد، باید بعد از انجام تحقیقات زیاد و بررسی‌های فراوان به تعریف دین بپردازد.[۵۴]
اس. اف. نادل؛ که یک انسان‌شناس معروف است، در باره‌ی دشواری‌ تعریف دین می‌گوید: «هرچه قدر هم پهنه‌ی «امور مذهبی» را مشخص کنیم، باز هم همیشه حوزه‌ی بینابینی باقی می‌ماند و به دشواری می‌توان تعیین کرد که مرز جدا کننده‌ی دین و غیر دین در کجا واقع شده است.»[۵۵] اما؛
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید.[۵۶]
قبل از تعریف دین، باید این مقدمه توضیح داده شود که: اگر تفاوتی بین دین شناسی در دوران قدیم و جدید مشاهده می شود، این تفاوت در گستره دین‏پژوهی است، نه در حقگرایی قدما و سودگرایی متجددان. در قدیم عمدتا ماهیت دین مطمح نظر بود و غالبا موضوع پژوهشهای فلسفی و کلامی قرار می‏گرفت، اما از قرن نوزدهم به بعد، معنا و مفهوم جدیدی از دین، در اذهان شکل گرفت، که موضوع کاوشهای روان‏شناسانه، جامعه‏شناسانه، مردم‏شناسانه و… است.
بنابراین، دین به دو معنا موضوع تحقیقات دین‏پژوهانه واقع می‏شود: یکی «ماهیت دین‏» یا «دین در مقام تعریف‏» و دیگری «وجود دین‏» یا «دین در مقام تحقق‏». دین در مقام تعریف، مجموعه دعاوی دینی است، که از سوی آورنده دین، در اختیار بشر قرار می‏گیرد. چنین دینی موضوع کاوشهای فیلسوفانه و متکلمانه قرار می‏گیرد و این پژوهشها بیشتر به صدق و کذب و حقانیت نظری آموزه‏های دین ناظر است. اما دین در مقام تحقق، پدیده‏ای روانی یا اجتماعی است که، موضوع کاوشهای روان‏شناسانه و جامعه‏شناسانه واقع می‏شود. رشته یا زیررشته‏هایی که به چنین پژوهشهایی دست می‏یازند؛ روان‏شناسی دین و جامعه‏شناسی دین خوانده می‏شوند. این تحقیقات با چشم‏پوشی از صدق و کذب دعاوی دینی، درصدد تبیین روابط علی و معلولی است که دین، به عنوان پدیده‏ای عینی، با دیگر پدیده‏های عینی ارتباط برقرار می‏کند. هیچیک از این دو گونه تحقیق، دین‏شناسان را از دیگری بی‏نیاز نمی‏کند، بلکه باید هر یک، با بهره گرفتن از روش خاص خود حل و فصل شود. چرا که اساسا دینی که موضوع این پژوهش‏هاست، ‏به دو معناست. با استدلالهای فلسفی، نمی‏توان دعاوی روان‏شناسانه یا جامعه‏شناسانه در باب وجود خارجی دین را نفی و اثبات کرد و بالعکس. پاره‏ای از برداشتهای نادرست در تبیین خاستگاه مساله نیاز بشر از دین، ناشی از یکی گرفتن دو معنای یاد شده از دین است. با توجه به مطالب گفته شده، تعریف دین را ابتداء در علم لغت و در انتهاء، در اصطلاح دانشمندان ذکر می کنیم.
۱-۲-۱- ): مفهوم لغوی دین:
دین در لغت عرب، به معانی مختلف از جمله به معنای جزاء و حساب، طاعت، عادت، عبادت، انقیاد، ذلت، قهر، غلبه، شأن و حکم آمده است.[۵۷] اما از میان معانی ذکر شده، سه معنای جزاء، طاعت و عبادت، بیشتر از دیگر معانی به چشم می‌خورد. واژه‌ی دین در «کتاب‌العین» به همین سه معنا آمده است.[۵۸] و اکثر لغت‌نویسان بعد از آن با حفظ این سه معنا، معانی دیگری نیز برای دین ذکر کرده‌‌اند؛ اما از میان سه معنای یاد شده، معنای طاعت و انقیاد، بیشتر شایع است.
در قرآن نیز، واژه دین تا حدودی به همین معنی لغوی خود به کار رفته است. از باب نمونه به چند مورد اشاره میشود.
۱).مکافات و جزا: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ»[۵۹] «أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ»[۶۰]
۲).تسلیم و انقیاد: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»[۶۱] «أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۶۲]
۳).توحید و یگانه پرستی: «قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ»[۶۳] «أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى»[۶۴]
۴).هر گونه پرستش (خواه پرستش خدای یکتا باشد، یا پرستشغیر خدا) «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ»[۶۵]
۵).هر گونه قانون و دستورالعمل زندگی: «ما کانَ لِیَأْخُذَ أَخاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ»[۶۶]
۶).احکام و قوانین اسلامی: «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْک ُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»[۶۷]«وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّه»[۶۸]
در قرآن نیز واژه‌ی دین تا حدودی به همین معانی لغوی خود به کار رفته است و برای دین در قرآن، معنای جزاء و حساب، شریعت و قانون، طاعت و فرمان‌برداری، رسم و عادت، توحید و یکتاپرستی و اسلام را ذکر کرده‌اند. ولی طاعت و فرمان‌برداری، یکی از معانی شایع دین است که در اکثر آیات، دین به همین معنا آمده است. راغب اصفهانی ذیل آیه‌ی‌ «لا اکراهَ فی الدین»[۶۹] می‌گوید: «دین در این آیه به معنای طاعت است؛ چرا که در طاعت اخلاص شرط است و اخلاص با اکراه قابل جمع نیستند.»[۷۰]
صدرالمتألهین شیرازی نیز، معنای دین را در آیه‌ی مذکور طاعت می‌داند و می‌گوید: «طاعت و بندگی بعد از معرفت به مقام و جلال خداوند نه تنها با اکراه همراه نیست، بلکه انسان با میل و رغبت کامل خود، از دستورهای خدا پیروی می‌کند.»[۷۱]
دین در قرآن، همانطور که ذکر شد، به معنای دین اسلام نیز آمده است و این معنا با معنای طاعت، بسیار سازگار است؛ چرا که اسلام نیز، همان تسلیم در برابر اوامر و نواهی خداوند است؛ چنان که در کلام امام علی(ع) آمده است: «الاسلامُ هو التسلیم والتسلیمُ هو الیقین»[۷۲]
بنابراین؛ واژه‌ی دین هم در کتاب‌های لغت و هم در قرآن به معانی مختلف آمده است، ولی معنای شایع و مشهور آن همان “طاعت و انقیاد” است.
۱-۲-۲-): مفهوم اصطلاحی دین :
همان‌گونه که پیشتر اشاره شد، دین در حوزه‌های مختلفی چون جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه‌ دین، کلام و… قابل بررسی است و در واقع هریک از این حوزه‌ها، بُعدی خاصی دین را مورد بررسی قرار می‌دهد. اما تعریف دین، خود آیا یک مسئله ای «برون دینی» است؟ یا یک مسئله «درون دینی»؟ یعنی اگر درون دینی باشد، همانند طرق و روش اثبات احکام دینی که مشروط به استفاده از دلایل دینی و محدود به استنباط از طرق عقلانی صحیح است، نه هر روش شخصی و سلیقه ای خاص. و اگر از نوع برون دینی باشد، یعنی عرفی و عقلایی باشد، بازگشتش به همان ادله درون دینی خواهد بود، چون در این نوع تعریف از دین از آن جهت که این ادله( عرفی، عقلایی) مستند به معرفت و عقل سلیم باشد که این مورد تاکید و دستور دین می باشد، بنابراین می توان به تعبیری گفت: که باز هم درون دینی خواهند بود، و «اساسا انفصالی بین این دو روش وجود ندارد، برون دینی یا درون دینی تنها صورتی از انفصال دارد.»[۷۳] بر این اساس، روشن شدن مفهوم اصطلاحی دین، در گروی این است که ما دین را در هریک از این حوزه‌ها بررسی کنیم. اما به دلیل اختصار نوشتار حاضر ناچاریم تنها به تعاریف عده ای از دانشمندان اسلامی اشاره کنیم.
دانشمندان اسلامی، با الهام گرفتن از معارف زلال قرآنی و روایی، به تعریف دین پرداخته اند، که در یک تقسیم بندی می توان آنها را به چند صورت بیان کرد.
۱-): تعریف دین به روش زندگی:
علامه طباطبایی در بعضی موارد، دین را اینگونه تعریف می کند: «دین، راه زندگی است که آدمی در دنیا به ناچار آن را می پیماید.»[۷۴] و یا همو در جایی دیگر در تعریف دینِ حق می‎گوید: «روش ویژه‎ای برای زندگی بشر که مصلحت دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده می‎سازد. از این روی، لازم است شریعت، در برگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید.»[۷۵]
۲-): تعریف دین به مجموعه عقاید و مقررات:
«دین، عبارت است؛ از مجموع عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان‎ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حق، و گاهی باطل، و زمانی مخلوطی از حق و باطل باشد. اگر همه مجموعه، حق باشد، آن را دین حق، و در غیراین صورت، دین باطل یا التقاطی از حق و باطل نامند.»[۷۶] و یا در تعریفی که علامه جعفری از دین ارائه می دهد که در این تعریف، دین را اینگونه بیان می کند: «مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى که هم به اصول فکرى بشر نظر دارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مى‏گوید و هم اخلاق و شئون ‏زندگى او راتحت پوشش قرار مى‏دهد و به دیگر سخن، دین مجموعه‏ عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است، که براى اداره جامعه‏انسانى و پرورش انسان‏ها در اختیار انسان قرار دارد.»[۷۷] بنابراین تعریف، دین شامل دو رکن اساسی است: «رکن اول، اعتقاد به وجود خداوند یکتا، رکن دوم، برنامه حرکت به سوی هدف، که احکام و تکالیف نامیده می شوند، واخلاقیات و احکام فقهی مبنای و زیر بنای این دو رکن محسوب می شوند.»[۷۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 01:07:00 ق.ظ ]




مشک رفت از خانه اما بوی او در خانه ماند
آن نیامد عاقبت در دست و این ویرانه ماند
خود نماند و داغ حسرت بر دل پروانه ماند
عاشق افتاده دل در گوشه ی میخانه ماند
اهلی سر گشته باری از غمش دیوانه ماند

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات / بحر رمل مثمن مقصور
موضوع کلی:عشق ورزیدن و سختی های راه عشق /
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-دیوانه شدن دل، تشخیص./ تشلبیه زلف به مشک ، وجه شبه خوشبویی وسیاه بودن ، تشبیه مضمر است./
۲-گنج مراد، تشبیه بلیغ اضافی./ویرانه وگنج، تناسب دارد وبنا به اعتقاد قدما، گنج در ویرانه ها است.
۳-سرکشیدن شمع، تشخیص وکنایه از شعله ور شدن است./برق فنا، تشبیه بلیغ اضافی./داغ، ایهام است ۱-نشان ۲-سوزوگرما/ پروانه نماد عاشق وشمع نماد معشوق است .
۴-ساغر عشرت، تشبیه بلیغ اضافی./ساغر عشرت شکستن، کنایه از به هم خوردن عیش ونوش./افتاده دل، کنایه از شیدا وبی دل./
۵-شوخ پریوش، کنایه از معشوق زیبا روی./سرگشته، کنایه از عاشق./ ش، در غمش، مضاف الیه است./دیوانه قافیه است در مصراع اول وآخر تکرار شده است، تکرار قافیه در بیت دیده می شود./
غزل ۴۷۲

مشنو که بی تو ناله ی زارم هوس نماند
کس یک نظر ندید تورا کز تو چون گذشت
تا بر سمند ناز به خوبی بر آمدی
آتش زدم به سینه که مرغ دل مرا
اهلی هوس به بوس و کنار تو داشت لیک

پر شد جهان ز ناله مجال نفس نماند
او را ز حسرت تو نظر باز پس نماند
دامن گرفتن تو مرا دسترس نماند
زین بیش تر تحمل قید قفس نماند
جائی رسید عشق که هیچش هوس نماند

وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: بیان احوال شخصی وعواطف مربوط به زندگی
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-زار صفت برای ناله. م در آن مضاف الیه می باشد./ پر شد جهان، اغراق است./ مجال، فرصت./

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- نظر، چشم ومجازاً به معنی دیدن است./ چون، چگونه ./
۳-سمند، اسب زرد رنگ، سمندناز، تشبیه بلیغ اضافی./ برآمدن، فعل پیشوندی./
۴-آتش، مجاز از غم واندوه./ مرغ دل، تشبیه بلیغ اضافی/ مرغ و قفس ، تناسب./
۵-رسید به معنی رساند، کاربرد فعل مضارع در معنی فعل ماضی، ویژگی سبکی است./
غزل ۴۷۳

فلک به دور تو طفلی که در وجود آورد
کسی که قبله گهش آن دو طاق ابرو شد
دلم که کرد ز سودای عقل جمله زیان
تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:07:00 ق.ظ ]




تهیه لوازم خانه به عهده مرد است.
خانواده دختری تواند در تهیه لوازم منزل جوانانی که تازه زندگی را شروع کرده ­اند، به آنان کمک کند.
مردان حق ندارند جهیزیه سنگینی از زن بخواهند (امینی, ۱۳۸۷, ص. ۷۸).
گفتار سوم: رابطه شیربها و جهیزیه
شیربها به مبلغ و مالی گفته می­ شود که داماد به‌غیراز مهریه زن، به والدین زوجه پرداخت می­ کند. شیربها از بقایای دورانی است که اولیای دختر او را به‌واسطه ازدواج می­فروختند و لیکن امروزه ممکن است به‌عنوان جزئی از مهر برای تهیه جهیزیه پرداخت گردد؛ و از لحاظ فقهی حکم گرفتن شیربها در مقابل تهیه جهاز و دادن و گرفتن آن اگر عنوان جعاله را داشته باشد جعاله در مقابل عملی مباح، اشکالی در جواز و حلیّت آن نیست و اگر عنوان جعاله را نداشته باشد درصورتی‌که زوج آن را به طیب خاطر خود بدهد علی­الظاهر گرفتن آن برای خانواده زوجه جایز است، لکن زوج می ­تواند آن را مادامی‌که خرج نشده، پس بگیرد، ولی اگر زوج طیب خاطر نداشته باشد، گرفتن پول از طرف والدین زوجه حرام می­باشد (موسوی خمینی, ۱۳۶۲, ص. ۹۴) و از لحاظ حقوقی سؤالی مطرح می­ شود که چنان چه زوج برابر با توافق خود با خانواده زوجه لوازمی را برای رفع نیاز زندگی (تأمین جهیزیه زوجه) خریداری نموده و به زوجه تحویل داده باشد آیا زوج می ­تواند درصورتی‌که بین آن‌ها اختلاف ایجاد شود تقاضای استرداد آن‌ها را نماید؟

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هرگاه شیربها به‌صورت مال باشد و عنوان مهر در ضمن عقد شرط گردد شوهر موظف به پرداخت آن به‌غیراز زوجه باشد در این صورت شرط باطل و تعهدی برای زوج در پرداخت آن ایجاد نمی­گردد ولی برخی حقوقدانان از باب تعهد به نفع ثالث آن را معتبر و صحیح می­دانند و در مورد لوازم تهیه‌شده توسط زوج باید گفت تا زمانی که انتقال آن به زوجه به‌واسطه هبه و … ثابت نگردد اموال مذکور در مالکیت زوج باقی­مانده و می ­تواند تقاضای استرداد آن‌ها را بکند ولی اگر شیربها به‌عنوان مبلغی باشد در این صورت استرداد آن منتفی است زیرا شیربها زوج مشمول احکام هبه است و عین موهوبه باید عین معین باشد درصورتی‌که پول یکی از مصادیق چیزهایی است که عادتاً نگاه داشته نمی­ شود و حق مطالبه آن وجود نداند (همان).
گفتار چهارم: رابطه جهیزیه با چشم و هم‌چشمی
(۱) خودکم‌بینی از عواقب چشم و هم‌چشمی
خودکم‌بینی یکی از عوامل چشم و هم‌چشمی در جامعه است، در چنین شرایطی ما خود واقعی را که خداوند به ما عطا کرده نمی‌بینیم، بلکه با تجملات ظاهری سعی در تکمیل خود داریم تا این عارضه را جبران کنیم که این امر نیز عواقبی مانند کاهش سن ازدواج و افزایش توقع زن از همسرش را به دنبال دارد (۲۷).
بعد از طی مراحل فوق، وقتی زوجین وارد زندگی مشترک می‌شوند این خود‌کم‌بینی و احساس نیاز دائم به مدرن کردن تجهیزات، موجب رقابت منفی می‌شود به‌طوری‌که زن به همسان‌سازی خانواده خود با افراد مشابه می‌پردازد، سپس با ایجاد چالش در خانواده طلاق عاطفی را موجب می‌شوند.
(۲) نقش محقق جهیزیه به نقش محول تبدیل‌شده است
نکته دیگر اینکه امروزه نقش محقق جهیزیه به یک نقش محول تبدیل‌شده است به این معنا که خانواده‌ها فکر می‌کنند تهیه جهیزیه به خانواده‌ها واگذارشده و همه آن‌ها باید به این سمت حرکت کنند، فعلاً این امر اتفاقی است که در جامعه ما رخ‌داده، بنابراین باید تلاش کنیم تا این نقش به نقش محقق تبدیل شود تا کارکرد مثبتی برای افراد جامعه داشته باشد (۲۸).
(۳) ساخت خانه رؤیایی عروس روی پایه چشم و هم چشم
آیا جهیزیه سنگین ضمانت اجرایی برای خوشبختی جوانان دارد یا نه؟
ما خانواده‌هایی را می‌شناسیم که باوجود جهیزیه سنگین دائم در زندگی زناشویی خود دچار کشمکش و گرفتاری‌های خانوادگی هستند، به‌عنوان‌مثال عروس خانم می‌گوید من این جهیزیه را آوردم شما چه امکاناتی فراهم کردید درصورتی‌که خانواده‌هایی هم هستند که با جهیزیه اندک و تلاش و کوشش یکدیگر زندگی خوبی برای هم مهیا کردند.
برخی تجهیزات خانگی مانند بخارپز، مایکروفر، دارای عوارض و اثرات جانبی برای خانواده‌ها است برخی از این لوازم حتی در سال یک‌بار هم مورداستفاده قرار نمی‌گیرد ولی به دلیل چشم به هم‌چشمی خریداری می‌شوند، در معنا و مفهوم زندگی مسالمت‌آمیز که زن و شوهرها باید ۵۰ درصد باهم تفاهم و توافق داشته باشند، جز در پاس داشت زندگی اجتماعی حاصل نمی‌شود، اگر آن معنا و مفهوم واقعی زندگی برای خانواده‌ها تفهیم شود بسیاری از مشکلات موجود حل و یا کاهش پیدا می‌کند. وی در توصیه به جوانان گفت: اگر آن‌ها می‌خواهند با صلح و صفا و با پیروی از سیره و سنت انبیای الهی زندگی کنند، باید با یک نگاه خوش‌بینانه و با همکاری و همدلی یکدیگر زندگی موفقی را در پیش بگیرند.
مشکلات اقتصادی جامعه، هزینه‌های زیاد آیین ازدواج، گرفتن وام و نظایر آن سبب می‌شود تا زندگی نوجوانان با تنش فکری، رفتاری، نگرانی و بدهی آغاز شود؛ که نه‌تنها خوب نیست، بلکه نگران‌کننده است. وی با بیان اینکه سدهای ازدواج امروز جوانان، بیشتر فرهنگی است، تصریح کرد: در این سال‌ها، سن جوانان بالاترین سن جمعیتی است که باید برای پیش‌گیری از آسیب‌‌های اجتماعی و فرهنگی، در راستای پیوند جوانان کشور، فرهنگ‌سازی شود.
(۴) الگوسازی قبل و بعد از ازدواج
اگر فرهنگ و الگوسازی درست و آموزه‌های لازم مهارت‌ زندگیِ قبل و بعد از ازدواج داده نشود، افزون بر آسیب مجرد ماندن بخشی از جوانان با آسیب اجتماعی و خطرناک‌تر دیگری به نام جدایی (طلاق) روبه‌رو خواهند بود. در ده سال گذشته، باید سالی یک‌میلیون و نودوهشت هزار نفر از جوانان ازدواج می‌کردند، ولی کشور با چنین رخدادی مواجه نبود و هنوز خیل عظیمی از جوانان ازدواج نکرده‌اند. به گفته وی، بسیاری از اوقات اختلاف‌نظرها در خرید جهیزیه به اختلافات شدید خانوادگی تبدیل می‌شود که ناشی از نبود الگوی خرید جهیزیه است. به عبارتی جهیزیه حد معینی ندارد و هر خانواده‌ای برای خود الگویی دارد. هم‌چنین خرید جهیزیه در بسیاری از نقاط کشور ما به عهده خانواده دختر است و این فرهنگ، مشکلات بسیاری را روی دوش خانواده‌ها می‌گذارد (محمدی, ماراتن جهیزیه در ایران, ۱۳۹۳, ص. ۲۹).
(۵) عدم پیروی از تعقل و تفکر، عامل رواج جهیزیه های سنگین در جامعه
تبعیت و پیروی از مد روز، چشم و هم‌چشمی‌ها، عدم پیروی از تعقل و تفکر، تبلیغات منفی تجاری ناصحیح، تنوع وسایل و جذابیت‌های آن‌ها ازجمله عوامل مهم رواج جهیزیه‌های سنگین در جامعه ما است، ولی راه صحیح این است که هر خانواده‌ای به اندازه امکانات و نیازهای خود اقدام به خرید جهیزیه کند، مثلاً تهیه جهیزیه باید در جامعه دینی با منطق، عرف و آداب‌ورسوم دینی سنخیت داشته باشد.
چون فرزندان هیچ تلاشی برای تهیه نیازهای خود در زندگی نمی‌کنند به‌آسانی هم آنچه را که به دست می‌آورند از دست می‌دهند و هیچ تلاشی هم برای حفظ آن نمی‌کنند. همین امر نیز به‌راحتی منجر به طلاق و ازهم‌گسیختگی خانواده‌ها می‌شود و از سوی دیگر چون آمال و آرزوهای افراد تمام‌نشدنی است، باوجود داشتن همه‌چیز طلب بیشتری می‌کند که این امر منجر به ایجاد فشارهای روانی مضاعف بر افراد و درنهایت متلاشی شدن بنیان خانواده می‌شود. به‌جای فرهنگ سوزی، فرهنگ‌سازی کنیم.
ما بایستی به‌جای فرهنگ‌های غلطی که امروزه در جامعه رواج پیدا می‌کند فرهنگ دینی خودمان را جایگزین کنیم تا خانواده‌ها با پیروی و تأسی از آموزه‌های دینی از زیر بار رفتن وام‌های سنگین برای تهیه جهیزیه رهایی یابند، درگذشته مهریه برابر جهیزیه بود یعنی اگر ۵۰ هزار تومان مهر عروس می‌کردند به همان میزان خانواده عروس جهیزیه تهیه می‌کرد که این امر بسیار عاقلانه و منطقی بود ولی امروزه این دو هیچ ارتباطی به هم ندارند.
ولی امروزه خانواده‌ها از شکل گسترده به شکل هسته‌ای تغییر پیداکرده. درگذشته خانواده‌ها با امکانات کافی و به‌راحتی در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و به این اندازه غرق در مشکلات نبودند، به‌هرحال هم‌اکنون شرایط تغییر کرده و این امر نیز طبیعی است و ما هم نمی‌خواهیم بگوییم که به زندگی گسترده برگردیم ولی با همین زندگی هسته‌ای و صنعتی هم زن و شوهرها می‌توانند با ایجاد یک شرایط عاقلانه زندگی خوبی برای هم مهیا کنند.
جهیزیه این دو انسان بزرگوار «حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع)» در حد نیازهای ضروری زندگی‌شان بود. اگر خانواده‌ها بتوانند با پیروی و تأسی از زندگی انبیا (ع) به تهیه جهیزیه و ازدواج ساده جوانان بپردازند؛ نقش مهمی در خوشبختی و سعادت آن‌ها خواهند داشت، اگرچه در تاریخ گذشته ایران این‌گونه بوده ولی در دو دهه اخیر تحت تأثیر شرایط مختلف قرارگرفته و از آن حالت خارج‌شده است.
(۶) جوانان دم بخت قربانی‌ جهیزیه می‌شوند
بر اساس آمارهای گردآوری‌شده در ۱۰ سال گذشته حاکی از آن است که شش هزار نفر در کشور هندوستان به دلیل جهیزیه کشته شدند، این معضل دارای قربانی‌های فراوان و مختلف در جوامع دیگر است که تأخیر سن ازدواج یکی از مهم‌ترین قربانی‌های این مسئله بوده که به‌هیچ‌وجه با اندیشه‌های دینی و اسلامی ما سازگار نیست، بنابراین مسئولان باید به دنبال راهکار جدی برای حل این مشکل در جامعه باشند.
(۷) نقش رسانه در تجمل‌گرایی جامعه
بعدازاین عامل، رسانه ملی با ساخت فیلم‌هایی با محتوای لوکس و جذاب موجب تأثیرات منفی بر زندگی زوج‌های جوان شده است، زیرا جوانان با دیدن چنین فیلم‌هایی دچار وسوسه شدند که چرا آن‌ها چنین زندگی نداشته باشند، درنهایت این امر موجب افزایش سن ازدواج از ۱۸ تا ۲۰ سال به ۳۰ تا ۳۵ سال شده و علاوه بر موارد فوق باعث پیامدهای منفی دیگر ازجمله افزایش آسیب‌های اجتماعی در جامعه می‌شود (همان، ۳۰).
تفهیم فلسفه ازدواج برای جوانان
ما باید فلسفه ازدواج را برای جوانان مشخص و اصل ازدواج را برای آن‌ها تسهیل کنیم تا بتوانند با ازدواج به‌موقع و آسان زندگی مشترک خود را آغاز کنند و از بسیاری آسیب‌های اجتماعی نیز از این طریق جلوگیری کنیم.
نماینده مجلس با اشاره به راهکارهای ازدواج آسان خاطرنشان کرد: راهکار اول این است که با توجه به اینکه خداوند متعال تمام موجودات ازجمله انسان را جفت قرار داده نباید نسبت به اصل ازدواج اشکال‌تراشی کرد، بلکه باید گام اول را برای زندگی مشترک برداشت و مابقی را به خداوند سپرد.
راهکار دوم این است که زندگی برای جوانان تفهیم شود، آن‌ها باید بدانند زندگی به فرش، مبل و لوازم‌خانگی نیست بلکه زندگی به فهم و فکر، اخلاق، انسانیت و تحمل یکدیگر است که بهترین عاملش ازدواج موفق است (همان، ۳۱).
مبحث چهارم: جهیزیه به‌عنوان تشریفات ازدواج و چگونگی تهیه آن در ایران و سایر کشورها
گفتار اول: جهیزیه به‌عنوان تشریفات ازدواج
نکاح، عقدی است که به‌موجب آن، مرد و زن ضمن نفی محرومیت جنسی، برای تشکیل خانواده و زندگی مشترک قانونی باهم متحد می‌شوند ۲ ازاین‌رو، نکاح، پیوند زوجین با هدف تشکیل خانواده و شرکت در زندگی واحد است و به اعتبار عقد بودن، باید دارای شرایط اساسی سایر عقود، ازجمله؛ قاصد، بالغ، عاقل و رشید بودن زن و مرد و نیز مشروع بودن جهت عقد باشد. بااین‌وجود، آنچه عقد نکاح را از سایر عقود و قراردادها بیشتر متمایز می‌کند، آن است که در این پیمان، طرفین نمی‌توانند آزادانه، آثار آن را تعیین کنند. بدین معنا که نتایج عقد فوق، به‌طور امری از طرف قانون‌گذار معین می‌شود و مجموع مقررات آن، «موقعیت قانونی خاصی» را به وجود می‌آورد که زن و مرد، فقط می‌توانند به تراضی، خود را در آن موقعیت قرار دهند و مجاز به برهم زدن نظمِ مورد تعیین مقنّن برای خانواده نیستند. کلمه نکاح در زبان حقوقی به دو معنی به کار می‌رود:‏
‏ ۱- عقدی که بنیان خانواده است و سبب ایجاد رابطه زوجیت بین زن و شوهر می‌شود و ۲- رابطه‌ای است که بر اثر این عقد بین زن و شوهر (زن و مرد) به وجود می‌آید. قانون مدنی نکاح را تعریف نکرده و فقها نیز خود را با این مسئله آشنا نساخته‌اند. در قانون مدنی، به‌جای تعریف نکاح، به چگونگی وقوع و ایجاد آن اشاره‌شده و ایجاب و قبول به الفاظی را که صریحاً، دلالت بر قصد ازدواج نماید، زمینه‌ساز وقوع آن می‌داند[۱]. بر این اساس، ایجاب و قبول ممکن است از طرف مرد و زن و یا از طرف اشخاصی که قانوناً، حق عقد دارند، صادر گردد[۲]. دراین‌بین، رضایت آن‌ها شرط نفوذ عقد بوده[۳] و توالی عرفی ایجاب و قبول نیز شرط صحت آن است[۴]. همین‌که زن و مرد قصد تشکیل خانواده و زندگی مشترک را داشته و اراده خود را به‌طور صریح بیان کنند، از توافق بین آن‌ها، نکاح به وجود می‌آید. بدین ترتیب، نکاح از «عقود رضایی» است، لکن اثبات عقد اگر با تشریفاتی همراه نباشد، دشوار است. به همین جهت، قانون‌گذار نیز زن و شوهر را مکلّف به ثبت نکاح کرده است و عدم رعایت آن را، مستوجب مجازات دانسته است. مع‌هذا، عدم ثبت ازدواج به معنای بی‌اعتباری آن و عدم تأثیر نکاح نیست، بلکه به لحاظ شرعی، صحیح و مورداحترام است، زیرا نکاح از زمره عقود غیر تشریفاتی به شمار رفته و با ایجاب و قبول زوجین که دلالت بر قصد و رضای آن‌ها بنماید، منعقد می‌شود.
گفتار دوم: تهیه جهیزیه در جامعه ایران
مسئولیت تهیه جهیزیه، با پیشینه­ی تاریخی و حمایت گسترده­ی عرفی در اکثر مناطق ایران متوجه عروس و خانواده وی می­باشد، به‌طوری‌که حتی به‌محض تولد دختر، بار جهیزیه بر دوش خانواده سنگینی می­ کند. جهیزیه در جامعه فعلی ما به‌صورت یک‌سویه، شاخ و برگ برخی حمایت­های مالی از جانب خانواده داماد را (که در گذشته مرسوم بوده است) ازدست‌داده و برعکس به‌صورت طلبی از جانب خانواده داماد، درآمده است حتی در بعد اسلامی و توجه به سیره، کمک به تهیه جهیزیه، برای برداشتن باری از دوش مرد، یعنی جنبه­ مشارکت و لطفی از طرف خانواده­ی عروس، به‌صورت دین و مسئولیتی توأم با فشارهای اقتصادی، اجتماعی و روانی برای خانواده­ی دختر، تغییر ماهیت داده است و رد نتیجه اغلب خانواده­ها را از داشتن فرزند دختر در نوعی اضطراب و نگرانی فرومی‌برد.
ابعاد مختلف این روند وقتی بیشتر نمود پیدا می­ کند که معادلات مالی را در قوانین شرعی و اجتماعی تحت تأثیر قرار دهد و به‌صورت منفی، این تعادل را به ضرر زن برهم می­زند. جالب است بدانیم حتی اگر زن قبل از بردن جهیزیه به خانه شوهر از اثاث خود سیاه برداری کند بازهم این سیاهه، به عقیده حقوقدانان، هرچند «دلیل ملکیت زن است اما دلیل بقای ملکیت نیست» (ولویون, ۱۳۹۰, ص. ۵۴۹).
در شرع مقدس اسلام نیز هیچ الزامی برای دختر به‌منظور تهیه لوازم زندگی وجود ندارد؛ زیرا تهیه اثاث خانه که بخشی از نفقه واجب است، بر عهده شوهر است (حبیبی تبار, ۱۳۸۷).
گفتار سوم: چگونگی تهیه جهیزیه
حال به چگونگی تهیه جهیزیه در برخی از شهرهای ایران می‌پردازیم:
الف: جهیزیه در تهران قدیم
در تهران قدیم چند روز قبل از سر گرفتن مراسم عروسی، مراسم جهازبران بود. این مراسم شامل هفتاد خان زیر بود:
برای بردن جهیزیه به چند نفر طبق کش به همراه چند قاطر اجیر می‌شدند تا جهیزیه عروس را به خانه داماد حمل کند که عده­ای نقاره‌زن نیز آن‌ها را همراهی و در طول راه به هنرنمایی می­پرداختند.
قبل از رسیدن این گروه به خانه داماد، چند تن جلوتر به خانه داماد رفته و جاهایی از منزل داماد را که برای سکونت عروس در نظر گرفته‌شده بود نظافت و به‌اصطلاح آب‌وجارو می­کردند.
هنگامی‌که جهیزیه به خانه داماد منتقل می­شد، فردی از طرف خانواده عروس صورت اسبابی را که آورده بودند به داماد نشان می­داد و از وی رسید می­گرفت که به آن سیاهه می­گفتند.
دادن انعام به طبق­کش­ها و نقاره­چی­ها جز وظایف داماد محسوب می­شد. طبقکش­ها علاوه بر انعام مزبور اجازه داشتند نقل و پارچه­های کف طبق­ها را که به‌منظور تزئین، تدارک دیده‌شده بود برای خود بردارند.
وسایل جهیزیه طبق توافقی که قبلاً میان خانواده­های عروس و داماد صورت پذیرفته بود، تهیه می­شد به‌عنوان‌مثال این اقلام بیشتر اوقات عبارت بود از: دیگ، قابلمه، ملاقه، آبکش، مجمع­های مسی، آفتابه و لگن و اسباب دیگری همچون رختخواب، متکا، پشتی، پرده، سماور، بلور، علاوه بر همه این‌ها، آینه و قرآن جزو اصلی­ترین و مهم‌ترین وسایل جهیزیه به شمار می­رفته است.
در بعضی نقاط قبل از بردن جهیزیه آن را به تماشا می­گذاشتند و زنان و دختران طبق رسمی به «جهاز تماشا» می­آمدند.
ب: جهیزیه در ترکمن‌ها
در میان ترکمن‌ها تهیه لوازم زندگی مشترک که همان جهیزیه باشد بیشتر به عهده داماد است. در گذشته دورتر البته خانواده عروس مبلغی را به‌عنوان «باشلق» از خانواده داماد برای خرید لوازم زندگی می‌گرفتند که در حال حاضر این رسم تا حدود زیادی منسوخ‌شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]




سعیدی و امیری (۱۳۹۰)

OLS

نتایج بررسی این مطالعه حاکی از عدم رابطه معنادار بین شاخص مصرف کننده و نرخ ارز بازار آزاد با شاخص کل بورس بوده است؛ ولی قیمت نفت خام با شاخص کل بورس رابطه معنادار ولی معکوس را نشان می‌دهد

سجادی و همکاران (۱۳۹۰)

ARDL

نتایج آزمون همجمعی حاکی از وجود رابطه بلندمدت میان متغیّرهای اقتصادی مزبور و نرخ رشد شاخص بازده نقدی است. رابطه بلندمدت بین نرخ رشد شاخص بازده نقدی و درآمد نفتی و نرخ ارز منفی، و با نرخ تورم، رابطه مثبت است

تهرانی و همکاران (۱۳۹۲)

Panel Data

اثر نوسانات نرخ ارز بر بازده سهام ۷۵ شرکت صادرکننده پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مثبت و معنی دارد بوده و رابطه ای بین نوسانات نرخ ارز با بازده سهام این شرکت‌ها با یک وقفه زمانی مشاهده نشده است

بورس اوراق بهادار تهران (۱۳۹۳)

VECM

در بلندمدت نرخ ارز تاثیر منفی و معناداری بر بازدهی شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران دارد.

پدرام و حری (۱۳۹۳)

ARDL

در بلندمدت متغیرهای اندازه دولت، حجم پول، قیمت زمین و نرخ ارز دارای تاثیر منفی و معنی دار بر شاخص قیمت بورس هستند و شاخص قیمت مصرف کننده دارای تاثیر مثبت و معنی دار بر عملکرد بورس اوراق بهادار است.

رحمانی و همکاران (۱۳۹۳)

GARCH

یافته‌های تحقیق حاکی از تأثیرگذار بودن ریسک نرخ ارز بر قیمت سهام صنعت پتروشیمی است و با توجه به علامت مثبت ضریب این متغیر، نشان از تأثیر مثبت بر ریسک صنعت پتروشیمی دارد.

تنظیم: یافته‌های تحقیق
پیوست (ب): خلاصه نتایج یافته‌های سایر محققین در خصوص استفاده از مدل خانواده GARCH در بازار سهام

نویسنده (سال انتشار)

نتایج

تگلیفچی (۱۹۹۵)

در بازار سهام امریکا مدل‌های نامتقارن GARCH عملکرد بهتری از خود نشان داده و نه تنها برآورد خوبی از تلاطم دارند، بلکه این مدل‌ها به خوبی اثر اخبار منفی و مثبت را نشان داده و در مشخصه نمایی مدل، نیازی به وجود توزیع‌های با دم پهن نیست.

رونالد هیین و هری کت (۱۹۹۷)

بررسی تلاطم‌های بازار سهام و نرخ ارز نشانگر برتری مدل EGARCH در مقایسه با سایر مدل‌های دیگر است

بولرسلو و میکلسن (۱۹۹۶)

نتایج مطالعه، حاکی از وجود حافظه بلندمدت و نامتقارنی در بازرهای سهام امریکا بود و استفاده از مدل‌های دارنده این ویژگی‌ها قابل اطمینان‌تر است.

بولرسلو و میکلسن (۱۹۹۶)

وابستگی بلندمدت نوسانات بازار سهام امریکا بهتر است بوسیله فرایند انباشته کسری بازگشت میانگین آرام[۲۳۵] توضیح داده شود. در این مطالعه ایشان مدل FIGARCH را معرفی نمودند.

ویلاسوسو(۲۰۰۲)

مدل‌های FIGARCH در مقایسه با سایر مدل‌های GARCH برای پیش‌بینی یک روزه و ده روزه تلاطم نرخ ارز عملکرد بهتری دارند

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]




گر جان به تن ببینی مشغولِ کارِ خود شـو هـــــر قبـله ای که بینی بهتر ز خودپرستی
تا فضل و عقل بینی بی معــرفت نشــینی یک نـکته ات بگویم خود را مبین که رَستی
(همان : ۴۴۱ )
۹-تجاهر به فسق ، یعنی شبیه به روزه خوردن بایزید در ملأ عام- با آن که مسافر بود و شرعاً نمی توانست روزه دار باشد- که مردمان حمل بر فسق کردند.(هجویری ، ۱۳۳۶ : ۷۲)
بیا که رونقِ ایــن کارخــــانه کم نشـــود به زهد همچو توئی یا به فسقِ همچو منی
(همان : ۴۸۴)
سرم خوش است و به بانگ بلند می گویم که من نســیم حیــات از پیاله می جویم
(همان : ۳۸۶ )
عاشق و رند و نظربازم و می گــویم فاش تا بـــدانی کــه به چندین هنر آراسته ام
(همان : ۳۱۵ )
۱۰-رستگاری را در عشق جستن
زاهد ار راه به رنـــدی نبـــرد مـــعذورســـت عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
(حافظ،۱۳۷۴ : ۱۶۳ )
عشقت رسد به فــــریاد ار خــــود بسانِ حافظ قرآن ز بر بخـوانی با چـــارده روایت
(همان : ۹۸ )
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق برو نـــمرده بـــه فتوی من نماز کنید
(خرمشاهی، ۱۳۶۸ ، ج۱ ، صص۱۰۹۶-۱۰۹۲ )
روش حافظ و اقرانش مخلوطی از ملامتیه و قلندریه و حلاّجیه است. یعنی کیفیت مخالفت با نظر و معتقدات مردم و مبارزه با ریا را از ملامتیه، وارستگی و تجرّد محض را از قلندریه و بی باکی و تهوّر و سراندازی در عشق را از حلاّجیه گرفته اند. البته باید چاشنی زیرکی و نکته سنجی خاص و وسعت نامحدود مشرب را به این عناصر افزود تا « مشرب رندی حافظ» به دست آ‌ید. فرق مشرب قلندری و ملامتی و صوفی را چنین تعریف کرده اند: قلندر تجرید و تفرید به کمال دارد و در تخریب عادات و عبادات کوشد و ملامتی آن را گویند که کَتمِ عبادت از غیر کند و اظهار هیچ خیر و خوبی نکند و هیچ شرّ و بدی را نپوشد. وصوفی آنست که اصلاً دل او به خلق مشغول نشود و التفات به ردّ و قبول ایشان نکند و مرتبه ی صوفی از هر دو بلندتر است زیرا که ایشان با وجود تفرید و تجرید مطیع و پیرو پیغمبرانند و قدم بر قدم ایشان می نهند»(مرتضوی ، مکتب حافظ : )
وجوه اختلاف و اشتراک مشرب حافظ و روش ملامتیه و قلندریه
۱- اساس مکتب ملامتی بر چند چیز استوار است: خلوص محبّت – تصفیه ی روش و معامله از ریا و قصد جلب توجه و قبول خلق- از بین بردن رعونت نفس- گمنامی و صیانت دل از توجه به غیر و منع توجه غیر- در هر حال ارتکاب خلاف شریعت در مشرب ملامتیه جایز نیست و کسانی که تحت عنوان ملامتی خلاف شریعت بر دست گرفتند نزدیک اهل تصوف و محققان آن طایفه محکومند. در حالی که اصول مکتب حافظ منحصر به این موارد نیست و از این حدها متجاوز است. یعنی مقصود و هدف مشرب حافظ « تربیت شخصی و صیانت خود» به شیوه ی ملامتیان نمی باشد بلکه منظور«انتقاد و مبارزه و عکس العمل در برابر مرائیان روزگار» در مشرب او بیشتر به چشم می خورد. حافظ از ترس فتنه شدن بخلق این روش را اتخاذ نکرده بلکه در مقابل فتنه شدن صوفیان و مشایخ به خلق و آفت عام رعونت و کرامت نمایی و مردم فریبی و خودگول زنی که دامنگیر تصوف خانقاهی شده به مبارزه بر خاسته است.
۲- ملامتی از ریای خود محترز است ولی حافظ با ریای دیگران و متصوفه سر جنگ دارد. ملامتی قصد ستیز و عناد با دیگران و « دهن کجی» نسبت بدانان ندارد بلکه مهذّب نفس خویشتن است ولی حافظ قصد استهزاء و عناد و«دهن کجی» دارد.
۳- در مشرب و روش حافظ مسلماً رنگی از « روش ملامتیه» وجود دارد. و آن اظهار چیزهایی است که در حقیقت وجود ندارد و ابراز خرابی و فسقی که شاید واقعاً مورد تمایل خواجه نیست و اخفاء آنچه شاید خواجه نیز عامل بدان است ولی چون مقبول اهل ظاهر و مستمسک یا کاران است آن را می پوشاند یا معکوس آنرا ادعا و اظهار می کند. از این لحاظ نیز اختلافی بین خواجه و ملامتیه وجود دارد. یعنی این اظهار و اخفاء از طرف ملامتیه از آن روی نیست که مردم ریا کارند بلکه برای این است که خود ریاکار و مفتون حال و معاملت و عبادت خویش نگردند ولی اظهار و اخفاء حافظ را علت این است که چون ریاکاران اعمال نیک را به خاطر ریا و مردم فریبی و « کانداری» پیش گرفته اند، و او اگر هم عامل به کارهای نیک باشد می اندیشد: پس چه فرقی بین اخلاص من و نفاق و ریای مرائیان وجود دارد؟! و چون چنین است و این اعمال نماینده ی ریاکاری است بگذار من اخفاء عمل خویش یا اظهار معکوس آن کنم تا هم ریاکار نباشم و هم انتقامی « از این گروه که ازرق لباس و دل سمهند» بگیرم. (همان : )

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

******
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
(حافظ،۱۳۷۴ : ۲۶۹)
ارتباط لازم و ملزومی مقام رضا و احکام قضا از این قرارست که اصولاً عارفی به مقام رضا واصل می شود که به احکام قضا تن دردهد و هیچ اعتراضی نسبت به آن ها نداشته باشد ، روح مقام رضا با ستیزه در برابر قضا ناسازگارست و چون عارف احکام تقدیر را قلباً و باطناً بپذیرد رضای بالله او ، او را به جانب مقام تسلیم سوق می دهد و چون رضا و تسلیم به کمال خود برسند ، سالک به باب اصلی و اساسی سلوک که مقام فناست داخل می گردد. هاتف میخانه رازی را با حافظ در میان گذاشته و آن این بوده که اکگر می خواهی به مقام رضا برسی ، بایستی به قضای الهی تن دردهی و تسلیم باشی.
۴-۳-۱-۷-ترک اعتراض و شکوه
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدائی عار داشت
(حافظ،۱۳۷۴ : ۸۱)
*****
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت
(حافظ،۱۳۷۴ : ۹۳)
*****
از دستِ غیبت تـــو شــکایت نمی کنم تا نیست غیبتی نبود لذّتِ حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرّمند و شاد ما را غـــم نگار بود مایه سرور
(همان،۱۳۷۴ : ۲۵۷ )
*****
نکته ها رفت و شکایت کس نکرد جانبِ حرمت فرونگذاشتیم
(همان،۱۳۷۴ : ۳۳۱)
۴-۳-۱-۸-ارتباط لازم و ملزومی دردِ عشق و رضا
من و مقام رضا بعدازین و شکر رقیب که دل به درد تو خو کرد و ترکِ درمان گفت
(همان،۱۳۷۴ : ۹۲)
اگر رضا به قضای الهی تکمیل کننده مقام رضاست ، دردِ عشق مقدمه و بابِ ورود به مقام رضاست. چگونه ممکن و متصور است کسی به مقام رضا که خشنودی او از پرودگار و خشنودی پروردگار ازوست برسد ، و رقیقه ای از عشق و محبّت در قلبِ او نبوده باشد ، پس سالکی که در مقام رضاست در وهله اول عاشق و محبّ حق تعالی بوده و این عشق و محبّت او را به وادی بهجت انگیز رضا سوق داده است.امّا خود این عشق هم توابع و لوازمی دارد و از جمله این است که عاشق در مقام وصال که درمان و علاج عشق است برنیاید و به هجران و فراق از معشوق راضی و خرسند باشد.
حافظ« عشق» را غالباً در مفهوم عالی و معنوی آن یعنی حرکت و انجذاب به سوی معبود مطلق و تأثر و شیفتگی در برابر سرچشمه ی حسن ازلی و تاثر از مشاهده ی زیبایی های طبیعت استعمال می کند و به صراحت خمیره ی بشر را سرشته از شراب عشق و آفرینش جهان و انسان را برای پرستش و عشق ورزی به جمال لایزال می داند. به عقیده ی حافظ سُلَّم سموات معارف که بدان می توان از جرم حضیض خاک تا اوج زحل را در نوردید و بی پرده به وصل جانان نائل آمد «عشق» است و بس. حافظ شیراز عشق را نعمتی می داند که وصول بدان جز با هدایت و کشش معشوق و عنایت او ممکن نیست؛ حافظ چون مولوی عشق را بررسته میداند نه بربسته :
زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
عشق امانت آسمانی و ودیعه ی الهی است در نزد بشر :
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
عالم و آدم طفیل عشقند. اول عشق به وجود آمد و ایجاد عالم و آدم طفیل وجود عشق بود؛ اگر عشق نبود انس و جن و آدم و عالم به وجود نمی آمد. این اندیشه ملهم از حدیث قدسی« کُنتُ کَنزَاَ مَخفیاً فَأَحبَبتُ أَن اُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَف » است که خلقت خلق و خلق ناس را طفیل «عارف جویی و عاشق طلبی معشوق» یا طفیل هستی عشق معرفی می کند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:06:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم