دانلود پایان نامه با فرمت word : دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع جایگاه بخش … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
۲-۳ انرژی در نظریات اقتصادی
در بخش تولید، تا چند دهه گذشته تاکید علم اقتصاد بر دو عامل تولید کار و سرمایه بوده است. سرمایه نیز تا قبل از انقلاب صنعتی بیشتر به زمین اطلاق میشده است علت این امر تسلط بخشهای کشاورزی بوده بطوریکه کشاورزی ۹۰-۸۰ درصد تولیدات را به خود اختصاص میداده است. از این رو تابع تولید به شکل زیر بوده است.
Q= مقدار تولید
L= نیروی کار Q=F(L,K)
K= زمین
با ظهور انقلاب صنعتی و تغییر فرایند تولید، مواد اولیه نیز به جرگه عوامل مهم تولید درآمد و در بررسیهای اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. خصوصاً برخی از مواد اولیه نظیر پنبه و الیاف طبیعی در صنعت نساجی، سنگ آهن و ذغالسنگ در صنعت فولاد میتوان نام برد. بنابراین تابع تولید به شکل زیر تغییر نمود:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
Q= مقدار تولید
L= نیروی کار Q=F(L,K,M)
K= سرمایه
M= مواد اولیه
در هر دو دوره قبل و بعد از انقلاب صنعتی، یکی از عوامل مهم تولید از لحاظ طبیعی و فیزیکی، انرژی بوده است که به دلیل فراوان بودن آن کمتر مورد توجه اقتصاددانان قرار میگرفت.
اما از دهه ۱۹۷۰ میلادی و بعد از افزایش قیمت نفت خام و ظهور بحران در اقتصاد جهانی مسئله انرژی و کمیابی آن به شدت مورد توجه قرار گرفت. بطوریکه در تابع تولید عامل انرژی نیز لحاظ گردید.
Q= مقدار تولید
L= نیروی کار
K= سرمایه Q=F(L,K,M,E)
M= مواد اولیه
E= انرژی
همانطور که ملاحظه میشود بعد از انقلاب صنعتی، سه عامل نیروی کار، زمین و سرمایه عموماً به عنوان عوامل تولید مطرح میباشند و بعد از بحران انرژی، برخی از اقتصاددانان و نظریه پردازان توسعه، انرژی را نیز به عنوان یکی از عوامل تولیدی میدانند. البته این اهمیت عمدتاً ناشی از افزایش قیمت انرژی و موضوع کمیابی آن مورد توجه نیست. بلکه این قبیل اقتصاددانان معتقدند که هر یک از عوامل کار، زمین و سرمایه برای تولید و نگهداری فرد نیاز به انرژی دارند. برخی از اقتصاددانان نظیر کلیوند[۵] (۱۹۸۴) اهمیت بیشتری برای انرژی در تولیدات اقتصادی مطرح میکنند و انرژی را به عنوان عامل اصلی و مقدم بر سایر عوامل میدانند. طرفداران نظریه فوق بحثهای خود را عموماً با فرض مهمتر بودن انرژی نسبت به سایر عوامل شروع کرده و سهم کمتری برای سایر عوامل تولید قائلند. از طرف دیگر اقتصاددانان نئوکلاسیک مانند برنت[۶] (۱۹۷۸) معتقدند که انرژی به عنوان عامل مهم در رشد اقتصادی نیست و به عقیده استرن[۷] (۱۹۹۳) نتایج نئوکلاسیکها قویاً متاثر از این عقیده است که آنها فرض میکنند انرژی میتواند از راه های مشخص بر رشد اقتصادی تاثیر بگذارد و این فرض ساختار تحقیقات تجربی آنان را تحت تاثیر قرار داده است. تحقیقات وی مبنی بر تعیین رابطه بین انرژی و رشد اقتصادی در آمریکا حاکی از آن است که بین مصرف نهایی انرژی و رشد اقتصادی رابطه معنیداری وجود دارد به طوری که مصرف نهایی انرژی به عنوان یکی از عوامل مهم در تولید ناخالص داخلی است.
اما بر خلاف نظریات فوق اقتصاددانانی کینزینی (به شکل تلویحی) عامل انرژی را در کنار سایر عوامل قرار داده و تاثیر ناشی از افزایش قیمت آن موجب اختلال در تولید و کاهش عرضه کل و اشتغال را بدنبال دارد، مطرح مینمایند.
۲-۴ تقاضای انرژی در بخشهای مختلف اقتصادی
آمارها نشان می دهد که بخش خانگی و تجاری سهم عمدهای در تقاضای انرژی را دارا است. بخش حمل و نقل دومین مصرفکننده بزرگ انرژی نهایی است. همانطور که انتظار میرود، تقریباً تمام مصرف این بخش را فرآوردههای نفتی تشکیل میدهند اما در سالهای اخیر برخی وسایل نقلیه از گاز طبیعی فشرده (CNG) و (LNG) استفاده میکنند. در برخی مناطق شهری مانند تهران، مقداری برق برای مصرف قطارهای برق مصرف میشود. بخش صنعت سومین مصرفکننده عمده انرژی در ایران است.
در مجموع بزرگترین مصرفکننده انرژی نهایی بخش خانگی و تجاری است که ظرفیت قابل توجهی برای جایگزینی گاز طبیعی به جای فرآوردههای نفتی دارد. با یک سیاست مناسب قیمتگذاری CNG میتواند در بخش حمل و نقل اقتصادی شده و فرصتهای فوقالعادهای برای صرفهجویی فرآوردههای نفتی ایجاد کند. اگرچه سهم گاز طبیعی در بخش صنعت بالاست، همچنان موارد و فرصتهایی برای جایگزینی و استفاده گاز طبیعی با قیمتهای ارزان و مناسب وجود دارد.
۲-۵ انرژی و سایر شاخصهای اقتصادی
انرژی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تولید و همچنین به عنوان یکی از ضروریترین محصولات نهایی، از نظر اقتصادی دارای اثرات قابل توجهی است. مسلماً بررسی تمامی این اثرات در بخش حاضر امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین در این بخش تنها برخی از مباحث مهم و اقتصاد به اختصار مورد بررسی قرار میگیرند. این موضوعات عبارتند از: مصرف سرانه و شدت انرژی، مصرف انرژی و رشد اقتصادی، شاخص بهرهوری انرژی و اثرات تورمی افزایش قیمت انرژی.
۲-۶ مصرف سرانه و شدت انرژی
به طور کلی افزایش کارایی و بهرهوری عوامل تولید از جمله انرژی، میتواند موجب افزایش رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی شود. بنابراین از طریق بهبود تکنولوژیهای تبدیل و مصرف انرژی میتوان کارایی و بهرهوری انرژی را افزایش داد. اگرچه معمولاً در مقایسه بین کشورها – از نظر سرانه مصرف انرژی – بالابودن مصرف نشانه توسعه یافتهتر بودن یک کشور است، اما بایستی متذکر شد که عموماً این مصرف بالاتر با تولید ملی بیشتری نیز همراه است. از طرف دیگر تجربه کشورهای پیشرفته نشان داده که میتوان با افزایش کارایی فنآوریهای تولید و مصرف انرژی، ضمن ثابت نگه داشتن و حتی کاهش مصرف، توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی بالاتری به وجود آورد. در این ارتباط موضوعی که در مورد ایران بایستی مدنظر قرار گیرد این است که فراوانی نسبی منابع انرژی باعث شده که مصرف سرانه و شدت انرژی (در مقایسه با کشورهایی با ساختار مشابه و منابع انرژی کمتر)، بالاتر است. به عبارت دیگر تولید کالاهای انرژیبر، تا حدودی بالا بودن مصرف سرانه و شدت انرژی در ایران را توجیه میکند.
شاخص مهم دیگر برای ارزیابی نحوه استفاده از انرژی در سطح کلان کشور، شدت انرژی است. شدت انرژی نشان میدهد که برای تولید مقدار معینی از کالاها و خدمات، چه میزان انرژی به کار رفته است. برای محاسبه شدت انرژی میتوان مصرف نهایی داخلی انرژی را بر تولید ناخالص داخلی تقسیم نمود.
برای تحلیل شدت انرژی در ایران توجه به الگوی بخش مصرف انرژی میتواند مفید باشد.
۲-۷ مصرف سرانه انرژی و رشد اقتصادی
در مورد نقش مصرف انرژی بر رشد اقتصادی مطالعات زیادی (در جهان) انجام شده است. بر اساس نتایج برخی از این تحقیقات، اگر چه در طول چند دهه اخیر مقدار انرژی مصرف شده برای هر واحد محصول تولید شده (یعنی شدت انرژی) کاهش یافته، ولی این بدان معنا نیست که نقش انرژی به عنوان یک نهاده تولید، در تولید کالاها و رشد اقتصادی کاهش یافته است. علاوه بر افزایش کارایی فنآوریهای تولید و مصرف انرژی- که مورد اشاره قرار گرفت- دلایل اصلی کاهش شدت انرژی طی دهه های گذشته کاربرد بیشتر سوختهای با کیفیت بالاتر و نیز استفاده بیشتر از الکتریسیته به جای سوختهای با کیفیت پایینتر مثل زغالسنگ و چوب بوده است. اگر این تغییر ترکیب در استفاده از منابع انرژی مورد توجه قرار گیرد، میتوان پیبرد که رابطه قوی بین سطح فعالیتهای اقتصادی (رشد اقتصادی) با مصرف انرژی وجود دارد.
اگر چه عواملی مثل جایگزینی انرژی با سایر نهادههای تولید، بهبود فنآوریها، تغییر ترکیب منابع انرژی (از منابع از انرژی با کیفیت بالاتر به جای منابع با کیفیت کمتر) و تغییر ترکیب کالاهای تولیدی (از کالاهای انرژیبر به سمت کالاها و خدماتی که نیاز کمتری به مصرف انرژی دارند) میتواند تا اندازه زیادی موجب کاهش مصرف و شدت انرژی شده و از این رو موجب تضعیف رابطه رشد اقتصادی و مصرف انرژی شود، اما به هر حال بایستی قبول کرد که این عوامل تنها تا حد معینی قادر هستند که وابستگی رشد اقتصادی به مصرف انرژی را کاهش دهند. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که شدت انرژی مخصوصاً برای کشورهای پیشرفته به مقدار چشمگیری کاهش یابد، مگر اینکه تحولات غیرمنتظرهای در پیشرفت فنآوریها و یا کشف منابع جدید انرژی رخ دهد.
اگر انرژی را همانند سایر عوامل تولید (همچون نیروی کار و سرمایه) در چارچوب تابع تولید در نظر بگیریم، آنگاه معلوم است که افزایش مصرف انرژی سطح تولید را افزایش میدهد. به عبارت دیگر ارتباط مصرف انرژی و رشد اقتصادی در قالب تابع تولید، که رابطه فنی میان سطح تولید با مقدار مصرف هریک از نهادهها را نشان میدهد، قابل بررسی است. با توجه به توضیحات فوق، آمار و اطلاعات موجود در مورد کشورهای پیشرفته و در حال توسعه نشانگر آن است که در مراحل اولیه توسعه اقتصادی ضریب انرژی (نسبت نرخ رشد مصرف انرژی به نرخ رشد اقتصادی) بالا بوده و بیشتر از واحد است. سپس به تدریج همراه با رشد اقتصادی ضریب انرژی کاهش یافته و به سمت واحد و یا حتی کمتر از آن میل میکند.
به هر حال اطلاعات فوق مؤید این نکته است که در مورد کشورهای پیشرفته در مقایسه با کشورهای در حال توسعه، شدت انرژی پایین ولی مصرف سرانه انرژی بالاتر است. به طور کلی میتوان گفت که همراه با صنعتی شدن و کاهش اهمیت نسبی بخش کشاورزی (با انرژیبری کمتر) و افزایش اهمیت نسبی بخش صنعت و حمل و نقل (با انرژیبری بیشتر) و نیز همراه با جانشینی سوختهای تجاری به جای سوختهای غیرتجاری، رشد مصرف انرژی از رشد تولید ناخالص داخلی پیشی گرفته و نهایتاً ضریب انرژی افزایش مییابد. برعکس زمانی که تغییرات ساختاری کندتر شده و به تدریج تثبیت میشود، و سهم بخشهای مختلف اقتصادی (کشاورزی، تجاری، صنعت، حمل و نقل و…) از تولید ناخالص داخلی حالت باثباتی پیدا میکند، و نیز قسمت اعظم مصرف انرژی از سوختهای تجاری تامین میشود، ضریب انرژی کاهش یافته و به سمت واحد میل میکند. حتی ممکن است که ضریب انرژی در مراحل بعدی به کمتر از یک دهم برسد.
۲-۸ شاخص بهرهوری انرژی
شاخص بهرهوری انرژی از تقسیم ارزش محصول به مقدار انرژی مصرفی به دست میآید (عکس شدت انرژی). برای محاسبه بهرهوری انرژی در سطح ملی میتوان تولید ناخالص داخلی را بر مقدار مصرف نهایی انرژی تقسیم نمود.
۲-۹
اثرات تورمی افزایش قیمت انرژی
در مورد اثرات تورمی افزایش قیمت انرژی دیدگاههای مختلفی وجود دارد که از جمله میتوان به برخی از آنها به شرح زیر اشاره نمود:
افزایش قیمت انرژی به دلیل افزایش هزینههای تولید میتواند موجب انتقال منحنی عرضه کل اقتصاد به سمت بالا شده و همزمان باعث افزایش بیکاری و تورم شود. چنین پدیدهای که در اقتصاد تحت عنوان پدیده تورم- رکودی نامگذاری شده در دهه هفتاد و در پی افزایش ناگهانی و شدید قیمتهای انرژی در اکثر کشورهای صنعتی به وقوع پیوست.
اگر قبول کنیم که تورم منشأ پولی داشته و بنابراین با حجم پول و نقدینگی ارتباط دارد، آنگاه افزایش قیمت انرژی فقط از این دیدگاه که هزینههای تولید در اقتصاد را تغییر میدهد بر تورم اثر میکند، با این حال باید توجه کرد که افزایش قیمت انرژی قیمتهای نسبی در اقتصاد را تغییر داده و لذا سطح عمومی قیمتها را تغییر میدهد.
در اینجا با بهره گرفتن از جدول داده- ستاده انرژی سال ۱۳۷۳ و با توجه به مدلی که در همین ارتباط توسط دفتر برنامهریزی انرژی توسعه یافته، اثرات تورمی افزایش قیمت انرژی محاسبه شده است. افزایش مزبور از دو طریق بر سطح قیمتها اثر میکند:
افزایش قیمت انرژی مستقیماً هزینه انرژی خانوارها را افزایش میدهد.
افزایش قیمت انرژی باعث افزایش هزینه تولید (و به تبع قیمت) کالاها و خدمات در بخشهای تولیدی شده و از این طریق هزینههای مصرفی خانوارها را افزایش میدهد.
۲-۱۰ پیشینه تحقیق
در این بخش مطالعات در زمینه تحقیق در قالب مطالعات اقتصاد ایران و سایر کشورها ارائه میشود.
۲-۱۰-۱ تحقیقات داخلی
تجزیه و تحلیل نقش انرژی در اقتصاد کلان در طی سالهای ۷۸-۱۳۵۰ (عسگری، ۱۳۸۲)
هدف از این مطالعه تجزیه و تحلیل نقش انرژی در اقتصاد کلان جمهوری اسلامی ایران در طی سالهای ۷۸-۱۳۵۰ با بهره گرفتن از روشهای خودهمبستگی برداری، همگرانی، مدلهای تصحیح خطابرداری و متغیرهای تولید ناخالص داخلی، سرمایهگذاری کل، اشتغال کل و مصرف کل انرژی در کوتاهمدت و بلندمدت است. کلیه متغیرهای به کار رفته در مطالعه به صورت لگاریتمی و به قیمت ثابت سال ۱۳۶۹ میباشند. جهت بررسی رفتار پویای مدل از تابع واکنش ضربهای، تجزیه واریانس، معیار پایداری و آزمون جدید علیت گرانجر استفاده شده است. نتایج نشان میدهند که تغییرات در اشتغال و سرمایهگذاری باعث تغییر در تولید ناخالص داخلی میشود و تغییرات در مصرف انرژی سبب تغییرات در اشتغال میشود. از طرفی تغییرات در تولید ناخالص داخلی، اشتغال و سرمایهگذاری باعث تغییر در مصرف انرژی میشود. همچنین تغییرات در تولید ناخالص سبب تغییر در سرمایهگذاری میشود.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 11:49:00 ب.ظ ]
|