۳۷۴۰/۱۸۸
چرا انسان دل به این دنیایی ببندد که مانند کاروان سرایی است که یاران از آن جا رفتند و ما هم منتظر رفتن هستیم.

چرا دل بر این کاروانگه نهیم؟

که یاران برفتند و ما بر رهیم

۳۷۴۴/۱۸۸
دل به این دنیای دل فریب مبند که به کسی وفا نمی‌کند و ناپایدار و بی ثبات است.

دل اندر دلارام دنیا مبند

که ننشست با کس که دل برنکند

۳۷۴۶/۱۸۹
فصل سوم
پیوند انسان با هم نوعان
۳-۱- درآمد
سعدی در بوستان انسانی است که برای پیوند هم نوع، با انسانیت آدم دست به هر فرابینی و تلاشی می زند تا راهی روشن را فرا راه پیوندهای انسانی و خدایی برای نسل بشریت قرار دهد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سعدی جامعه شناسی است که جامعه‌ی زمان خود را به خوبی شناخته و برای تغییر این جامعه روابط بین تک تک اعضای جامعه‌ی بشری را درک کرده و تضادّ و تعارض‌های این جامعه را موشکافانه تحلیل و بررسی کرده تا بتواند آنچه را می‌گوید و برای آیندگان به یادگار می‌گذارد از سر صدق و راستی باشد و پیامبری باشد که آرمان اندیشه‌های خود را چون ستارگانی روشن در کهکشان پیوندهای خدایی برای زندگی بهتر و زیستنی فراتر از زندگانی دنیوی در آسمان بوستان خود می نگارد.
او برای نگاشتن اندیشه‌های فرابینشی خود دنبال جایگاهی می‌گردد که آغازی نیرومند و توانا داشته باشد پالایش این اندیشه‌ها را باید از جایی شروع کند که مورد پالایش خود تسلطی بر اندیشه‌های دیگر داشته باشد و آن کسی نیست جز حاکم یک کشور.
۳-۲- پیوند سلطان با مردم
اگر بوستان را به دست تحلیل بسپاریم به وضوح می‌بینیم که یک طرف خطاب سعدی پادشاه است گویا آگاهانه می‌داند که رفتار و کردار پادشاه زیر ذره بین زیر دستان و رعیت اوست، از این جاست که سعی می‌کند تمام القای اندیشه‌های خود را بر وجود پادشاه ببیند تا به دنبال آن جامعه‌ای پاک و عاری از فساد بوجود آید.
در جامعه‌ای که پادشاه حاکم بر کشوری است که زیر دستان از طبقات مختلف مردم هستند پادشاه باید چگونگی پیوند بین اعضای یک جامعه را به خوبی بشناسد و آگاه از روابط اجتماعی اعضای جامعه باشد و نوع برخورد با هر قشری از جامعه را بشناسد، خواه درویش، خواه ثروتمند، خواه مسافر، خواه غریب و…
پیش از سعدی، نویسندگانی از قبیل (غزالی، ۱۳۸۰: ۱۳۱-۸۱ ) و (خواجه نظام الملک، ۱۳۷۸: ۱۱) پادشاهان را «سایه خدا بر روی زمین» دانسته‌اند این نویسندگان معتقد بودند که پادشاه را خدای تعالی به مقام حکم رانی دنیا منصوب کرده است تا بر اساس حکمت بر مردم حکومت ‌کنند و رعایا باید از آنان اطاعت کنند و مخالفت با آنان به معنی مخالفت با خداست. پادشاه نیز باید فرمان‌های خداوند را صادقانه انجام بدهد، زیرا اجرای دستورات خداوند انسان را به سعادت می‌رساند پس پادشاه دو وظیفه دارد: یکی در برابر خدا و دیگری در برابر مردم.
سعدی نیز مانند نویسندگان قبل از خود شکی ندارد که برای اداره‌ی کشور و حفظ امنیت و آرامش آن وجود پادشاهان ضروری است و حضور آن‌ها به منزله‌ی رحمت خدا بر مردم است:

ضرورت است که آحاد را سری باشد

وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام

به شرط آن که بداند سر اکابر قوم

که بی وجود رعیت سری ست بی اندام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...